اذکار عام و خاص
گاه تقسیم دیگرى براى ذکر گفته مى شود و آن ذکر عام و ذکر خاص است. منظور از ذکر خاص اذکار معینى است که معصومین : به مناسبت هاى مختلف بیان فرموده اند که باید طبق روایات وارده آن ها را انجام داد و بسیارى از دعاها که براى مواقع معینى وارد شده در همین عرصه دیده مى شود.
به عنوان مثال، دعاهاى مختلفى براى رفع همّ و غم، شفاى بیمار، اداى دین، امنیت از شر دشمنان و حوادث دردناک و براى نجات از زندان و وسعت رزق و نزول باران و دعا براى شب زفاف و امثال آن. (228)
این دعاها که توأم با ذکر خداست درواقع اذکار خاص محسوب مى شود که از معصومین : به ما رسیده است.
و اما ذکر عام، هرگونه یاد خدا و اوصاف جمال و جمال اوست که در هر مناسبت و در هر شرایطى مى توان آن را گفت و یا انجام داد و از آثار و برکات آن
(202)
بهره مند شد و مى دانیم ازجمله امورى که در هر جاى نماز، جایز بلکه مطلوب است ذکر خداست؛ خواه در حال قنوت باشد یا رکوع یا سجود یا تشهد. و اصولاً روح نماز همان ذکرالله است همان گونه که در آیه شریفه آمده که خداوند خطاب به حضرت موسى (علیه السلام) مى فرماید: (أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرى)؛ «ونماز را براى یاد من به پا دار!». (229)
اذکارى مانند «سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر» و«لا حول ولا قوة الا بالله» و «یا الله» اذکار عام است که در همه حال و براى حل هر مشکل انسان مى تواند از آن استفاده کند و به ویژه سالکان طریق الى الله در پرتو آن مى توانند به مقامات بالاى معنوى برسند.
در این جا لازم است به این نکته اشاره شود که جمعى از عارفان به تبعیت از بعضى از متصوفه معتقدند که اذکار خاص را باید از پیر و مرشد و استاد گرفت. او درواقع طبیبى است که تشخیص مى دهد کدام ذکر براى کدام سالک مناسب است و چه بسا غیر آن ذکر براى او خطرناک باشد.
ولى این سخن هیچ دلیل عقلى و شرعى ندارد. ما باید اذکار را از قرآن مجید و سنت معصومین : بگیریم و در هیچ حدیثى نیامده است که فلان ذکر براى فلان دسته از افراد زیان آور و یا خطرناک است. ذکر خدا به هر صورت براى همه خوب است.
قرآن مجید دراین باره مى گوید: (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیا ما تَدْعُوا فَلَهُ الاَْسْماءُ الْحُسْنى)؛ «بگو: «اللّه» را بخوانید یا «رحمان» را، هرکدام را بخوانید (ذات پاکش یکى است؛ و) براى او بهترین نام هاست!». (230)
از این آیه به خوبى استفاده مى شود که مى توانیم خدا را با هریک از اسماء
(203)
حسنایش که مجموعه گسترده اى از اوصاف و صفات جمال و جلالش مى باشد بخوانیم و هیچ محدودیت و ممنوعیتى در این راه نیست بلکه هرچه بیشتر و بهتر او را بخوانیم به جاست.
به نظر مى رسد صوفیه که این سفره را گسترده اند براى این است که در تمام مراحل، ارتباط مریدان را با خود حفظ کنند و نباید عارفان اسلامى تحت تأثیر چنین افکارى قرار گیرند و اگر اصرارى بر این باشد که در این راه استادى لازم است باید گفت که استاد همان کتاب الله و سنت معصومین علیهم السلام است و آن ها راه را به طور یکسان به روى همه گشوده اند.
شرح بیشتر دراین باره به خواست خدا در بحث لزوم و عدم لزوم استاد طریقت براى سالکان راه خدا خواهد آمد.
ذکر خفی و جلی
در بعضى از آیات و روایات اسلامى سخن از ذکر خفى (درمقابل ذکر جلى) آمده است. منظور از ذکر خفى آن است که انسان خدا را در دل و در تنهایى و خلوت یاد کند و منظور از ذکر جلى آن است که آن را بر زبان و آشکارا جارى سازد.
