فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد اول(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

در آیات قرآن

در قرآن مجید اشارات فراوانى به این مسأله آمده است ازجمله درمورد ابراهیم (علیه السلام) مى خوانیم: (وَ کَذلِکَ نُرِى اِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَالاَْرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِین)؛ «واین گونه به ابراهیم ملکوت آسمان ها و زمین را نشان دادیم تا اهل یقین گردد». (326)
(261)
روشن است که ملکوت آسمان ها و زمین اشاره به باطن آنهاست و گرنه ظاهر آن بر همه آشکار است.
و درمورد حضرت یعقوب (علیه السلام) مى خوانیم که وقتى کاروان حامل پیراهن یوسف (علیه السلام) از دروازه مصر بیرون آمد و راهى کنعان شد یعقوب (علیه السلام) گفت: (اِنِّى لاََجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُون)؛ «من بوى یوسف را مى شنوم اگر مرا به نادانى نسبت ندهید». (327)
حتى داستان آشنایى سلیمان (علیه السلام) با زبان حیوانات و شنیدن سخن مورچه نیز مى تواند نوعى مکاشفه باشد. حقایقى که از دید و شنید دیگران پنهان است.
و از آن جا که رؤیاى صادقه نیز یکى از مصادیق کشف و شهود است مى توان رؤیاى پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را نیز درباره ورود در مسجدالحرام و انجام مراسم عمره یکى از مصادیق شهود شمرد: (لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ اِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لا تَخافُونَ). (328)
و نیز رؤیاى صادقه یوسف (علیه السلام) قبل از رسیدن به مقام نبوت ازجمله این مکاشفات است آن جا که مى فرماید: (اِذْ قالَ یُوسُفُ لاَِبِیهِ یا أَبَتِ اِنِّى رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِى ساجِدِینَ)؛ «(به خاطر آور) هنگامى را که یوسف به پدرش گفت: پدرم من در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه دربرابرم سجده مى کنند». (329)
از مقامات انبیا و مکاشفات آن ها که بگذریم اشاراتى درباره غیر آن ها نیز در قرآن مجید آمده است ازجمله در آیه 29 سوره انفال مى خوانیم: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا انْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر تقواى الهى پیشه کنیدخداونددیدودرکى به شما مى دهد که بتوانید حق را از باطل جدا کنید».
(262)
در جاى دیگر مى فرماید: (أَوَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَجَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِى بِهِ فِى النَّاس کَمَنْ مَثَلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها)؛ «آیا کسى که مرده بود او را زنده کردیم (کافر بود و ایمان آورد) و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود همانند کسى است که در تاریکى هاست و از آن خارج نمى شود؟». (330)
در آیه دیگر آمده است: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِه)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! تقواى الهى پیشه کنید و به پیامبرش ایمان بیاورید تا بهره اى دوچندان از رحمتش به شما بدهد و براى شما نورى قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگى خود) راه بروید (و حق را از باطل تشخیص دهید)». (331)
بعضى از عارفان، آیه زیر را نیز ناظر به همین معنا مى دانند: (الَّذِینَ آمَنُوا وَکانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِى الاْخِرَةِ)؛ «همان کسانى که ایمان آورده اند و (از مخالفت فرمان خدا) پیوسته پرهیز مى کردند شادمانى حقیقى در زندگى دنیا و آخرت براى آنهاست». (332)
در بعضى از روایات آمده است که منظور از این بشارت که در دنیا به آن ها داده مى شود رؤیاهاى صادقه است که مى بینند و خوشحال مى شوند. (333)

