فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

1. اوصاف همسر شایسته

در اینجا قرآن شش وصف براى همسران خوب برشمرده است که مى تواند الگویى براى همه مسلمانان به هنگام انتخاب همسر باشد: 1) «اسلام»؛ 2) «ایمان»، یعنى اعتقادى که در اعماق قلب انسان نفوذ کند؛ 3) حالت «قنوت»، یعنى تواضع و اطاعت از همسر؛ 4) «توبه»، یعنى اگر کار خلافى از او سر زند در اشتباه خود اصرار
نورزد و از در عذرخواهى درآید؛ 5) «عبادت» خداوند، عبادتى که روح و جان او را بسازد و پاک و پاکیزه کند؛ 6) «اطاعت فرمان خدا» و پرهیز از هرگونه گناه.
قابل توجّه اینکه «سائحات» جمع «سائح» را بسیارى از مفسّران به معنى صائم و روزه دار تفسیر کرده اند، ولى به طورى که راغب در مفردات مى گوید: روزه بر دو گونه است: روزه حقیقى که به معنى ترک غذا و آمیزش است و روزه حکمى که به معنى نگهدارى اعضاى بدن از گناهان است و منظور از روزه در اینجا معناى دوم است (این گفته راغب با توجّه به مناسبت مقام جالب به نظر مى رسد، ولى باید دانست «سائح» را به معنى کسى که در طریق اطاعت خدا سیر مى کند نیز تفسیر کرده اند). (603)
این نیز قابل توجّه است که قرآن روى باکره وغیرباکره بودن زن تکیه نکرده وبراى آن اهمّیّتى قائل نشده، زیرا در مقابل اوصاف معنوى که ذکر شد این مسأله اهمّیّت چندانى ندارد.

2. نارضایى پیامبر (صلی الله علیه و آله) از برخى همسران خود

در طول تاریخ بسیارند بزرگانى که همسرانى در شأن خود نداشتند و از عدم اجتماع شرایط لازم در آنها رنج مى بردند که در قرآن مجید نیز نمونه هایى از آنها در میان انبیاى بزرگ ذکر شده است.
آیات فوق نشان مى دهد که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نسبت به برخى همسرانش چنین بود، آنها به خاطر رقابت هایى که با یکدیگر داشتند :
گاه روح پاک حضرتش را جریحه دار مى کردند.
و گاه به اعتراض نسبت به او یا افشاى سرّش مى پرداختند تا آنجا که خداوند به سرزنش آنان و دفاع از پیامبرش پرداخت و موکّدترین بیان را در این زمینه فرمود و حتّى آنها را تهدید به طلاق کرد و چنانکه دیدیم، بعد از ماجراى آیات فوق پیامبر (صلی الله علیه و آله) حدود یک ماه از همسرانش قهر کرد شاید خود را اصلاح کنند. اصولاً تاریخ زندگى پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خوبى نشان مى دهد که برخى همسران آن حضرت نه تنها معرفت لازم را به مقام نبوّت نداشتند بلکه گاه او را چونان یک فرد عادى مورد بازخواست و حتّى خداى نکرده مورد اهانت قرار مى دادند. بنابراین اصرار بر این معنا که همه آنها افرادى شایسته و کامل بوده اند بى دلیل به نظر مى رسد، آن هم با توجّه به صراحت آیات مزبور.
تاریخ اسلام نسبت به زنان بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) مخصوصاً داستان جنگ جمل نیز نشان داد که این معنى نه تنها در عصر آن حضرت بلکه بعد از او نسبت به جانشینانش تکرار شده است که اینجا جاى شرح همه این مسائل نیست.
اصولاً تعبیر آیات فوق که مى گوید: هرگاه پیامبر شما را طلاق دهد، خداوند زنانى از شما بهتر که واجد صفات ششگانه مذکور در آیه باشند به او مى دهد، بیانگر این واقعیّت است که لااقل برخى همسران حضرت واجد این شرایط نبودند.
مراجعه به آیات سوره احزاب درباره زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز نظر بالا را تأیید مى کند (ر.ک: ج 24، ص 283 ـ 296).
منبع: سایت www.makarem.ir

پاورقی

1 - کظیم به کسی می گویند که مملو از اندوه و غضب شده و خویشتن داری می کند و به اصطلاح دندان بر جگر می فشارد.
2 - سوره تکویر، آیات 8 و 9.
3 - تفسیر کبیر، ج20، ص55.
4 - القرآن یواکب الدهر، ج2، ص214.
5 - جاهلیت و اسلام، ص632.
6 - قاموس الرجال، ج5، ص125.
7 - برای توضیح بیشتر به تفسیر آیه 151 سوره انعام مراجعه فرمایید.
8 - ینشوا از ماده نشأ به معنی ایجاد چیزی است و در اینجا به معنی تربیت شده و پرورش یافتن است . حلیه به معنی زینت و خصام بحث و مجادله و کشمکش بر سر چیزی است.
9 - تفسیر برهان، ج4، ص 422، ح 7 و 11.
10 - همان
11 - مجمع البیان، ج 10، ص444.
12 - حقوق زن در اسلام و اروپا.
13 - سوره غافر، آیه 40.
14 - سوره نحل، آیه 97.
15 - سوره مدثر، آیه 38.
16 - سوره فصلت، آیه 46؛ سوره جاثیه، آیه 15.
17 - سوره نور، آیه 2.
18 - ر.ک: مفردات راغب. البته این نکته در مواردی است که واژه کسب و اکتساب در برابر هم آمده باشد.
19 - بحارالانوار، ج 2، ص 272، عوالی اللئالی، ج 1، ص 222، ح 99 و ص 457؛ نهج الحق، ص 494و495و504؛ و در کتابهای فقهی به آن استدلال شده است.
20 - کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 380 و ج 4، ص326؛ وسائل الشیعه، ج 26، ص287؛ بحارالانوار، ج 11، ص 100، و ج 46، ص 352 و ج 56، ص 93.
21 - در سفر پیدایش، باب دوم، شماره های 21 و 22 می خوانیم: و خداوند خدا خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دنده هایش را گرفت و گوشت در جانش پر کرد * و خداوند خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد.
22 - تفسیر عیاشی، ج 1، ص 216؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 379 و ج 4، ص 326؛ بحارالانوار، ج 11، ص 116و 220.
23 - وسائل الشیعه، ج 15، ص 102.
24 - همان، ص 100.
25 - مکارم الاخلاق، ص 221؛ وسائل الشیعه، ج 21، ص 514.
26 - جالب اینکه این بحث ها روز بیستم جمادی الثانی سنه 1401 که روز میلاد بانوی اسلام فاطمه زهرا(علیهاالسلام) و روزی که از سوی جمهوری اسلامی روز زن نام گرفته نوشته شد.
27 - در حقیقت جمله فوق محذوفی دارد و در تقدیر چنین است: خَلَقَکُم مِن نَفس واحده خَلَقَها، ثُم جَعَلَ مِنها زَوجَها.
28 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج 2، ص 300؛ درالمنثور، ج 2، ص 112.
29 - بحارالانوار، ج 19، ص 66؛ امالی طوسی، ص 471؛ تفسیر المیزان، ج 4، ص 91.
30 - سوره غافر، آیه 40.
31 - سوره نحل، آیه 97.
32 - ر.ک: عذر تقصیر به پیشگاه محمد(صلی الله علیه و آله) و قرآن؛ حقوق زن در اسلام.
33 - ر.ک: ذیل آیه 35، سوره بقره.
34 - نورالثقلین، ج 2، ص 11، مستدرک الوسائل، ج 16، ص 79؛ بحارالانوار، ج 11، ص 78 و 164؛ عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، ج 1؛ ص196؛ احتجاج طبرسی، ج2، ص 426.
35 - دلّی از تدلیه به معنی فرستادن دلو در چاه است که آن را به ریسمانی بسته و به تدریج در چاه پایین برند. و این در حقیقت کنایه لطیفی از این معنی است که شیطان با طناب مکر و فریب، آنها را از مقام والایشان فرود آورد و به چاهسار مشکلات و دوری از رحمت حق افکند.
36 - سفر پیدایش، فصل دوم و سوم.
37 - یخصفان از ماده خصف (خشم) در اصل به معنی ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر و جمع نمودن است، سپس به دوختن کفش یا لباس و وصله کردن نیز گفته شده است، زیرا قطعات پراکنده را به یکدیگر منضم می کند.
38 - اصول کافی، ج 2، ص 21.
39 - محجه البیضا، ج 5، ص 193.
40 - مجمع البیان، ج 8، ص 358، و تفسیر قرطبی، ذیل آیه مورد بحث.
41 - مجمع البیان، ج8، ص 358.
42 - بحث دیگری در این زمینه در ذیل آیه 228 سوره بقره و نیز در ذیل آیه 97 سوره نحل داشتیم.
43 - تفسیر مراغی، ج 26، ص 85 و تفسیر ابوالفتوح رازی، ص 26 و تفسیر روح المعانی، ج 26، ص 86.
44 - مطابق این بیان، جمله لیُدخِلَ و همچنین یُعَذِّب که در آیه بعد می آید، عطف بر جمله لِیَغفِر است. گروهی از مفسران، از جمله شیخ طوسی در تبیان و طبرسی در مجمع البیان، و ابوالفتوح رازی در تفسیرش، همین معنی را برگزیده اند، در حالی که گروه دیگری آن را عطف بر لِیَزدادوا ایمانا، دانسته اند، ولی نه با شأن نزول فوق هماهنگ است و نه با مسأله مجازات کفار.
45 - سوء (بر وزن نوع) به گفته صحاح الغه معنای مصدری دارد و سوء (بر وزن کور) معنای اسم مصدر، ولی به گفته کشّاف هر دو به یک معنی است.
46 - نوالثقلین، ج 5، ص 241، ح 60.
47 - انظرونا از ماده نظر در اصل به معنی اندیشه یا نگاه کردن برای مشاهده یا درک چیزی است و گاه نیز به معنی تأمل و جست و جو می آید. هر گاه با اِلی متعدی شود به معنی افکندن چشم به سوی چیزی است و هر گاه با فی متعدی شود به معنی تأمل و تدبّر است و هنگامی که بدون حرف جر متعدی شود و بگوییم: نظرته و انظرته و انتظرته به معنی تأخیر انداختن و یا انتظار کشیدن است(اقتباس از مفردات راغب).
48 - مولی در اینجا ممکن است به معنی ولی و سرپرست باشد، یا به معنی شخص، یا چیزی که برای انسان اولویّت دارد.
49 - مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 322، ذیل آیه مورد بحث؛ بسیاری از مفسران دیگر، مانند قرطبی، تفسیر کبیر، روح المعانی و فی ظلال القرآن، هر دو شأن نزول یا یکی از آن را ذیل آیه مورد بحث نقل کرده اند؛ فقه القرآن، ج2، ص 181.
50 - بعضی تفسیر دوم را ترجیح داده اند به دلیل اینکه با آیات قبل که مخاطب عموما شوهران می باشند هماهنگ است. ولی این اشکال را دارد که تعبیر أزواجَهُنَّ نسبت به همسران آینده یک تعبیر مجازی است، به علاوه با شأن نزول آیه سازگار نیست.
51 - به اصطلاح در آیه سابق، غایت جزو مُغَیّی بود و در این جا خارج از مُغَیّی.
52 - اسباب النزول الآیات، ص 95؛ تفسیر قرطبی، ج 5، ص 45؛ روح المعانی، ج 4، ص 210؛ در المنثور، ج 2، ص 122(قابل ذکر اینکه در مورد اسامی افراد در شأن نزول، اسماء مختلفی آمده است، برای توضیح بیشتر به مدارک مذکور رجوع شود).
53 - طبق تفسیری که در بالا درباره این جمله از آیه ذکر کردیم روشن می شود که مایتلی.. مبتداست و خبر آن یفتیکم فیهن بوده که به قرینه قسمت سابق آیه حذف شده است و نیز ترغبون در اینجا به معنی عدم تمایل است. زیرا می دانیم اگر ماده رغب با عَن متعدی شود به معنی عدم تمایل، و اگر با فی متعدی شود به معنی تمایل است و از قراین استفاده می شود که در اینجا عَن در تقدیر است.
