3. سَهَر (شب زنده داری)
سَهَر (بر وزن قمر) در اصل به معناى شب بیدارى است ولى منظور عارفان، شب بیدار بودن براى راز و نیاز با پروردگار و اقامه نماز شب با آداب آن است.
در قرآن مجید در سوره ذاریات در مدح متقین و پرهیزکاران چنین آمده است : (کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ وَبِالاَْسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُون)؛ «آن ها کمى از شب را مى خوابیدند و در سحرگاهان استغفار مى کردند». (155)
همچنین درباره گروهى از مؤمنان در سوره سجده آمده است: (تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ)؛ «پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى شود (و به پا مى خیزند و رو به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید مى خوانند، و از آنچه به آنان روزى داده ایم انفاق مى کنند!». (156)
در آغاز سوره مزمّل درباره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنین آمده است: (قُمِ اللَّیْلَ اِلاَّ قَلِیلاً نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً)؛ «شب را، جز کمى، به پا خیز! نیمى از شب را، یا کمى از آن کم کن یا بر نصف آن بیفزا، و قرآن را با دقت و تأمّل بخوان!». (157)
و در پایان سوره نیز اشاره به شب زنده دارى پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یارانش کرده،
(173)
مى فرماید: (اِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَىِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطائِفَة مِنَ الَّذینَ مَعَکَ)؛ «پروردگارت مى داند که تو و گروهى از آن ها که با تو هستند نزدیک دوسوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا مى خیزند». (158)
درمورد تأثیر بسیار مثبت مناجات سحرگاهان و نماز شب در آن هنگام، روایات بسیارى از معصومین : به ما رسیده که نشان مى دهد یکى از بهترین وسایل براى رسیدن به مقام محمود و شایسته همان نافلة اللیل است و آثارى که در صفاى روح و پاکى دل و قرب به خدا دارد در کمتر عبادتى دیده مى شود.
در روایات اسلامى نیز سَهَر به معناى شب زنده دارى همراه با تلاوت قرآن و نماز و عبادت و ذکر الله، یکى از عوامل پیشرفت و قرب الى الله ذکر شده است.
روایات متعددى در این زمینه از امام امیرمؤمنان على (علیه السلام) نقل شده است، ازجمله: «السَّهَرُ رَوْضَةُ الْمُشْتَاقِین؛ شب زنده دارى باغ مشتاقان است». (159)
«سَهَرُ العُیُونِ بِذِکر اللهِ خِلصانُ العارفینَ وَحلوانُ المُقَرَّبین؛ شب زنده دارى با یاد خداوند مایه خلوص عارفان و شیرینى مقربان است». (160)
نیز مى فرماید: «سَهَرُ العُیونِ بِذِکرِ اللهِ فُرْصُةُ السُّعَداءِ وَنُزْهَةُ الاْوْلِیاء؛ شب بیدارى همراه با ذکر خدا فرصتى براى سعادتمندان و شادابى و خرمى براى اولیاءالله است». (161) همچنین مى فرماید: «سَهَرُ اللَّیْلِ بِذِکْرِ اللَّهِ غَنِیمَةُ الاَْوْلِیَاءِ وَسَجِیَّةُ الاَْتْقِیَاء؛ شب زنده دارى با ذکر خداوند غنیمت اولیاى الهى و صفت پرهیزکاران است». (162)
امام سجاد (علیه السلام) در دعاى روز عرفه عرضه مى دارد: «وَاعْمُرْ لَیْلِى بِاِیقَاظِى فِیهِ
(174)
لِعِبَادَتِکَ، وَتَفَرُّدِى بِالتَّهَجُّدِ لَکَ، وَتَجَرُّدِى بِسُکُونِى اِلَیْکَ، وَاِنْزَالِ حَوَائِجِى بِکَ؛ قلب من را با بیدار ماندن در شب براى عبادتت و تهجد براى تو و مجرد شدن جهت اعتماد به ذات پاکت و درخواست حوائجم از تو آباد کن». (163)
امام امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز در خطبه 121 نهج البلاغه از یارانى یاد مى کند که داراى صفات بسیار برجسته اى بودند ازجمله: لب هایى خشکیده به واسطه کثرت دعا و رنگ هایى پریده به دلیل شب زنده دارى؛ «ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ صُفْرُ الاَْلْوَانِ مِنَ السَّهَرِ». البته گاهى بیدار ماندن در شب براى حل مشکلات علمى است به ویژه در ساعات سحر و پایان شب که روح آمادگى فراوانى بعد از استراحت دارد و در روایات اسلامى نیز به آن ترغیب شده است؛ ازجمله در حدیثى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم که فرمود: «لا سَهَرَ اِلاَّ فِى ثَلاثٍ مُتَهَجِّدٍ بِالْقُرْآنِ وَفِى طَلَبِ الْعِلْمِ أَوْ عَرُوسٍ تُهْدَى اِلَى زَوْجِهَا؛ شب بیدارى تنها براى سه چیز مطلوب است: تلاوت قرآن (خواه در نماز باشد یا غیر نماز)، و طلب علم، و عروسى که (آغاز ازدواج اوست و) به خانه همسر مى رود». (164)
این نکته نیز واضح است که مهم ترین عبادت سالکان الى الله یعنى نماز شب همراه با شب زنده دارى است. ساعاتى که قلب انسان کاملاً آمادگى براى توجه به خدا دارد و از امور دنیا فارغ است.