در روایات اسلامی

امیرمؤمنان على (علیه السلام) در خطبه 87 نهج البلاغه مى فرماید: «عِبَادَ اللَّهِ اِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ اِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَتَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ
(263)
الْهُدَى فِى قَلْبِهِ وَأَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَهَوَّنَ الشَّدِیدَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ؛ اى بندگان خدا! از محبوب ترین بندگان نزد خداوند کسى است که او را در راه پیروزى بر هواى نفسش یارى کرده ازاین رو حزن و اندوه را لباس زیرین و ترس از خدا را لباس رویین خود قرار داده است؛ درنتیجه چراغ هدایت در قلبش روشن شده و وسیله پذیرایى روزى را که در پیش دارد براى خود فراهم ساخته است. او دور را براى خود نزدیک و سختى را آسان کرده است. (با دیده حق بین)نگاه کرده و (حقایق هستى و عظمت پروردگار را) مشاهده نموده است».
و نیز در خطبه 222 در توصیفى که براى اهل ذکر بیان مى کند مى فرماید : «فَکَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْیَا اِلَى الاْخِرَةِ وَهُمْ فِیهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِکَ فَکَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِى طُولِ الاِْقَامَةِ فِیهِ وَحَقَّقَتِ الْقِیَامَةُ عَلَیْهِمْ عِدَاتِهَا فَکَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِکَ لاَِهْلِ الدُّنْیَا حَتَّى کَأَنَّهُمْ یَرَوْنَ مَا لا یَرَى النَّاسُ وَیَسْمَعُونَ مَا لا یَسْمَعُونَ؛ گویى آن ها دنیا را رها کرده، به آخرت پیوسته اند و در آن قرار دارند، به همین سبب ماوراى دنیا را مشاهده مى کنند گویى از پشت دیواره این دنیا سر برآورده و به برزخیان و اقامت طولانى آن ها در آن جا مى نگرند. روز رستاخیز وعده هاى خود را براى آن ها عملى ساخته ازاین رو آن ها پرده ها را براى اهل دنیا کنار زده و گویى با چشم خود چیزهایى رامى بینندکه مردم نمى بینندومطالبى رامى شنوندکه دیگران نمى شنوند».
در حدیث دیگرى که مرحوم کلینى در کافى از آن حضرت نقل کرده است در نامه اى که به بعضى از یارانش به عنوان موعظه نوشت چنین فرمود: «فَاِنَّ مَنِ اتَّقَى اللَّهَ جَلَّ وَعَزَّ وَقَوِىَ وَشَبِعَ وَرَوِىَ وَرُفِعَ عَقْلُهُ عَنْ أَهْلِ الدُّنْیَا فَبَدَنُهُ مَعَ أَهْلِ الدُّنْیَا وَقَلْبُهُ وَعَقْلُهُ مُعَایِنُ الاْخِرَةِ؛ کسى که تقواى الهى پیشه کند عزیز و نیرومند و سیر و سیراب مى شود و عقلش از اهل دنیا فراتر مى رود، بدنش با اهل دنیاست و قلب و عقلش آخرت را مى بیند». (334)
(264)
مرحوم علامه مجلسى در ذیل این روایت شرح جالبى دارد، مى گوید: «کسى که نور چشم و گوش خود را در اطاعت پروردگار بذل کند خداوند نورى به او دهد که به وسیله آن ملکوت آسمان ها و زمین را مى بیند و سخنان ملائکه مقربین و نداى رب العالمین را مى شنود همان گونه که در حدیث وارد شده است : «المؤمن ینظر بنور الله». و در پایان این گفتار مى گوید: سخن در این جا بسیار دقیق است به گونه اى که عبارت و بیان نمى تواند حق آن را ادا کند و (در عین حال) این جا لغزش گاه قدم هاست.
همچنین در ذیل آیه شریفه (اِنَّ فِى ذلِکَ لاَیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ) (335) آمده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَاِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ؛ پیغمبر اکرم فرمود : مراقب هوشیارى و تیزبینى مؤمن باشید که او با نور الهى مى نگرد (وحقایقى که از چشم دیگران پنهان است مى بیند)». (336)
مرحوم علّامه مجلسى در بحارالانوار از عیون اخبار الرضا (علیه السلام) نقل مى کند که شخصى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) پرسید: «مَا وَجْهُ اِخْبَارِکُمْ بِمَا فِى قُلُوبِ النَّاس: شما چگونه مى توانید از آنچه در دلهاى مردم است خبر دهید» امام فرمود : «أَمَا بَلَغَکَ قَوْلُ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله) اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَاِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ اِلاَّ وَلَهُ فِرَاسَة یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَلَى قَدْرِ اِیمَانِهِ وَمَبْلَغِ اسْتِبْصَارِهِ وَعِلْمِهِ وَقَدْ جَمَعَ اللَّهُ لِلاَْئِمَّةِ مَا فَرَّقَهُ فِى جَمِیعِ الْمُؤْمِنِین؛ آیا حدیث پیغمبر اکرم به تو نرسیده است که فرمود: مراقب هوشیارى انسان باایمان باشید که او به نور الهى نگاه مى کند. عرض کرد: آرى. امام فرمود: هیچ مؤمنى نیست مگر این که هوشیارى خاصى دارد که به اندازه ایمان و بصیرت و علمش، با نور الهى مى نگرد و خداوند براى ائمه آنچه را که در جمیع مؤمنین تقسیم کرده گردآورى نموده است». (337)
(265)
و نیز علامه مجلسى در بحارالانوار در روایت معراجیه که حدیثى است مشروح و مفصل نقل مى کند که یکى از خطاب هایى که خداوند به پیغمبر در شب معراج کرد این بود: «یَا أَحْمَدُ اِنَّ الْعَبْدَ اِذَا أَجَاعَ بَطْنَهُ وَحَفِظَ لِسَانَهُ عَلَّمْتُهُ الحِکْمَةَ وَاِنْ کَانَ کَافِراً تَکُونُ حِکْمَتُهُ حُجَّةً عَلَیْهِ وَوَبَالاً وَاِنْ کَانَ مُؤْمِناً تَکُونُ حِکْمَتُهُ لَهُ نُوراً وَبُرْهَاناً وَشِفَاءً وَرَحْمَةً فَیَعْلَمُ مَا لَمْ یَکُنْ یَعْلَمُ وَیُبْصِرُ مَا لَمْ یَکُنْ یُبْصِر؛ اى احمد! بنده خدا هنگامى که شکم خود را گرسنه دارد وزبانش را حفظ کند من علم وحکمت به او مى آموزم اگر کافر باشد این علم و حکمت حجت و وبالى بر اوست و اگر مؤمن باشد حکمتش نور و برهان و شفا و رحمت است و به کمک آن مى داند آنچه را نمى دانست و مى بیند آنچه را نمى دید». (338)