54 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ بحارالانوار، ج 8، ص 85؛ درباره جنت عدن، احادیث دیگری نیز آمده است.(بحارالانوار، ج 8، ص 171، و ج 81، ص 126. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 296).
55 - نورالثقلین، ج 2، ص 241، خصال، ج2 ص 558؛ امالی صدوق، ص 36؛ کافی ج 1، ص 209؛ بحارالانوار، ج23، ص 136.
56 - اصول کافی، ج2، ص 269، باب التهمه و سوئالظن.
57 - وسائل الشیعه، ج 18، کتاب الشهادات، باب 36، ص 282.
58 - نورالثقلین، ج3، ص 574.
59 - وسائل الشیعه، ج 18، ص 283، ابواب الشهادات، باب 36، حدیث 4.
60 - اصول کافی، ج 2، ص 35.
61 - بحارالانوار، ج 75، ص 194.
62 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ جامع البیان، ج4، ص 185؛ در المنثور، ج2، ص 443.
63 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ صحیح بخاری، ج 7، ص 4 و ج 8، ص 3؛ اسباب النزول الآیات، ص 96.
64 - بحارالانوار، ج16، ص 156 و ج 56، ص 271؛ متشابه القرآن، ج 2، ص 144.
65 - استبصار، ج 4، ص 119، باب 74؛ وسائل الشیعه، ج 19، ص 267، باب 8 و ص 275، باب 11.
66 - سفر اعداد، باب 27، ص 253 ، آیات 8-11.
67 - کتاب قاموس مقدس، ص 903.
68 - کافی ج 7، ص 85؛ وسائل الشیعه، ج 26، ص 93.
69 - کافی ج 7، ص 84؛ وسائل الشیعه، ج 26، ص 94؛ عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج 2، ص 98؛ بحارالانوار، ج 6، ص 103 و ج 101، ص 326؛ علل الشرایع، ج 2، ص 570.
70 - در صحاح اللغه می خوانیم: الکلاله فی الاصل مصدر بمعنی الکلال و هو ذهاب القوه.
71 - بحارالانوار، ج 14، ص 174 و ج 30، ص 511، فقه القرآن، ج 2، ص 336.
72 - کنز العمال، ج 11، ص 78؛ تفسیر قرطبی، ذیل آیه مورد بحث؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 429، ذیل آیه 176 سوره نساء؛ تفسیر المیزان، ج 4، ص 212.
73 - والکلاله اسم لما عدا الولد و الوالد من الورثه. و قال ابن عباس: هو اسم لمن عدا الولد و روی ان النبی صلی الله علیه و آله سئل عن الکلاله، فقال: من مات و لیس له ولد و لا والد فجعله اسما للمیت و کلا القولین صحیح(مفردات راغب، ص 437؛ تفسیر المیزان، ج 4، ص 212).
74 - سوره انفال، آیه 75؛ سوره احزاب، آیه 6.
75 - مجمع البیان، ذیل آیه 12 همین سوره؛ وسادل الشیعه، ج 19، ص 268 و ج 15، ص 327؛ بحارالانوار، ج 76، ص 4 و 15 و ج 100، ص 196 و 199.
76 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ روح المعانی، ج 5، ص 19؛ در المنثور، ج 2، ص 149.
77 - مجمع البیان و تفسیر المنار، ذیل آیه مورد بحث.
78 - مجمع البیان، ج 3، ص 254؛ المیزان، ج 5، ص 154؛ تفسیر تبیان، ج 3، ص 407؛ تفسیر قرطبی، ج 6، ص 28؛ تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 606؛ در المنثور و تفسیر صافی، ذیل آیه مورد بحث.
79 - همان.
80 - درباره معنی لغوی کلاله و اینکه چرا به برادران و خواهران، کلاله گفته می شود، به طور مشروح در ذیل ایه 12 سوره نساء بحث کردیم.
81 - جمله ان تضلوا به معنی ان لا تضلوا است. یعنی کلمه لا در تقدیر است و این گونه تعبیر در قرآن و کلمات عرب فراوان است.
82 - مجمع البیان، ج 9، ص 276. قرطبی نیز در تفسیرش همین داستان را با تفاوت مختصری آورده است همچنین سیوطی در درالمنثور و ابوالفتوح رازی در تفسیر روح الجنان (ذیل آیات مورد بحث).
83 - وسائل الشیعه، ج 10، ص 114، ح 12993؛ بحارالانوار، ج 90، ص 10. در بعضی روایات به جای مطعم بن جبیر، حوات بن جبیر انصاری، برادر عبدالله بن جبیر آمده است. کافی، ج 4، ص 98، ح 4؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 112، ح 12990؛ بحارالانوار، ج 20، ص 241؛ مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث.
84 - رفث (بر وزن طبس) به معنای سخن گفتن درباره مسائل جنسی است ولی به همین مناسبت گاه در خود آمیزش جنسی نیز به کار می رود و در آیه مورد بحث از این قبیل است.
85 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ تفسیر قرطبی، ج3، ص 67؛ درالمنثور، ج1، ص 256. این نکته نیز قابل ذکر است که این شأن نزول درباره آیه 3 سوره نور نیز وارد شده است(تفسیر قرطبی، ج 12، ص 168؛ درالمنثور، ج 5، ص 20).
86 - اخرجوا المشرکین من جزیره العرب(بحارالانوار، ج 30، ص 530 و 531). در برخی از روایات آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله سفارش به اخراج مشرکان و اهل کتاب نموده است( وسائل الشیعه، ج 15، ص 132، ح 20147؛ مستدرک الوسائل، ج 11، ص 102، ح 12533؛ بحاراانوار، ج 9، ص 184).
87 - سوره مائده، آیه 5.
88 - تفسیر فی ظلال القرآن، ج 1، ص 344.
89 - مس در لغت به معنی تماس پیدا کردن و در اینجا کنایه از عمل زناشویی است؛ و فریضه به معنای واجب است و در اینجا منظور مَهر است.
90 - تفسیر کبیر، ج 6، ص 137، ذیل آیه مورد بحث.
91 - سوره اسراء، آیه 100.
92 - حقا می تواند صفت متاعا بوده باشد، یا حال و یا مفعول مطلق برای فعل محذوفی؛ متاعا نیز مفعول مطلق است برای جمله و متعوهن.
93 - بحارالانوار، ج 100، ص 356، و ج 101، ص 142؛ وسائل الشیعه، ج 21، ص 308.
94 - البته اگر در ازدواج دائم تعیین مهر نکنند، مهر ساقط نمی شود، بلکه مَهرُالمِثل(مهری معادل مهر زنان نظیر او) تعلق می گیرد، مگر اینکه قبل از آمیزش جنسی طلاق داده شود، در این صورت تنها هدیه ای که در بالا اشاره شد واجب می گردد.
95 - کافی، ج 1، ص 106؛ وسائل الشیعه، ج 19، ص 168، و ج 21، ص 315 و 317؛ بحارالانوار، ج 100، ص 358 و 359؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 88 و 506.
96 - قطب راوندی، فقه القرآن، ج 2، ص 95؛ تفسیر قرطبی، ج 5، ص 11؛ روح المعانی، ج4، ص 189؛ مجمع البیان، ذیل آیه.
97 - تفسیر نوراالثقلین، ج 1، ص 438؛ تفسیر المنار، ذیل آیه مورد بحث.
98 - بحارالانوار، ج 89، ص 47و ج 90، ص 122؛ احتجاج طبرسی، ج 1، ص 254.
99 - ر.ک: آیه 4 سوره محمد.
100 - سوره نساء، آیه 129.
101 - در این باره احادیثی نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده است. ر.ک: کافی، ج 5، ص 362؛ وسائل الشیعه، ج 21، ص 345؛ بحارالانوار، ج 10، ص 202 و ج 47، ص 225 و ج 101، ص 51.
102 - تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه فخر گیلانی، ص 509.
103 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ روح المعانی، ج 4، ص 241؛ فقه القرآن، ج 2، ص 183.
104 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ بحارالانوار، ج100، ص 373؛ جامع البیان، ج4، ص 207؛ تفسیر قرطبی، ج 5، ص 94.
105 - درالمنثور، ج 2، ص 132؛ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص459؛ و از ابن عباس نقل شده است: الفاحشه کل معصیه و السرقه و البذاء علی الاهل(محی الدین نوری، المجموع، ج 18، ص 176).
106 - تفسیر صافی، ج 1، ص 434؛ روح المعانی، ج 4، ص 243، ذیل آیه مورد بحث.
107 - ر.ک: ذیل آیه 14 سوره آل عمران.
108 - افضاء در اصل از ماده فضا به معنای توسعه است. بنابراین افضاء یعنی توسعه دادن، و هنگامی که کسی با دیگری تماس کامل می یابد، در حقیقت وجود محدود خود را به وجود وسیع تری تبدیل کرده است، و لذا افضاء به معنای تماس گرفتن آمده.
109 - مقدار عده آنها، یک بار قاعده شدن و یا اگر باردار باشند، وضع حمل نمودن است.
110 - اوطاس، نام محلی است در وادی هوازن که غزوه حنین در آن واقع شده و حنین در نزدیکی مکه و وادی طائف قرار گرفته است(معجم البلدان).
111 - عوالی الئالی، ج 1، ص 238 و ج 2، ص 228؛ درالمنثور، ج 2، ص 137؛ خلاف طوسی، ج 5، ص 531؛ مجمع البیان ، ذیل آیه مورد بحث.
112 - درباره برنامه اسلام برای آزادی بردگان و نقشه دقیقی که در این زمینه در اسلام مطرح شده است، در ذیل آیه 4 سوره محمد بحث خواهیم کرد.
113 - وسائل الشیعه، ج 21، ص 54؛ بحارالانوار، ج 24، ص 294و ج 100، ص 314.
114 - ر.ک: کنزالعرفان و مجمع البیان و نورالثقلین و برهان، ذیل آیه مورد بحث و الغدیر ج 6؛ وسائل الشیعه، ج21، ص 10 و حدیث متعتان کانتا علی عهد رسول الله.
115 - مشهور یا اشهر این است که با عقد ازدواج دائم، تمام مهر بر مرد واجب می شود اگر چه طلاق قبل از دخول موجب بازگشت نیمی از آن می شود.
116 - کسانی که پس از صحابه روی کار آمدند و زمان پیامبر صلی الله علیه و آله را درک نکرده بودند.
117 - تفسیر برهان، ج1، ص 360، ذیل آیه مورد بحث؛ کافی، ج 5، ص 449؛ وسائل الشیعه، ج 21، ص 6.
118 - نورالثقلین، ج 1، ص 467، ح 171؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 360، ذیل آیه مورد بحث؛ کافی ج 5، ص 448؛ وسائل الشیعه، ج 21، ص 5.
119 - تفسیر برهان، ج1، ص 360؛ کافی، ج 5، ص 449؛ بحارالانوار، ج 46، ص 356 و ج 100، ص 317.
120 - کنز العرفان، ج 2، ص 158؛ تفسیر قرطبی، ص 365، ذیل آیه 196 سوره بقره؛ سنن اکبیری بیهقی، ج 10، ص 489، ح 14385؛ مسند احمد، ج 1، ص 52 و ج 3، ص 325؛ کنزالعمال، ج 16، ص 519 و 521، الغدیر، ج 6، ص 212.
121 - منظور از متعه حج که عمر آن را تحریم کرد این است که از حج تمتع صرف نظر شود.
حج تمتع عبارت است از اینکه نخست محرم شوند و پس از انجام دادن مراسم عمره از احرام در آیند(و همه چیز حتی آمیزش جنسی برای آنها مجاز شود) و مجددا مُحرم شده و مراسم حج را از روز نهم ذی الحجه انجام دهند. در عصر جاهلیت این کار را صحیح نمی دانستند و تعجب می کردند که کسی در ایام حج وارد مکه شود و هنوز حج به جا نیاورده عمره را به جا آورد و از احرام بیرون آید ولی اسلام این موضوع را صریحا اجازه داده و در آیه 186 سوره بقره، به آن تصریح شده است.
