مطلع
جمعى از عارفان عصر ما هنگامى که از آن ها روش سیروسلوک را مى خواهند آن را در شعر زیر خلاصه کرده و به سؤال کنندگان تحویل مى دهند :
صَمت و جوع و سهر و عزلت و ذکرى به دوام نا تمامان جهان را کند این پنج، تمام
البته هریک از امور پنج گانه مذکور در این شعر مى تواند در سیروسلوک شرعى به انسان کمک کند، مشروط به این که حد و حدود آن رعایت گردد.
1. اهمیت سکوت در پیمودن این راه
در روایات بسیارى که از معصومین (علیهم السلام) به ما رسیده است، سکوت یکى از اخلاق انبیا و شعار اوصیا و بابى از ابواب حکمت و راهنما به هر خیر و خوبى شمرده شده است؛ ازجمله مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار در حدیثى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنین نقل مى کند: «اذا رَأَیْتُمْ الْمُؤْمِنَ صَمُوتاً فَادْنُوا مِنْهُ فَانَّهُ یُلْقِى الْحِکْمَةَ وَالْمُؤمِنُ قَلیلُ الْکَلامِ کَثیرُ الْعَمَلِ وَالْمُنافِقُ کَثیرُ الْکَلامِ قَلیلُ الْعَمَلِ؛ هنگامى که مؤمن را خاموش ببینید به او نزدیک شوید که دانش و حکمت به شما القا مى کند،
(163)
و مؤمن کمتر سخن مى گوید و بسیار عمل مى کند و منافق بسیار سخن مى گوید و کمتر عمل مى کند». (138)
در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان (علیه السلام) آمده است: «ان أحببت سلامة نفسک وستر معایبک فأقلل کلامک واکْثِرْ صَمْتَکَ یَتَوفَّرْ فِکْرُکَ وَیَسْتَنِر قَلْبُکَ وَیَسلَمَ الْنَّاسُ مِنْ یَدِکَ؛ اگر دوست دارى روح تو سالم باشد وعیوبت پنهان گردد کمتر سخن بگو و بسیار خاموشى برگزین تا فکرت زیاد شود، و قلبت نورانى گردد، و مردم از دست (و زبان) تو سالم بمانند!». (139)
در کتاب شریف کافى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى خوانیم: «اِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِکْمَةِ اِنَّ الصَّمْتَ یَکْسِبُ الْمَحَبَّةَ اِنَّهُ دَلِیل عَلَى کُلِّ خَیْرٍ؛ سکوت درى از درهاى دانش است، سکوت محبت مردم را به انسان جلب مى کند و راهنماى همه خوبى هاست». (140)
روایت در این زمینه در منابع معتبر فراوان است. با حدیث دیگرى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیان اهمیت صمت و صبر و سکوت را پایان مى دهیم: «قَالَ فِى لَیْلَةِ الْمِعْرَاجِ یَا رَبِّ مَا أَوَّلُ الْعِبَادَةِ قَالَ أَوَّلُ الْعِبَادَةِ الصَّمْتُ وَالصَّوْم؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى فرماید: در شب معراج از پروردگار متعال پرسیدم: نخستین عبادت چیست؟ فرمود: نخستین عبادت سکوت وروزه است». (141)
ولى بدون شک افراط در هر کارى نادرست است؛ در بسیارى از موارد سخن گفتن نه تنها مطلوب، بلکه واجب است. مانند تعلیم و تعلّم، امربه معروف و نهى ازمنکر، ارشاد جاهل و تسلیت گفتن به مصیبت زده و راهنمایى گمراهان و مشتبهان.
