هشدار به برخى از همسران
(یَا أَیُّهَا النَّبِىُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللهُ لَکَ تَبْتَغِى مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ وَاللهُ غَفُورٌرَّحِیمٌ * قَدْ فَرَضَ اللهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ وَاللهُ مَوْلاَکُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ * وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثآ فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِى الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ * إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللهَ هُوَ مَوْلاَهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلاَئِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ * عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْوَاجآ خَیْرآ مِّنْکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَأَبْکَارآ)
اى پیامبر! چرا چیزى را که خدا براى تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت (بر خود) حرام مى کنى؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است. * خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) تعیین نموده؛ و خداوند مولاى شماست و او دانا وحکیم است. * (به خاطر بیاورید) هنگامى را که پیامبر یکى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى هنگامى که وى آن را (نزد یکى دیگر از همسران پیامبر) افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، (پیامبر) قسمتى از آن را بازگو کرد و از قسمت دیگر خوددارى نمود (تا او شرمنده نشود)؛ ولى هنگامى که پیامبر همسرش را از آن خبر داد، او گفت: «چه کسى تو را از این راز آگاه ساخت؟!» فرمود: «خداوند دانا و آگاه مرا باخبر ساخت!» * اگر شما (دو همسر پیامبر) از کار خود توبه کنید (به نفع شماست، زیرا) دل هایتان (از حق) منحرف گشته؛ و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهید، (کارى از پیش نخواهید برد) زیرا خداوند یاور اوست و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند. * (اى همسران پیامبر) اگر او شما را طلاق دهد، امید است پروردگارش به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد، همسرانى مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کننده، عبادتکار، هجرت کننده، زنانى غیرباکره و باکره. (سوره تحریم، آیات 1-5)
شأن نزول :
در شأن نزول آیات فوق روایات زیادى در کتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنّت نقل شده است که ما از میان آنها آنچه مشهورتر و مناسب تر به نظر مى رسد انتخاب کرده ایم و آن اینکه :پیامبر (صلی الله علیه و آله) گاه که نزد زینب بنت جحش (یکى از همسرانش) مى رفت، زینب او را نگاه مى داشت و از عسلى که تهیّه کرده بود خدمت حضرت مى آورد. این موضوع به گوش عایشه رسید و بر او گران آمد. مى گوید: من با حفصه (یکى دیگر از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) ) قرار گذاشتیم که هر وقت حضرت نزد ما آمد فوراً بگوییم آیا صمغ مغافیر خورده اى؟ («مغافیر» صمغى بود که یکى از درختان حجاز به نام «عرفط» (بر وزن هرمز) تراوش مى کرد و بوى نامناسبى داشت و پیامبر (صلی الله علیه و آله) مقیّد بود که هرگز بوى نامناسبى از دهان یا لباسش شنیده نشود، بلکه به عکس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطّر باشد).
به این ترتیب روزى پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزد حفصه آمد، او این سخن را به حضرت گفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «من مغافیر نخورده ام، بلکه عسلى نزد زینب بنت جحش نوشیدم، و من سوگند یاد مى کنم که دیگر از آن عسل ننوشم (نکند زنبور آن عسل روى گیاه نامناسبى و احتمالاً «مغافیر» نشسته باشد)، ولى این سخن را به کسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد و بگویند: چرا پیامبر غذاى حلالى را بر خود تحریم کرده، یا از کار پیامبر در این مورد یا موارد مشابه آن تبعیّت کنند و یا به گوش زینب برسد و او دلشکسته شود».
امّا سرانجام حفصه این راز را افشا کرد و بعداً معلوم شد که اصل قضیّه توطئه بوده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) سخت ناراحت شد، در اینجا آیات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) تکرار نشود. (594)
در برخى روایات نیز آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) بعد از این ماجرا یک ماه از همسران خود کناره گرفت(595) و حتّى شایعه تصمیم آن حضرت نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى که زنان پیامبر سخت به وحشت افتادند(596) و از کار خود پشیمان شدند.
تفسیر :
سرزنش شدید نسبت به برخى همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله)
بدون شک مرد بزرگى همچون پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ، تنها به خودش تعلّق ندارد بلکه متعلّق به تمام جامعه اسلامى و عالم بشریّت است. بنابراین اگر در داخل خانه او توطئه هایى بر ضدّ وى، هرچند به ظاهر کوچک و ناچیز، انجام گیرد نباید به سادگى از کنار آن گذشت. حیثیّت او نباید ـ نعوذ باللّه ـ بازیچه دست این و آن شود و اگر چنین برنامه اى پیش آید باید با قاطعیّت با آن برخورد کرد.
در حقیقت، آیات فوق قاطعیّتى است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنین حادثه اى و براى حفظ حیثیّت پیامبرش.