122 - تفسیر قرطبی، ج2، ص 762، ذیل آیه 196 سوره بقره؛ سنن ترمذی، ج 2، ص 159، ح 823؛ تذکره الحفاظ ذهبی، ج1، ص 368.
123 - شرح لمعه، ج2، کتاب النکاح؛ بحارالانوار، ج 30، ص 600، البته روایتی به این مضمون در کتاب های اهل سنت آمده است: سال رجل ابن عمر عن متعه النساء، فغضب و قال و الله ما کنا علی عهد رسول الله زانین و لا مسافحین(مسند ابی معلی، ج 10، ص 79؛ مسند احمد، ج 2، ص 95؛ مجمع الزوائد هیثمی، ج 7، ص 333).
124 - کنز العرفان، ج 2، ص 159(پاورقی)؛ بحارالانوار، ج 30، ص 600(پاورقی)؛ الغدیر، ج 6؛ ص 212؛ احمدی میانجی، مواقف الشیعه، ج 3، ص 251.
125 - الغدیر، ج 6، ص 206؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 131؛ شوکانی، نیل الاوطار، ج 6، ص 222؛ سنن الکبری، بیهقی، ج 7، ص 237.
126 - الغدیر، ج 6، ص 210؛ کتاب الأم شافعی، ج 7، ص 249؛ سنن الکبری بیهقی، ج 7، ص 206؛ کنزالعمال، ج 16، ص 520.
127 - بدایه المجتهد و نهایه المقتصد، ج 2، ص 47، کتاب نکاح، نکاح متعه؛ الغدیر، ج 6، ص 208؛ کنزالعمال، ج 16، ص 523.
128 - تفسیر المنار، ج 5، ص 16.
129 - البته فرزندان ازدواج موقت هیچ گونه تفاوتی با فرزندان عقد دائم ندارند و از پدر و مادر ارث می برند.
130 - زناشویی و اخلاق، ص 189.
131 - نُشوز جمع نشز(بر وزن نذر) به معنای زمین مرتفع و بلند، در اینجا کنایه از سرکشی و طغیان است.
132 - بحارالانوار، ج 41، ص 57؛ مستدرک الوسائل، ج 12، ص 337.
133 - مجمع البیان، ج 3، ص 205؛ مستدرک الوسائل، ج 15، بحارالانوار، ج 101، ص 57؛ نورالثقلین، ج 1، ص 557؛ مستدرک حاکم، ج 2، ص 308، تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 576.
134 - آیات 34 و 35 سوره نساء.
135 - توضیح بیشتر درباره این موضوع در ذیل آیه 251 سوره بقره ذیل عنوان تنازع بقا گذشت.
136 - وسائل الشیعه، ج 21، ص 343؛ تفسیر تبیان، ج 3، ص 208، ذیل آیه مورد بحث؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 508؛ نورالثقلین، ج 1، ص 559.
137 - نورالثقلین، ج 1، ص 439 و 558؛ کافی، ج 5، ص 362، وسائل الشیعه، ج 15، ص 86؛ بحارالانوار، ج 47، ص 225؛ المیزان، ج 5، ص 106؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 420.
138 - تفسیر قمی، ج 1، ص 163؛ وسائل الشیعه، ج 16، ص 291(ج 24، ص 66)؛ بحارالانوار، ج63، ص 21؛ نورالثقلین، ج 1، ص 593 و 762.
139 - وسائل الشیعه، ج 16، ص 371، ابواب اطعمه و اشربه.
140 - همان طور که در ذیل آیه 25 سوره نساء گفتیم، آخدان جمع خدن(بر وزن اذن) در اصل به معنای دوست و رفیق است ولی معمولا به دوست پنهانی از جنس مخالف و به عنوان نامشروع گفته می شود.
141 - مجمع البیان، ج 3، ص 280، ذیل آیه مورد بحث؛ وسائل الشیعه ج 20، ص 540 و ج 21، ص 37؛ المیزان، ج 5، ص 216؛ تفسیر صافی، ج 2، ص 14؛ تهذیب الاحکام، ج 7، ص 255.
142 - در مورد حبط و احباط به ذیل آیه 217 سوره بقره مراجعه فرمایید.
143 - تغشیها از ماده تغشی به معنی پوشاندان است و این جمله در زبان عرب کنایه لطیفی از آمیزش جنسی است.
144 - تفسیر قرطبی، ذیل آیه مورد بحث؛ بحر المحیط، ذیل آیه مورد بحث.
145 - بحارالانوار، ج 11، ص 249 و 253.
146 - برخی از مفسران خواسته اند آغاز آیه را درباره آدم و ذیل آن را درباره فرزندان آدم بدانند که با ظاهر آیه به هیچ روی سازگار نیست و به اصطلاح احتیاج به حذف و تقدیر و با رجوع ضمیر به غیر مرجع دارد.
147 - مسند احمد، ج 5، ص 11؛ سنن ترمذی، ج 4، ص 332. به بحارالانوار، ج 11، ص 249 به بعد مراجعه فرمایید.
148 - در این صورت باید حَفَدَه عطف به بنین نباشد بلکه بر ازواجا بوده باشد، ولی این گونه عطف بر خلاف ظاهر است. ظاهر این است که عطف بر بنین بوده باشد- دقت کنید.
149 - فروج جمع فرج کنایه از دستگاه تناسلی است.
150 - به تاریخ معروف ویل دورانت در این زمینه مراجعه شود.
151 - به ذیل آیه 24 سوره نساء مراجعه فرمایید.
152 - مجمع البیان، ج 7، ص 28. فی ظلال؛ نورالثقلین؛ المیزان، ذیل آیات مورد بحث(البته با مختصر تفاوت).
153 - در تفسیر المیزان جواب شرط را به صورت جامعی نقل کرده که شامل بسیاری از تفسیرهای دیگر می شود و می گوید تقدیر در واقع چنین است: لو لا ما انعم الله علیکم من نعمه الدین و توبته و تشریع الشرایع لنظم امور حیاتکم، لزمتکم الشقوه و اهلکتکم المعصیه و الخطیئه و اختل نظام حیاتکم بالجهاله.
154 - مجمع البیان، ج 7، ص 135، ذیل آیات مورد بحث.
155 - وسائل الشیعه، ج 14، ص 337، باب 14، از ابواب ما یحرم بالمصاهره و نحوها.
156 - سوره تحریم آیه 10.
157 - سوره تحریم آیه 11.
158 - وسائل الشیعه، ج 14، ص 27، باب 12 از ابواب مقدمات نکاح.
159 - همان
160 - همان
161 - نورالثقلین، ج3، ص 601.
162 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث و تفسیر قرطبی(با مختصر تفاوت).
163 - سفینه البحار، ج 1، ص 561(ماده زوج).
164 - همان
165 - مجمع البیان، ج 7، ص 140، ذیل آیه مورد بحث.
166 - همان
167 - وسائل الشیعه، ج 15، ص 10، باب 5، من ابواب المهور.
168 - همان.
169 - نورالثقلین، ج 3، ص 595.
170 - - وسائل الشیعه، ج 14، ص 25، باب 11، از ابواب مقدمات نکاح.
171 - همان، ص 24، باب 10 از ابواب مقدمات نکاح.
172 - تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 174.
173 - ضمیر جمع در فیهن ممکن است به قصور بهشتی باز گردد، یا به باغ های مختلف آن دو بهشت و یا به نعمت ها و مواهب آن.
174 - لم یطمثهن از ماده طمث در اصل به معنی خون عادت ماهیانه است و به معنی زوال بکارت آمده و در اینجا اشاره به این است که زنان بکر بهشتی هرگز همسرانی نداشته اند.
175 - مجمع البیان، ج 9، ص 208.
176 - ضمیر فیهن که جمع مونث است ممکن است به مجموع چهار بهشت باز گردد که در آیات گذشته آمده بود و نیز ممکن است به دو بهشتی که اخیرا به آن اشاره شد بازگردد به اعتبار باغ های متعدد و قصرهای گوناگونی که دارد و این تفسیر مناسب تر است چرا که حساب آنها را از هم جدا کرده.
177 - درباره خیرات بعضی گفته اند جمع خیّره (بر وزن سیّده) است که به خاطر تخفیف آن را خیرات گفته اند و بعضی آن را جمع خیره(بر وزن حیره) دانسته اند؛ در هر حال معنای وصفی دارد نه افعل تفضیل، چرا که افعل تفضیل جمع بسته نمی شود.
178 - لسان العرب، مجمع البحرین، و المنجد.
179 - درباره معنی طمث ذیل آیه 56 همین سوره توضیح کافی دادیم.
180 - سوره رعد، آیه 23 و سوره مومن، آیه 8.
181 - در المنثور، ج 6، ص 151.
182 - تفسیر علی بن ابراهیم، مطابق نقل نورالثقلین، ج 5، ص 342، ح 20. همین معنی به صورت مختصرتر در تفسیر درالمنثور و تفاسیر دیگر از ابن عباس نقل شده است، ولی هیچ کدام به جامعیت روایت فوق نیست.
183 - سائح از ماده سیاحت در اصل به جهانگردانی می گفتند که بدون زاد و توشه راه می افتادند و با کمک های مردم زندگی می کردند و چون روزه دار از غذا امساک می کند تا وقت افطار فرا رسد و از این نظر شبیه سیاحت کنندگان است این واژه به روزه دار اطلاق شده است.
184 - نورالثقلین، ج 5، ص 372.
185 - مجموعه ورام، ج 1، ص 6.
186 - درالمنثور، ج 6، ص 244.
187 - فروج جمع فرج کنایه از دستگاه تناسلی است.
188 - اینکه معروف است تعداد زنان در هر جامعه ای بیشتر از مردان است و آن را یکی از ادله تعدد زوجات می گیرند قابل قول است، اما این منافات با تعادل نسبی ندارد. فی المثل در یک جامعه پنجاه میلیون نفری ممکن است 26 میلیون زن و 24 میلیون مرد باشد، یعنی تفاوت این دو تنها حدود یک دهم یا کمتر است، اما اینکه زنان چند برابر مردان بوده باشد در هیچ جامعه ای دیده نشده است.
189 - جمله و خلقناکم ازواجا و جمله های مشابه آن که در آیات بعد آمده، به صورت جمله های مستقل و مثبت است و اینکه بعضی احتمال داده اند ممکن است به صورت منفی و عطف بر مفهوم الم نجعل در آیه قبل بوده باشد بعید به نظر می رسد و احتیاج به تقدیر دارد.
190 - وسائل الشیعه، ج15، ص 177، ح 2 و 5؛ در بعضی از روایات آمده که هر قدر از 21 ماه کمتر شود به نوزاد ستم شده است؛ مستدرک، ج 15، ص 157.
191 - سوره احقاف آیه 15.
192 - بنا بر تفسیر اول، فعل لا تضار در واقع فعل معلوم است، و بنا بر تفسیر دوم فعل مجهول، هر چند در تلفظ هر دو یکسان است- دقت کنید.
193 - مجمع البیان، ج 1، ص 336.
194 - تفسیر المنار، ج 8، ص 185.
195 - برخی معتقدند احسان غالبا با الی متعدی می گردد. گفته می شود احسن الیه. اما گاهی با باء متعدی می گردد. این تعبیر شاید به خاطر آن باشد که مباشرت را بیان کند. یعنی شخصا و بی واسطه آنها را مورد محبت و احترام قرار دهید و این ششمین تاکید در این مسأله است.
196 - اما در جمله اما یبلغن به گفته برخی مرکب از ان و ما شرطیه است که برای تأکید پشت سر هم آمده،(تفسیر کبیر).
و به گفته برخی دیگر مرکب از ان شرطیه و ما زائده است که وجود آن اجازه می دهد کلمه شرط بر فعلی که با نون تأکیدی موکّد است وارد شود(المیزان).
197 - سوره لقمان، آیه 14.
198 - جامع السعادات، ج2، ص 258؛بحارالانوار، ج 71، ص64.
