فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد اول(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

سه نکته مهم

نخست این که وقتى در سیره اصحاب ائمه علیهم السلام مى نگریم، چه آن ها که در خدمت آن حضرات بوده اند و چه آن ها که شاید سالى یک بار در ایام حج خدمت آن بزرگواران مى رسیدند، چیزى به نام استاد و شیخ طریقت و دلیل و راهنماى خاص یا عام براى رهروان راه الهى نمى بینیم اگر چنین چیزى لازم بود لابد به آن اشاره مى کردند. سیره اصحاب ائمه علیهم السلام هیچ گاه بر لزوم انتخاب استاد خاص غیر از امامان معصوم نبوده است.
البته در قرآن مجید و روایات معصومین علیهم السلام اشارات فراوانى به رجوع جاهل به عالم و به تعبیر دیگر، تقلید عامى از مجتهدان و علماى ربانى شده است ولى این ارتباطى به انتخاب استاد خاص و عام در مسیر سیروسلوک ندارد و مربوط به تشخیص احکام شرعیه و تقلید در آن است.
بنابراین به نظر مى رسد که فکر مزبور یک فکر التقاطى و وارداتى است که معمولاً صوفیه بر آن اصرار زیاد دارند. قابل توجه این که بعضى از معاریف سیروسلوک از معاصرین ما با صراحت مى گویند که ما بدون استاد این راه را طى کرده ایم.
(234)
در این جا ممکن است بعضى بگویند: وجود استاد گرچه مفید است ولى ضرورى نیست بنابراین ممکن است بعضى از پویندگان این راه بدون استاد راه را طى کنند و به سرمنزل مقصود برسند و بعضى دیگر با کمک اساتید؛ البته با پیروى از مجتهدان در احکام شرعى.
به هر حال دلیل معتبرى در دست نیست که براى رهروان راه سیروسلوک الى الله نیاز ضرورى به استاد یا شیخ طریقت وجود دارد، آن هم به صورت سلسله مشایخ صوفیه که قطعاً یک بدعت آشکار است، و وضع عمومى اصحاب ائمه و بزرگان علما در قرون مختلف اسلامى نیز مؤید این معناست.
* * *
دوم این که ما معتقدیم هدایت هاى امامان معصوم علیهم السلام حتى اگر پشت پرده غیبت باشند در تربیت نفوس مستعده مؤثر و کارساز است و ارتباط قلبى با آن بزرگواران سبب پیشرفت در این راه مى باشد.
به تعبیر دیگر، استاد واقعى آن ها هستند، چه براى کسانى که در محضرشان مى زیستند و چه براى کسانى که از آن ها دورند ولى رابطه معنوى و قلبى با آن ها دارند.
تعبیر بسیار پرمعنایى که در حدیث ابوخالد کابلى در کتاب شریف کافى از امام باقر (علیه السلام) نقل شده مؤید این معناست: «قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا فَقَالَ یَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَاللَّهِ الاَْئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَهُمْ وَاللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِى أَنْزَلَ وَهُمْ وَاللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِى السَّمَاوَاتِ وَفِى الاَْرْضِ وَاللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الاِْمَامِ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَةِ بِالنَّهَارِ وَهُمْ وَاللَّهِ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ وَیَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ یَشَاءُ فَتُظْلَمُ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لا یُحِبُّنَا عَبْدٌ وَیَتَوَلاَّنَا حَتَّى یُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَلا یُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى یُسَلِّمَ لَنَا وَیَکُونَ سِلْماً لَنَا فَاِذَا کَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِیدِ الْحِسَابِ وَآمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ الاَْکْبَرِ؛ از امام
(235)
باقر (علیه السلام) سؤال کردم که تفسیر آیه شریفه (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا) چیست؟ امام فرمود: اى اباخالد! به خدا سوگند! منظور از این نور، نور امامان آل محمد (صلی الله علیه و آله) است تا روز قیامت، آن ها والله! همان نورى هستند که خدا نازل کرده، آن ها به خدا سوگند! نور خدا در آسمان و زمین اند به خدا سوگند! اى اباخالد! نور امام در قلوب مؤمنان درخشنده تر از نور خورشید نورافشان هنگام روز است آن ها به خدا سوگند! دل هاى مؤمنان را نورانى مى کنند و خداوند نور آن ها را از هرکس بخواهد (و شایسته نباشد) قطع مى کند و دل هاى آن ها تاریک و ظلمانى مى شود. به خدا سوگند! اى اباخالد! بنده اى از بندگان خدا ما را دوست نمى دارد و ولایت ما را نمى پذیرد مگر این که خداوند قلب او را پاک و پاکیزه کرده و خداوند قلب کسى را پاک نمى کند مگر زمانى که تسلیم اوامر ما باشد و ما هم بااو هماهنگ شویم. هنگامى که او تسلیم اوامر ما شد خداوند او را از محاسبه شدیدسالم مى داردودر قیامت او را از وحشت بزرگ آن روز رهایى مى بخشد». (299)
