فهرست کتاب


عرفان اسلامی جلد اول(شرح جامع بر صحیفه سجادیه)

آیت الله مکارم شیرازی

سرآغازی بر دریای ژرفی به نام صحیفه سجادیه

کتابى که در پیش رو دارید بدون مبالغه از پرمحتواترین کتاب ها، در زمینه عرفان اسلامى و شاخ و برگ هاى آن و طرق سیر و سلوک الى الله است؛ کتابى است که با کمک و همکارى گروهى از اندیشمندان حوزوى با توجه به منابع معتبر اسلامى به بار نشسته است و هدف آن است تلاش کنیم در میان انبوه عرفان هاى کاذب و گمراه کننده راه وصول به قُرب پروردگار را از نزدیک ترین مسیر به کمک قرآن مجید و رهنمودهاى مقرّبان درگاه الهى و آموزه هاى عقلانى (در سایه شرح صحیفه سجادیه) در اختیار طالبان این راه و عاشقان الله بگذاریم.
مى دانیم عرفان اسلامى دو شاخه دارد :
شاخه نظرى که از طریق شناخت «صفات جمال و جلال الهى» حاصل مى شود و شاخه عملى که از طریق تهذیب نفوس و خودسازى و سیر و سلوک عملى به دست مى آید.
عارفان بزرگ اسلامى هر کدام یکى از این دو راه ـ و گاه هر دو راه ـ را پیموده اند و دستورهایى از متون اسلامى استخراج کرده، در اختیار رهروان نهاده اند که شرح دستورات مهم آنها در «همین جلد» آمده است تا با آموزه هاى
(15)
خود عاشقان سرچشمه بقا را رهبرى کنند و آنها را به مقام «النفس المطمئنه» برسانند و بتوانند بر بساط قُرب پروردگار (رَاضِیةً مَّرْضِیةً) گام نهند و به خطاب (فَادْخُلِى فِى عِبَادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى)؛ «در سلک بندگان خاصم درآى و در بهشت خاص خودم گام نه» مخاطب شوند.
جالب این که: این بهشت نه تنها در سراى دیگر که در همین سرا بهشتى در انتظارشان است که انواع میوه هاى معرفت و جلوه هاى محبوب بى همتا بر شاخسار پربار درختانش نمایان است و صبح و شام به حکم (وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیّآ) مشمول موهبت تازه اى مى شوند بلکه در عالمى غوطه ور مى شوند که صبح از شام نمى شناسند.
از شب و روزم چه مى پرسى که من با یار خویش در مکانى زندگى دارم که صبح و شام نیست
* * *
در برابر این گروه جمعى از شیاطین انس و جن در گذرگاه هاى حساس زندگى نشسته اند تا راه آن معبود بى همتا را به روى سالکان طریق و رهروان راه ببندند و از صراط مستقیم منحرفشان سازند و به دوزخى که آتش سوزانش به مصداق (الَّتِى تَطَّلِعُ عَلَى الاَْفْئِدَةِ) روح و جان را قبل از جسم مى سوزاند گرفتار سازند.
این بیراهه ها توسط این شیاطین خبیث که غالبآ براى وصول به اهداف مادى و شهوات شیطانى و گاه به منظور «اهداف شوم سیاسى» سازمان یافته با نهایت تأسف گروهى از جوانان را در خود غرق کرده است.
در این کتاب عمده ترین آنها مورد بحث قرار گرفته و مشخصاتشان بررسى شده است و هشدارهاى لازم داده شده.
(16)
* * *
در بخش نهایى کتاب اسناد صحیفه سجادیه به طور جامع مورد بررسى قرار گرفته، و تاریخچه آن تبیین شده، و با گوینده بزرگوار آن یعنى امام سجاد زین العابدین على بن الحسین (علیهما السلام) آشنایى بیشترى حاصل شده و مسیر براى شرح دعاهاى صحیفه سجادیه و استخراج گوهرهاى عرفانى، اعتقادى، اخلاقى و اجتماعى هموار گردیده است و دعاها از جلد دوم شروع مى شود.
قاطبه علما و دانشمندان که صحیفه سجادیه را مورد بررسى قرار داده اند، اعم از شیعه و اهل سنت و حتى غیر مسلمانان اعتراف به عظمت اعجاز مانند آن کرده اند.