199 - جامع السعادات، ج2، ص 260؛بحارالانوار، ج 71، ص 59.
200 - جامع السعادات، ج2، ص 257؛بحارالانوار، ج 71، ص61.
201 - فی ظلال القرآن، ج 5، ص 318.
202 - نورالثقلین، ج 3، ص 149.
203 - وسائل الشیعه، ج 15، ص 207(ج 21، ص 491، چاپ آل البیت).
204 - جامع السعادات، ج2، ص 261.
205 - وسائل الشیعه، ج 15، ص 175 (ج 21، ص 451، چاپ آل البیت).
206 - در پاره ای از روایات نام سعد بن ابی وقاص آمده و در پاره ای دیگر نام عیاش بن ابی ربیعه مخزومی.
207 - نهج البلاغه، کلمات قصار، جمله 165.
208 - مجمع البیان، ج 8، ص 274، ذیل آیات مورد بحث.
209 - همان
210 - جمله وهنا علی وهن ممکن است حال باشد برای امّ به تقدیر کلمه ذات و در تقدیر چنین بوده: حملته امه ذات وهن علی وهن.
این احتمال نیز داده شده که مفعول مطلق بوده باشد برای فعل مقدّر از مادّه وهن و در تقدیر چنین بوده: تهن وهنا علی وهن.
211 - سوره بقره، آیه 233.
212 - تفسیر فی ظلال، ج 6، ص 484.
213 - توصیه معمولا به دو مفعول متعدی می شود، منتها مفعول دوم همراه باء یا ألی خواهد بود. بنابراین احسانا نمی تواند مفعول دوم در آیه فوق باشد مگر اینکه وصّینا را به معنی الزمنا بدانیم که متعدی به مفعول می شود، بدون حرف جاره. یا برای آیه محذوفی قائل شویم و بگوییم در تقدیر چنین است؛ وصّینا الانسان بان یحسن بوالدیه احسانا در این صورت احسانا مفعول مطلق برای فعل محذوفی است.
214 - حتی در اینجا غایت برای جمله محذوف و در تقدیر چنین است: و عاش الانسان و استمرت حیاته حتی اذا بلغ اشده. بعضی نیز آن را غایت برای وصّینا یا برای مراقبت از پدر و مادر دانسته اند.
این هر دو بعید به نظر می رسد، زیرا نه توصیه خداوند در مورد نیکی به پدر و مادر در چهل سالگی پایان می پذیرد و نه مراقبت پدر و مادر از فرزند تا چهل سالگی ادامه دارد.
215 - تفسیر روح المعانی، ج 26، ص 17.
216 - ارشاد القلوب، ج 1، ص 185.
217 - اوزعنی از ماده ایزاع به چند معنی آمده: الهام کردن، بازداشتن از انحراف، ایجاد عشق و علاقه، و توفیق.
218 - روح المعانی، ج 26، ص 16.
219 - فی ظلال القرآن، ج 7، ص 415.
220 - والذی قال.. مبتداست و خبر آن به اعتقاد بسیاری از مفسران آولئک الذین ... است که در آیه بعد آمده و مفرد بودن مبتدا با جمع بودن اولئک منافات ندارد، چرا که منظور از آن جنس است. ولی این احتمال نیز وجود دارد که خبر آن محذوف باشد و در تقدیر چنین است: و فی مقابل الذین مضی وصفهم الذی قال لوالدیه و در این صورت آیه بعد مستقل است، همان گونه که آیه اولئک الذین نتقبل عنهم... استقلال دارد.
221 - راغب، مفردات.
222 - در زمینه معنی اف بحث های دیگری در سوره اسراء آیه 23 آوردیم.
223 - تبار به معنی هلاکت است و به معنی زیان و خسارت نیز تفسیر شده است.
224 - فقه القرآن، ج1، ص 51؛ تفسیر ابن کثیر، ج1 ، ص 438، ذیل آیه مورد بحث؛ روح المعانی، ج 2، ص 120، ذیل آیه مورد بحث سنن الکبری، ج 2، ص 12، ح 1531.
225 - اعجاز قرآن، ص 55(اقتباس).
226 - دومی مفهوم شرط و اولی مفهوم غایت است.
227 - توجه داشته باشید حیث هم به عنوان ظرف مکان، و هم به عنوان ظرف زمان آمده است، و در اینجا می تواند اشاره به زمان مجاز بودن آمیزش جنسی، یعنی زمان پاکی باشد.
228 - بحارالانوار، ج 2، ص 22؛ مستدرک، ج 12، ص 230، و ج 14، ص 45؛ مجمع البیان، ج 1، ص 321.
229 - بحارالانوار، ج 6، ص 294، ح 4؛ وسائل الشیعه، ج 16، ص 174، و ج 19، ص 171؛ کافی، ج 7، ص 56.
230 - بحارالانوار، ج 6، ص 293، ح 2، و ج 68، ص 257، و ج 100، ص 64؛ صدوق، خصال، ج 1، ص 323.
231 - در باب 15 از سفر لاویان تورات چنین می خوانیم: اگر زنی صاحبه جریان باشد و جریان از بدنش خون حیض باشد تا هفت روز جدا خواهد بود و هر کس او را مس کند تا به شام ناپاک باشد. و هر چیزی که وقت جدا ماندنش بر آن بخوابد ناپاک و هر چه که بر آن نشسته باشد ناپاک باشد. و هر چیزی که وقت جدا ماندنش بر آن بخوابد ناپاک و هر چه که بر آن نشسته باشد ناپاک باشد. و هر کسی که بسترش را لمس نماید لباس خود را بشوید و خویشتن را با آب شست و شو دهد و تا به شام ناپاک باشد... و احکام دیگری از این قبیل.
232 - تفسیر المیزان، ج 2، ص 208(اقتباس)؛ در کتاب انیس الاعلام، ج2، ص 106 و 107 نیز شرح مبسوطی با ذکر مدارک در این باره آمده است.
233 - درباره حقیقت توبه و شرایط آن، ذیل آیه 17 سوره نساء و آیه 5 سوره نور بحث خواهیم کرد.
234 - ایلاء از ماده ألو به معنای قدرت نمایی و تصمیم است، و چون سوگند نمونه ای از آن است، این واژه بر آن اطلاق گردیده.
235 - اگر مرد قبل از چهار ماه، آمیزش جنسی کند، کفاره آن مسلم و اجماعی است، و اگر بعد از چهار ماه باشد، این حکم در میان فقها مشهور است هر چند بعضی، کفاره را در این صورت انکار کرده اند.
236 - حقوق زن در اسلام و اروپا.
237 - کافی، ج 6، ص 99، ح 3؛ وسائل الشیعه، ج 22، ص 187 و 202؛ فقه الرضا، ص 245.
238 - نورالثقلین، ج1، ص 220؛ وسائل الشیعه، ج 22، ص 116، ح 28158.
239 - قاموس اللغه، ماده قرء.
240 - لسان العرب، ماده قرء.
241 - مجمع البیان، ج 1، ص 326، ذیل آیه مورد بحث؛ وسائل الشیعه، ج 22، ص 222، ح 28440.
242 - راغب در مفردات می گوید: بعول جمع بعل(بر وزن نعل) به معنای شوهر است، و بعضی گفته اند: به زن و شوهر هر دو اطلاق می شود(تفسیر کبیر، ج 6، ص 93) و گاه گفته شده: از این واژه، نوعی معنای برتری فهمیده می شود.
243 - مجمع البیان، ج 1، ص 327، ذیل آیه مورد بحث.
244 - تفسیر فی ظلال القرآن، ص 360.
245 - مجمع البیان، ج1، ص 329؛ تفسیر کبیر و قرطبی و روح المعانی، ذیل آیه مورد بحث.
246 - تفسیر عیاشی، ج 1، ص 116؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 502؛ وسائل الشیعه، ج 22، ص 121 و 122؛ بحارالانوار، ج 53، ص 27، و ج 100، ص 302، و ج 101، ص 151 و 155.
247 - تفسیر کبیر، ج 6، ص 99.
248 - المیزان، ج 2، ص 234، ذیل آیه مورد بحث.
249 - تفسیر المنار، ذیل آیه مورد بحث؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 183 و 184؛ مسند احمد، ج 1، ص 314؛ بحارالانوار، ج 31، ص 27؛ مستدرک حاکم، ج 2، ص 196.
250 - رساله الاسلام، شماره 1، سال 11، ص 108، به نقل از پاورقی کنزالعرفان، ج 2، ص 271.
251 - وسائل الشیعه، ج 27، ص 161، 167، 169 و 175؛ بحارالانوار، ج 2، ص 258، 260 و 261، بدین مضمون: حمی الله محارمه فمن رتع حوال الحمی اوشک ان یقع فیه و یا عباراتی دیگر نظیر همین عبارت.
252 - مجمع البیان، ج 1و 2، ص 330، ذیل آیه مورد بحث( با اندکی تلخیص)؛ این شأن نزول در تفسیر روح المعانی، قرطبی و مراغی نیز آمده است.
253 - تهذیب، ج 8، ص 34؛ وسائل الشیعه، ج 22، ص 132؛ بحارالانوار، ج 101، ص 156.
254 - کافی، ج 5، ص 425، و ج 6، ص 76؛ وسائل الشیعه، ج 22، ص 111، 113و 129؛ بحارالانوار، ج 101، ص 160.
255 - تفسیر کبیر، ج 6، ص 104، ذیل آیه مورد بحث.
256 - مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 331، ذیل آیه مورد بحث؛ این حدیث را قرطبی ، المنار و مراغی نیز ذیل آیه مورد بحث نقل کرده اند؛ کافی ج 8، ص 71؛ بحارالانوار، ج 22، ص 136 و 138.
257 - اشاره به فیلمی است به نام «محلل» که در زمان طاغوت ساخته و پخش شد و در آن به احکام مقدس اسلام توهین گردید.
258 - تفسیر قرطبی، ج 2، ص 964؛ شبیه همین معنی با تفاوت مختصری در تفسیر مراغی، ج 2، ص 179 آمده است؛ فیض الغدیر؛ شرح جامع الصغیر، ج 3، ص 396؛ بحر المحیط، ج 2، ص 485، ذیل آیه مورد بحث؛ تفسیر کبیر، ج 6، ص 451، ذیل آیه مورد بحث.
259 - بنابراین جمله و ما انزل علیکم من الکتاب و الحکمه ممکن است عطف بیان نعمت الله بوده باشد و یا از قبیل عطف خاص بر عام، و در این صورت نعمت الله مفهوم وسیعی دارد که تمام نعمت های الهی را شامل می شود، از جمله نعمت محبت و الفت که خداوند در میان دو همسر آفریده است.
260 - اسلام و عقاید و آراء بشری، ص 617.
261 - وسائل الشیعه، ج 22، ص 233.
262 - تفسیر المنار، ج 2، ص 422؛ وسائل الشیعه، ج 22، ص 235، 238 و 239؛ بحارالانوار، ج 101، ص 188؛ معجم الکبیر، ج 23، ص 409؛ صحیح بخاری، ج 6، ص 186، و ج 7، ص 16.
263 - مجمع البیان، ج 1، ص 338، ذیل آیه مورد بحث.
264 - کافی، ج 5، ص 434 و 435؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 497؛ بحارالانوار، ج 101، ص 189 و 190.
265 - نورالثقلین، ج 1، ص 232، ح 905؛ کافی ج 5، ص 435؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 498.
266 - حدائق ج 24، ص 90.
267 - جواهر الکلام، ج 31، ص 58.
268 - نورالثقلین، ج 1، ص 240، ح 956 و 957؛ کافی، ج 6، ص 105؛ بحارالانوار، ج 100، ص 359.
269 - سوره ملک، آیه 10.
270 - سوره حج آیه 46.
271 - المیزان ، ج 2، ص 249، ذیل آیه مورد بحث.
272 - وسائل الشیعه، ج 22، ص 239؛ بحارالانوار، ج 101، ص 191؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 129.
273 - وسائل الشیعه، ج 22، ص 238؛ بحارالانوار، ج 101، ص 189؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 122.
274 - تفسیر کبیر، ج 6، ص 158، ذیل آیه مورد بحث.