قرآن مجید مى فرماید: (وَاذْکُرْ رَبَّکَ فى نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالاْصالِ وَلا تَکُنْ مِنَ الْغافِلین)؛ «پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش!». (231)
مرحوم طبرسى در مجمع البیان در تفسیر این آیه مى گوید: منظور این است که صداى خود را کمى بلند کنید و زیاد آشکار نسازید تا به صورت معتدل باشد
(204)
همان گونه که در جاى دیگر فرموده است: (وَلا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً)؛ «و نمازت را زیاد بلند، یا زیاد آهسته نخوان؛ و در میان آن دو، راهى (معتدل) انتخاب کن!».
از این تعبیر استفاده مى شود که ذکر خفى را اشاره به نماز دانسته اند. همان گونه که در تفسیر دیگرى از ابن عباس آمده است: منظور از ذکر خفى این است که امام صداى خود را به آن اندازه بلند کند که اشخاصى که پشت سر او هستند صداى او را بشنوند.
و در آیه 55 سوره اعراف نیز آمده است: (ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ)؛ «پروردگار خود را (آشکارا) از روى تضرّع، و در پنهانى، بخوانید! (واز تجاوز، دست بردارید که) او متجاوزان را دوست نمى دارد!».
از قرینه مقابله در میان تضرع و خفیه استفاده مى شود که گاه ذکر و دعا آشکار است و گاه پنهان؛ به تفاوت حالاتى که به انسان دست مى دهد.
در داستان زکریا (علیه السلام) نیز در آیه دوم و سوم سوره مریم مى خوانیم: (ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّااِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِیا)؛ «(این) یادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زکریا در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند».
این آیه نیز اشاره اى به برترى ذکر خفى کرده است.
به هرحال از آیه فوق و روایات متعدد که از معصومین : به ما رسیده برمى آید که ذکر خفى (ذکرى که در درون قلب و جان آدمى باشد) بر ذکر جلى برترى دارد.
در حدیثى از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «خَیْرُ الْعِبَادَةِ أَخْفَاهَا وَخَیْرُ الذِّکْرِ الْخَفِى؛ بهترین عبادت عبادتى است که پنهان تر باشد و بهترین ذکر، ذکر خفى است». (232)
(205)
و در حدیث دیگرى از همان بزرگوار مى خوانیم: «یفضل الذکر الخفى الذى لاتسمعه الحفظة على الذى تسمعه سبعین ضعفا؛ آن ذکر خفى که فرشتگان حافظ اعمال آن را نمى شنوند بر ذکرى که آن ها مى شنوند هفتاد بار افضل است». (233)
از این حدیث استفاده مى شود که ذکر خفى آن است که اصلاً چیزى بر زبان جارى نشود زیرا آنچه بر زبان جارى شود حافظان اعمال انسان آن را مى شنوند. بنابراین، ذکر خفى در این جا به معناى یاد خدا در درون قلب است.
دلیل برترى آن نیز ظاهر است زیرا از هرگونه ریا و غفلت دور است.
به همین دلیل در حدیثى ذکر خفى، ذکر خالص شمرده شده است :
در اعلام الدین دیلمى آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به ابوذر فرمود: «یَا أَبَا ذَر اذْکُرِ اللَّهَ ذِکْراً خَالِصاً قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا الْخَالِصُ قَالَ الذِّکْرُ الْخَفِىُّ؛ اى اباذر! خدا را خالصانه یاد کن. ابوذر عرض مى کند: ذکر خالص چیست؟ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مى فرماید : ذکر خفى». (234)
البته بعید نیست که ذکر خفى علاوه بر ذکر قلبى به اذکارى نیز اطلاق شود که انسان آهسته مى گوید به طورى که فقط خودش مى شنود.
این سخن را با دعایى از امام سجاد (علیه السلام) پایان مى دهیم :
آن حضرت در مناجات ذاکرین (مناجات سیزدهم از مناجات خمسة عشر) عرضه مى دارد: «اِلَهِى فَأَلْهِمْنَا ذِکْرَکَ فِى الْخَلاَِ وَالْمَلاَِ وَاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالاِْعْلانِ وَالاِْسْرَارِ وَفِى السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَآنِسْنَا بِالذِّکْرِ الْخَفِىِّ؛ خداوندا! یاد خود را به ما الهام کن، در تنهایى و در جمع، در شب و روز، در آشکار و پنهان، در توانگرى و تنگدستى و ما را با ذکر خفى مأنوس ساز».
