فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد اول(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

مکتب های سیر و سلوک در جمع بندی نهایی

آنچه را که از عارفان اسلامى و علماى سیروسلوک که در پرتو قرآن و هدایت هاى ائمه اهل بیت : گام برداشتند (نه صوفیان التقاطى) برمى آید ـ که بخش هاى مهمى از آن در بحث هاى پیشین گذشت ـ مى توان بدین گونه خلاصه و جمع بندى کرد :
هدف نهایى سیروسلوک رسیدن به لقاءالله است؛ یعنى خدا را در مکاشفات باطنى دیدن و به مقام شهود رسیدن و بدون نیاز به استدلال، ذات پاکش را دریافتن و غرق عشق او شدن و در صفات جمال و جلالش غوطه ور گشتن.
براى وصول به این هدف والا، جمعى راه معرفت النفس را پیموده اند و مى گویند: اگر انسان به مضمون حدیث شریف: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» (92)
خود را آنچنان که هست بشناسد درباره ذات خداوند به شهود باطنى مى رسد.
به تعبیر دیگر، هنگامى که انسان خود را یک وجود و ابسته به تمام معنا به ذات حق ببیند و همچون ظل و سایه اى که بدون وجود صاحب سایه هیچ است، در نظر بگیرد و به تعبیر فلاسفه، خود را همچون معناى حرفى وابسته به معناى
(125)
اسمى که ذات پاک خداست ملاحظه کند، خواهد دید که بدون وجود او نمى تواند خود را ببیند و خویشتن را درک کند. اینجاست که غرق ذات و صفات او مى شود و خود را در میان مشاهده نمى کند و به اصطلاح، به مقام فنا مى رسد.
البته براى درک این معنا صفاى نفس و نورانیت باطن لازم است و آن نیز بدون خودسازى و تهذیب باطن و پرهیز از هرگونه گناه و تخلق به اخلاق انبیا و اولیا حاصل نمى گردد. تا گردوغبار رذایل اخلاقى را فرو ننشاند و حجاب هاى هوى و هوس را از برابر چشم دل برنچیند، شناختن خویشتن به صورت وجود وابسته به ذات پاک او درحقیقت حاصل نمى شود. به اصطلاح :
جمال یار ندارد حجاب و پرده ولى غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد
گروه دیگرى که ازطریق عرفان عملى در این مسأله ورود پیدا کرده اند بر آداب چهارگانه مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاقبه تأکید دارند. صبحگاهان با خود شرط کند که جز در مسیر رضاى حق گام برندارد و در اثناء روز مراقب خویشتن باشد و شامگاهان به محاسبه خویش بنشیند و در صورت لغزش، خود را با محروم کردن از پاره اى از لذات مادى کیفر دهد.
همه پویندگان این راه مبارزه با هواى نفس را که بزرگ ترین سد این راه است از اوجب واجبات و اهم مسائل مى دانند و با الهام از حدیث معروف نبوى که خطاب به جمعى از جنگجویان اسلام فرمود: «مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الاَْصْغَرَ وَبَقِىَ الْجِهَادُ الاَْکْبَرقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَمَا الْجِهَادُ الاَْکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ؛ آفرین بر گروهى که جهاد کوچک را انجام دادند و جهاد بزرگ تر بر دوش آن ها مانده است. کسى عرض کرد: اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ! جهاد اکبر کدام است؟ فرمود: جهاد با نفس سرکش» (93) ، مبارزه با هواى نفس را جهاد اکبر مى دانند که بدون این جهاد، پویندگان این راه به جایى نمى رسند.
(126)
بعضى از عارفان اسلامى از میان رذایل اخلاقى، انانیّت و خودخواهى را از همه خطرناک تر مى شمارند و معتقدند که تا این بت بزرگ شکسته نشود سالک راه حق به سرمنزل مقصود نخواهد رسید و شکستن این بت نیاز به آمادگى هاى اعتقادى و عملى و اخلاقى دارد.
استفاده از اذکار الهام بخش همچون: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله» و «لا حول ولا قوة الا بالله» وذکر معروف یونسیه: (لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّى کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ) (94) و ذکر «یا حىّ ویا قیوم» و امثال آن؛ ذکرى که با حضور قلب و توجه گفته شود و انسان را دائمآ به یاد خدا اندازد، را نیز لازم مى شمرند چراکه اطمینان قلب به مضمون (أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (95) بدون آن حاصل نمى شود.