275 - وسائل الشیعه، ج 22، ص 235؛ بحارالانوار، ج 101، ص 180.
276 - بحارالانوار، ج9، ص 69؛ نهج البلاغه، ص 184، خطبه 127؛ کافی ج 7، ص 177 و 185؛ وسائل الشیعه، ج 28، ص 62، ص 101 و 107 و ج 26، ص 40.
277 - تفسیر عیاشی، ج 1، ص 227؛ بحارالانوار، ج 76، ص 51.
278 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 135؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 514.
279 - البته در اسلام ازدواج عموزاده ها و مانند آن با یکدیگر تحریم نشده است، زیرا همانند ازدواج با محارم نیست و احتمال بروز حوادث در این گونه ازدواج ها کمتر است.
280 - کافی ج 5، ص 437 و 441؛ بحارالانوار، ج 40، ص 128 و ج 100، ص 324.
281 - کافی، ج 5، 2 433؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 466، 468 و 470؛ مستدرک الوسائل ، ج 14، ص 397؛ بحارالانوار، ج 101، ص 18.
282 - حلائل جمع حلیه از ماده حل به معنای زنی است که بر انسان حلال است، یا از ماده حلول به معنی زنی است که با مردی در یک محل زندگی می کند و آمیزش جنسی دارد.
283 - تفسیر فخر رازی، ج 23، ص 148.
284 - مجمع البیان، ج 7، ص 125، ذیل آیه، و قرطبی در تفسیر خود ذیل همین آیه، این حدیث را نقل کرده اند.
285 - مجمع البیان، ج 7، ص 125، ذیل آیه مورد بحث.
286 - اصول کافی، ج 2، ص 32، ح 1، طبع دارالکتب الاسلامیه، طبق نقل نورالثقلین، ج 3، ص 571.
287 - جمعی از فقها، در وجوب حضور گروهی از مومنین به هنگام اجرای حد تردید کرده اند، در حالی که ظاهر امر وجوب است، نه استحباب.
288 - برای توضیح بیشتر به جلد سوم تفسیر نمونه، ص 306 به بعد ذیل آیات 15 و 16 سوره نساء مراجعه فرمایید.
289 - وسائل الشیعه، ج 14، ص 335(ج 20، ص 439، چاپ آل البیت).
290 - شرح بیشتر در این زمینه را در جلد 12 تفسیر نمونه ذیل آیه 32 سوره اسراء مطالعه فرمایید.
291 - المیزان، ج 15، ص 122، ذیل آیات مورد بحث.
292 - سوره یس، آیه 65.
293 - وسائل الشیعه، ج 14، ص 139. تفسیر های نورالثقلین، المیزان، روح المعانی(با اندک تفاوت) ذیل آیه مورد بحث.
294 - در اینکه من در جمله یغصوا من ابصارهم چه معنی دارد مفسران احتمالات مختلفی داده اند بعضی آن را برای تبعیض، بعضی زائده و بعضی ابتدائیه دانسته اند ولی ظاهر همان معنی اول است.
295 - اصول کافی، تفسیر عل بن ابراهیم، ج 2، ص 101، طبق نقل نورالثقلین، ج 3، ص 587.
296 - تفسیر علی بن ابراهیم، ذیل آیه مورد بحث.
297 - وسائل الشیعه، ج 14، ص 145، باب 109 از ابواب مقدمات نکاح.
298 - کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص561، طبق نقل نورالثقلین، ج3، ص 593.
299 - وسائل الشیعه، باب 124، از مقدمات نکاح، ح 8.
300 - برای توضیح بیشتر به جواهر الکلام، ج 29، ص 94 به بعد، و همچنین وسائل الشیعه، باب 111 از ابواب مقدمات نکاح( ج 14، ص 148) و همچنین تهذیب، ج 7، ص 468 مراجعه شود.
301 - سوره بقره آیه 83.
302 - کنز العرفان، ج 2، ص 225.
303 - وسائل الشیعه، ج 14، ص 147، کتاب النکاح، باب 110.
304 - برای توضیح بیشتر به مدرک سابق مراجعه شود.
305 - بحارالانوار، ج 103، ص 295.
306 - وسائل الشیعه، ج 14، کتاب النکاح، باب 110، حدیث 4.
307 - همان، حدیث 5.
308 - جواهر الکلام، ج 29، ص 85؛ کنزالعرفان، ج 2، ص 226.
309 - وسائل الشیعه، ج 14، کتاب النکاح، باب 110، حدیث 1.
310 - همان، حدیث 2و 4.
311 - مانند آیه 241 سوره بقره و روایات متعددی در این زمینه که در باب 50 از ابواب مهور از کتاب نکاح وسائل الشیعه، ج 15، ص 59 آمده است، از جمله در روایتی از علی علیه السلام می خوانیم: لکل مطلقه متعه الا المختلعه: برای هر زن مطلقه ای هدیهن مناسبی باید باشد، جز زنی که با طلاق خلع و پرداخت مهر خود یا چیز دیگر به همسر خود موافقت او را به طلاق خلع جلب می کند.
312 - سوره بقره، آیه 236.
313 - تفسیر علی بن ابراهیم، طبق نقل نورالثقلین، ج 4، ص 307.
314 - لسان العرب، مجمع البحرین، مفردات راغب، قطر المحیط و تاج العروس.
315 - درباره فلسفه حجاب و اهمیت آن و همچنین استثناء وجه و کفین(صورت و دست ها تا مچ) در ذیل آیات 30 و 31 سوره نور بحث مشروحی داشتیم.
316 - مجمع البیان، ج 9، ص 246(با کمی تلخیص).
317 - زور در اصل به معنی انحنای بالای سینه است و به معنی منحرف شدن نیز آمده و چون سخن دروغ و باطل انحراف از حق دارد و به آن زور می گویند و نیز به همین دلیل این واژه به بت اطلاق می شود.
318 - سوره احزاب، آیه 4.
319 - کنزالعرفان، ج 1، ص 290. در المیزان نیز اشاره ای به این معنی دیده می شود.
320 - مجمع البیان، ذیل آیات مورد بحث.
321 - به کنز العرفان، ج 1، ص 290 و مجمع البیان، ج 9، ص 247 مراجعه شود.
322 - به وسائل الشیعه، ج 7، ص 271 مراجعه شود(باب 3 از ابواب بقیه الصوم الواجب).
323 - هر گاه منظور متوالی بودن دو ماه بوده باشد نه متوالی بودن تمام روزهای آنها به محض شروع در ماه دوم این نوع توالی حاصل است- دقت کنید.
324 - مشهور در میان فقهای ما – چنانکه گفتیم – همان یک مد است و دلیل آن روایات بسیاری است که شاید در سر حد تواتر باشد که بعضی در کفاره قتل خطا وارد شده، بعضی در کفاره قسم و بعضی در کفاره ماه مبارک رمضان، به ضمیمه اینکه هیچ یک از فقها میان انواع کفارات نگذاشته اند. ولی از مرحوم شیخ طوسی در خلاف مبسوط، نهایه و تبیان نقل شده است که مقدار آن دو مد است و در این زمینه به روایت ابوبصیر که در کفاره ظهار آمده و حد آن را دو مد تعیین می کند استدلال کرده است. ولی این روایت یا باید مخصوص کفاره ظهار باشد یا اگر قبول کنیم که فقها فرقی میان کفارات نگذاشته اند – همان گونه که به راستی چنینی است – باید حمل بر استحباب شود.
325 - شرح بیشتری در این زمینه در ذیل آیه 187 سوره بقره داشتیم.
326 - ظهر در عبارت فوق چنانکه بعضی از مفسران گفته اند به معنی پشت نیست بلکه کنایه از رابطه ای است که از ناحیه زوجیت حاصل می شود. بنابراین معنای جمله چنین می شود: همسری با تو همچون همسری مادرم است(لسان العرب، ماده ظهر و تفسیر کبیر فخر رازی).
327 - وسائل الشیعه، ج 15، ص 544، ح 1.
328 - همان، ص 555، ح 4.
329 - کنزالعرفان، ج 2، ص 292.
330 - وسائل الشیعه، ج 15، ص 526، ح 1 و 3 و 4 و 5 و 6.
331 - شأن نزول فوق در بسیاری از کتاب های تفسیر آمده و ما از مجمع البیان با کمی تلخیص و اقتباس آوردیم. طبرسی این حدیث را از ابن عباس نقل کرده است.
332 - تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 11، ص 126.
333 - جواهر الکلام، ج 30، ص 54.
334 - این روایت در کتاب الطلاق از صحیح مسلم، ج 2، ص 1903 به بعد آمده است.
335 - وسائل الشیعه، ج 15، ص 348،(باب کیفیه طلاق العده).
336 - تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 350، ح 17، 18، 19 و 20.
337 - تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 352، ح 24.
338 - وسائل الشیعه، ج 15، ص 266، ح 1.
339 - همان ح 5.
340 - همان ح 7.
341 - محکمه صلح را در ذیل آیه 35 سوره نساء شرح دادیم.
342 - مکارم الاخلاق، ص 81.
343 - مکارم الاخلاق، ص 94.
344 - منظور از طلاق رجعی طلاقی است که برای اولین یا دومین بار صورت می گیرد و تصمیم بر جدایی از ناحیه مرد است به طوری که زن نه مهر خود را بذل می کند نه مال دیگر را.
345 - ر.ک: جواهر، ج 32، ص 249 و نیز وسائل الشیعه، ج 15، باب 4 از ابواب عدد، حدیث 7.
346 - البته مشهور در میان فقها این است که زن وقتی به سن یأس برسد مطلقا عده ندارد ولی در مقابل این قول اندکی از قدمای اصحاب معتقد به عده هستند و برخی روایات نیز شاهد بر آن است هر چند روایات دیگری با آن معارضه می کند. آنچه با ظاهر آیه مورد بحث موافق است این است که آنها در صورت احتمال حمل، عده دارند. شرح بیشتر درباره این موضوع را در کتاب های فقهی باید مطالعه کرد.
347 - به جواهرالکلام، ج 32، ص 232 و کتب فقهی دیگر مراجعه فرمایید.
348 - کنزالعرفان، ج 2، ص 260.
349 - مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گوید: تقدیره و اللایی لم یحصن ان ارتبتم فعدتهن ایضا ثلاثه اشهر.
350 - المیزان، ج 19، ص 367.
351 - برای توضیح بیشتر به کتب فقهی از جمله جواهر الکلام، ج 32، ص 121 به بعد مراجعه شود.
352 - سوره صافات، آیه 106.
353 - از روایات استفاده می شود که عمران نیز پیامبر بود و به او وحی می شد. باید توجه داشت که این عمران غیر از عمران پدر موسی علیه السلام است و میان آنها 1800 سال فاصله است( مجمع البیان و تفسیر مراغی ذیل آیه مورد بحث؛ البدایه و النهایه، ج 2، ص 67؛ ابن کثیر، قصص الانبیاء ج 2، ص 369؛ بحارالانوار، ج 14، ص 194).
354 - مجمع البیان، ذیل آیه؛ البدایه و النهایه، ج 2، ص 65؛ ابن کثیر، قصص الانبیاء ج 2، ص 369؛ بحارالانوار، ج 14، ص 194، 199 و 202؛ راوندی، قصص الانبیاء، ص 216.
355 - راغب در مفردات می گوید تقبل قبول کردن چیزی است که پاداش داشته باشد. بنابراین با ماده قبول تفاوت دارد.
356 - مجمع البیان، ج 2، ص 436؛ بحارالانوار، ج 14، ص 196.
357 - بحارالانوار، ج 14، ص 169 ،186 ،196 ،200.
358 - نورالثقلین، ج 1، ص 333؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 171؛ بحارالانوار، ج 14، ص 198 و ج 43، ص 29، 60 و 311 و ج 37، ص 104.
359 - ذریه چنانکه ذیل آیه 34 گفتیم، در اصل به معنای فرزند کوچک است، گاه به اولاد بزرگ نیز گفته می شود، این واژه در اصل معنای جمعی دارد ولی بر مفرد هم اطلاق می گردد(مفردات راغب) ضمنا طیبه به صورت مونث آمده با اینکه حضرت زکریا تقاضای پسر کرده بود، این برای مراعات ظاهر لفظ ذریه است.
