فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد اول(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

4. عُزلت (کناره گیری از غوغاها)

عُزلت

گوشه گیرى و عزلت یکى دیگر از امورى است که جمعى از ارباب سیروسلوک توصیه مى کنند و در شعر مورد بحث که براى کامل شدن ناتمامان جهان پنج موضوع پیشنهاد شده، عزلت چهارمین موضوع را تشکیل مى دهد.
در فتوحات مکیه، جلد 1، باب 53 نیز عزلت یکى از چهار چیزى برشمرده شده که در مسیر سیروسلوک الى الله به انسان کمک مى کند. (جوع و سهر و صمت و عزلت).
عزلت را مى توان به دو قسم تقسیم کرد: عزلت مثبت که آثار مطلوبى در صفاى روح و پیشرفت به سوى قرب خدا دارد و عزلت منفى که انسان را از خدا و خلق خدا دور مى سازد.
در قرآن مجید موارد متعددى از عزلت مثبت دیده مى شود؛ ازجمله آن، عزلت اصحاب کهف است که در آیه 16 سوره کهف انعکاس یافته است: (وَاِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَما یَعْبُدُونَ اِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا اِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّىْ لَکُمْ مِنْ
(177)
أَمْرِکُمْ مِرفَقاً)؛ «و(به آن ها گفتیم:) هنگامى که از آنان و آنچه جز خدا مى پرستند کناره گیرى کردید، به غار پناه برید؛ که پروردگارتان (سایه) رحمتش را بر شما مى گستراند؛ و در این امر، آرامشى براى شما فراهم مى سازد!».
در آیه 48 سوره مریم اشاره به عزلت ابراهیم (علیه السلام) از قوم بت پرست شده است آنجا که مى فرماید: (وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُوا رَبِّى عَسى أَلاَّ أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّى شَقِیا)؛ «واز شما، و آنچه غیر خدا مى خوانید، کناره گیرى مى کنم؛ و پروردگارم را مى خوانم؛ و امیدوارم در خواندن پروردگارم بى پاسخ نمانم!».
و در آیه بعد از آن مى افزاید: (فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلا جَعَلْنا نَبِیا)؛ «هنگامى که از آنان و آنچه غیر خدا مى پرستیدند کناره گیرى کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم؛ و هریک را پیامبرى (بزرگ) قرار دادیم!».
و درمورد مریم (علیها السلام) نیز به مدتى از زندگى او که عزلت انتخاب کرد اشاره شده، هرچند واژه عزلت در آن به کار نرفته است. در آیه 16 سوره مریم مى خوانیم : (وَاذْکُرْ فِى الْکِتابِ مَرْیَمَ اِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیا)؛ «ودر این کتاب (آسمانى)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد، و در ناحیه شرقى (بیت المقدس) قرار گرفت».
درمورد موسى بن عمران (علیه السلام) نیز یک دوران عزلت چهل روزه در آیه 142 سوره اعراف آمده است که به کوه طور براى گرفتن الواح تورات رفت: (وَواعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَقالَ مُوسى لاَِخیهِ هارُونَ اخْلُفْنى فى قَوْمى وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ)؛ «وما با موسى، سى شب وعده گذاشتیم؛ سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل کردیم؛ به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسى به برادرش هارون گفت : «جانشین من در میان قومم باش. و (آنها را) اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروى منما!».
(178)
در زندگانى پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ـ همان گونه که همه مى دانیم ـ آمده است که قبل از بعثت مدت ها به غار حرا مى رفت و عزلت اختیار مى کرد و به ذکر پروردگار و مناجات با خداوند مشغول بود تا زمانى که فرمان نبوت براى او صادر شد.
در حالات امام صادق (علیه السلام) نیز مى خوانیم که گاه عزلت را اختیار مى کرد و از مردم کنار مى رفت. یکى از یاران امام (علیه السلام) از آن حضرت علت کناره گیرى را سؤال کرد. امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود: «لَوْ ذُقْتَ حَلاوَةَ الْوَحْدَةِ لاسْتَوْحَشْتَ مِنْ نَفْسِکَ ثُمَّ قَالَ (علیه السلام) أَقَلُّ مَا یَجِدُ الْعَبْدُ فِى الْوَحْدَةِ ]أَمْنُ [مُدَارَاةِ النَّاسِ؛ اگر شیرینى تنهایى را مى چشیدى حتى از خودت کنار مى رفتى. سپس فرمود: کمترین چیزى که انسان درتنهایى به دست مى آوردراحت شدن از مدارا کردن با (مشکلات) مردم است». (169)
البته در روایات اسلامى نیز توصیه هایى به عزلت دیده مى شود، ازجمله در حدیثى از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «الْعُزْلَةُ عِبَادَة». (170)
امیرمؤمنان على (علیه السلام) نیز مى فرماید: «الوصلة بالله فى الانقطاع عن الناس؛ ارتباط و اتصال با خدا در جدا شدن از مردم است». (171)
نیز در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است: «من انفرد عن الناس أنس بالله سبحانه؛ کسى که از مردم جدا شود و گوشه گیرى کند با خداوند سبحان مأنوس مى شود». (172)
در غررالحکم از امیرمؤمنان على (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «الْعُزْلَةُ أَفْضَلُ شِیَمِ الاَْکْیَاسِ؛ دورى گزیدن برترین شیوه هاى هوشمندان است». (173)
(179)
نیز در حدیث دیگرى از همان امام بزرگوار مى خوانیم: «فِى اعْتِزَالِ ابْناءِ الدُّنْیَا جِمَاعُ الصَّلاحِ؛ دورى گزیدن از دنیاپرستان سبب هرگونه اصلاح است». (174)
آنچه آمد، بخشى از روایات متعددى است که در مدح عزلت آمده است.

