ذکر خفی و جلی
در بعضى از آیات و روایات اسلامى سخن از ذکر خفى (درمقابل ذکر جلى) آمده است. منظور از ذکر خفى آن است که انسان خدا را در دل و در تنهایى و خلوت یاد کند و منظور از ذکر جلى آن است که آن را بر زبان و آشکارا جارى سازد.
قرآن مجید مى فرماید: (وَاذْکُرْ رَبَّکَ فى نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالاْصالِ وَلا تَکُنْ مِنَ الْغافِلین)؛ «پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش!». (231)
مرحوم طبرسى در مجمع البیان در تفسیر این آیه مى گوید: منظور این است که صداى خود را کمى بلند کنید و زیاد آشکار نسازید تا به صورت معتدل باشد
(204)
همان گونه که در جاى دیگر فرموده است: (وَلا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً)؛ «و نمازت را زیاد بلند، یا زیاد آهسته نخوان؛ و در میان آن دو، راهى (معتدل) انتخاب کن!».
از این تعبیر استفاده مى شود که ذکر خفى را اشاره به نماز دانسته اند. همان گونه که در تفسیر دیگرى از ابن عباس آمده است: منظور از ذکر خفى این است که امام صداى خود را به آن اندازه بلند کند که اشخاصى که پشت سر او هستند صداى او را بشنوند.
و در آیه 55 سوره اعراف نیز آمده است: (ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ)؛ «پروردگار خود را (آشکارا) از روى تضرّع، و در پنهانى، بخوانید! (واز تجاوز، دست بردارید که) او متجاوزان را دوست نمى دارد!».
از قرینه مقابله در میان تضرع و خفیه استفاده مى شود که گاه ذکر و دعا آشکار است و گاه پنهان؛ به تفاوت حالاتى که به انسان دست مى دهد.
در داستان زکریا (علیه السلام) نیز در آیه دوم و سوم سوره مریم مى خوانیم: (ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّااِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِیا)؛ «(این) یادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زکریا در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند».
این آیه نیز اشاره اى به برترى ذکر خفى کرده است.
به هرحال از آیه فوق و روایات متعدد که از معصومین : به ما رسیده برمى آید که ذکر خفى (ذکرى که در درون قلب و جان آدمى باشد) بر ذکر جلى برترى دارد.
در حدیثى از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «خَیْرُ الْعِبَادَةِ أَخْفَاهَا وَخَیْرُ الذِّکْرِ الْخَفِى؛ بهترین عبادت عبادتى است که پنهان تر باشد و بهترین ذکر، ذکر خفى است». (232)
(205)
و در حدیث دیگرى از همان بزرگوار مى خوانیم: «یفضل الذکر الخفى الذى لاتسمعه الحفظة على الذى تسمعه سبعین ضعفا؛ آن ذکر خفى که فرشتگان حافظ اعمال آن را نمى شنوند بر ذکرى که آن ها مى شنوند هفتاد بار افضل است». (233)
از این حدیث استفاده مى شود که ذکر خفى آن است که اصلاً چیزى بر زبان جارى نشود زیرا آنچه بر زبان جارى شود حافظان اعمال انسان آن را مى شنوند. بنابراین، ذکر خفى در این جا به معناى یاد خدا در درون قلب است.
دلیل برترى آن نیز ظاهر است زیرا از هرگونه ریا و غفلت دور است.
به همین دلیل در حدیثى ذکر خفى، ذکر خالص شمرده شده است :
در اعلام الدین دیلمى آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به ابوذر فرمود: «یَا أَبَا ذَر اذْکُرِ اللَّهَ ذِکْراً خَالِصاً قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا الْخَالِصُ قَالَ الذِّکْرُ الْخَفِىُّ؛ اى اباذر! خدا را خالصانه یاد کن. ابوذر عرض مى کند: ذکر خالص چیست؟ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مى فرماید : ذکر خفى». (234)
البته بعید نیست که ذکر خفى علاوه بر ذکر قلبى به اذکارى نیز اطلاق شود که انسان آهسته مى گوید به طورى که فقط خودش مى شنود.
این سخن را با دعایى از امام سجاد (علیه السلام) پایان مى دهیم :
آن حضرت در مناجات ذاکرین (مناجات سیزدهم از مناجات خمسة عشر) عرضه مى دارد: «اِلَهِى فَأَلْهِمْنَا ذِکْرَکَ فِى الْخَلاَِ وَالْمَلاَِ وَاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالاِْعْلانِ وَالاِْسْرَارِ وَفِى السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَآنِسْنَا بِالذِّکْرِ الْخَفِىِّ؛ خداوندا! یاد خود را به ما الهام کن، در تنهایى و در جمع، در شب و روز، در آشکار و پنهان، در توانگرى و تنگدستى و ما را با ذکر خفى مأنوس ساز».