تأکید بر نماز شب و راز و نیاز با آن محبوب بى همتا در زمانى که غافلان در خواب اند و سجده هاى طولانى را از مهم ترین اسباب قرب به خدا و لقاءالله مى دانند که مقام محمود بدون آن حاصل نمى شود: (وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً). (96)
این موضوع به قدرى اهمیت دارد که خداوند آن را بر پیغمبرش واجب شمرده و مقام شایسته را وابسته به آن ذکر فرموده است، زیرا امر «فتهجّد» ظاهر در وجوب مى باشد و تعبیر «نافلة» به معناى اضافه بر واجبات یومیه است زیرا «نافله» در اصل به معناى زیادى است.
ریاضات مذکور ریاضت هاى مشروع و اسلامى است نه ریاضات نامشروعى که جمعى از صوفیه یا مرتاضان هند براى خود قائل بودند و آن را وسیله قرب پروردگار یا توفیق در کارهاى خارق العاده مى دانستند.
(127)
توسل به اهل بیت : و امید به شفاعت و دستگیرى آن ها در پیشگاه خدا، از امورى است که براى نیل سالک به مقامات والا تأثیر فراوان دارد.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «اِنَّ فَوْقَ کُلِّ عِبَادَةٍ عِبَادَة وَحُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَفْضَلُ عِبَادَةٍ؛ برتر از هر عبادتى عبادت دیگرى است و محبت ما اهل بیت برترین عبادت هاست». (97)
و روشن است که منظور، محبتى است که سرچشمه پیوند عملى با آن بزرگواران باشد.
جمعى از عارفان اسلامى انتخاب استاد را براى پیمودن این راه ضرورى مى دانند و معتقدند که هر سالکى باید زیر نظر استادى قرار گیرد تا آن استاد مرحله به مرحله او را راهنمایى کند، اما درباره این که آیا سیروسلوک الى الله الزاماً نیاز به استاد دارد یا نه؟ و انتخاب استاد چه آثار منفى و مثبتى مى تواند داشته باشد؟ بعدآ به طور مشروح سخن خواهیم گفت.
(128)

تاثیر مهم انفاق فی سبیل الله در کسب مقامات معنوی

ازجمله مسائل مهمى که در اکثر قریب به اتفاق روش هاى سیروسلوک نادیده گرفته شده، کمک هاى گوناگون به افراد نیازمند است که روح سالک را تلطیف مى کند و او را به خدا نزدیک مى سازد و از علایق مادى دور مى کند و او از این طریق با هواى نفس مبارزه شایان توجهى خواهد کرد.
در قرآن مجید و روایات اسلامى شواهد زیادى براى این معنا وجود دارد :
در شأن نزول سوره دهر مى خوانیم: این سوره بعد از آن نازل شد که امیرمؤمنان على و فاطمه زهرا و حسن و حسین (علیهم السلام) به هنگام افطارِ روزه اى که نذر کرده بودند غذاى خود را یک روز به مسکین، روز دیگر به یتیم ودر سومین روز به فرد اسیرى دادند؛ آیات هجده گانه در این سوره نازل شد و مقامات والا و پاداش هاى مهم اهل بیت (علیهم السلام) را بیان کرد.
در آیات شریفه سوره بلد مى خوانیم: (فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَة * وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ * فَکُّ رَقَبَةٍ * أَوْ اِطْعَامٌ فِى یَوْمٍ ذِى مَسْغَبَةٍ * یَتِیماً ذَا مَقْرَبَةٍ * أَوْ مِسْکِیناً ذَا مَتْرَبَةٍ * ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ * أُولئِکَ أَصْحَابُ الْمَیْمَنَة)؛ «ولى او از آن گردنه مهم نگذشت؛ و تو چه مى دانى آن گردنه چیست؟!؛ آزاد کردن برده اى؛ یا غذا دادن در روز گرسنگى؛ یتیمى از خویشاوندان؛ یا مستمندى خاک نشین را؛
(129)
سپس از کسانى باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به شکیبایى و رحمت توصیه مى کنند!؛ آن ها «اصحاب الیمین»اند (که نامه اعمالشان را به دست راستشان مى دهند)!». (98)
در آیه 265 سوره بقره نیز اشاره لطیفى به این موضوع شده است، آن جا که مى فرماید: (وَمَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَتَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِل فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَاِنْ لَمْ یُصِبْها وابِل فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ)؛ «و(کار) کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبیت (ملکات انسانى در) روح خود، انفاق مى کنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد، و باران هاى درشت به آن برسد (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد کافى بهره گیرد) و میوه خود را دوچندان دهد (که همیشه شاداب و باطراوت است) و خداوند به آنچه انجام مى دهید، بیناست».
