دورنمایی امید آفرین
در درون هر انسانى جذبه اى به سوى مبدأ جهان آفرینش وجود دارد. مبدائى که این همه نقش عجیب بر در و دیوار وجود آفریده، و آن ها که درباره آن نمى اندیشند همچون نقش بر دیوارند. مبدائى که با صد هزار جلوه برون آمده تا با صد هزار دیده به تماشاى او برخیزیم. مبدائى که در دل هر ذره آفتابى قرار داده، و پهنه اسرارآمیز آفرینش را غرق نور وجود ساخته است. مبدأى که تمامى موجودات جهان زبان به حمد و تسبیحش گشوده اند و عالم پر از زمزمه توحید و مناجات اوست هرچند گوش نامحرمان تاب شنیدن آن را ندارد (وَاِنْ مِّنْ شَىْءٍ اِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ).
این جذبه اى است که آگاهان را همه روز به سوى خود مى کشاند و هردم عطش فزون ترى براى شناخت هرچه بیشتر آن مبدأ نور و نزدیک تر شدن به وى در جان آن ها فرو مى ریزد.
این جذبه با حالت بیدارى مخصوص آغاز مى شود که عارفان الهى آن را «یقظه» مى نامند و آن قدر انسان در پرتو آن به سوى آن مبدأ نور حرکت مى کند که به مرحله «فناى فى اللّه» یعنى فراموش کردن همه چیز جز ذات پاکش پیش مى رود، سفرى است بسیار طولانى و پرنشاط و در عین حال پرخطر!
(23)
حال این سؤال پیش مى آید که این سفر را از کجا آغاز کنیم؟
و با چه برنامه اى پیش برویم؟
کجا درنگ کنیم؟
کجا سریع حرکت نماییم؟
راهنماى ما در این سفر کیست؟
و پیشگامان ما در این سیر و سلوک الى اللّه چه کسانى هستند تا به آن ها اقتدا کنیم و از آن ها الگو بگیریم؟
از آیه نور الهام بگیریم و با خود زمزمه کنیم: (اللّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّىٌّ یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیتُونِةٍ لاَّ شَرْقِیةٍ وَلا غَرْبِیةٍ یکَادُ زَیتُهَا یضِىءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ یهْدِى اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشَاءُ وَیضْرِبُ اللّهُ الاَْمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللّهُ بِکُلِّ شَىْءٍ عَلِیمٌ).
آرى، باید «مصباح» وجودمان را به نور الهى روشن سازیم و براى مصون ماندن از شر شیاطین و تندباد حوادث، آن را در «مشکات ولایت» قرار دهیم.
این مصباح الهى را از ثمره شجره توحید که نه شرقى است و نه غربى بلکه فقط الهى است، برافروزیم و آن قدر در این سیر الى اللّه پیش رویم که به مضمون (یکَادُ زَیتُهَا یضِىءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ)، چنان با آمادگى کامل راه را ادامه دهیم که بى اختیار شتابان به سویش پیش رویم تا به مرحله (نُورٌ عَلَى نُورٍ) برسیم و همه چیز جز او در نظر ما فانى شود و جز ذات پاک او چیزى را موجود نبینیم و البته تا از جانب معشوق، کششى نباشد، کوشش عاشق بیچاره به جایى نرسد!
آرى، چنین است که (یهْدِى اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشَاءُ) خداوند هرکس را بخواهد و شایسته بداند به سوى نور وجودش راهنمایى مى کند.
(وَمَنْ لَّمْ یجْعَلَ اللّهُ لَهُ نُورا فَمَا لَهُ مِنْ نُّورٍ) و هرکس خدا نورى براى او قرار ندهد نورى نخواهد داشت.
(24)
حال این سفر الهى را از کجا شروع کنیم تا به حقیقت عرفان برسیم؟
از عرفان نظرى یا از عرفان عملى؟ آرى، از عرفان نظرى، و فراموش نکنیم که راهنماى ما در آغاز راه، همه موجودات عالم آفرینش هستند، همگى ما را در این راه بدرقه مى کنند.
به یقین :
یار بى پرده از در و دیوار در تجلى است یا اولى الابصار
چشم بگشا به گلستان و ببین جلوه آب صاف در گل و خار
ز آب بى رنگ صد هزاران رنگ لاله و گل نگر در این گلزار
پى برى گر به رازشان دانى که همین است سرّ این اسرار
که یکى هست وهیچ نیست جز او وحده لا اله الّا هو (5)
در آغاز بهار و رویش گل ها، گامى از کلبه تاریک هواى نفس بیرون مى نهیم و به جهان طبیعت مى نگریم و به زمزمه توحید آن ها گوش جان فرامى دهیم؛ چه سیر و سیاحت روحانى و شگفت انگیزى!
بامدادى که تفاوت نکند لیل و نهار خوش بود دامن صحرا و تماشاى بهار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار!
آنگاه از سفر آفاقى به سفر انفسى مى رویم و از عرفان نظرى به سوى عرفان عملى روى مى آوریم و به خودسازى و تهذیب نفس از رذایل و هوى و هوس هاى سرکش مى پردازیم و به فضایل آراسته اش مى کنیم.
روح را صفا مى بخشیم و جان را توان مى دهیم.
نخست از خواب غفلت بیدار مى شویم و این حالت که گفتیم یقظه اش مى نامند، آغاز راه ماست.
(25)
سپس با آب توبه زنگار گناه از دل مى شوییم و به دنبال آن از خود پیمان اکید مى گیریم که از مسیر حق منحرف نشویم که «مشارطه»اش نامند.