نخست روى سخن را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) کرده مى گوید: «اى پیامبر، چرا چیزى را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام مى کنى؟» (یَا أَیُّهَا النَّبِىُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِى مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ).
معلوم است این تحریم، تحریم شرعى نبود بلکه به طورى که از آیات بعد استفاده مى شود، سوگندى از ناحیه پیامبر (صلی الله علیه و آله) یاد شده بود و مى دانیم که قسم خوردن بر ترک برخى مباحات گناه ندارد؛ بنابراین جمله «لِمَ تُحَرِّمُ» (چرا بر خود حرام مى کنى؟) عتاب و سرزنش نیست بلکه نوعى دلسوزى و شفقّت است.
درست مثل اینکه ما به کسى که براى تحصیل درآمد بسیار زحمت مى کشد و خود از آن بهره چندانى نمى گیرد، مى گوییم: چرا این قدر به خود زحمت مى دهى و از نتیجه این زحمت بهره نمى گیرى؟
در پایان آیه مى افزاید: «خداوند بخشنده و مهربان است» (وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
این عفو و رحمت نسبت به همسرانى است که موجبات آن حادثه را فراهم کردند که اگر راستى توبه کنند مشمول آن خواهند بود. یا اشاره به این است که سزاوار بود پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین سوگندى یاد نمى کرد، کارى که احتمالاً موجب جرأت و جسارت بعضى از همسران حضرت مى شد.
در آیه بعد اضافه مى کند: «خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته است» (قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ).(597)
به این ترتیب که کفّاره قسم را بدهید و خود را آزاد سازید.
باید توجّه داشت که اگر سوگند در موردى باشد که ترک کارى رجحان دارد، باید به سوگند عمل کرد و شکستن آن گناه است و کفّاره دارد، امّا اگر در مواردى ترک آن عمل مرجوح باشد، (مانند آیه مورد بحث) در این صورت شکستن آن جایز است، ولى براى حفظ احترام قسم بهتر است کفّاره نیز داده شود. (598)
آن گاه مى افزاید: «خداوند مولاى شما و حافظ و یاور شماست و او علیم و حکیم است» (وَاللَّهُ مَوْلَـکُمْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ).
لذا راه نجات از این گونه سوگندها را براى شما هموار ساخته و طبق علم و حکمتش مشکل را براى شما گشوده است.
از روایات استفاده مى شود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) بعد از نزول این آیه برده اى آزاد کرد و آنچه را از طریق قسم بر خود حرام کرده بود حلال نمود.
آیه بعد شرح بیشترى پیرامون این ماجرا داده مى فرماید: «به خاطر بیاورید هنگامى را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) یکى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت ولى او رازدارى نکرد و به دیگران خبر داد و خداوند پیامبرش را از این افشاى سرّ آگاه ساخت، او قسمتى از آن را براى همسرش بازگو کرد و از قسمت دیگرى خوددارى نمود» (وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ).
این چه رازى بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به بعضى از همسران خود گفت که او رازدارى نکرد، مطابق آنچه در شأن نزول گفتیم، این راز مشتمل بر دو مطلب بود: یکى نوشیدن عسل نزد همسرش زینب بنت جحش، و دیگر تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده.
و منظور از همسر غیر رازدارش در این آیه، حفصه بود که او این سخن را شنید و براى عایشه بازگو کرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) چون از طریق وحى از این افشاى راز آگاه شده بود، قسمتى از آن را به حفصه فرمود و براى آنکه او زیاد شرمنده و خجل نشود از ذکر قسمت دیگر خوددارى کرد (ممکن است قسمت اوّل، اصل نوشیدن عسل باشد و قسمت دوم تحریم آن بر خویشتن).
به هر حال، «هنگامى که پیامبر این افشاى سرّ را به او (حفصه) خبر داد او گفت: چه کسى تو را از این موضوع آگاه کرد؟» (فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هَـذَا).
«گفت: خداوند دانا و آگاه مرا باخبر ساخت» (قَالَ نَبَّأَنِىَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ).
از مجموع این آیه برمى آید که برخى همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) نه تنها او را با سخنان خود ناراحت مى کردند، بلکه مسأله رازدارى که از مهم ترین شرایط یک همسر باوفاست در آنها نبود. امّا به عکس، رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله) با آنها با تمام این اوصاف چنان بزرگوارانه بود که حتّى حاضر نشد تمام رازى که افشا کرده بود را به رخ او بکشد، تنها به قسمتى از آن اشاره کرد و لذا در حدیثى از امیر مومنان على(علیه السلام) آمده است: «ما استَقصى کَریمٌ قَطُّ، لاِنَّ اللّهَ یَقُولُ عَرَّفَ بَعضَهُ وَ أعرَضَ عَن بَعضٍ؛ افراد کریم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حقّ شخصى خویش تا آخرین مرحله پیش نمى روند، زیرا خداوند در اینجا در مورد پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى فرماید: او قسمتى را خبر داد و از قسمتى خوددارى کرد». (599)
پس از آن روى سخن را به این دو همسر که در توطئه بالا دست داشتند کرده، مى گوید: «اگر شما از کار خود توبه کنید و دست از آزار پیامبر (صلی الله علیه و آله) بردارید به سود شماست، زیرا دل هاى شما با این عمل از حق منحرف گشته و به گناه آلوده شده» (إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا).