عُزلت ممدوح و مذموم

از روایات استفاده مى شود که عزلت و گوشه گیرى، از دیدگاه اسلام کارى منفور و نازیباست، ازجمله در حدیثى از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده است: «أَیُّهَا النَّاسُ عَلَیْکُمْ بِالْجَمَاعَةِ، وَاِیَّاکُمْ وَالْفُرْقَةِ؛ بر شما لازم است که از جماعت جدا نشوید و از پراکندگى بپرهیزید». (175)
حتى در بعضى از روایات به زندگى کردن در شهرهاى بزرگ تشویق شده است. از امیرمؤمنان على (علیه السلام) در نهج البلاغه نقل شده که فرمود: «وَالْزَمُوا السَّوادَ الاَْعْظَمَ فَاِنَّ یَدَ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ وَاِیَّاکُمْ وَالْفُرْقَةِ فَاِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ؛ همواره با سواد اعظم (شهرهاى بزرگ و داراى جمعیت فراوان) باشید که دست خدا با جماعت است و از پراکندگى بپرهیزید که انسانِ تنها، بهره شیطان است؛ همان گونه که گوسفند تک رو بهره گرگ است». (176)
در وسائل الشیعه در کتاب النکاح در حدیثى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) چنین مى خوانیم که جماعتى از صحابه آمیزش زنان را بر خود حرام کردند و همچنین غذا خوردن در روز و خواب شب را. ام سلمه این جریان را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خبر داد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به سوى اصحابش آمد و فرمود: «أَتَرْغَبُونَ عَنِ النِّسَاءِ اِنِّى آتِى النِّسَاءَ وَآکُلُ بِالنَّهَارِ وَأَنَامُ بِاللَّیْلِ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِى فَلَیْسَ مِنِّى؛ شما از زنان
(180)
کناره گیرى مى کنید؟ من به سراغ همسرانم مى روم و روز غذا مى خورم و شب مى خوابم (این سنت من است) هرکس از سنت من دورى کند از من نیست».
در این هنگام این آیات نازل شد: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلا تَعْتَدُوا اِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذى أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! چیزهاى پاکیزه را که خداوند براى شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حدّ، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمى دارد. و از نعمت هاى حلال و پاکیزه اى که خداوند به شما روزى داده، بخورید! و از (مخالفت) خداوندى که به او ایمان دارید، بپرهیزید!» (177) . (178)
آن ها عرض کردند: اى رسول خدا! ما براى این کار سوگند یاد کرده ایم. در پاسخ به آن ها این آیه نازل شد: (لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فى أَیْمانِکُمْ)؛ «خداوند شما را به خاطر سوگندهاى بیهوده (و برخلاف شرع) مؤاخذه نمى کند». (179)
داستان کناره گیرى عثمان بن مظعون و جماعتى از دوستانش و نهى شدید پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از آن، گواه دیگرى بر این معناست. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از عزلت و گوشه گیرى آن ها نگران شد و مردم را به مسجد دعوت کرد و بر فراز منبر رفت و بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: «مَا بَالُ أَقْوَامٍ یُحَرِّمُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمُ الطَّیِّبَاتِ أَلا اِنِّى أَنَامُ اللَّیْلَ وَأَنْکِحُ وَأُفْطِرُ بِالنَّهَارِ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِى فَلَیْسَ مِنِّى؛ چرا گروهى از مردم نعمت هاى پاکیزه الهى را بر خود حرام مى کنند. آگاه باشید! من شب مى خوابم و با همسران آمیزش دارم و روز را (در بسیارى از اوقات) افطار مى کنم. کسى که از سنت من چشم پوشى کند از من نیست». (180)
(181)
در روایت دیگرى همین مطلب با اضافاتى نقل شده و آن این که روزى همسر عثمان بن مظعون نزد عایشه آمد. او زن جوان و صاحب جمالى بود. عایشه از وضع ظاهر او متعجب شد. گفت: چرا به خودت نمى رسى و زینت نمى کنى؟