از جمله علامه طنطاوى مفتى اسکندریه در مصر و مؤلف تفسیر معروف الجواهر فى تفسیر القرآن هنگامى که آیت الله نجفى مرعشى (رحمة الله علیه) یک نسخه از صحیفه سجادیه به ضمیمه نامه اى براى او فرستاد از آن هدیه گرانبها بسیار خوشوقت شد و آن را فوق العاده ستود و در پاسخ مرحوم آیت الله نجفى مرعشى چنین نوشت :
«نامه گرامى مدتى پیش به ضمیمه کتاب صحیفه على بن حسین زین العابدین ریحانة المصطفى (صلی الله علیه و آله) رسید، کتاب را با دست تکریم گرفتم و آن را کتابى یگانه یافتم که مشتمل بر علوم و معارف و حکمت هایى است که در غیر آن یافت نمى شود، به راستى این از بدبختى ماست که تاکنون بر این اثر گرانبهاى جاوید که از میراث هاى نبوت و اهل بیت (علیهم السلام) است دست نیافته بودیم، من هر چه در آن مطالعه و دقت مى کنم آن را از گفتار مخلوق برتر و از کلام خالق پایین تر مى یابم، راستى چه کتاب کریمى است، خداوند شما را در برابر این هدیه عالى بهترین پاداش دهد و به نشر
(17)
علم و هدایت موفق و مؤید بدارد، نکته دیگر این که آیا کسى از علماى اسلام این کتاب را شرح کرده و چیزى از آن شروح نزد شما یافت مى شود؟».
مرحوم آیت الله نجفى مرعشى در پاسخ به نامه علامه طنطاوى تعدادى از شروح صحیفه سجادیه را نام مى برد و به همراه آن نامه کتاب ریاض السالکین شرح معروف مرحوم سید على خان را براى او مى فرستد و او مجددآ نامه تشکرآمیز جالبى براى آن عالم ربانى ارسال مى دارد. (1)
* * *
امام راحل امام خمینى (قدس سره) هنگامى که کتاب صحیفه سجادیه را به عنوان هدیه براى نوه خود فرستاد در نامه اى خطاب به ایشان چنین نوشت :
«صحیفه کامله سجادیه ... از بزرگ ترین مناجات هاى عرفانى در خلوتگاه انس است که دست ما کوتاه از نیل به برکات آن است، کتابى است الهى که از سرچشمه نور خداوند نشأت گرفته و طریقه سلوک اولیاء بزرگ و اوصیاى عظیم الشأن را به اصحاب خلوتگاه الهى مى آموزد.
کتاب شریفى است که سبک بیان معارف الهیه اصحاب معرفت را چون سبک قرآن کریم بدون تکلف الفاظ در شیوه دعا و مناجات براى تشنگان معارف الهیه بیان مى کند، این کتاب مقدس همچون قرآن کریم سفره الهى است که در آن همه گونه نعمت موجود است و هر کس به مقدار اشتهاى معنوى خود از آن استفاده مى کند». (2)
(18)
پروفسور آنه مارى محقق آلمانى مسیحى مذهب، هنگامى که دسترسى به «صحیفه سجادیه» پیدا کرد چنین گفت :
«من خودم همواره دعاها، احادیث و اخبار اسلامى را از اصل عربى آن مى خوانم، بخش کوچکى از کتاب مبارک صحیفه سجادیه را به آلمانى ترجمه و منتشر کردم». (3)
سپس این نویسنده به تأثیر مهم ترجمه این کتاب بر یک خانم کاتولیک متعصب اشاره کرده، مى نویسد:
«این خانم کاتولیک وقتى فهمید من دعاهاى اسلامى را ترجمه مى کنم دلگیر شد که مگر در مسیحیت و در کتب مقدسه خودمان کمبودى داریم که تو به ادعیه اسلامى روى آوردى، وقتى کتابم چاپ شد یک نسخه براى او فرستادم، یک ماه بعد تلفن زد و گفت: صمیمانه از هدیه این کتاب متشکرم، زیرا هر روز به جاى دعا آن را مى خوانم». (4)
* * *
در موسوعه الفرق المنتسبة للاسلام که تحت اشراف یکى از علماى بزرگ اهل سنت شیخ علوى بن عبدالقادر السقاف نوشته شده (در جلد 6، ص 85) چنین آمده است :
بعد از جریان کربلا که امام سجاد على بن الحسین (علیهما السلام) دردناک ترین حوادث را در روز عاشورا مشاهده کرد و سپس آن حضرت را به اسارت توهین آمیز به دمشق بردند شب و روز مى گریست تا آنجا که عنوان «بکاء» (بسیار گریه کننده) لقب گرفت.
(19)
در این حال طبیعى بود که آن اندوه دائمى را که قلب امام را مى فشرد در سخنان و خطبه هایش تجلى کند و خلافت اموى حاکم را به شدت بکوبد، همان خلافتى که در آن زمان هنوز نام جدش على (علیه السلام) را بر منابر بعد از هر نماز مى بردند و سبّ مى کردند.