تعبیر (تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ) اشاره به این است که آن ها اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند تا فضایل انسانى در درون جانشان تثبیت شود تا از بخل و حرص و حسد رهایى یابند و آرامش پیدا کنند.
و جالب این که در این آیه مؤمنان انفاق کننده را به باغى تشبیه کرده که در نقطه بلندى است و نور آفتاب و هواى آزاد و باران دانه درشت بر آن فرو مى ریزد و میوه آن را دوچندان مى کند که مفهومش این است که انفاق کنندگان، در سایه انفاق، پرورش روحانى و معنوى پیدا مى کنند.
آیه شریفه 93 سوره آل عمران نیز که مى فرماید: (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ) شاهد دیگرى بر این مدعاست زیرا هنگامى که انسان چیزى را دوست بدارد و پا بر سر هواى نفس بگذارد و آن را انفاق فى سبیل الله کند رشد اخلاقى و روحانى پیدا مى کند.
(130)
در آیه 17 و 18 سوره لیل مى خوانیم: (وَسَیُجَنَّبُهَا الأَتْقَى الَّذى یُؤْتى مالَهُ یَتَزَکَّى)؛ «وبه زودى باتقواترین مردم از آن (آتش دوزخ ) دور داشته مى شود، همان کس که مال خود را مى بخشد تا پاک شود».
روشن است که پاکى در این جا به معناى پاک شدن مال نیست بلکه پاک شدن صاحب مال است زیرا ضمیر «یتزکّى» به «الذى» بازمى گردد.
* * *
در آیه 103 سوره توبه نیز مى خوانیم: (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِها وَصَلِّ عَلَیْهِمْ اِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم)؛ «از اموال آن ها زکاتى بگیر، تا به وسیله آن، آن ها را پاک سازى و پرورش دهى و (هنگام گرفتن زکات،) آن ها را دعا کن که دعاى تو، مایه آرامش آن هاست».
در این آیه نیز گرفتن زکات از صاحبان اموال، سبب پاکى روح آن ها شمرده شده، هم ضمیر تطهیر به آن ها بازمى گردد و هم ضمیر تزکیه. بنابراین، انفاق، مایه طهارت روح آن ها و نیز سبب پرورش فضایل نفسانى آنان مى گردد.
در آیه دیگرى آمده است: (فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطیعُوا وَأَنْفِقُوا خَیْراً لاَِنْفُسِکُمْ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ «پس تا مى توانید تقواى الهى پیشه کنید و گوش دهید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که براى شما بهتر است؛ و کسانى که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگاران اند!». (99)
تعبیر (خَیْراً لاَِنْفُسِکُمْ) اشاره به این است که انفاق آثار مثبتى در نفوس شما دارد و آثار بخل را از جان شما مى شوید و برطرف مى کند.
در روایات اسلامى نیز اشارات روشنى به تأثیر انفاق فى سبیل الله و کمک به نیازمندان در پرورش روحانى و معنوى سالکان الى الله شده است.