مواردی از مکاشفات انبیاء

اضافه بر آنچه تا این جا به طور کلى از آیات و روایاتى که ثبوت مکاشفات و رؤیاهایى را که نوع دیگرى از مکاشفه است، تأیید مى کند آوردیم، مصادیق زیادى نیز براى آن در کتاب و سنت و کتب تواریخ دیده مى شود:
همان گونه که سابقاً اشاره کردیم، قرآن مجید درباره ابراهیم (علیه السلام) مى گوید : (وَکَذلِکَ نُرِى اِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَالاَْرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِین)؛ «واین گونه به ابراهیم ملکوت آسمان ها و زمین را نشان دادیم تا اهل یقین گردد». (339)
در روایتى که مرحوم طبرسى در مجمع البیان از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده مى خوانیم که خداوند پرده ها را از مقابل چشم ابراهیم (علیه السلام) کنار زد به گونه اى که او تمام طبقات زمین و آنچه را که در زیر آن قرار داشت و همچنین تمام آسمان ها
(266)
و آنچه را که از فرشتگان و حاملان عرش در آن قرار داشتند مشاهده کرد (و در این جا بود که توحید او از هر نظر کامل شد). (340)
شبیه همین معنا از امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده است. (341)
قرآن مجید درباره حضرت یعقوب (علیه السلام) مى گوید: (وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قالَ أَبُوهُمْ اِنِّى لاََجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُون)؛ «هنگامى که کاروان حامل پیراهن یوسف از دروازه مصر بیرون آمد و به سوى کنعان حرکت کرد، یعقوب به فرزندانش گفت : من بوى یوسف را احساس مى کنم اگر مرا به نادانى و کم عقلى نسبت ندهید». (342)
و بعد از وصول کاروان به کنعان معلوم شد آنچه یعقوب (علیه السلام) در مکاشفه خود احساس کرده، واقعیت داشته است.
آگاهى سلیمان (علیه السلام) از سخن گفتن پرندگان و مورچگان نیز ممکن است نوعى مکاشفه بوده که قبلاً نیز به آن اشاره شد.