پس از این مشارطه به «مراقبه» مى پردازیم، پیوسته مراقبیم که از این مسیر الهى منحرف نشویم و سرانجام به «محاسبه اعمال» روى مى آوریم و در هر مرحله نتیجه کار خود را بررسى مى کنیم و خدا را براى توفیقى که به ما داده هزاران شکر مى گوییم و اگر خلافى از ما سر زد به سرعت به جبران آن مى پردازیم و با آب توبه آن را شستشو مى دهیم.
از اولیاى حق کمک مى گیریم و به آن ها اقتدا مى کنیم. سعى مى کنیم متخلق به اخلاق آن ها شویم و این بهترین سرمشق ماست و سرانجام در پرتو نور ولایت آن ها شاهراه هدایت را ادامه مى دهیم تا به سرمنزل مقصود برسیم.
* * *
آیا در این راه استادى لازم است؟ اگر لازم است کیست و چه اوصافى دارد؟
آیا در این مسیر برنامه خاصى براى هرکس وجود دارد؟ چه کسى این برنامه را تنظیم مى کند؟
آیا اذکار خاصى را باید تکرار کرد؟ چه ذکرى؟ با چه ترتیبى؟
آیا ریاضت هایى لازم است؟ کدام ریاضت؟ با کدام مدرک؟
چه کنیم که از دایره شرع و عقل پا بیرون نگذاریم، و در دام هاى رنگارنگ شیاطین انس و جن که در هر گذرگاهى از این مسیر کمین کرده اند گرفتار نشویم و ما را از صراط مستقیم به بیراهه نبرند؟
آرى، این شیاطین در لباس هاى مختلف ظهور مى کنند حتى لباس مقدس عارف و سالک را بر تن مى پوشند تا ره پویان این راه را بهتر فریب دهند.
مع الأسف در عصر ما این شیاطین فزونى گرفته اند و دام هاى رنگارنگ بیشترى ابداع و اختراع کرده اند. حتى گاه در لباس انسان هاى بسیار وارسته و با
(26)
ادعاى عارف و اصل خودنمایى مى کنند و گاه علاوه بر گمراه ساختن خلق خدا و کشاندن آن ها به بیراهه ها، استفاده هاى نامشروع مادى فراوان و اشباع شهوات خود مى کنند.
ولى اگر درست بیندیشیم و دقت کنیم آثار نفاق در چهره ها و حرکات و در لابه لاى سخنان آن ها نمایان است که ما آن ها را از همین راه در این کتاب تحت عنوان هاى «عرفان هاى کاذب» و «عارف نمایان دروغین» معرفى مى کنیم.
مهم این است که هدف اصلى ما رفتن زیر سایه پر لطف و عنایت کتاب و سنت و پیمودن صراط مستقیم ولایت است.
به همین دلیل بهترین وسیله نجات را این دانستیم که در سایه روح پرور و راهگشاى دعاهاى مملو از نور هدایت امام سجاد (علیه السلام) در صحیفه معروف سجادیه حرکت کنیم و همراه هدایت هاى هر جمله از این دعاها گامى به پیش نهیم و به تکاملى تازه راه یابیم.
کتاب حاضر درصدد است از همین طریق به همه پرسش هایى که مطرح کرده ایم پاسخ دهد و به پویندگان این راه کمک نماید تا شاهد مقصود را در آغوش گیرند و گمشده اصلى خود را پیدا کنند و از نزدیک ترین و بى خطرترین راه به سرمنزل مقصود رسند.
(27)
مطلع
بعد از شهادت سالار شهیدان، امام حسین (علیه السلام) و همراهان آن حضرت در کربلا و بعد از واقعه حره در مدینه (در سال 63 دو سال بعد از شهادت شهیدان کربلا) که مردم شهر پیامبر (صلی الله علیه و آله) قتل عام و غارت شدند و نوامیس آن ها مورد تعرض قرار گرفت و نفرت عمومى از خاندان بنى امیه تمام کشور اسلام را فرا گرفت خفقان به اوج خود رسید و هرکس کمترین سخنى درباره این خاندان کثیف و منفور بر زبان جارى مى کرد به استقبال مرگ خود رفته بود.
با این حال خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ویژه باقى مانده امامت، حضرت امام سجاد زین العابدین على بن الحسین (علیه السلام) سکوت اختیار نکردند و از راه هاى دیگر به بیان معارف اسلام و حقایق این دین مبین پرداختند، مبادا فتنه بنى امیه آثار این آئین را بر باد دهد.
امام سجاد (علیه السلام) برنامه دعا و راز و نیاز با خداوند متعال را در پیش گرفت و تمام حقایق و معارف اسلامى را در قالب دعا به یادگار گذاشت.
دعاهایى به تناسب ایام سال و روزهاى مقدس اسلامى، دعاهایى برحسب حالات انسان، دعاهایى براى گروه هاى مختلف اجتماعى، خلاصه تمام حقایق
(31)
اسلام را به زبان دعا و مناجات با پروردگار بیان فرمود و مجموعه آن ها زبور آل محمد (علیهم السلام) نامیده شد.
مسأله عرفان اسلامى به صورت پررنگ با تمام شاخ وبرگ هایش در این دعاها موج مى زند و تشنگان سیر و سلوک الى الله را سیراب کرده و به سوى مقصد نهایى یعنى معرفة الله و قرب الى الله پیش مى برد.
به همین دلیل بهترین منبع براى تبیین عرفان ناب اسلامى صحیفه پرارزش و بى بدیل سجادیه است که آن را با اشتیاق فراوان برگزیدیم.
به یقین، پویندگان این راه، گمشده خود را در آن خواهند یافت و همه، با هر سطح از معلومات، و تفکرات و حتى با هر سنى مى توانند از آن بهره گیرند و در سایه آن به سرمنزل مقصود برسند.
(32)