(131)
ازجمله در حدیثى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى خوانیم: «کَانَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) اِذَا أَکَلَ أُتِىَ بِصَحْفَةٍ فَتُوضَعُ بِقُرْبِ مَائِدَتِهِ فَیَعْمِدُ اِلَى أَطْیَبِ الطَّعَامِ مِمَّا یُؤْتَى بِهِ فَیَأْخُذُ مِنْ کُلِّ شَىْءٍ شَیْئاً فَیَضَعُ فِى تِلْکَ الصَّحْفَةِ ثُمَّ یَأْمُرُ بِهَا لِلْمَسَاکِینِ ثُمَّ یَتْلُو هَذِهِ الاْیَةَ فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ثُمَّ یَقُولُ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَنَّهُ لَیْسَ کُلُّ اِنْسَانٍ یَقْدِرُ عَلَى عِتْقِ رَقَبَةٍ فَجَعَلَ لَهُمُ السَّبِیلَ اِلَى الْجَنَّةِ؛ هنگامى که امام7 مشغول خوردن غذا مى شد (دستور مى داد) یک سینى مى آوردند و او آن را نزدیک سفره مى نهاد و از بهترین غذاهایى که در سفره بود و از هرچه وجود داشت برمى گرفت و در آن سینى مى گذاشت؛ سپس دستور مى داد آن را به مساکین بدهند؛ آن گاه این آیه را مى خواند :(فَلااقْتَحَمَالْعَقَبَةَ)؛«انسان ناسپاس ازآن گردنه صعب العبور نگذشت» (100) بعد مى فرمود: خداوند متعال مى داند که هر انسانى قادر نیست برده اى را آزاد کند، پس راه دیگرى براى آن ها به سوى بهشتش گشود که آن انفاق فى سبیل الله است. (101)
در حدیث دیگرى مى خوانیم: «اشْتَرَى عَلِى (علیه السلام) ثَوْباً فَأَعْجَبَهُ فَتَصَدَّقَ بِهِ؛ امیرمؤمنان على (علیه السلام) لباسى خرید و آن لباس در نظرش جالب آمد، ازاین رو آن را در راه خدا صدقه داد (درواقع خواهش نفس را زیر پا نهاد و روح خود را از آلودگى به آن پاک فرمود)». (102)
یادآورى این نکته را ضرورى مى دانیم که تمام این امور در صورتى مى تواند سالک الى الله را به لقاءالله و مقامات والاى معنوى برساند که قصد او فقط خدا باشد نه این که هدفش قدرت بر کرامات و رسیدن به مقامات باشد. زیرا چنین کسى نیز گرفتار حب ذات و علاقه به خویشتن است. باید از همه این ها تهى شد تا به او رسید.
(132)
مناسب است در این جا سخنى را که مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان ذیل آیه 105 سوره مائده آورده است نقل کنیم که خلاصه اش چنین است :
آنهایى که به عرفان نفس (و سیروسلوک) مشغول اند دو گروه اند: عده اى براى به دست آوردن آثار غریبه نفس که خارج از متعارف است به آن مشغول اند مانند اصحاب سحر و طلسمات و تسخیر کواکب و جن و روح و امثال آنها.
گروه دوم کسانى هستند که هدفشان از معرفت نفس، انصراف از امور خارجیه و مجذوب شدن به نفس و غور در آن و مشاهده حقیقت و شئون نفس و روح آدمى است.
سپس این گروه را نیز به دو قسم تقسیم مى کند: جمعى از آن ها این طریقه را براى رسیدن به خود آن دنبال مى کنند و به سبب آن (ریاضت ها و غیر آن) به بخشى از معارف نفس نائل مى شوند بى آن که به معرفت کامل آن برسند، چراکه از خالق نفس که خداوند متعال است غافل اند. چگونه ممکن است انسان معرفت کامل چیزى را پیدا کند در حالى که از سبب و آفریننده آن غافل باشد؟ و این مانند کسى است که بگوید: من از تمام خصوصیات این تخت باخبرم، در حالى که نجار و اسباب و آلاتى را که براى ساختن تخت در اختیار او بوده نمى شناسد.
ولى گروه دیگرى معرفت نفس را براى این مى خواهند که وسیله اى براى معرفت الله و شناخت خالق نفس باشد و این همان روشى است که دین و آیین اسلام آن را مى پذیرد و آن این است که انسان به شناخت خویشتن به عنوان این که نشانه اى از نشانه هاى پروردگار بلکه نزدیک ترین نشانه اوست به عنوان طریقى به سوى شناخت خدا، بپردازد و این همان هدف مقدس نهایى است همان گونه که قرآن مجید مى گوید: (وَأَنَّ اِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهى). (103)
(133)

فصل چهارم: معیارهای عرفان راستین و هشدارها