یکى از شعراى معروف در این زمینه شعر جالبى دارد، مى گوید :
بِقَدْرِ الْکَدِّ تُکْتَسَبُ الْمَعالى وَمَنْ طَلَبَ الْعُلى سَهَرَ اللّیالى
تَرُومُ الْعِزَّ ثُمَّ تَنامُ لَیْلاً یَغُوصُ الْبَحْرَ مَنْ طَلَبَ اللَّئالى
افتخارات، به اندازه کوشش و زحمت به دست مى آید و کسى که طالب افتخار و برترى است، باید شب بیدار بماند.
(175)
تو عزت مى خواهى سپس تمام شب را تا به صبح مى خوابى در حالى که آن ها که طالب لؤلؤ و گوهرند باید در دریا فرو روند. (165)
ناگفته پیداست که در هر چیزى افراط گرى نامطلوب است. بدن انسان نیاز به خواب و استراحت دارد و بدون آن اعصاب او درهم مى ریزد بنابراین باید بخشى از شب را استراحت کرد تا روح آماده رازونیاز با پروردگار شود و آن ها که در این کار افراط مى کنند نه تنها پیشرفتى در کمالات معنوى نخواهند داشت بلکه باعث عقب گرد آن ها مى شود.
قرآن مجید خواب شبانه را یکى از نعمت هاى بزرگ خدا شمرده است: (وَمِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ)؛ «یکى از نشانه هاى خدا، خوابى است که شما در شب و در روز (خواب نیمروز) دارید (که مایه آرامش روح و آمادگى جسم براى هرگونه فعالیت مفید است)». (166)
سیره امامان معصوم : و یاران آن ها نیز همین معنا را تأیید مى کند و هنگامى که آن را با روش طرفداران عرفان کاذب و تصوف مقایسه مى کنیم مى بینیم که چقدر در میان آن ها فاصله است. در کتاب اسرار التوحید فى مقامات ابى سعید چنین مى خوانیم که ابوسعید که از سران معروف صوفیه است در جوانى شب ها پس از آن که اهل خانه به خواب مى رفتند آهسته برخاسته، به مسجد مى آمد. در گوشه مسجد چاه آبى بود. طنابى را به وسط چوبى بسته و سر دیگر طناب را به پاى خود مى بست و سپس چوب را روى دهانه چاه مى گذاشت و خود را در وسط چاه تا نزدیک طلوع صبح معلق مى ساخت و قرآن مى خواند. آخر شب از چاه بیرون مى آمد و آهسته به خانه برمى گشت تا پدر و مادرش نفهمند. (167)
(176)
درباره شبلى که در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجرى مى زیست و او هم از سران این گروه است چنین آمده است: در آغاز که مجاهده بر دست گرفت، سال هاى دراز شب نمک در چشم کشیدى تا در خواب نشود و گویند که هفت من نمک در چشم کرده بود. (168) راستى عجب چشم با دوامى داشته است!
و امثال این حکایات درباره عرفان هاى کاذب و عارفان صوفى منش فراوان است که ذکر آن ها به طول مى انجامد و مایه تأسف بسیار است که در میان مسلمین چنین افراد بى خبر از تعلیمات اسلام پیدا شوند و این نشان مى دهد که آن ها ریاضت هاى خود را از غیر مسلمین گرفته اند.
عُزلت
گوشه گیرى و عزلت یکى دیگر از امورى است که جمعى از ارباب سیروسلوک توصیه مى کنند و در شعر مورد بحث که براى کامل شدن ناتمامان جهان پنج موضوع پیشنهاد شده، عزلت چهارمین موضوع را تشکیل مى دهد.
در فتوحات مکیه، جلد 1، باب 53 نیز عزلت یکى از چهار چیزى برشمرده شده که در مسیر سیروسلوک الى الله به انسان کمک مى کند. (جوع و سهر و صمت و عزلت).
عزلت را مى توان به دو قسم تقسیم کرد: عزلت مثبت که آثار مطلوبى در صفاى روح و پیشرفت به سوى قرب خدا دارد و عزلت منفى که انسان را از خدا و خلق خدا دور مى سازد.