(164)
دراین باره حدیث جالبى از امام على بن الحسین (علیه السلام) نقل شده است؛ از آن حضرت سؤال شد: سخن گفتن افضل است یا سکوت؟ امام (علیه السلام) فرمود: «لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُما آفات فَاذا سَلِما مِنَ الاْفاتِ فَالْکَلامُ افْضَلُ مِنَ السُّکُوتِ. قِیْلَ کَیْفَ ذلِکَ یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ (علیه السلام) ؟ قالَ: لاِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ ما بَعَثَ اْلانْبیاءَ وَالاوصیاءَ بِالسُّکُوتِ، انَّما بَعَثَهُمْ بِالْکَلامِ، وَلا استَحَقَّتِ الْجَنَّةُ بِالسُّکُوتِ وَلا اْستَوْجَبَتْ وِلایَةً بِالسُّکُوتِ وَلا تَوَقَّیَتِ النَّارُ بِالسُکُوتِ انَّما ذلِکَ کُلُّهُ بِالْکَلامِ، ما کُنْتُ لاِعْدِلَ الْقَمَرَ بِالشَّمْسِ انَّکَ تَصِفُ فَضْلَ السُّکُوتِ بِالْکَلامِ وَلَسْتَ تَصِفُ فَضْلَ الْکَلامِ بِالسُّکُوتِ؛ هرکدام از این دو آفاتى دارد، هرگاه هر دو از آفت در امان باشد، سخن گفتن از سکوت افضل است. عرض شد: اى پسر رسول خدا! چگونه؟ فرمود: خداوند متعال، پیامبران و اوصیاى آن ها را به سکوت مبعوث و مأمور نکرد، بلکه آن ها را به سخن گفتن مبعوث کرد، هرگز بهشت با سکوت به دست نمى آید، و ولایت الهى با سکوت حاصل نمى شود، و از آتش دوزخ با سکوت رهایى حاصل نمى شود، همه این ها به وسیله کلام و سخن به دست مى آید، من هرگز ماه را با خورشید یکسان نمى کنم، حتّى هنگامى که مى خواهى فضیلت سکوت را بگویى با کلام آن را بیان مى کنى و هرگز فضیلت کلام را با سکوت شرح نمى دهى!». (142)
با دقت در آیات 70 و 71 سوره احزاب که درواقع از آیات سیروسلوکى محسوب مى شود مشاهده مى کنیم که خداوند دعوت به قول سدید (سخنان صحیح ومفید) کرده است نه دعوت به سکوت: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدآ یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! تقواى الهى پیشه کنید و سخن حق بگویید تا خدا کارهاى شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد؛ و هرکس خدا و رسولش را اطاعت کند، به رستگارى (و پیروزى) عظیمى دست یافته است!».
(165)
«سدید» از ماده «سدّ» به معناى محکم و استوار و خلل ناپذیر و موافق حق و واقع است یعنى سخنى که همچون سد محکم باشد و جلوى امواج فساد و باطل را بگیرد.
و قابل توجه این که در حدیثى در تاریخ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «ما جَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلى هذَا الْمِنْبَرِ قَطُّ الاَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً؛ هرگز پیامبر بر این منبر ننشست، مگر این که این آیه را تلاوت فرمود: اى کسانى که ایمان آورده اید! تقواى الهى را پیشه کنید و سخن حق و درست بگویید». (143)
این را نیز مى دانیم که روزه سکوت در شریعت اسلامى نامشروع است. یعنى کسى تصمیم بگیرد از صبح تا شام یا در طول یک شبانه روز یا بیشتر سکوت اختیار کند. زیرا سکوت و سخن گفتن هرکدام جایى و مقامى دارد و هریک از آن ها داراى جنبه هاى مفید و جنبه هاى منفى است. بنابراین آنچه بعضى از ارباب سیروسلوک به پیروان خود توصیه مى کنند که در همه جا و در هر مجلسى و دربرابر هرکس سکوت اختیار کنند، مسیر صحیحى نیست، هرچند سخن گفتن آفات فراوانى دارد که مى تواند روح انسان را آلوده و قلب انسان را تاریک و او را از خدا دور سازد.
ولى متأسفانه در عرفان هاى کاذب گاه سکوت درحد افراط انجام مى شود به طورى که انسان از نتیجه آن وحشت مى کند.
در حالات خواجه ربیع معروف آمده است: او در دوران امیرمؤمنان على (علیه السلام) جزء سپاهیان آن حضرت بود. یک روز خدمت امیرمؤمنان عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! ما در این جنگ ها شک داریم، مى ترسیم جنگ شرعى نباشد چون با اهل قبله مى جنگیم، ما با مردمى مى جنگیم که همانند ما شهادتین مى گویند،
(166)
مانند ما نماز مى خوانند و مانند ما رو به قبله مى ایستند. خواهش مى کنم کارى به من واگذار کن که در آن شک وجود نداشته باشد. فرمود: بسیار خوب! تو را به جاى دیگرى مى فرستم. او به سوى یکى از سرحدات فرستاده شد... (به منطقه خراسان آمد). گوشه اى را انتخاب کرده، شب و روز مشغول نماز خواندن بود و جز ذکر خدا سخنى دیگر بر زبانش جارى نمى شد، تنها یک جمله به عنوان اظهار تأسف از شهادت حسین بن على (علیه السلام) مى گوید: «واى بر این امت که فرزند پیغمبرشان را شهید کردند». بعد پشیمان مى شود که چرا این حرف دنیایى را بر زبان جارى کرد چرا سبحان الله والحمدلله نگفت. (144)
شبیه همین معنا را با کمى تفاوت مرحوم آیت الله خویى در معجم رجال الحدیث در شرح حال ربیع بن خثیم آورده است. (145)
چرا سکوت، رهروان راه خداوند را کمک مى کند؟ (سرچشمه اصلى گناه)
اگر تعجب نکنید حققت این است که قسمت عمده اى از گناهان کبیره با زبان انجام مى شود، تا آن جا که مرحوم فیض کاشانى در محجة البیضاء و غزالى در احیاء العلوم بحث مشروحى تحت عنوان گناهان زبان (آفات اللسان) ذکر کرده اند ازجمله غزالى بیست نوع انحراف و آفت براى زبان شمرده است.