360 - مستدرک، ج 14، ص 156؛ بحارالانوار، ج 14، ص 169.
361 - منظور از پاکی مریم، یا پاکی از عادت ماهیانه است که به او اجازه می داد همواره به بیت المقدس خدمت کند و یا پاکی از هر گونه آلودگی اخلاقی و معنوی و گناه.
362 - نورالثقلین، ج 1، ص 337؛ بحارالانوار، ج 37، ص 85 و ج 43، ص 21، 24، 37 و 78 و ج 14، ص 206 و ج 29، ص 345(برخی با تفاوت).
363 - سوره بقره، آیات 47 و 122.
364 - قابل توجه اینکه ضمیر در اسمه به کلمه بر می گردد، در عین حال به صورت مذکر آمده زیرا به معنی و مصداق آن دارد که حضرت مسیح علیه السلام بوده است.
365 - سوره یس، آیه 82.
366 - سوره کهف، آیه 109.
367 - کهل به معنای شخص یا چیزی است که به سر حد کمال رسیده است، و چون انسان در سی تا چهل یا پنجاه سالگی به حد تکامل می رسد این سال ها را سال های کهولت می نامند و کمتر از آن را شباب(جوانی) و بیشتر از آن را شیب(پیری) می گویند.
368 - بحارالانوار، ج 14، ص 349 و ج 52، ص 181، 191، 209، 225.
369 - مباهله در اصل از ماده بهل(بر وزن اهل) به معنای رها کردن و قید و بند را از چیزی برداشتن است، و به همین جهت هنگامی که حیوانی را به حال خود واگذارند، و پستان آن را در کیسه قرار ندهند تا نوزادش بتواند به آزادی شیر بنوشد، به آن باهل می گویند، و ابتهال در دعا به معنای تضرع و واگذاری کار به خداست و اگر آن را گاهی به معنای هلاکت و دوری از خدا گرفته اند، نیز برای این است که رها کردن و واگذار کردن بنده به حال خود این نتایج را به دنبال می آورد این بود معنای مباهله از نظر ریشه لغت.
و از نظر مفهوم متداول که از آیه مورد بحث گرفته شده، به معنای نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است بدین ترتیب که افرادی که با هم درباره یک مسأله مهم مذهبی گفت و گو دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع کنند و از او بخواهند که دروغگو را رسوا و مجازات کند.
370 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث، (با تلخیص). این شأن نزول با تفاوت مختصری در تفاسیر دیگر مانند روح الجنان و تفسیر کبیر نیز آمده است، و فخر رازی ادعا می کند: این روایت در میان علمای تفسیر و حدیث مورد اتفاق است. بحارالانوار، ج 21، ص 321، 342، 344؛ مفید ارشاد، ج 1، ص 166.
371 - بحارالانوار، ج 10، ص 141 و 350 و ج 21، ص 346 و ج 25، ص 223 و ج 31، ص 439.
372 - ج 7، ص 120.
373 - ج 1، ص 185.
374 - ج 3، ص 192.
375 - ج 3، ص 150.
376 - ص 297.
377 - ص 74.
378 - ج 8، ص 85.
379 - ج 9، ص 470.
380 - ص 17.
381 - ج 2، ص 22.
382 - ج 3، ص 167.
383 - ج 2، ص 120.
384 - ج 1، ص 193.
385 - ج 2، ص 503.
386 - ص 108.
387 - ج 3، ص 104.
388 - کشف الغمه، ج 1، ص 107 و 149؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 120؛ الغدیر، ج 3، ص 200 و ج 6، ص 337 و ج 10، ص 257؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 301.
389 - نورالثقلین، ج 1، ص 348.
390 - نورالثقلین، ج 1، ص 349؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 289؛ بحارالانوار، ج 25، ص 223؛ عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج 1، ص 229.
391 - تفسیر قرطبی، ذیل آیه 173 سوره آل عمران؛ تفسیر کبیر و روح المعانی، ذیل آیه 173 سوره آل عمران.
392 - جامع البیان، ج 4، ص 129؛ تفسیر قرطبی، ذیل آیه 181 سوره آل عمران؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 155.
393 - سوره نحل، آیه 120.
394 - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 11، فتح الباری، ج 12، ص 42؛ المیزان، ج 4، ص 312.
395 - دیوان علی علیه السلام، ص 24؛ با این تفاوت که در اینجا للاحساب آمده است. مغنی المحتاج، ج 4، ص 538، با این تفاوت که در اینجا للاباء ابناء آمده است؛ سرخسی، مبسوط ج 7، ص 53 و ج 17، ص 159؛ المیزان، ج 18، ص 44 و ج 4، ص 312.
396 - سوره نساء، آیه 23.
397 - جواهر الکلام، ج 5، ص 40؛ المیزان، ج 4، ص 410؛ کافی، ج 2، ص 513؛ وسائل الشیعه، ج 7، ص 134؛ بحارالانوار، ج 92، ص 349؛ عده الداعی، ص 214؛ نورالثقلین، ج 1، ص 351.
398 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج 2، ص 300؛ در المنثور، ج 2، ص 112.
399 - بحارالانوار، ج 19، ص 471؛ تفسیر المیزان، ج 4، ص 91.
400 - قابل توجه آنکه تفسیر آیات فوق در بخش جایگاه معنوی و هدایت پذیری زن در قرآن گذشت.
401 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ بحارالانوار، ج 12، ص 5 و 87.
402 - جمله رحمت الله و برکاته علیکم ممکن است جمله خبریه باشد و در مقام حال، و نیز ممکن است جنبه دعا داشته باشد. ولی احتمال اول نزدیک تر به نظر می رسد.
403 - سوره ابراهیم، آیات 37-41.
404 - ابن اثیر الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 103.
405 - تفسیر المیزان، ج 14، ص 37.
406 - جذع (بر وزن فکر) در اصل از ماده جذع (بر وزن منع) به معنی بریدتن و قطع کردن است.
407 - وسائل الشیعه، ج 7، ص 390(ج 10، ص 513، چاپ آل البیت).
408 - کتاب من لا یحضره الفقیه، طبق نورالثقلین، ج 3، ص 332.
409 - نورالثقلین، ج 3، ص 330.
410 - نورالثقلین، ج 3، ص 330.
411 - از کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 7، ص 65.
412 - اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 7، ص 65.
413 - فریّ بنا به گفته راغب در کتاب مفردات به معنی بزرگ یا عجیب و یا ساختگی آمده است و در اصل از ماده فری به معنی پاره کردن پوست برای اصلاح آن است.
414 - نورالثقلین، ج 3، ص 333.
415 - همان مدرک.
416 - سوره آل عمران، آیه 110.
417 - برّ ( به فتح باء) به معنی شخص نیکوکار است، در حالی که بر (به کسر باء) به معنی نیکوکار است.
418 - برای توضیح بیشتر در مورد جبار و پاسخ این پرسش که چگونه یکی از صفات خدا جبار است، به ذیل آیه 59 سوره هود مراجعه کنید.
419 - تفسیر کبیر، ذیل آیه مورد بحث.
420 - همان گونه که پیشتر گفته ایم، کلمه منت در اصل از منّ به معنی وزن مخصوصی است که با آن وزن می کنند؛ به همین جهت بخشیدن هر نعمت سنگین و گرانبهایی را منت می گویند و در آیه مورد بحث منظور همین معنی است. این مفهوم زیبا و ارزنده آن است ولی اگر کسی کار کوچک خود را با سختن بزرگ کند و به رخ بکشد عملی است زشت و مصداق نکوهیده منت است.
421 - نورالثقلین، ج 3، ص 378.
422 - سوره حجر، آیه 21.
423 - به تفسیر آیات نخستین سوره مریم در همین ج مراجعه شود.
424 - سوره بقره، آیه 236.
425 - سوره اعراف، آیه 189.
426 - سوره بقره، آیه 222.
427 - تفسیر کبیر و تفسیر فی ظلال ذیل آیه مورد بحث.
428 - در صورت اول، میم کلمه جزء است و بر وزن فعیل است و در صورت دوم، میم زائده است و بر وزن مفعول است(مانند مبیع).
429 - دیوان پروین اعتصامی.
430 - راغب در مفردات می گوید: فرق خاطی و مخطی این است: خاطی به کسی می گویند که دست به کاری می زند که به خوبی از عهده آن بر نمی آید و راه خطا طی می کند، اما مخطی به کسی می گویند که دست به کاری می زند که خوب از عهده آن بر می آید اما اتفاقا خطا می کند و خراب می نماید.
431 - مراضع جمع مرضع(بر وزن مخبر) به معنی زن شیرده است، بعضی نیز آن را جمع مرضَع(بر وزن مکتب) به معنی محل شیردادن یعنی پستان دانسته اند. این احتمال نیز داده شده که مصدر میمی و به معنی رضاع(شیر دادن) بوده باشد ولی معنی اول مناسب تر است.
432 - تفسیر فخر رازی ج 24 ص 231.
433 - درباره ریشه لغوی تقر عینها در جلد پانزدهم تفسیر نمونه ذیل آیه 74 سوره فرقان مشروحا بحث کرده ایم.
434 - شعراء، آیه 18.
435 - تفسیر علی بن ابراهیم، ج 12، ص 137؛ طبق نقل تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 117.
436 - تذودان از ماده ذود( بر وزن زرد) به معنی منع کردن و جلوگیری نمودن است، آنها مراقب بودند که گوسفندانشان متفرق یا آمیخته با گوسفندان دیگر نشود.
437 - خطب به معنی کار و مقصود و منظور است.
438 - یصدر از ماده صدر به معنی خارج شدن از آبگاه است و رعاء جمع راعی به معنی چوپان است.
439 - تفسیر ابوالفتوح رازی، ذیل آیات مورد بحث.
440 - همین مضمون در روایتی که در تفسیر علی بن ابراهیم، ج 2، ص 138 نقل شده آمده است که وقتی شعیب از دخترش سوال کرد: قوت این جوان معلوم است که دلو بزرگ را از چاه کشید، امانتش از کجا؟ گفت برای این که حاضر نبود پشت سر زنان نگاه کند(تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 123).
441 - حجج جمع حجه است و حجه به معنی یک سال است نظر به این که معمول عرب این بود که در هر سال یک حج به جا می آوردند و از زمان ابراهیم به یادگار مانده بود.
442 - مرحوم محقق حلی در شرایع می گوید: یصح العقد علی منفعه الحر کتعلیم الصنعه و السوره من القرآن و کل عمل محلل و علی اجازه الزوج نفسه مده معینه و مرحوم فقیه بزرگوار صاحب جواهر بعد از ذکر این عبارت می گوید: وفاقا للمشهور(جواهر الکلام، ج 31، ص 4).
443 - مجمع البیان، ج 7، ص 249.
444 - راغب در کتاب مفردات در ماده رجس معنای فوق و چهار نوع مصداق آن را بیان کرده است.
445 - اینکه بعضی بیت را در اینجا اشاره به بیت الله الحرام و کعبه دانسته اند و اهل آن را متقون شمرده اند بسیار با سیاق آیات نامتناسب است، زیرا در این آیات سخن از پیامبر صلی الله علیه و آله و بیت او در میان است، نه بیت الله الحرام و هیچ قرینه ای بر آنچه گفته اند وجود ندارد.
446 - سوره حج آیه 30، سوره مائده آیه 90، سوره توبه آیه 125، سوره انعام آیه 145.
447 - طبرسی در مجمع البیان، ج 8، ص 357، ذیل آیه مورد بحث. این حدیث به طرق دیگر نیز از ام سلمه به همین مضومن نقل شده است(به شواهد التنزیل حاکم حسکانی، ج 2، ص 56 مراجعه شود).
448 - مجمع البیان، ج 8، ص 357، ذیل آیه مورد بحث.
449 - شواهد التنزیل، ج 2، ص 31 به بعد.
450 - درالمنثور، ذیل آیه مورد بحث.