در قرآن مجید موارد متعددى از عزلت مثبت دیده مى شود؛ ازجمله آن، عزلت اصحاب کهف است که در آیه 16 سوره کهف انعکاس یافته است: (وَاِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَما یَعْبُدُونَ اِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا اِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّىْ لَکُمْ مِنْ
(177)
أَمْرِکُمْ مِرفَقاً)؛ «و(به آن ها گفتیم:) هنگامى که از آنان و آنچه جز خدا مى پرستند کناره گیرى کردید، به غار پناه برید؛ که پروردگارتان (سایه) رحمتش را بر شما مى گستراند؛ و در این امر، آرامشى براى شما فراهم مى سازد!».
در آیه 48 سوره مریم اشاره به عزلت ابراهیم (علیه السلام) از قوم بت پرست شده است آنجا که مى فرماید: (وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُوا رَبِّى عَسى أَلاَّ أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّى شَقِیا)؛ «واز شما، و آنچه غیر خدا مى خوانید، کناره گیرى مى کنم؛ و پروردگارم را مى خوانم؛ و امیدوارم در خواندن پروردگارم بى پاسخ نمانم!».
و در آیه بعد از آن مى افزاید: (فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلا جَعَلْنا نَبِیا)؛ «هنگامى که از آنان و آنچه غیر خدا مى پرستیدند کناره گیرى کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم؛ و هریک را پیامبرى (بزرگ) قرار دادیم!».
و درمورد مریم (علیها السلام) نیز به مدتى از زندگى او که عزلت انتخاب کرد اشاره شده، هرچند واژه عزلت در آن به کار نرفته است. در آیه 16 سوره مریم مى خوانیم : (وَاذْکُرْ فِى الْکِتابِ مَرْیَمَ اِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیا)؛ «ودر این کتاب (آسمانى)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد، و در ناحیه شرقى (بیت المقدس) قرار گرفت».
درمورد موسى بن عمران (علیه السلام) نیز یک دوران عزلت چهل روزه در آیه 142 سوره اعراف آمده است که به کوه طور براى گرفتن الواح تورات رفت: (وَواعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَقالَ مُوسى لاَِخیهِ هارُونَ اخْلُفْنى فى قَوْمى وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ)؛ «وما با موسى، سى شب وعده گذاشتیم؛ سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل کردیم؛ به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسى به برادرش هارون گفت : «جانشین من در میان قومم باش. و (آنها را) اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروى منما!».
(178)
در زندگانى پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ـ همان گونه که همه مى دانیم ـ آمده است که قبل از بعثت مدت ها به غار حرا مى رفت و عزلت اختیار مى کرد و به ذکر پروردگار و مناجات با خداوند مشغول بود تا زمانى که فرمان نبوت براى او صادر شد.
در حالات امام صادق (علیه السلام) نیز مى خوانیم که گاه عزلت را اختیار مى کرد و از مردم کنار مى رفت. یکى از یاران امام (علیه السلام) از آن حضرت علت کناره گیرى را سؤال کرد. امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود: «لَوْ ذُقْتَ حَلاوَةَ الْوَحْدَةِ لاسْتَوْحَشْتَ مِنْ نَفْسِکَ ثُمَّ قَالَ (علیه السلام) أَقَلُّ مَا یَجِدُ الْعَبْدُ فِى الْوَحْدَةِ ]أَمْنُ [مُدَارَاةِ النَّاسِ؛ اگر شیرینى تنهایى را مى چشیدى حتى از خودت کنار مى رفتى. سپس فرمود: کمترین چیزى که انسان درتنهایى به دست مى آوردراحت شدن از مدارا کردن با (مشکلات) مردم است». (169)
البته در روایات اسلامى نیز توصیه هایى به عزلت دیده مى شود، ازجمله در حدیثى از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «الْعُزْلَةُ عِبَادَة». (170)
امیرمؤمنان على (علیه السلام) نیز مى فرماید: «الوصلة بالله فى الانقطاع عن الناس؛ ارتباط و اتصال با خدا در جدا شدن از مردم است». (171)
نیز در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است: «من انفرد عن الناس أنس بالله سبحانه؛ کسى که از مردم جدا شود و گوشه گیرى کند با خداوند سبحان مأنوس مى شود». (172)
در غررالحکم از امیرمؤمنان على (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «الْعُزْلَةُ أَفْضَلُ شِیَمِ الاَْکْیَاسِ؛ دورى گزیدن برترین شیوه هاى هوشمندان است». (173)
(179)
نیز در حدیث دیگرى از همان امام بزرگوار مى خوانیم: «فِى اعْتِزَالِ ابْناءِ الدُّنْیَا جِمَاعُ الصَّلاحِ؛ دورى گزیدن از دنیاپرستان سبب هرگونه اصلاح است». (174)
آنچه آمد، بخشى از روایات متعددى است که در مدح عزلت آمده است.