از این دعاى امام (علیه السلام) استفاده مى شود که ذکر خفى فضیلت خاصى دارد که امام (علیه السلام) آن را به این صورت از خداوند تقاضا مى کند.
(206)
حقیقت ذکر و راه وصول به آن
ممکن است بعضى تصور کنند که ذکرالله همان الفاظى است که بر زبان جارى مى شود و تمام آثار ذکر را مربوط به آن بدانند در حالى که مى دانیم اذکار لفظى مقدمه اى براى توجه به مفاهیم آن و تفکر درباره حقیقت آن و سپس هماهنگى اعمال با آن است.
ذکرى که خالى از فکر باشد و فکرى که خالى از عمل باشد اعتبار چندانى ندارد.
همان گونه که قبلاً گفته شد، امام باقر (علیه السلام) در حدیث پرمعنایى مى فرماید: «ثَلاث مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ اِنْصَافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ وَمُوَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاهُ وَذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَهُوَ أَنْ یَذْکُرَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ یَهُمُّ بِهَا فَیَحُولُ ذِکْرُ اللَّهِ بَیْنَهُ وَبَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَةِ وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ سه چیز است که از سخت ترین اعمال بندگان است: رعایت انصاف درباره مردم و مواسات با برادران و ذکر خداوند در هر حال. سپس افزود: منظور از ذکر خدا در هر حال این است که خداوند متعال را هنگامى که قصد معصیتى مى کند به یاد آورد و ذکر خدا میان او و آن معصیت حائل گردد و این همان چیزى است که خداوند متعال در قرآن مجید فرمود: پرهیزکاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) ناگهان بینا مى گردند». (235)
شبیه همین معنا با کمى تفاوت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خطاب به امیرمؤمنان على (علیه السلام) آمده است که در ذیل بحث اقسام ذکر آوردیم.
در حدیث دیگرى که در غرر الحکم از امیرمؤمنان على (علیه السلام) نقل شده چنین
(207)
مى خوانیم: «لا تَذْکُرِ اللَّهَ سُبْحَانَهُ سَاهِیاً وَلا تَنْسَهُ لاهِیاً وَاذْکُرْهُ ذِکْراً کَامِلاً یُوَافِقُ فِیهِ قَلْبُکَ لِسَانَکَ وَیُطَابِقُ اِضْمَارُکَ اِعْلانَکَ وَلَنْ تَذْکُرَهُ حَقِیقَةَ الذِّکْرِ حَتَّى تَنْسَى نَفْسَکَ فِى ذِکْرِکَ وَتَفْقُدَهَا فِى أَمْرِکَ ؛ خداوند را به صورت سهو (و بدون توجه و حضور قلب) یاد مکن و براثر سرگرمى ها، او را فراموش منما و هنگامى که او را یاد مى کنى یاد کاملى باشد که قلب تو با زبانت هماهنگ و باطنت با ظاهرت موافق باشد و هرگز نمى توانى حقیقت ذکر را به جا بیاورى مگر زمانى که خود را به هنگام ذکر خدا فراموش کنى و در امورت به خود توجه نداشته باشى». (236)
در قرآن مجید، تفکر، بلافاصله بعد از ذکر خدا آمده است که نشان مى دهد هدف از ذکر، آن است که انسان را در فکر فرو برد. درباره اولوا الالباب (صاحبان فکر و اندیشه) مى فرماید: (اِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لاَیَاتٍ لاُِولِى الاَْلْبَابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ)؛ «مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه هایى (روشن) براى خردمندان است. همان ها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند؛ و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند؛ (و مى گویند:) بارالها! این ها را بیهوده نیافریده اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش نگاه دار!». (237)
از این آیه به خوبى استفاده مى شود که «اولوا الالباب» کسانى هستند که بعد از ذکر خداوند در فکر فرو مى روند؛ فکرى که آن ها را به معرفت بیشتر درباره آفریننده جهان هستى رهنمون مى شود.
در حدیثى امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) هفت گروه را بر مى شمرد که خود را مسخره مى کنند. یک گروه از آن ها کسانى هستند که ذکر خدا مى گویند اما توجهى
(208)
به لقاءالله ندارند: «مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ وَلَمْ یَسْتَبِقْ اِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ؛ کسى که یاد خدا کند و آرزوى لقاءالله نداشته باشد خودش را مسخره مى کند». (238)