451 - شواهد التنزیل، ج 2، ص 11.
452 - شواهد التنزیل، ج 2، ص 28.
453 - در المنثور ذیل آیه مورد بحث.
454 - شواهد التنزیل، ج 2، ص 25.
455 - به جلد دوم احقاق الحق و پاورقی های آن مراجعه شود.
456 - ر. ک شواهد التنزیل، ج 2، ص 10 به بعد.
457 - استیعاب و صحیح بخاری و مسلم، طبق نقل المراجعات، ص 229، نامه 72.
458 - تفسیر نمونه، جلد 17، ص 315-328.
459 - در المنثور، ج6، ص 246.
460 - درباره اینکه منظور از تعبیر فرج چیست شرح مبسوطی در ذیل آیه 91 سوره انبیاء داشتیم.
461 - صحیح بخاری، ج 6، ص 195.
462 - الغدیر، ج 3، ص 107 تا 111 و در کتاب احقاق الحق در ج 3 ص 157 تا 171، حدیث فوق از 36 نفر از دانشمندان و علمای اهل سمنت با ذکر مأخذ نقل شده است.
463 - در المنثور، ج 6، ص 297.
464 - همان مدرک.
465 - روح المعانی، ج 29، ص 158.
466 - احتجاج طبرسی و خصال صدوق (طبق نقل المیزان، ج 20، ص 224).
467 - روح المعانی، ج 29، ص 158.
468 - مجمع البیان، ج 10، ص 549.
469 - همان مدرک.
470 - همان مدرک.
471 - نفس زکیه لقبی است برای محمد بن عبدالله فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام که به دست منصور دوانیقی در سال 145 هجری به شهادت رسید.
472 - فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 32، ص 124.
473 - غابر به کسی می گویند که همراهانش بروند و او باقی بماند همان طور که خانواده لوط با او رفتند و تنها همسرش در شهر باقی ماند و به سرنوشت گنهکاران گرفتار شد.
474 - مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث؛ جامع البیان، ج 12، ص 241، بحارالانوار، ج 12، ص 326.
475 - نورالثقلین، ج 2، ص 421؛ بحارالانوار، ج 11، ص 82؛ عیون الاخبار، ج 1، ص 200.
476 - بحارالانوار، ج 11، ص 72.
477 - اقتباس از تفسیر فی ظلال، ج 4، ص 711، ذیل آیه مورد بحث.
478 - مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 50.
479 - سوره زخرف، آیه 51.
480 - سوره طه، آیه 63.
481 - در اینکه ما در جمله ما جزاء... نافیه است یا استفهامیه در میان مفسران گفت و گوست ولی نتیجه آن در هر حال چندان تفاوتی نمی کند.
482 - در این جمله من الخاطئین که جمع مذکر است گفته شده، نه من الخاطئات که جمع مونث است. این به خاطر آن است که در بسیاری از موارد جمع مذکر را به عنوان تغلیب بر هر دو گروه اطلاق می کنند؛ یعنی تو در زمره خطاکارانی.
483 - تفسیر روح المعانی، ج 12، ص 203.
484 - متّکا به معنی چیزی است که بر آن تکیه می کنند، مانند پشتی ها، تخت ها، صندلی ها، آن چنان که در قصرهای آن زمان معمول بود، ولی بعضی متکا را به اترج که نوعی میوه است تفسیر کرده اند.
کسانی که متّکا را به همان معنی پشتی و مانند آن تفسیر کرده اند نیز گفته اند: میوه آن مهمانی اترج بوده است و اترج همان بالنگ است که میوه ای است ترش مزه و دارای پوستی ضخیم که از پوست آن مربا درست می کنند.
ممکن است این میوه در سرزمین مصر شبیه به آنچه نزد ماست کاملا ترش نبوده و رگه ای از شیرینی داشته که میوه پذیرایی محسوب می شده.
485 - بحارالانوار، ج 12، ص 227؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 342.
486 - حاش از ماده حشی به معنی طرف و ناحیه است، و تحاشی به معنی کناره گیری می آید و مفهوم جمله حاش لله این است که خدا منزه است. اشاره به اینکه یوسف بنده است پاک و منزه.
487 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ بحارالانوار، ج 12، ص 276؛ قصص جزائری، ص 179؛ تفسیر قرطبی، ذیل آیه مورد بحث؛ تفسیر کبیر، ج 18، ص 451، ذیل آیه مورد بحث.
488 - مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ بحارالانوار، ج 12، ص 276؛ تفسیر قرطبی، ج 9، ص 184.
489 - سفینه البحار، ج 1، ص 595، ماده ظل؛ وسائل الشیعه، ج 5، ص 199؛ بحارالانوار، ج 26، ص 261.
490 - بحارالانوار ج 12، ص 281، حدیث 60 و ص 253.
491 - سوره طلاق، آیات 2و3.
492 - سفینه البحار، ج 1، ص 554؛ بحارالانوار ، ج 12، ص 268 و ج 12، ص 296 و 253( با اندکی تفاوت).
493 - تفسیر نمونه، ج 9، ص 506- 514.
494 - تفسیر نمونه، ج 11، ص 120 و 121.
495 - از بعضی اناجیل و پاره ای از روایات استفاده می شود که هیرودیس با زن برادر خود که در قانون تورات ممنوع بود ازدواج کرد و یحیی سخت در این کار او را ملامت نمود، سپس آن زن به وسیله زیبایی دخترش، هیرودیس را وادار به قتل یحیی ساخت( انجیل متی، باب 14، شماره 4 به بعد؛ انجیل مرقس، باب 6، بند 17 به بعد).
496 - غابر از ماده غبور به معنی باقیمانده چیزی است، و هر گاه جمعیتی از نقطه ای حرکت کنند و کسی باقی بماند به او غابر می گویند به همین جهت، باقیمانده خاک را غبار می نامند و غبره به باقی مانده شیر در پستان حیوان گفته می شود.
497 - اشاره به:
بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق * * * یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است
498 -تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 382.
499 - غابر به معنی کسی است که بعد از رفتن همراهان باقی می ماند.
500 - تفسیر نمونه، ج 15، ص 537 – 539.
501 - سوره عنکبوت، آیه 26 و سوره هود آیه 74.
502 - سوره شعراء، آیات 167 تا 173؛ سوره هود، آیات 70 تا 83؛ سوره نمل آیات 54 تا 58.
503 - غابرچنانکه قبلا هم گفته ایم، از ماده غبور(بر وزن عبور) به معنی باقیمانده چیزی است، و هر گاه جمعیتی از نقطه ای حرکت کنند و کسی باقی بماند به او غابر می گویند به همین جهت، باقیمانده خاک را غبار می نامند و باقی مانده شیر در پستان را غبره(بر وزن لقمه) گفته اند.
504 - ضرب در اینجا دو مفعول گرفته امرأت نوح مفعول اول است که موخر شده و مثلا مفعول دوم.
این احتمال نیز داده شده که ضرب یک مفعول دارد و آن مثلا است و امأت نوح بدل آن است(البیان فی غریب القرآن، ج 2، ص 499).
505 - تفسیر قرطبی، ج 10، ص 6680.
506 - روح المعانی، ج 28، ص 142(بعضی نیز نام همسر نوح را واغله یا والغه گفته اند).
507 - در المنثور، ج 6، ص 245.
508 - تفسیر قرطبی، ج 10، ص 7324(با کمی تلخیص)، همین مضمون را با تفاوتی طبرسی در مجمع البیان و ابن اثیر در الکامل، ج 2، ص 60، و درالمنثور و ابوالفتوح رازی و فخر رازی و فی ظلال القرآن در تفسیر این سوره نقل کرده اند.
509 - مجمع البیان، ج 10، ص 599.
510 - فی ظلال القرآن، ج 8، ص 697.
511 - تفسیر الفرقان، ج 30، ص 503.
512 - ما در ما کسب ممکن است موصوله یا مصدریه باشد. بعضی برای آن معنای وسیعی قائلند که نه تنها اموال بلکه فرزندان او را شامل می شود و ما در ما اغنی عنه مسلما نافیه است.
513 - بحارالانوار، ج 19، ص 227.
514 - امرأته عطف بر ضمیر مستتر در سیصلی است و حماله الحطب حال است و منصوب بعضی مانند زمخشری در کشاف آن را منصوب به عنوان ذم دانسته اند و در تقدیر چنین است: اذم حماله الحطب، ولی مسلما معنای اول بهتر است.
515 - التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 158.
516 - در این زمینه در ذیل آیه 46 سوره هود به تناسب شرح حال فرزند نوح علیه السلام توضیح بیشتری دادیم.
517 - فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 32، ص 196.
518 - سفینه البحار، ج 2، ص 7(ماده صبر)؛ بحارالانوار، ج 79، ص 153؛ مسکن الفواد، ص 80.
519 - کلمه الّا به عقیده جمعی از مفسران در اینجا مرکب از ان و لا است و آن را متعلق به جمله صدّهم یا زیّن لهم دانسته و لام در تقدیر قرار گرفته اند که مجموعا چنین می شود: صدهم عن سبیل لئلا یسجدوا لله.
ولی ظاهر این است که الّا در اینجا حرف تخصیص است و معنی هلّا دارد و همان گونه که در بالا گفتیم این جمله ظاهرا دنباله کلام هدهد است، هر چند بعضی آن را جمله استینافیه و از کلام خدا دانسته اند.
520 - بعضی از مفسران گفته اند: جمله ثم تول عنهم در معنی موخر است و در عبارت مقدم، و در تقدیر چنین بوده: فانظر ما ذا یرجعون ثم تول عنهم.
این به خاطر آن است که این جمله را به معنی بازگشت کردن از آن قوم گرفته اند در حالی که ظاهر آیه این است که از آنها روی بگردان، سپس در گوشه ای منتظر باش ببین چه واکنشی نشان می دهند.
521 - در حدیث آمده است: کرامت و ارزش نامه به مهر کردن آن است(تفاسیر مجمع البیان و المیزان و قرطبی). و در حدیث دیگری آمده است: هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خواست نامه ای برای عجم بنویسد به او عرض کردند: آنها نامه بدون مهر نمی پذیرند، پیامبر دستور داد انگشتری ساختند که نقش نگین آن لا اله الا الله محمد رسول الله بود و نامه را با آن مهر فرمود(تفسیر قرطبی، ذیل آیه مورد بحث).
522 - جمله الّا تعلو علیّ ممکن است مجموعا بدل کتاب و بیان محتوای آن باشد، و ممکن است أن در اینجا به معنی ای و برای تفسیر بوده باشد.
این احتمال نیز وجود دارد که متعلق به جمله محذوفی مانند اوصیکم باشد.
523 - خصال صدوق، ج 1، ص 310، طبق نقل بحارالانوار، ج 76، ص 49.
524 - نهج البلاغه، کلمات قصار، جمله 301.
525 - بحارالانوار، ج 76، ص 50.
526 - وسائل الشیعه، ج 8، ص 437، کتاب الحج، ابواب العشره، باب 33.
527 - سوره نساء، آیه 86.
528 - فخر رازی، تفسیر کبیر، ذیل آیات مورد بحث.
529 - سوره آل عمران، آیه 159.
530 - برای توضیح بیشتر درباره مشورت به ذیل آیه 159 سوره آل عمران مراجعه فرمایید.
531 - اذله در حقیقت حال اول است، و هم صاغرون حال دوم.
532 - تفسیر روح البیان، ذیل آیه مورد بحث.
533 - سوره انفال، آیه 60.
534 - کلمه آتی ممکن است اسم فاعل باشد و ممکن باشد و ممکن است فعل مضارع از ماده اتی ولی احتمال اول مناسب تر به نظر می رسد – دقت کنید.
535 - اینکه بعضی او را جبرئیل یا خود سلیمان دانسته اند بدون دلیل است، و در مورد اینکه او خود سلیمان باشد قطعا مخالف ظاهر آیات است.
536 - درباره اسم اعظم خدا در ذیل آیه 180 سوره اعراف نیز بحث کردیم.