در پاسخ گفت: براى چه کسى زینت کنم؟ همسرم مدتى است که مرا ترک کرده و رهبانیت را اختیار نموده است.
این سخن به گوش پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید، دستور فرمود که مسلمانان در مسجد گرد آیند. سپس بر فراز منبر رفت و سخنان مزبور را در مذمت و نکوهش این گونه اعمال بیان فرمود. (181)
* * *
آنچه از مجموع این روایات که در نفى و اثبات گوشه گیرى و عزلت وارد شده استفاده مى شود این است که اساس اسلام بر اجتماعى بودن افراد جامعه بنا شده، به جا آوردن نماز جماعت در پنج وقت و نماز جمعه در هر هفته و مراسم باشکوه حج در هر سال و استحباب تزاور و ملاقات دوستان با یکدیگر، شاهد این مدعاست.
مرحوم کلینى در کتاب شریف کافى از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل مى کند که به یارانش فرمود: «اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا اِخْوَةً بَرَرَةً مُتَحَابِّینَ فِى اللَّهِ مُتَوَاصِلِینَ مُتَرَاحِمِینَ تَزَاوَرُوا وَتَلاقَوْا وَتَذَاکَرُوا أَمْرَنَا وَأَحْیُوهُ؛ تقواى الهى پیشه کنید و برادران نیکوکارى باشید، به خاطر خدا به هم محبت داشته باشید، با یکدیگر پیوند دوستى برقرار کنید و با هم مهربان باشید، با یکدیگر دیدار و ملاقات کنید و درباره ولایت ما باهم سخن بگویید و آن را زنده نگه دارید». (182)
(182)
ولى در بعضى از موارد استثنایى، عزلت و گوشه گیرى مطلوب است و آن زمانى است که جامعه به قدرى فاسد شود که انسان در هرجاى آن گام مى گذارد آلوده گناه مى گردد. اگر در چنین جامعه اى بتواند گوشه گیرى کند به گونه اى که زندگى خانوادگى او به هم نریزد کار خوبى کرده است.
همان گونه که در بخشى از زندگى امام صادق (علیه السلام) آمده که عالم معروف اهل سنت «سفیان ثورى» به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: «یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اعْتَزَلْتَ النَّاسَ؛ اى فرزند رسول خدا! از مردم گوشه گیرى کردى». امام (علیه السلام) فرمود: «یَا سُفْیَانُ فَسَدَ الزَّمَانُ وَتَغَیَّرَ الاِْخْوَانُ فَرَأَیْتُ الاِنْفِرَادَ أَسْکَنَ لِلْفُؤَادِ؛ اى سفیان! زمانه فاسد شده و دوستان تغییر کرده اند. من دیدم در تنهایى قلب آرام ترى دارم». (183)
درحالى که مى دانیم امام صادق (علیه السلام) در بیشتر دوران عمر خود براى شاگردانش کلاس درس برقرار مى کرد و از محضر او گروه گروه استفاده مى کردند.
عزلت اصحاب کهف نیز از همین قبیل بود چراکه جامعه آن ها غرق بت پرستى شده بود و آن ها نیز در فشار بودند که به این آیین درآیند. چاره اى جز این ندیدند که فرار کنند و در غار مسکن گزینند.
عزلت ابراهیم (علیه السلام) نیز به شهادت آیات قرآن از همین قبیل بود و همچنین گوشه گیرى مریم (علیها السلام) که در آیات قبل به آن اشاره شد.
بنابراین آنهایى که این استثنا را به صورت یک عام درآورده اند و به خود اجازه مى دهند که تمام اوقات خویش را در عزلت بگذرانند و به دوستانشان نیز توصیه عزلت کنند به یقین از تعلیمات اسلام برکنارند.
مورد دیگر این است که انسان در طول شبانه روز گاهى با خداى خود خلوت و راز و نیاز کند و از غوغاى جامعه برکنار باشد تا بتواند به تصفیه باطن و خلوص
(183)
نیّت و قرب به پروردگار برسد که یک نمونه آن همان نماز شب در ساعات آخر شب است که بسیارى از مردم در خواب اند و انسان مى تواند با فراغت بال با قادر متعال رازونیاز کند.
ممکن است حدیثى که مى گوید: مؤمن ساعات شبانه روز را به سه قسمت تقسیم مى کند: بخشى براى تأمین معاش و بخشى براى مناجات با پروردگار و بخشى براى سرگرمى هاى سالم، اشاره به همین عزلت نیز باشد که انسان با فراغت بال به مناجات پروردگار متعال بپردازد. (184)