فهرست کتاب


راهکارهای تقویت انگیزه و نشاط

حاج شیخ محسن قرائتی

1. شناخت مقام انسان

اگر کسی نسبت به مقام وارزش انسان آگاهی یابد، عمرش را با کسالت هدر نمی دهد.
اگر آدمی باور کند که خداوند جهان را مسخّر وی ساخته است؛ خورشید به خاطر وی می درخشد، اقیانوس ها برای انسان پدید آمده و ابر و باد و مه و خورشید همه در کارند تا آدمی عمر را به غفلت نگذراند. این باور و تلقین و تذکّر به آن، عامل مهمی در پدید آوردن انگیزه محسوب می شود.
انسان ها به طور فطری از چیزهای گران قیمت محافظت بیشتری می کنند، هیچ گاه قطعه زمین با ارزشی را به هر مهندس و معمار و بنایی واگذار نمی کنند و پارچه ی نفیسی را به هر خیاطی نمی سپارند. کسانی که برای مقام انسانی قدر و ارزشی قائلند، سعی می کنند از عمر خویش حداکثر بهره برداری را در راه کمال ببرند.
یکی از دلائلی که ما کار نمی کنیم، این است که یادمان می رود چه کسی هستیم. می دانی که هستی؟ تو خلیفه ی خدا هستی، بیکار نشسته ای، خورشید به خاطر تو می سوزد و نور می دهد، اقیانوس ها برای تو؛ درختان برای تو اکسیژن سازی می کنند.
خداوند در آیات متعدّد انسان را به جایگاه واقعیش متذکّر می کند و هشدار می دهد که:

ص:39

(فضلنا)(1) ، ای انسان، تو را بر همه موجودات برتری دادیم.
(کَرَّمْنٰا بَنِی آدَمَ)(2) ، تاج کرامت وبزرگی بر سرت نهادیم.
(لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسٰانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ)(3) ، در بهترین شکل تو را آفریدیم.
(وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی)، از عنصری آسمانی در تو دمیدیم.
(فَتَبٰارَکَ اللّٰهُ أَحْسَنُ الْخٰالِقِینَ)(4) ، در آفرینش تو به خود آفرین گفتیم.
به راستی اگر انسان بفهمد که بهترین است و بسیار ارزشمند، انگیزه پیدا کرده و تلاش و کوشش می کند. وقتی می گویند: آقا تو فوق لیسانس هستی چرا نشسته ای پاسور بازی می کنی؟ تکان می خورد. تو دکتر هستی، مغزت را در اختیار این گذاشته ای، چرت و پرت گوش می کنی، تو باید با باسوادتر از خودت بنشینی، حیف نیست مغزت را در اختیار این شخص یا این کتاب وفیلم گذاشته ای؟ متذکّر می شود.

2. آشنایی با زندگی افراد موفّق

یکی از چیزهایی که عامل ایجاد انگیزه در انسان است و بی تفاوت را متعهّد می کند، آشنایی به سرگذشت زندگی افراد موفق است.
مطالعه ی تاریخ بزرگان و آشنایی با رنج هایی که شخصیت های بزرگ در طول تاریخ متحمّل شده اند، حس تلاش و کوشش را در آدمی برمی انگیزد. مطالعه در تاریخ عبرت آموز و برانگیزاننده است.
به برخی افراد گفته می شود چرا مطالعه نمی کنی، عذرتراشی کرده و مثلاً می گویند: هوا گرم است، پول نداریم و از اینگونه بهانه جویی ها. در حالی که علمای بزرگ با هوای 50 درجه گرما در نجف اشرف مجتهد شده اند و حتی
1. سوره اسراء، آیه 70.
2. همان.
3. سوره تین، آیه 4.
4. سوره مومنون، آیه 14.
ص:40


گاهی برای خرید کتاب قبایشان را فروخته اند. مرحوم آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی برای خرید کتاب مجبور می شدند ماهها نماز و روزه استیجاری بخوانند. خود ایشان می فرمودند: یکبار ترسیدم که کتابی که در صدد خریدش بودم از دست برود و کتابفروش آن را بفروشد، از طرفی پولی هم نداشتم. فوراً قبایم را که تازه تهیه کرده بودم فروختم و رفتم آن کتاب را خریدم.
اگر بدانیم علاّمه امینی صاحب کتاب الغدیر، برای نسخه برداری از کتاب های مهم کمیاب، ماهها در کشورهای هندوستان، عراق، مصر، ترکیه، متحمل سختی های فراوانی شد، مشکلات ما را بی انگیزه نمی کند.
در خاطرات علامه امینی نگاشته اند که ایشان به دنبال کتابی بود و در هیچ کتابخانه ای آن را نیافت. عاقبت با خبر گردید که آن کتاب در هندوستان موجود است. به آنجا سفر کرد و در صدد خرید آن کتاب برآمد، امّا آن کتاب را نمی فروختند، حتی به صورت امانت و عاریه هم ندادند. سرانجام ایشان مجبور شد که در کتابخانه بماند وکتاب را رونویسی کند. به مدّت شش ماه، روزی هیجده ساعت می نویسد. وقتی از هندوستان به ایران بازگشت، از آب و هوای آنجا از او پرسیدند. ایشان فرمود: آنچنان غرق در مطالعه بودم که نفهمیدم هوا گرم بود یا سرد. یعنی چنان عاشق مطالعه است که نفهمید هوا گرم است یا سرد. مثل فوتبالیست ها که گاهی استخوان پایشان می شکند و چون گرم بازی و گل زدن است، متوجه آن نمی شود.

3. آشنایی با تاریخ

خواندن تاریخ مثل بالا رفتن به قلّه کوه است، هرچه بالاتر بروی، دید وسیع تر و تجربه بیشتر پیدا می کنی.

ص:41

تاریخ، آئینه عبرت است.
قرآن در آیات متعدّد توجه به تاریخ را سفارش فرموده است، از جمله:
(لَقَدْ کٰانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبٰابِ)(1) ،(قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ کٰانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ)(2)
از ناکامی ها و شکست ها عبرت بگیریم، زیرا هر ضرری می تواند تجربه را زیاد کند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود. «إِنَّ الْمُومِنَ لا یُلْدَغُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ»(3)
ناپلئون می گوید: آنقدر شکست خوردم تا شکست دادن را یاد گرفتم.
مهم ترین کار این است که در وقت شکست، روح شکست نخورد، بلکه استقامتش بیشتر و خوشحال باشد که راه شکست تازه ای فراگرفته است.
در جنگ احد در اثر یک نافرمانی مسلمانان شکست خوردند، امّا فتوحات بعدی نشانه درس گرفتن از این شکست بود.