537 - اینکه بعضی گفته اند منظور از جمله یرتد الیک طرفک نظر افکندن به چیزی و بازگشت نظر به انسان و آگاهی او از آن است، هیچ دلیلی ندارد، همان گونه که این تعبیر گواه بر نظریه خروج شعاع از چشم که در فلسفه قدیم آمده است نخواهد بود – دقت کنید.
538 - در روایت مشروحی که در تفسیر عیاشی از امام دهم علی بن محمد الهادی علیه السلام نقل شده، همین پاسخ را در جواب یحیی بن اکثم می خوانیم( تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 91).
539 - این حدیث را گروهی از مفسران و علمای اهل سنت به همین عبارت یا شبیه آن نقل کرده اند. برای توضیح بیشتر به احقاق الحق، ج 3، ص 280 مراجعه شود.
540 - به اصول کافی و تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 88 مراجعه شود.
541 - سوره قصص، آیه 78.
542 - درباره اهمیت شکر و تأثیر آن در فزونی نعمت و اقسام شکر(شکر تکوینی و تشریعی) بحث مشروحی در ذیل آیه 7 سوره ابراهیم آمده است.
543 - در این که فاعل صد کیست و همچنین ما در ما کانت موصوله است یا مصدریه مفسران سخن بسیار گفته اند جمعی فاعل آن را- چنانکه در بالا گفتیم – سلیمان دانسته اند و بعضی خداوند که تفاوت زیادی از نظر نتیجه ندارد. مطابق این دو تفسیر ها مفعول اول است و ما کانت در جای مفعول دوم با حذف جار و تقدیر چنین است: صدها سلیمان – یا- صدها الله عما کانت تعبد من دون الله.
ولی جمعی دیگر ما کانت را فاعل صد دانسته اند که معنی چنین می شود: معبودهای ملکه او را از پرستش حق بازداشته بود اما با توجه به اینکه در اینجا سخن از ایمان اوست نه از کفر او، تفسیر اول مناسب تر به نظر می رسد.
کلمه ما ممکن است موصوله یا مصدریه باشد.
544 - صرح بر وزن طرح گاه به معنی فضای وسیع و گسترده آمده و گاه به معنی بنای مرتفع و قصر بلند و در اینجا طاهر به معنی حیاط قصر است.
545 - لجه در اصل از ماده لجاج به معنی سرسختی در انجام دادن کاری است سپس به رفت و آمد صدا در گلو لجه (بر وزن ضجه) اطلاق شده و امواج متراکم دریا که در حال رفت و آمد هستند نیز لجه( بر وزن جبه) نامیده شده اند و در آیه مورد بحث اشاره به آب متراکم و متلاطم است.
546 - ممرد به معنی صاف و قواریر جمع قاروره به معنی بلور و شیشه است.
547 - آلوسی، روح المعانی.
548 - جنگ بنی المصطلق، در سال پنجم هجرت.
549 - آنچه در بالا آوردیم مضمون روایتی است که در بیشتر کتاب های تفسیر با کمی تفاوت آمده و ما آن را با کمی اختصار ذکر کردیم.
550 - نقل با تلخیص از تفسیر المیزان، نورالثقلین، و تفسیر صافی.
551 - المیزان، ج 15، ص 111.
552 - در تفسیر روح المعانی این معنی از کتاب صحاح نقل شده است.
553 - و اینکه بعضی گفته اند در اینجا مضاف محذوف است و در تقدیر چنین بوده: ظن المومنون و المومنات بانفس بعضهم خیرا گفتار بی اساسی است که لطافت و ظرافت آیه را از بین می برد.
554 - این جمله می تواند کلمه ای در تقدیر داشته باشد و آن کلمه لا است(یعظکم الله ان لا تعودوا لمثله ابدا) و اگر نخواهیم در تقدیر بگیریم جمله یعظکم باید به معنی ینهاکم باشد یعنی خداوند شما را از بازگشت به این گونه کار باز می دارد.
555 - سوره شوری، آیه 7.
556 - این جمله همان گونه که نظیر آن را در چند آیه قبل داشتیم محذوفی دارد و تقدیرش همان است که در آیه 14 گذشت: لو لا فضل الله علیکم... لمسکم فیما افضتم فیه عذاب عظیم.
و لازم است توجه شود که در آیه 10 نیز محذوفی وجود دارد و در آیه 21 نیز همین بیان با جواب ما زکی منکم من احد آمده گر چه پایان آیه دهم تواب حکیم و در اینجا رءوف رحیم است تفاوت این دو نیز مورد توجه باشد.
557 - اصول کافی، ج 2، باب ستر الذنوب.
558 - همان، باب التغییر.
559 - ثواب الاعمال، ص 247، طبق نقل تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 582.
البته این مسأله استثناهایی دارد، از جمله موضوع شهادت در دادگاه و یا مواردی برای نهی از منکر که هیچ راهی جز پرده برداشتن از روی زشتکاری یک نفر وجود ندارد.
560 - نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 348.
561 - کنزالعرفان، ج 2، ص 238.
562 - توضیح بیشتر در این زمینه را در کتاب های فقهی مخصوصا کتاب جواهر، ج 29، ص 122 مطالعه فرمایید.
563 - راغب، مفردات، ماده قنوت.
564 - اصول کافی، ج 1، ص 37، باب لزوم الحجه علی العالم.
565 - همان ، ص 9، کتاب العقل و الجهل.
566 - همان.
567 - همان، ص 38، باب لزوم الحجه علی العالم.
568 - محمع البیان، ج 8، ص 354، ذیل آیه مورد بحث.
569 - البته در صورتی که از ماده قرار بوده باشد فعل امر آن اقررن می شود که راء اول به عنوان تخفیف حذف شده و فتحه آن به قاف منتقل می گردد و با وجود آن از همزه وصل بی نیاز می شویم و قرن می شود – دقت کنید.
570 - اقتباس از تفسیر مجمع البیان و تفسیر قرطبی و المیزان و تفسیر کبیر و فی ظلال و تفاسیر دیگر ذیل آیات مورد بحث و همچنین سیره ابن هشام، ج 1، ص 264 و کامل ابن اثیر، ج 2، ص 177.
571 - کامل ابن اثیر، ج 2، ص 177. قابل توجه اینکه ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با زینب در سال پنجم هجری واقع شد(همان مدرک).
572 - سوره مائده آیه 54.
573 - سوره بقره، آیه 120.
574 - مفسر بزرگ طبرسی در مجمع البیان نقل می کند: فتزوجها رسول الله صلی الله علیه و آله ... و ما اولم علی امرئه من نسائه ما اولم علیها ذبح شاه و اطعم الناس الخبز و اللحم، حتی امتد النهار( مجمع البیان، ج 8، ص 361).
575 - در اینکه چرا عم به صورت مفرد و عمات به صورت جمع همچنین خال به صورت مفرد و خالات به صورت جمع آمده، برخی مفسران وجوهی ذکر کرده اند که فاضل مقداد آنها را در کنزالعرفان آورده است، ولی از همه بهتر این است که عم و خال معمولا به صورت اسم جنس در لغت عرب استعمال می شود، در حالی که عمه و خاله چنین نیست و این عرف اهل لغت است که ابن العربی نیز آن را نقل کرده( کنز العرفان، ج 2، ص 241) و آلوسی در روح المعانی نیز این وجه را بر تمام وجوه دیگر ترجیح داده است.
576 - مجمع البیان، ج 8، ص 365، ذیل آیه مورد بحث. در تفسیر قرطبی نیز جمله والله ما اری ربک الا یسارع فی هواک آمده و آلوسی در روح المعانی آن را ذیل آیه مورد بحث آورده است. زنندگی این تعبیر و مفهوم نامناسبی که در آن نهفته شده بر کسی پوشیده نیست، ولی پیامبر به طرز نیکو و بزرگوارانه ای از کنار آن می گذرد.
577 - بحارالانوار، ج 22، ص 191.
578 - همان.
579 - اقتباس از مجمع البیان، ج 8، ص 366 و تفسیرهای دیگر.
580 - برای آگاهی بیشتر به تفاسیر مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث و کنزالعرفان، ج 2، ص 238 مراجعه فرمایید.
581 - نورالثقلین، ج 4، ص 294.
582 - کنزالعرفان، ج 2، ص 244.
583 - تفسیر قرطبی، ج 8، ص 5303.
584 - وسال الشیعه، ج 14، ابواب مقدمات النکاح، باب 36، حدیث 3.
585 - مجمع البیان، ج 8، ص 366، ذیل آیه مورد بحث.
586 - مجمع البیان، ج 8، ص 366 و 368.
587 - اناه از ماده انی یأنی به معنی فرا رسیدن وقت چیزی است و در این جا به معنای آمادگی غذا برای تناول کردن است.
588 - کافی، ج 5، ص 528.
589 - لسان العرب، ماده حجب.
590 - صحیح بخاری، ج 6، ص 149.
591 - همان.
592 - تفسیر قرطبی، ج 8، ص 5310.
593 - مورخان برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سه پسر ذکر کرده اند: قاسم و عبدالله(ملقب به طیب و طاهر) که از خدیجه بودند و هر دو در طفولیت در مکه بدرود حیات گفتند و ابراهیم که در سال هشتم هجرت متولد گردید و بیش از 16 یا 18 ماه زندگی نکرد. به هر حال هیچ کدام هنگام نزول سوره احزاب وجود نداشتتند و ابراهیم نیز بعد از این ماجرا متولد شد و در طفولیت چشم از جهان بربست(به اسدالغابه و سایر کتاب های تاریخ و رجال مراجعه شود).
594 - اصل این حدیث را بخاری در صحیح، ج 6، ص 194 نقل کرده و توضیحاتی که در پرانتز ذکر کردیم از کتب دیگر استفاده می شود.
595 - تفسیر قرطبی و تفسیر های دیگر ذیل آیات مورد بحث.
596 - تفسیر فی ظلال القرآن، ج 8، ص 163.
597 - راغب در مفردات می گوید: هر گاه فرض با علی همراه باشد به معنی وجوب است و هر جا با لام باشد به معنی عدم ممنوعیت. بنابراین در آیه مورد بحث فرض به معنی وجوب نیست بلکه به معنی اجازه است. تحلّه (مصدر باب تفعیل) به معنی حلال کردن است. به تعبیر دیگر کاری که گره قسم را بگشاید، یعنی کفاره.
598 - کفاره قسم به طوری که از آیه 89 سوره مائده استفاده می شود عبارت است از اطعام ده مسکین، یا پوشاندن لباس بر ده تن، یا آزاد کردن یک بنده و کسی که هیچ یک از اینها را نداشته باشد سه روز روزه می گیرد.
599 - المیزان، ج 19، ص 392.
600 - طبق تفسیری که در بالا ذکر کردیم و بسیاری از مفسران آن را برگزیده اند، آیه محذوفی دارد و در تقدیر چنین است: ان تتوبا الی الله کانت خیرا لکما یا ان تتوبا یتب علیکما.(اعراب القرآن، ج 10، ص 133) یا تقدیر دیگری شبیه به این معنی).
ولی بعضی احتمال داده اند آیه محذوفی نداشته باشد و جمله صغت قلوبکما جزای شرط باشد( با این قید که مفهوم جمله تمایل به سوی حق باشد نه باطل).
اما این احتمال بسیار بعید است، زیرا شرط به صورت فعل مضارع است و جزا به صورت فعل ماضی و این به عقیده اکثر نحویین جایز نیست. ضمنا ذکر قلوبکما به صیغه جمع، نه تثنیه، به خاطر آن است که دو تثنیه در کنار هم از نظر فصاحت ناخوشایند است و لذا به صورت جمع ذکر شده و معنای آن تثنیه است.
601 - صحیح بخاری، ج 6، ص 195، ذیل سوره تحریم.
602 - درالمنثور، ج 6، ص 243( با تلخیص).
603 - سائح از ماده سیاحت در اصل به جهانگردانی می گفتند که بدون زاد و توشه راه می افتادند و با کمک های مردم زندگی می کردند و چون روزه دار از غذا امساک می کند تا وقت افطار فرا رسد، و از این نظر شبیه ساحت کنندگان است، این واژه به روزه دار اطلاق شده است.