امام سجاد (علیه السلام) پنجاه و چهار دعا را در یک کتاب جمع کرد، کتابى که به نام دعاهاى صحیفه سجادیه نامیده شد، که هر کس این دعاها را بخواند یقین پیدا مى کند که امام (علیه السلام) در این دعاها هرگز تقیه نکرد و خلافت اموى را تحت ضربات سنگین خود قرار داد.
این دعاها به یقین دعاهاى انقلابى است و از امامى صادر شده که شاهد مهم ترین انقلاب اسلامى از نظر حجم و کوتاه ترین آنها از نظر زمان (یعنى واقعه کربلا) بود. هنگامى که امام (علیه السلام) نتوانست با خون خود انقلاب کربلا را آبیارى کند با زبانش که همچون شمشیر برنده اى بود در آن شرکت جُست!
آرى این همان امام سجاد (علیه السلام) است که هنگامى که به زیارت خانه خدا مى رود حاجیان به عنوان احترام و اکرام راه براى او مى گشایند، اما خلیفه «هشام بن عبدالملک» این جریان را مى بیند در حالى که خودش بین مردم مشغول طواف است و کسى به او اعتنایى ندارد و امام (علیه السلام) نیز خلیفه را مى بیند و به او اعتنا نمى کند، هنگامى که هشام این جریان را از امام (علیه السلام) و از مردم دید به عنوان تجاهل و بى اطلاعى از اطرافیان خود سؤال کرد : «مَن هذا؟؛ این مرد کیست؟» در حالى که اشاره به امام سجاد (علیه السلام) مى کرد ومقدّرات چنین اقتضا کرده بود که فرزدق شاعر در آنجا حاضر بود، ارتجالا (بدون مطالعه قبلى) آن قصیده معروف مهم خود را بیان کرد که هشام شرمنده شد».
(20)
بخشى از اشعار او چنین است :
هَذا الّذى تَعرِفُ البَطْحاءُ وَطْأتَهُ وَالبَیْتُ یعْرِفُهُ وَالحِلُّ وَالحَرَمُ
هذا ابنُ خَیرِ عِبادِ الله کُلّهِمُ هذا التّقىّ النّقىّ الطّاهِرُ العَلَمُ
وَلَیْسَ قَوْلُکَ: مَن هذا؟ بضَائرِه العُرْبُ تَعرِفُ من أنکَرْتَ وَالعَجمُ
«این همان کسى است که سرزمین مکه جاى قدم هاى او را مى شناسد
خانه کعبه او را مى شناسد، حِلّ و حرم او را مى شناسند
این فرزند بهترین بندگان خداست
این انسانى است با تقوا و مشهور در میان مردم
این که تو مى گویى: این مرد کیست؟ (او را نمى شناسم) به او زیان نمى رساند
کسى را که تو نمى شناسى تمام عرب و عجم او را مى شناسند».
* * *
اینها بخش کوچکى از گواهى صاحب نظران است.
همان گونه که مى بینیم عارفان به عنوان درس عرفان و نسخه والاى سیر و سلوک به آن مى نگرند،
و معلمان اخلاق به عنوان سرچشمه جوشان فضائل اخلاقى
و انقلابیون به عنوان درسى بزرگ از انقلاب و ادامه قیام عاشوراى حسینى و درهم کوبنده نظام حاکمان ظالم و بیدادگر.
تا از کدام دریچه به آن نگاه کنى و چه بهتر که از تمام زوایا تجلیات آن نگاه شود.
با صد هزار جلوه برون آمدى که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
و امیدوارم بتوانیم با ادبیات عصرى شرحى را که در خور نیازهاى این زمان وجوامع اسلامى و انسانى است ارائه دهیم و از خوانندگان گرامى مى خواهیم که
(21)
پس از مطالعه دقیق این جلد هرگونه پیشنهاد و نظرى داشته باشند براى ما بفرستند.
خداوندا بار بزرگى را بر دوش گرفته ایم، ما را براى رساندن آن به مقصد یارى ده، «إنَّکَ خَیرُ ناصِرٍ وَمُعینٍ».
در اینجا دست نیاز به درگاه پروردگار ذوالجلال بر مى داریم و با تمام وجود خود از ساحت مقدّسش تقاضا مى کنیم: خداوندا! توفیق شرح کامل این اثر گرانبها و سپس هدایت در ضوء آن و عمل به آن را به ما مرحمت کن،
آمین یا رب العالمین.