از این دعاى امام (علیه السلام) استفاده مى شود که ذکر خفى فضیلت خاصى دارد که امام (علیه السلام) آن را به این صورت از خداوند تقاضا مى کند.
(206)
حقیقت ذکر و راه وصول به آن
ممکن است بعضى تصور کنند که ذکرالله همان الفاظى است که بر زبان جارى مى شود و تمام آثار ذکر را مربوط به آن بدانند در حالى که مى دانیم اذکار لفظى مقدمه اى براى توجه به مفاهیم آن و تفکر درباره حقیقت آن و سپس هماهنگى اعمال با آن است.
ذکرى که خالى از فکر باشد و فکرى که خالى از عمل باشد اعتبار چندانى ندارد.
همان گونه که قبلاً گفته شد، امام باقر (علیه السلام) در حدیث پرمعنایى مى فرماید: «ثَلاث مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ اِنْصَافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ وَمُوَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاهُ وَذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَهُوَ أَنْ یَذْکُرَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ یَهُمُّ بِهَا فَیَحُولُ ذِکْرُ اللَّهِ بَیْنَهُ وَبَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَةِ وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ سه چیز است که از سخت ترین اعمال بندگان است: رعایت انصاف درباره مردم و مواسات با برادران و ذکر خداوند در هر حال. سپس افزود: منظور از ذکر خدا در هر حال این است که خداوند متعال را هنگامى که قصد معصیتى مى کند به یاد آورد و ذکر خدا میان او و آن معصیت حائل گردد و این همان چیزى است که خداوند متعال در قرآن مجید فرمود: پرهیزکاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) ناگهان بینا مى گردند». (235)
شبیه همین معنا با کمى تفاوت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خطاب به امیرمؤمنان على (علیه السلام) آمده است که در ذیل بحث اقسام ذکر آوردیم.
در حدیث دیگرى که در غرر الحکم از امیرمؤمنان على (علیه السلام) نقل شده چنین
(207)
مى خوانیم: «لا تَذْکُرِ اللَّهَ سُبْحَانَهُ سَاهِیاً وَلا تَنْسَهُ لاهِیاً وَاذْکُرْهُ ذِکْراً کَامِلاً یُوَافِقُ فِیهِ قَلْبُکَ لِسَانَکَ وَیُطَابِقُ اِضْمَارُکَ اِعْلانَکَ وَلَنْ تَذْکُرَهُ حَقِیقَةَ الذِّکْرِ حَتَّى تَنْسَى نَفْسَکَ فِى ذِکْرِکَ وَتَفْقُدَهَا فِى أَمْرِکَ ؛ خداوند را به صورت سهو (و بدون توجه و حضور قلب) یاد مکن و براثر سرگرمى ها، او را فراموش منما و هنگامى که او را یاد مى کنى یاد کاملى باشد که قلب تو با زبانت هماهنگ و باطنت با ظاهرت موافق باشد و هرگز نمى توانى حقیقت ذکر را به جا بیاورى مگر زمانى که خود را به هنگام ذکر خدا فراموش کنى و در امورت به خود توجه نداشته باشى». (236)
در قرآن مجید، تفکر، بلافاصله بعد از ذکر خدا آمده است که نشان مى دهد هدف از ذکر، آن است که انسان را در فکر فرو برد. درباره اولوا الالباب (صاحبان فکر و اندیشه) مى فرماید: (اِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لاَیَاتٍ لاُِولِى الاَْلْبَابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ)؛ «مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه هایى (روشن) براى خردمندان است. همان ها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند؛ و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند؛ (و مى گویند:) بارالها! این ها را بیهوده نیافریده اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش نگاه دار!». (237)
از این آیه به خوبى استفاده مى شود که «اولوا الالباب» کسانى هستند که بعد از ذکر خداوند در فکر فرو مى روند؛ فکرى که آن ها را به معرفت بیشتر درباره آفریننده جهان هستى رهنمون مى شود.
در حدیثى امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) هفت گروه را بر مى شمرد که خود را مسخره مى کنند. یک گروه از آن ها کسانى هستند که ذکر خدا مى گویند اما توجهى
(208)
به لقاءالله ندارند: «مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ وَلَمْ یَسْتَبِقْ اِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ؛ کسى که یاد خدا کند و آرزوى لقاءالله نداشته باشد خودش را مسخره مى کند». (238)
آیا دوام ذکر ممکن است؟
منظور از دوام ذکر این است که انسان تا آن جا که مى تواند به یاد خدا باشد؛ در هر حال و در هر شرایط، به ویژه هنگامى که وسوسه هاى شیطان به سراغ انسان مى آید و یا هواى نفس فعال مى شود.