1. گفتگو درباره امورى که به انسان مربوط نیست
2. بیهوده گویى و پرحرفى
3. توصیف گناه، مانند وصف مجالس شراب و قمار و زنان آلوده
4. جدال و مراء (جروبحث هایى که براى تحقیر دیگران و برترى جویى انجام مى شود)
(167)
5. خصومت ونزاع در سخن
6. تکلف در سخن گفتن ولفاظى کردن
7. دشنام وبدزبانى
8. لعن کسى که مستحق لعن نیست
9. غنا وخوانندگى (لهوى)
10. شوخى هاى رکیک وزشت
11. استهزاى دیگران
12. فاش کردن اسرار مردم
13. وعده هاى دروغ
14. دروغ گفتن
15. غیبت کردن
16. سخن چینى
17. گفتارهاى منافقانه
18. مدح نابجا
19. نسنجیده سخن گفتن
20. پرگویى وسؤال از مسائل پیچیده اى که درک آن از توان فکرى سؤال کننده خارج است.
البته منظور فیض کاشانى وغزالى، احصاى تمام گناهان وکارهاى خلافى که با زبان انجام مى شود نبوده است به همین دلیل موارد مهم دیگرى نیز مى توان بر آن افزود، مانند موارد ده گانه زیر :
1. تهمت زدن به افراد بى گناه
2. شهادت باطل در محضر قاضى یا غیر آن
3. خودستایى هاى مبالغه آمیز
(168)
4. نشر شایعات و اکاذیب
5. بى ادبى و خشونت در کلام
6. اصرار بى جا (مانند اصرار بنى اسرائیل دربرابر موسى (علیه السلام) در داستان معروف گاو)
7. ایذاء دیگران با گفتار (نیش زدن با زبان و زخم زبان زدن)
8. مذمت کسى که سزاوار مذمت نیست
9. کفران و ناسپاسى با زبان
10. تبلیغ باطل و تشویق به گناه (امر به منکر و نهى از معروف)
البته دربرابر این کارهاى خلاف و احیاناً گناهان کبیره و خطرناک، عبادات و واجبات و مستحبات مهمى با زبان انجام مى شود.
گفتن ذکر خدا، تلاوت آیات قرآن، عباداتى همچون نماز، درود و صلوات بر اولیاى خدا، امربه معروف و نهى ازمنکر، تعلیم جاهل و ارشاد گمراه، تسلى دادن خاطر مؤمن مصیبت دیده، اصلاح ذات البین، موعظه واندرز، جلوگیرى از نزاع هاى خونین یا متلاشى شدن خانواده ها از طلاق، و شهادت و قضاوت به حق و مانند آن، همه از امورى است که با زبان انجام مى شود و اگر این امور تعطیل شود جامعه اسلامى غرق گناه و انواع آلودگى ها خواهد شد.
نکته دوم این که سخن گفتن نیرو و انرژى زیادى از انسان مى گیرد، تا آن جا که مى گویند: یک ساعت سخنرانى کردن نیرویى به اندازه هفت یا هشت ساعت کار جسمانى را به خود اختصاص مى دهد.
بنابراین هرچه انسان زیاد سخن بگوید نیروهاى روحى زیادى را بر باد مى دهد و هرگاه کم سخن بگوید این نیروها و انرژى ها متمرکز مى شود و انسان را وادار به تفکر و اندیشه بیشتر و دستیابى به حکمت و دانش و صفاى قلب مى کند، همان گونه که در روایتى از امام کاظم (علیه السلام) نقل کردیم.
(169)