فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد اول(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

اقسام ذکر

ذکر خداوند بر سه گونه است: ذکر لسانى، ذکر قلبى و ذکر عملى.
(199)
ذکر لسانى آن است که نام خداوند و اوصاف جمال و جلال او را بر زبان جارى کند و آن را در نماز و غیر نماز تکرار نماید بى آن که توجه چندانى به مفاهیم و معانى آن داشته باشد که گاهى به آن لقلقه زبان گفته مى شود. گرچه این گونه ذکر نیز بى فایده نیست و حتى ممکن است سرچشمه ذکر قلبى گردد ولى به هر حال ارزش ناچیزى دارد.
ذکر قلبى که گاه به آن ذکر معنوى نیز اطلاق مى شود آن است که وقتى ذکر زبانى مى گوید، مفاهیم و معانى عمیق آن را در قلب خود مورد توجه قرار دهد و با آن، روح و جان خود را صفا بخشد.
گاه ذکر قلبى به توجهات باطنى بدون الفاظ گفته مى شود به این معنا که انسان در حال سکوت در قلب خود به خدا توجه کرده و صفات جمال و جلال او را تکرار مى کند. مردم او را ساکت و خاموش مى پندارند در حالى که در درون جانش غوغایى از ذکر خدا و توجه به پروردگار و نیایش والایى است. این دسته از اولیاءالله گاه حتى در حال خواب نیز در درون دل ذکر خدا مى گویند و خدا را ناظر و حاضر مى دانند.
اما ذکر عملى آن است که وقتى اسباب گناه و معاصى نزد او فراهم مى گردد به یاد خدا بیفتد و آن ها را ترک گوید آن گونه که قرآن مجید درباره یوسف (علیه السلام) مى فرماید: (وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشاءَ اِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ)؛ «آن زن قصد او کرد؛ و او نیز ـ اگر برهان پروردگار را نمى دید ـ قصد وى مى نمود! این چنین کردیم تا بدى و فحشا را از او دور سازیم؛ چراکه او از بندگان مخلص ما بود!». (224) این برهان رب حالتى بود که با ذکر خدا همراه بود.
(200)
در روایات متعددى از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و سایر معصومین : نیز به این نوع ذکر اشاره شده است؛ ازجمله در وصیتى که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به على (علیه السلام) فرمود چنین گفت: «یَا عَلِىُّ ثَلاث لا تُطِیقُهَا هَذِهِ الاُْمَّةُ الْمُوَاسَاةُ لِلاَْخِ فِى مَالِهِ وَاِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ وَذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَلَیْسَ هُوَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا اِلَهَ اِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ وَلَکِنْ اِذَا وَرَدَ عَلَى مَا یَحْرُمُ عَلَیْهِ خَافَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ عِنْدَهُ وَتَرَکَهُ؛ اى على! سه چیز است که این امت (به آسانى) توان انجام آن را ندارند: مواسات و کمک به برادر دینى در اموال، و رعایت انصاف (در حقوق الناس) و ذکر خداوند در هر حال. اما این ذکر به معناى سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر نیست بلکه این است که وقتى مقدمات حرامى نزد او فراهم مى شود از خداوند متعال بترسد و آن را ترک گوید». (225) همین معنا در روایتى از امام صادق (علیه السلام) و در روایت دیگرى از امام باقر (علیه السلام) نیز نقل شده است. (226)
در روایت امام باقر (علیه السلام) چنین آمده است: «ثَلاث مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ اِنْصَافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ وَمُوَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاه وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَهُوَ أَنْ یَذْکُرَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ یَهُمُّ بِهَا فَیَحُولُ ذِکْرُ اللَّهِ بَیْنَهُ وَبَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَةِ وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ سه چیز است که از سخت ترین اعمال بندگان مى باشد: انصاف دادن (دربرابر حقوق مردم)، مواسات با برادر دینى و ذکر خداوند در هر حال. و حقیقت ذکر آن است که وقتى قصد معصیتى کند (بلافاصله) به یاد خداوند متعال بیفتد و ذکر خداوند میان او و آن معصیت حائل شود و این همان چیزى است که خداوند در قرآن مجید فرمود: پرهیزکاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند، به یاد (خدا
(201)
و پاداش و کیفر او) مى افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) ناگهان بینا مى گردند». (227)
تعبیر به «طائف؛ شیطان طواف کننده» اشاره لطیفى به این حقیقت است که شیطان تمام روح و فکر انسان را دور مى زند تا جایى براى نفوذ پیدا کند اما هنگامى که انسان به یاد خدا مى افتد، شیطان فرار مى کند و او را از وسوسه خود راحت مى سازد.
بنابراین آنچه بیشتر مورد توجه است ذکر عملى است؛ البته اذکار لفظى و قلبى مى تواند زمینه ساز ذکر عملى باشد.