در آیه 191 سوره آل عمران که قبلاً در بحث رابطه ذکر و فکر به آن اشاره شد مى خوانیم: خردمندان کسانى هستند که در حال قیام و قعود و زمانى که به پهلو خوابیده اند یعنى در همه حال به یاد خدا هستند؛ یادى که آن ها را به تفکر درباره اسرار جهان هستى وامى دارد و به معرفت پروردگار نزدیک و نزدیک تر مى سازد.
در آیه 201 سوره اعراف آمده است: (اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ)؛ «پرهیزکاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) ناگهان بینا مى گردند (و از دام شیطان رهایى مى یابند)».
در آیه 37 سوره نور مى خوانیم: (رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَة وَلا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَاِقامِ الصَّلاةِ وَایتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَالاَْبْصارُ)؛ «مردانى که نه تجارت و نه معامله اى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و اداى زکات غافل نمى کند؛ آن ها از روزى مى ترسند که در آن، دل ها و چشم ها دگرگون مى شود».
در آیه 205 سوره اعراف آمده است: (وَاذْکُرْ رَبَّکَ فى نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِمِنَالْقَوْلِ بِالْغُدُوِّوَالاْصالِ وَلاتَکُنْ مِنَالْغافِلینَ)؛«پروردگارت رادردل خود،ازروى تضرع و خوف،آهسته و آرام،صبحگاهان و شامگاهان،یادکن؛وازغافلان مباش!».
(209)
تعبیر (بِالْغُدُوِّ وَالاْصالِ)؛ «صبحگاه و شامگاهان» ممکن است کنایه اى از دوام ذکر باشد همان گونه که در تعبیرات روزانه مى گوییم: من صبح و شام به یاد شما هستم یعنى همواره به یادتان مى باشم. و تعبیر (لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ)؛ «از غافلان مباش» اشاره دیگرى به این معناست.
در آیه 41 و 42 سوره احزاب مى خوانیم: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراًوَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصیلاً)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید، و صبح و شام او را تسبیح گویید!».
همان گونه که پیش تر هم اشاره کردیم در حدیثى در کتاب شریف کافى از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «مَا مِنْ شَىْءٍ اِلاَّ وَلَهُ حَد یَنْتَهِى اِلَیْهِ اِلاَّ الذِّکْرَ فَلَیْسَ لَهُ حَد یَنْتَهِى اِلَیْه؛ هر چیزى حدى دارد که و قتى به آن رسد پایان مى پذیرد، جز ذکر خدا که حدى که با آن پایان گیرد، ندارد». (239)
همان امام (علیه السلام) مطابق روایت اصول کافى مى فرماید: «کَانَ أَبِى (علیه السلام) کَثِیرَ الذِّکْرِ لَقَدْ کُنْتُ أَمْشِى مَعَهُ وَاِنَّهُ لَیَذْکُرُ اللَّهَ وَآکُلُ مَعَهُ الطَّعَامَ وَاِنَّهُ لَیَذْکُرُ اللَّهَ وَلَقَدْ کَانَ یُحَدِّثُ الْقَوْمَ وَمَا یَشْغَلُهُ ذَلِکَ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَکُنْتُ أَرَى لِسَانَهُ لازِقاً بِحَنَکِهِ یَقُولُ لا اِلَهَ اِلاَّ اللَّهُ وَکَانَ یَجْمَعُنَا فَیَأْمُرُنَا بِالذِّکْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْس؛ پدرم بسیار یاد خدا مى کرد. هنگامى که با او راه مى رفتم پیوسته ذکر خدا مى گفت و هنگامى که با او غذا مى خوردم ذکر خدا مى گفت. گاه با مردم گفتگو مى کرد و این گفتگو مانع او از یاد خدا نبود و پیوسته مى دیدم زبانش در حرکت است و مى گوید: لا اِلَهَ اِلاَّ اللَّهُ. پدرم (بعد از نماز صبح) ما را جمع مى کرد و دستور مى داد به یاد خدا باشیم تا آفتاب طلوع کند». (240)
در حدیث دیگرى از همان حضرت نقل شده است که فرمود: «تَسْبِیحُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ (علیها السلام) مِنَ الذِّکْرِ الْکَثِیرِ الَّذِى قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً؛ تسبیح
(210)
فاطمه زهرا (علیها السلام) مصداق ذکر کثیرى است که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده و مى فرماید: (اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً). (241)
البته یاد خدا ممکن است دلایل مختلفى داشته باشد؛ گاه انسان به نعمت هاى الهى مى رسد و به یاد او مى افتد، گاه مصیبتى پیش مى آید و براى نجات از آن به خدا پناه مى برد، گاه آثار خدا را در وجود خود یا جهان آفرینش و به تعبیر دیگر، در آفاق وانفس مى بیند و به یاد خدا مى افتد، گاه گرفتار وسوسه هاى شیطان و هواى نفس مى شود و با یاد خدا از آن نجات مى یابد. بنابراین انسان به هر مناسبتى مى تواند یاد خدا کند و از این طریق به دوام ذکر برسد.