ناصر مکارم شیرازى
قم ـ حوزه علمیه
بهمن ماه 1394 شمسى
ربیع الثانى 1437 قمرى
(22)

دورنمایی امید آفرین

در درون هر انسانى جذبه اى به سوى مبدأ جهان آفرینش وجود دارد. مبدائى که این همه نقش عجیب بر در و دیوار وجود آفریده، و آن ها که درباره آن نمى اندیشند همچون نقش بر دیوارند. مبدائى که با صد هزار جلوه برون آمده تا با صد هزار دیده به تماشاى او برخیزیم. مبدائى که در دل هر ذره آفتابى قرار داده، و پهنه اسرارآمیز آفرینش را غرق نور وجود ساخته است. مبدأى که تمامى موجودات جهان زبان به حمد و تسبیحش گشوده اند و عالم پر از زمزمه توحید و مناجات اوست هرچند گوش نامحرمان تاب شنیدن آن را ندارد (وَاِنْ مِّنْ شَىْءٍ اِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ).
این جذبه اى است که آگاهان را همه روز به سوى خود مى کشاند و هردم عطش فزون ترى براى شناخت هرچه بیشتر آن مبدأ نور و نزدیک تر شدن به وى در جان آن ها فرو مى ریزد.
این جذبه با حالت بیدارى مخصوص آغاز مى شود که عارفان الهى آن را «یقظه» مى نامند و آن قدر انسان در پرتو آن به سوى آن مبدأ نور حرکت مى کند که به مرحله «فناى فى اللّه» یعنى فراموش کردن همه چیز جز ذات پاکش پیش مى رود، سفرى است بسیار طولانى و پرنشاط و در عین حال پرخطر!
(23)
حال این سؤال پیش مى آید که این سفر را از کجا آغاز کنیم؟
و با چه برنامه اى پیش برویم؟
کجا درنگ کنیم؟
کجا سریع حرکت نماییم؟
راهنماى ما در این سفر کیست؟
و پیشگامان ما در این سیر و سلوک الى اللّه چه کسانى هستند تا به آن ها اقتدا کنیم و از آن ها الگو بگیریم؟
از آیه نور الهام بگیریم و با خود زمزمه کنیم: (اللّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّىٌّ یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیتُونِةٍ لاَّ شَرْقِیةٍ وَلا غَرْبِیةٍ یکَادُ زَیتُهَا یضِىءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ یهْدِى اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشَاءُ وَیضْرِبُ اللّهُ الاَْمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللّهُ بِکُلِّ شَىْءٍ عَلِیمٌ).
آرى، باید «مصباح» وجودمان را به نور الهى روشن سازیم و براى مصون ماندن از شر شیاطین و تندباد حوادث، آن را در «مشکات ولایت» قرار دهیم.
این مصباح الهى را از ثمره شجره توحید که نه شرقى است و نه غربى بلکه فقط الهى است، برافروزیم و آن قدر در این سیر الى اللّه پیش رویم که به مضمون (یکَادُ زَیتُهَا یضِىءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ)، چنان با آمادگى کامل راه را ادامه دهیم که بى اختیار شتابان به سویش پیش رویم تا به مرحله (نُورٌ عَلَى نُورٍ) برسیم و همه چیز جز او در نظر ما فانى شود و جز ذات پاک او چیزى را موجود نبینیم و البته تا از جانب معشوق، کششى نباشد، کوشش عاشق بیچاره به جایى نرسد!
آرى، چنین است که (یهْدِى اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشَاءُ) خداوند هرکس را بخواهد و شایسته بداند به سوى نور وجودش راهنمایى مى کند.
(وَمَنْ لَّمْ یجْعَلَ اللّهُ لَهُ نُورا فَمَا لَهُ مِنْ نُّورٍ) و هرکس خدا نورى براى او قرار ندهد نورى نخواهد داشت.
(24)
حال این سفر الهى را از کجا شروع کنیم تا به حقیقت عرفان برسیم؟
از عرفان نظرى یا از عرفان عملى؟ آرى، از عرفان نظرى، و فراموش نکنیم که راهنماى ما در آغاز راه، همه موجودات عالم آفرینش هستند، همگى ما را در این راه بدرقه مى کنند.
به یقین :
یار بى پرده از در و دیوار در تجلى است یا اولى الابصار
چشم بگشا به گلستان و ببین جلوه آب صاف در گل و خار
ز آب بى رنگ صد هزاران رنگ لاله و گل نگر در این گلزار
پى برى گر به رازشان دانى که همین است سرّ این اسرار
که یکى هست وهیچ نیست جز او وحده لا اله الّا هو (5)
در آغاز بهار و رویش گل ها، گامى از کلبه تاریک هواى نفس بیرون مى نهیم و به جهان طبیعت مى نگریم و به زمزمه توحید آن ها گوش جان فرامى دهیم؛ چه سیر و سیاحت روحانى و شگفت انگیزى!