اذکار عام و خاص

گاه تقسیم دیگرى براى ذکر گفته مى شود و آن ذکر عام و ذکر خاص است. منظور از ذکر خاص اذکار معینى است که معصومین : به مناسبت هاى مختلف بیان فرموده اند که باید طبق روایات وارده آن ها را انجام داد و بسیارى از دعاها که براى مواقع معینى وارد شده در همین عرصه دیده مى شود.
به عنوان مثال، دعاهاى مختلفى براى رفع همّ و غم، شفاى بیمار، اداى دین، امنیت از شر دشمنان و حوادث دردناک و براى نجات از زندان و وسعت رزق و نزول باران و دعا براى شب زفاف و امثال آن. (228)
این دعاها که توأم با ذکر خداست درواقع اذکار خاص محسوب مى شود که از معصومین : به ما رسیده است.
و اما ذکر عام، هرگونه یاد خدا و اوصاف جمال و جمال اوست که در هر مناسبت و در هر شرایطى مى توان آن را گفت و یا انجام داد و از آثار و برکات آن
(202)
بهره مند شد و مى دانیم ازجمله امورى که در هر جاى نماز، جایز بلکه مطلوب است ذکر خداست؛ خواه در حال قنوت باشد یا رکوع یا سجود یا تشهد. و اصولاً روح نماز همان ذکرالله است همان گونه که در آیه شریفه آمده که خداوند خطاب به حضرت موسى (علیه السلام) مى فرماید: (أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرى)؛ «ونماز را براى یاد من به پا دار!». (229)
اذکارى مانند «سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر» و«لا حول ولا قوة الا بالله» و «یا الله» اذکار عام است که در همه حال و براى حل هر مشکل انسان مى تواند از آن استفاده کند و به ویژه سالکان طریق الى الله در پرتو آن مى توانند به مقامات بالاى معنوى برسند.
در این جا لازم است به این نکته اشاره شود که جمعى از عارفان به تبعیت از بعضى از متصوفه معتقدند که اذکار خاص را باید از پیر و مرشد و استاد گرفت. او درواقع طبیبى است که تشخیص مى دهد کدام ذکر براى کدام سالک مناسب است و چه بسا غیر آن ذکر براى او خطرناک باشد.
ولى این سخن هیچ دلیل عقلى و شرعى ندارد. ما باید اذکار را از قرآن مجید و سنت معصومین : بگیریم و در هیچ حدیثى نیامده است که فلان ذکر براى فلان دسته از افراد زیان آور و یا خطرناک است. ذکر خدا به هر صورت براى همه خوب است.
قرآن مجید دراین باره مى گوید: (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیا ما تَدْعُوا فَلَهُ الاَْسْماءُ الْحُسْنى)؛ «بگو: «اللّه» را بخوانید یا «رحمان» را، هرکدام را بخوانید (ذات پاکش یکى است؛ و) براى او بهترین نام هاست!». (230)
از این آیه به خوبى استفاده مى شود که مى توانیم خدا را با هریک از اسماء
(203)
حسنایش که مجموعه گسترده اى از اوصاف و صفات جمال و جلالش مى باشد بخوانیم و هیچ محدودیت و ممنوعیتى در این راه نیست بلکه هرچه بیشتر و بهتر او را بخوانیم به جاست.
به نظر مى رسد صوفیه که این سفره را گسترده اند براى این است که در تمام مراحل، ارتباط مریدان را با خود حفظ کنند و نباید عارفان اسلامى تحت تأثیر چنین افکارى قرار گیرند و اگر اصرارى بر این باشد که در این راه استادى لازم است باید گفت که استاد همان کتاب الله و سنت معصومین علیهم السلام است و آن ها راه را به طور یکسان به روى همه گشوده اند.
شرح بیشتر دراین باره به خواست خدا در بحث لزوم و عدم لزوم استاد طریقت براى سالکان راه خدا خواهد آمد.