منظور از این دو نفر، به اتّفاق مفسّران شیعه و اهل سنّت، حفصه و عایشه است که به ترتیب دختران عمر و ابوبکر بودند.
«صَغَت» از مادّه «صغو» (بر وزن عفو) به معنى متمایل شدن به چیزى است، لذا مى گویند: صَغَتِ النُّجُومُ: «یعنى ستارگان متمایل به سوى مغرب شدند»، به همین جهت واژه «اِصغاء» به معنى گوش فرا دادن به سخن دیگرى آمده است.
و منظور از «صَغَت قُلُوبُکُما» در آیه مورد بحث، انحراف دل هاى آنها از حق، به سوى گناه بوده است. (600)
سپس اضافه مى کند: «اگر شما دو نفر بر ضدّ او دست به دست هم دهید کارى از پیش نخواهید برد، چرا که خداوند مولا و یاور اوست وهمچنین جبرئیل و مومنان صالح و فرشتگان نیز بعد از آنها پشتیبان او هستند» (وَ إِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَـهُ وَجِبْرِیلُ وَ صَالِحُ الْمُوْمِنِینَ وَالْمَلاَئِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ).
این تعبیر نشان مى دهد که تا چه حد این ماجرا در قلب پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله) و روح عظیم او تأثیر منفى گذاشته، تا آنجا که خداوند به دفاع از او پرداخته و با اینکه قدرت خودش از هر نظر کافى است، حمایت جبرئیل، مومنان صالح و فرشتگان دیگر را نیز اعلام مى دارد.
قابل توجّه اینکه در صحیح بخارى از ابن عبّاس نقل شده که از عمر پرسیدم: آن دو نفر از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) که بر ضدّ او دست به دست هم داده بودند چه کسانى بودند؟
عمر گفت: حفصه و عایشه بودند، سپس افزود: به خدا سوگند، ما در عصر جاهلیّت براى زنان چیزى قائل نبودیم تا اینکه خداوند آیاتى را درباره آنان نازل کرد و حقوقى براى آنان قرار داد (و آنها جسور شدند). (601)
در تفسیر درّالمنثور نیز همین معنى ضمن حدیث مفصّلى از ابن عبّاس نقل شده، در آن حدیث آمده است که عمر مى گوید: بعد از این ماجرا آگاه شدم که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از تمام همسرانش کناره گیرى کرده و در محلّى به نام مشربه امّ ابراهیم اقامت گزیده، خدمتش رسیده، عرض کردم: اى رسول خدا، آیا همسرانت را طلاق گفتى؟ فرمود: نه.
گفتم: اللّه اکبر، ما جمعیّت قریش پیوسته بر زنانمان مسلّط بودیم، امّا هنگامى که به مدینه آمدیم جمعى را دیدیم که زنانشان برآنان مسلّط اند، زنان ما نیز از آنها یاد گرفتند. روزى دیدم همسرم با من مشاجره مى کند، من این عمل او را عجیب و زشت شمردم.
گفت: چرا تعجّب مى کنى؟ به خدا قسم، همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم با او چنین رفتارى مى کنند. حتّى گاه از او قهر مى کنند و من به دخترم حفصه سفارش کردم که هرگز چنین کارى را نکند و گفتم: اگر همسایه ات (منظور عایشه است) چنین مى کند تو نکن، زیرا شرایط او با تو متفاوت است. (602)
درباره «صالح المومنین» بحثى داریم که به خواست خدا در نکات خواهد آمد.
در آخرین آیه مورد بحث، خداوند روى سخن را به تمام زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) کرده، با لحنى که از تهدید خالى نیست مى فرماید: «هرگاه او شما را طلاق گوید، امید مى رود پروردگار به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد؛ همسرانى مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عبادت کننده و مطیع فرمان خدا، زنانى غیرباکره و باکره» (عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِنْکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُوْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَ أَبْکَارًا).
به این ترتیب به آنها هشدار مى دهد که تصوّر نکنند پیامبر هرگز آنها را طلاق نخواهد داد، و نیز تصوّر نکنند اگر آنها را طلاق دهد همسرانى بهتر جانشین آنها نمى شوند، دست از توطئه و مشاجره و آزار بردارند، و گرنه از افتخار همسرى پیامبر براى همیشه محروم مى شوند و زنانى بهتر و بافضیلت تر جاى آنها را خواهند گرفت.
نکته ها :