بامدادى که تفاوت نکند لیل و نهار خوش بود دامن صحرا و تماشاى بهار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار!
آنگاه از سفر آفاقى به سفر انفسى مى رویم و از عرفان نظرى به سوى عرفان عملى روى مى آوریم و به خودسازى و تهذیب نفس از رذایل و هوى و هوس هاى سرکش مى پردازیم و به فضایل آراسته اش مى کنیم.
روح را صفا مى بخشیم و جان را توان مى دهیم.
نخست از خواب غفلت بیدار مى شویم و این حالت که گفتیم یقظه اش مى نامند، آغاز راه ماست.
(25)
سپس با آب توبه زنگار گناه از دل مى شوییم و به دنبال آن از خود پیمان اکید مى گیریم که از مسیر حق منحرف نشویم که «مشارطه»اش نامند.
پس از این مشارطه به «مراقبه» مى پردازیم، پیوسته مراقبیم که از این مسیر الهى منحرف نشویم و سرانجام به «محاسبه اعمال» روى مى آوریم و در هر مرحله نتیجه کار خود را بررسى مى کنیم و خدا را براى توفیقى که به ما داده هزاران شکر مى گوییم و اگر خلافى از ما سر زد به سرعت به جبران آن مى پردازیم و با آب توبه آن را شستشو مى دهیم.
از اولیاى حق کمک مى گیریم و به آن ها اقتدا مى کنیم. سعى مى کنیم متخلق به اخلاق آن ها شویم و این بهترین سرمشق ماست و سرانجام در پرتو نور ولایت آن ها شاهراه هدایت را ادامه مى دهیم تا به سرمنزل مقصود برسیم.
* * *
آیا در این راه استادى لازم است؟ اگر لازم است کیست و چه اوصافى دارد؟
آیا در این مسیر برنامه خاصى براى هرکس وجود دارد؟ چه کسى این برنامه را تنظیم مى کند؟
آیا اذکار خاصى را باید تکرار کرد؟ چه ذکرى؟ با چه ترتیبى؟
آیا ریاضت هایى لازم است؟ کدام ریاضت؟ با کدام مدرک؟
چه کنیم که از دایره شرع و عقل پا بیرون نگذاریم، و در دام هاى رنگارنگ شیاطین انس و جن که در هر گذرگاهى از این مسیر کمین کرده اند گرفتار نشویم و ما را از صراط مستقیم به بیراهه نبرند؟
آرى، این شیاطین در لباس هاى مختلف ظهور مى کنند حتى لباس مقدس عارف و سالک را بر تن مى پوشند تا ره پویان این راه را بهتر فریب دهند.
مع الأسف در عصر ما این شیاطین فزونى گرفته اند و دام هاى رنگارنگ بیشترى ابداع و اختراع کرده اند. حتى گاه در لباس انسان هاى بسیار وارسته و با
(26)
ادعاى عارف و اصل خودنمایى مى کنند و گاه علاوه بر گمراه ساختن خلق خدا و کشاندن آن ها به بیراهه ها، استفاده هاى نامشروع مادى فراوان و اشباع شهوات خود مى کنند.
ولى اگر درست بیندیشیم و دقت کنیم آثار نفاق در چهره ها و حرکات و در لابه لاى سخنان آن ها نمایان است که ما آن ها را از همین راه در این کتاب تحت عنوان هاى «عرفان هاى کاذب» و «عارف نمایان دروغین» معرفى مى کنیم.
مهم این است که هدف اصلى ما رفتن زیر سایه پر لطف و عنایت کتاب و سنت و پیمودن صراط مستقیم ولایت است.
به همین دلیل بهترین وسیله نجات را این دانستیم که در سایه روح پرور و راهگشاى دعاهاى مملو از نور هدایت امام سجاد (علیه السلام) در صحیفه معروف سجادیه حرکت کنیم و همراه هدایت هاى هر جمله از این دعاها گامى به پیش نهیم و به تکاملى تازه راه یابیم.
کتاب حاضر درصدد است از همین طریق به همه پرسش هایى که مطرح کرده ایم پاسخ دهد و به پویندگان این راه کمک نماید تا شاهد مقصود را در آغوش گیرند و گمشده اصلى خود را پیدا کنند و از نزدیک ترین و بى خطرترین راه به سرمنزل مقصود رسند.
(27)

فصل اول: عرفان ناب در صحیفه سجادیه