در ذیل آیه شریفه 105 سوره توبه (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُون...) بیش از ده روایت در کتاب تفسیر برهان از ائمه هدى: نقل شده است؛ خلاصه همه آن ها این مى شود که اعمال پیروان این مکتب همواره به نظر رسول خدا و ائمه هدى علیهم السلام مى رسد (ممکن است این موضوع هر روز باشد یا هر هفته یا هر ماه). (300)
به نظر مى رسد عرضه اعمال مسأله ساده اى نیست بلکه براى این است که پیغمبر و امامان معصوم علیهم السلام از حال پیروان خود باخبر باشند و عنایات لازم را درباره شایستگان بنمایند.
(236)
* * *سوم : مشکل مهم این است که استادان خصوصى معصوم نیستند و خطا و اشتباه و حتى گاهى گناه براى آن ها امکان پذیر است چنانچه شاگرد بخواهد دربرابر رهنمودهاى آن ها تسلیم مطلق باشد گرفتار خطا و اشتباه مى شود و این در حالى است که بسیارى از استادان خصوصى انتظار دارند شاگردان آن ها دربرابرشان تسلیم مطلق باشند، در حالى که آن ها بر تمام مسائل مورد نیاز شاگردان احاطه ندارند و چه بسا تشخیص سلیقه اى آن ها سبب گمراهى و انحراف شاگردان شود.
عجیب این است که در فرق صوفیه مواردى مى یابیم که استاد به شاگرد حتى اجازه خلاف شرع را نیز مى دهد و آن را توجیه مى کنند که براى رسیدن به مقصود گاهى انجام بعضى خلاف ظواهر شرع مشکلى ایجاد نمى کند که نمونه هاى آن در کلمات غزالى در احیاءالعلوم گذشت.
افزون بر این ها مسأله نیاز به استاد راهنما سبب سوء استفاده وسیع افراد فاسد و مفسد و گمراه و گمراه کننده شده است. آن ها با استفاده از همین عنوان عده اى از افراد به ویژه جوانان پاک دل ناآگاه را اعم از زن و مرد، به دام خود مى افکنند و از آن ها سوء استفاده هاى مختلف مى کنند که اگر این راه، یعنى نیاز به استاد بسته شود و همه مأمور شوند از کتب اخلاقى و عرفانى که دانشمندان آگاه و علماى دین نوشته اند و از قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و روایات معصومین علیهم السلام سرچشمه مى گیرد استفاده کنند راه سوء استفاده نیز به روى شیادان بسته خواهد شد.
داستان هاى زیادى از کسانى نقل شده که براثر سوء استفاده از همین مسأله و شکایات افرادى که گرفتار چنگال آن ها شده اند به وسیله مقامات امنیتى و انتظامى و قضایى دستگیر شده اند که به راستى و حشتناک است و نشان مى دهد که این مسأله استاد و شاگرد مى تواند چه عواقب دردناکى داشته باشد و افرادى را براى همیشه به مسائل دینى و اخلاقى بدبین کند.
(237)
شک نیست که جمعى از بزرگان عرفاى راستین به خصوص جمعى از آن ها که در عصر ما زیسته اند در محضر اساتیدى زانو زده اند و راه و رسم عرفان را از آن ها آموخته اند اما این بدان معنا نیست که این راه را بدون استاد نمى توان پیمود و نیز بدین معنا نیست که هر استادى را مى توان براى این راه انتخاب کرد.

نتیجه بحث

از آنچه در این فصل از کتاب درباره انتخاب استاد در مسیر سیروسلوک الى الله آوردیم به خوبى مى توان نتیجه گرفت که هیچ دلیلى بر لزوم این کار نیست بلکه سیره اصحاب ائمه (علیهم السلام) و علماى بزرگ شیعه در طى قرون و اعصار بر این نبوده که افراد را به انتخاب استادى براى پیمودن مسیر سیروسلوک الى الله توصیه کنند بلکه همه را موظف مى ساختند که از برنامه هاى قرآنى و کلمات ائمه (علیهم السلام) و به ویژه احادیث اخلاقى نهج البلاغه و مفاهیم عرفانى صحیفه سجادیه بهره گیرند و این راه را با توکل بر خداوند متعال بپیمایند.
و به فرض اگر کسانى بخواهند الگو و اسوه اى براى خود انتخاب کنند باید حتماً از عالمانى باشد که داراى مقام اجتهاد و شهرت به زهد و سداد و مقبولیت عامه مؤمنین هستند، و دست رد به سینه مدعیان مجهول الحال که صفات مذکور را ندارند بزنند.
(238)

فصل هشتم: ریاضت های مشروع و نامشروع