ذکر خفی و جلی

در بعضى از آیات و روایات اسلامى سخن از ذکر خفى (درمقابل ذکر جلى) آمده است. منظور از ذکر خفى آن است که انسان خدا را در دل و در تنهایى و خلوت یاد کند و منظور از ذکر جلى آن است که آن را بر زبان و آشکارا جارى سازد.
قرآن مجید مى فرماید: (وَاذْکُرْ رَبَّکَ فى نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالاْصالِ وَلا تَکُنْ مِنَ الْغافِلین)؛ «پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش!». (231)
مرحوم طبرسى در مجمع البیان در تفسیر این آیه مى گوید: منظور این است که صداى خود را کمى بلند کنید و زیاد آشکار نسازید تا به صورت معتدل باشد
(204)
همان گونه که در جاى دیگر فرموده است: (وَلا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً)؛ «و نمازت را زیاد بلند، یا زیاد آهسته نخوان؛ و در میان آن دو، راهى (معتدل) انتخاب کن!».
از این تعبیر استفاده مى شود که ذکر خفى را اشاره به نماز دانسته اند. همان گونه که در تفسیر دیگرى از ابن عباس آمده است: منظور از ذکر خفى این است که امام صداى خود را به آن اندازه بلند کند که اشخاصى که پشت سر او هستند صداى او را بشنوند.
و در آیه 55 سوره اعراف نیز آمده است: (ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ)؛ «پروردگار خود را (آشکارا) از روى تضرّع، و در پنهانى، بخوانید! (واز تجاوز، دست بردارید که) او متجاوزان را دوست نمى دارد!».
از قرینه مقابله در میان تضرع و خفیه استفاده مى شود که گاه ذکر و دعا آشکار است و گاه پنهان؛ به تفاوت حالاتى که به انسان دست مى دهد.
در داستان زکریا (علیه السلام) نیز در آیه دوم و سوم سوره مریم مى خوانیم: (ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّااِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِیا)؛ «(این) یادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زکریا در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند».
این آیه نیز اشاره اى به برترى ذکر خفى کرده است.
به هرحال از آیه فوق و روایات متعدد که از معصومین : به ما رسیده برمى آید که ذکر خفى (ذکرى که در درون قلب و جان آدمى باشد) بر ذکر جلى برترى دارد.
در حدیثى از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «خَیْرُ الْعِبَادَةِ أَخْفَاهَا وَخَیْرُ الذِّکْرِ الْخَفِى؛ بهترین عبادت عبادتى است که پنهان تر باشد و بهترین ذکر، ذکر خفى است». (232)
(205)
و در حدیث دیگرى از همان بزرگوار مى خوانیم: «یفضل الذکر الخفى الذى لاتسمعه الحفظة على الذى تسمعه سبعین ضعفا؛ آن ذکر خفى که فرشتگان حافظ اعمال آن را نمى شنوند بر ذکرى که آن ها مى شنوند هفتاد بار افضل است». (233)
از این حدیث استفاده مى شود که ذکر خفى آن است که اصلاً چیزى بر زبان جارى نشود زیرا آنچه بر زبان جارى شود حافظان اعمال انسان آن را مى شنوند. بنابراین، ذکر خفى در این جا به معناى یاد خدا در درون قلب است.
دلیل برترى آن نیز ظاهر است زیرا از هرگونه ریا و غفلت دور است.
به همین دلیل در حدیثى ذکر خفى، ذکر خالص شمرده شده است :
در اعلام الدین دیلمى آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به ابوذر فرمود: «یَا أَبَا ذَر اذْکُرِ اللَّهَ ذِکْراً خَالِصاً قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا الْخَالِصُ قَالَ الذِّکْرُ الْخَفِىُّ؛ اى اباذر! خدا را خالصانه یاد کن. ابوذر عرض مى کند: ذکر خالص چیست؟ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مى فرماید : ذکر خفى». (234)
البته بعید نیست که ذکر خفى علاوه بر ذکر قلبى به اذکارى نیز اطلاق شود که انسان آهسته مى گوید به طورى که فقط خودش مى شنود.
این سخن را با دعایى از امام سجاد (علیه السلام) پایان مى دهیم :
آن حضرت در مناجات ذاکرین (مناجات سیزدهم از مناجات خمسة عشر) عرضه مى دارد: «اِلَهِى فَأَلْهِمْنَا ذِکْرَکَ فِى الْخَلاَِ وَالْمَلاَِ وَاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالاِْعْلانِ وَالاِْسْرَارِ وَفِى السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَآنِسْنَا بِالذِّکْرِ الْخَفِىِّ؛ خداوندا! یاد خود را به ما الهام کن، در تنهایى و در جمع، در شب و روز، در آشکار و پنهان، در توانگرى و تنگدستى و ما را با ذکر خفى مأنوس ساز».
از این دعاى امام (علیه السلام) استفاده مى شود که ذکر خفى فضیلت خاصى دارد که امام (علیه السلام) آن را به این صورت از خداوند تقاضا مى کند.
(206)