6. استفاده از ادبیات
اصولاً ادیبانه و خوب سخن گفتن، هم در خود ما و هم در طرف مقابل احساس خوشایندی پدید می آورد.
یکی از ابعاد اعجاز قرآن ادبیات وفصاحت وبلاغت این کتاب آسمانی است، حتی مخالفان این کتاب نمی توانستند شوق وشعف خود را از زیبایی شگفت آور ادبی این کتاب پنهان کنند.
سخن نیکو وقتی در قالب ادیبانه ارائه شود، جاذبه را دوچندان می کند. گاهی انتقادی که به جای صراحت، با زبان اشاره و تمثیل مطرح شود، توفیق اصلاح بیشتری به همراه خواهد داشت.
استفاده از ادبیات در گفتار و نوشتار، اثری روح افزا داشته و انگیزه و نشاط افراد را افزون می کند.
7. تأمین نیازهای طبیعی
تأمین نیازهای طبیعی و غریزی، انگیزه را تقویت می کند. چه بسا کسانی که با ازدواج وتشکیل خانواده، نشاط وانگیزه مضاعفی برای کار کردن پیدا می کنند. وقتی کارمند و شاگردی که جوان پاک و باکمالی است مدیرعامل و یا صاحب مغازه و استادکارش، مقدّمات ازدواجش را فراهم می کند، عشق او را به کار و تلاش دوچندان می کند.
قرآن قصه شیرینی نقل می کند؛ حضرت موسی علیه السلام وقتی تحت تعقیب مأموران فرعون قرار گرفت و به سمت مَدیَن فرار کرد، هنگام ورود به شهر، به چاه آبی رسید که چوپانان برای گوسفندان خود آب برمی داشتند و دو دختر هم کناری ایستاده بودند و مراقب گوسفندان خود بودند. وقتی حضرت علّت را از آنان پرسید، گفتند: پدر پیری داریم که توان کار کردن ندارد و ما
ص:133
کار می کنیم، ولی برای آنکه با مردان اختلاط پیدا نشود، باید صبر کنیم تا آنان ابتدا به گوسفندانشان آب بدهند و بروند، آنگاه ما گوسفندانمان را سیراب کنیم.
موسای جوانمرد جلو آمد و گله آنان را آب داد و آنگاه غریبانه به گوشه ای رفته و دست به دعا برداشت و از خدا استمداد نمود.
این خدمت خصوصیاتی داشت، از جمله:
1. خدمت در حال فرار از رژیم فرعون.
2. خدمت در شهر غریب.
3. خدمت بدون منّت.
4. خدمت به افراد ناشناس.
5. خدمت بدون مزد و تقاضا.
6. خدمت بدون مأموریت و ابلاغ.
7. خدمت در حال نیاز و گرسنگی.
8. خدمت بدون توقّع پاداش.
9. خدمت بدون آنکه از قبل وام دار باشد.
10. خدمت بدون تبلیغات و سر و صدا.
11. خدمت در آفتاب و هوای بسیار گرم (چون بعد از آب دادن به گوسفندان در سایه ای پناه گرفت).
12. خدمت یک نفره و بدون کمک.
13. خدمت با تکیه بر توانمندی های خود.
دختران که زودتر از هر روز به خانه برگشتند، ماجرا را برای پدر تعریف کردند. حضرت شعیب علیه السلام دخترانش را به دنبال موسی فرستاد تا او را به
ص:134
نزدش آورده و ضمن تشکر مزدی به او بدهد.
وقتی موسی به نزد حضرت شعیب رسید و ماجرای فرار و غربت خود را بیان داشت، حضرت شعیب به او پیشنهاد ازدواج با دخترش را داد، در قبال آنکه هشت سال یا ده سال چوپانی کند.
و بدین سان حضرت شعیب با این پیشنهاد مشکل بی خانمانی، ازدواج واشتغال موسی را حل کرد.
در جامعه ما نیز جوانان مؤمن و خوبی داریم که با وجود تخصص و غیرت کاری در آنان، امّا شغل و خانه ای نداشته و ناامید شده و از جامعه بریده اند، اگر کسی آنان را یاری کند، انگیزه و تلاش آنها چند برابر می شود.
اگر ماشین های سالم با هم مسابقه گذاشتند، هنری نکرده اند؛ هنر این است که ماشین سالم، ماشینی را که در جاده مانده است، بکسل کند.
نیازهای طبیعی انسان وقتی از طرق سالم تأمین نشود، اضطراب و رنج های درونی و انواع بیماری ها را در پی خواهد داشت.
بسیاری از افراد که انگیزه ی لازم برای انجام کاری را ندارند، به تعبیر دانشمندی، دارای پارازیت های روانی هستند. این پارازیت ها اراده را سست می کند، وحدت شخصیت را برهم می زند و چندگانگی و تعدّد شخصیت ایجاد می کند. از این رو لازم است مربّیان به ویژه پدر و مادر این مسئله را جدّی بگیرند. مسئولین جامعه هم موظف هستند شرایط تسهیل و رفع این نیازها را فراهم کنند. مردم خیرخواه نیز هزینه کردن و سرمایه گذاری در این راه را از هر کار خیری در پیشگاه الهی مفیدتر بدانند.
ازدواج به موقع، از جوان بدون انگیزه، بیکار، پر خواب و تنبل، جوانی باانگیزه و مفید به حال جامعه خواهد ساخت.
ص:135
8. عشق و محبّت
از قوی ترین عوامل انگیزه بخش، محبّت است. زمانی که خانه های مردم از خشت و گل بود، به خاطر محبّت به خدا و اولیای خدا مساجد و کلیساها و حسینیه ها و مهدیه ها و حرم های اولیای خدا را با بهترین آجر و سنگ و چوب می ساختند. گلوله در درب بعضی از مساجد که چند قرن قبل ساخته شده فرونمی رود. ولی چارچوب درب بعضی از ادارات با یک مشت از جا کنده می شود، زیرا نجّار درب مسجد را براساس محبّت و عشق ساخته و مسئول خرید اداره براساس مأموریت و مناقصه و مزایده و اضافه کار و مانند آن.
انگیزه فداکاری والدین برای فرزند که قدیمی ترین، پایدارترین، جامع ترین و عمیق ترین علاقه هاست، محبّت به فرزند است.
علاقه والدین بخصوص مادر، علاقه ای است که فقیر و غنی، شهری و روستایی، باسواد و بی سواد نمی شناسد و زیبایی فرزند در آن تأثیر ندارد. حتی بعد از مرگ فرزند این علاقه در قلب آنان پابرجاست.
آری، به خاطر محبّت، کار بهتر، سریع تر، بادوام تر، ارزان تر انجام می گیرد. میزبان هرچه بیشتر به مهمان علاقه داشته باشد، غذای بهتری تهیه می کند. شاید رمز اینکه مزد رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مودّت اهل بیت قرار داده شده:(قُلْ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبیٰ)(1) و صدها حدیث درباره محبّت خداوند و پیامبر و اهل بیت او آمده، همین باشد. تا آنجا که می فرمایند: «وَ هَلِ الدِّینُ إِلاَّ الحُبّ وَ الْبُغْض»(2) آیا دین جز علاقه به خوبان و خوبی ها و نفرت از بدان و بدی هاست؟
1. سوره شوری، آیه 23.
2. بحارالانوار، ج 65، ص 63.
ص:136
اگر محبّت باشد: انسان زود خسته نشده و در برخورد با سختی ها قهر نمی کند و از کار خود دست برنمی دارد. آخرین توان خود را بکار می گیرد و از دیگران نیز کمک می گیرد.
علاقه او، دیگران را نیز علاقه مند و با نشاط می کند. در یک تحقیق علمی ثابت شده که وقتی افراد با اشتها و میل غذا بخورند، کسانی هم که به آنان نگاه می کنند به اشتها می آیند.
قرآن حتی از نماز بدون علاقه و با کسالت انتقاد می کند و به جای کلمه «أَقامُوا»، کلمه «قامُوا» را بکار می برد:(قٰامُوا کُسٰالیٰ)(1)
قرآن حتی از کمک به فقرا که براساس کراهت و بی نشاطی باشد انتقاد کرده است.(وَ هُمْ کٰارِهُونَ)(2)
وقتی که ما کسی را دوست داریم، سعی می کنیم در ظاهر و رفتار هم شباهت به وی پیدا کنیم. این عشق عامل بسیار مهمی در ایجاد انگیزه است. دانش آموزی که دوستدار معلمش باشد، سربازی که عاشق فرمانده وکارگری که مرید کارفرمایش باشد، انگیزه پیدا می کند در گفتار و کردار تشبّه به وی پیدا کند.