شأن نزول :
در شأن نزول این آیه مفسّران چنین آورده اند :
هنگامى که رسول خدا با زینب بنت جحش ازدواج کرد، ولیمه نسبتاً مفصّلى به مردم داد (سابقاً گفتیم که این اطعام مفصّل شاید به خاطر آن بود که شکستن سنّت جاهلیّت در زمینه تحریم همسران مطلّقه پسرخوانده با قاطعیّت هر چه بیشتر صورت گیرد و بازتاب گسترده اى در محیط داشته باشد، و نیز این سنّت جاهلى که ازدواج با بیوه هاى بردگان آزادشده عیب و ننگ محسوب مى شد از میان برود).
اَنَس که خادم مخصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود مى گوید: حضرت به من دستور داد که اصحابش را به غذا دعوت کنم، من همه را دعوت کردم. دسته دسته مى آمدند غذا مى خوردند و از اتاق خارج مى شدند، تا اینکه عرض کردم: اى پیامبر خدا، کسى باقى نمانده که من او را دعوت نکرده باشم.
فرمود: اکنون که چنین است سفره را جمع کنید. سفره را برداشتند و جمعیّت پراکنده شدند، امّا سه نفر همچنان در اتاق پیامبر (صلی الله علیه و آله) ماندند و مشغول بحث وگفت وگو بودند.
هنگامى که سخنان آنها به طول انجامید پیامبر (صلی الله علیه و آله) برخاست و من نیز همراه او برخاستم، شاید آنها متوجّه شوند و از منزل خارج شوند. پیامبر بیرون آمد تا به حجره عایشه رسید. بار دیگر برگشت من هم در خدمتش آمدم. باز دیدم همچنان نشسته اند. آیه فوق نازل شد و دستورهاى لازم را در برخورد با این مسائل به آنها تفهیم کرد. (585)
از بعضى قراین نیز استفاده مى شود که گاهى همسایگان و سایر مردم، طبق معمول، براى عاریت گرفتن اشیائى نزد بعضى از زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى آمدند، هرچند آنها طبق سادگى زندگى آن زمان کار خلافى مرتکب نمى شدند، ولى براى حفظ حیثیّت همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) آیه فوق نازل شد و به مؤمنان دستور داد که هرگاه مى خواهند چیزى از آنها بگیرند از پشت پرده بگیرند.
در روایت دیگرى آمده است که بعضى از مخالفان پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفتند: چگونه پیامبر (صلی الله علیه و آله) برخى زنان بیوه ما را به ازدواج خود درآورده؟ به خدا سوگند هرگاه او چشم از جهان بپوشد ما با همسران او ازدواج خواهیم کرد.
آیه فوق نازل شد و ازدواج با زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بعد از او به کلّى ممنوع ساخت، و به این توطئه نیز پایان داد. (586)
تفسیر :
باز روى سخن در این آیه به مؤمنان است و بخشى دیگر از احکام اسلام مخصوصاً آنچه را مربوط به آداب معاشرت با پیامبر (صلی الله علیه و آله) و خانواده نبوّت بوده است، ضمن جمله هاى کوتاه و گویا و صریح بیان مى کند.
نخست مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید، هرگز در اتاق هاى پیامبر سرزده داخل نشوید، مگر اینکه براى صرف غذا به شما اجازه داده شود، آن هم مشروط به اینکه به موقع وارد شوید، نه اینکه از مدّتى قبل بیایید و در انتظار وقت غذا بنشینید» (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِىِّ إِلاَّ أَنْ یُوْذَنَ لَکُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَیهُ). (587)
و به این ترتیب یکى از آداب مهمّ معاشرت را در محیطى که این آداب کمتر رعایت مى شد بیان مى کند. گرچه سخن درباره خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) است، مسلّمآ این حکم اختصاص به او ندارد، بلکه در هیچ مورد بدون اجازه نباید وارد خانه کسى شد، چنانکه در سوره نور آیه 27 نیز آمده است.
حتّى در حالات پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم که وقتى مى خواست وارد خانه دخترش فاطمه (علیها السلام) شود بیرون در مى ایستاد و اجازه مى گرفت. یک روز جابر بن عبداللّه با او بود پس از آنکه براى خود اجازه گرفت براى جابر نیز اجازه گرفت. (588)
به علاوه هنگامى که دعوت به طعام مى شوند باید وقت شناس باشند و مزاحمت بى وقت براى صاحب خانه فراهم نکنند.
آن گاه به دومین حکم پرداخته مى گوید: «ولى هنگامى که دعوت شدید وارد شوید، و هنگامى که غذا خوردید پراکنده شوید» (وَلَـکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا).
این حکم در حقیقت تأکید و تکمیلى بر حکم گذشته است، نه بى وقت به خانه اى که دعوت شده اید وارد شوید، و نه اجابت دعوت را نادیده بگیرید، و نه پس از صرف غذا براى مدّتى طولانى درنگ کنید.
بدیهى است تخلّف از این امور موجب زحمت و دردسر براى میزبان است و با اصول اخلاقى سازگار نیست.
در سومین حکم مى فرماید: «پس از صرف غذا، مجلس انس و گفت وگو در خانه پیامبر (و هیچ میزبان دیگرى) تشکیل ندهید» (وَ لاَ مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ).
البتّه ممکن است میزبان خواهان چنین مجلس انسى باشد، این صورت مستثناست، سخن از جایى است که تنها دعوت به صرف غذا شده نه تشکیل مجلس انس، در چنین جایى باید پس از صرف غذا مجلس را ترک گفت، به خصوص اینکه خانه اى همچون خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد که کانون بزرگ ترین رسالت هاى الهى است و باید امور مزاحم وقت او را اشغال نکند.
بعد علّت این حکم را چنین بیان مى کند: «این کار پیامبر را آزار مى داد، امّا او از شما شرم مى کرد، ولى خداوند از بیان حق شرم نمى کند و ابا ندارد» (إِنَّ ذلِکُمْ کَانَ یُوْذِى النَّبِىَّ فَیَسْتَحْىِ مِنْکُمْ وَاللَّهُ لاَ یَسْتَحْىِ مِنَالْحَقِّ).
مسلّمآ پیامبر خدا نیز از بیان حق در مواردى که جنبه شخصى و خصوصى نداشت هیچ ابا نمى کرد، ولى بیان حقّ اشخاص از ناحیه خودشان زیبا نیست، امّا از ناحیه کسان دیگر جالب و زیباست، و مورد آیه نیز از این قبیل است. اصول اخلاقى ایجاب مى کرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به دفاع از خود نپردازد، بلکه خداوند به دفاع از او پردازد.
سپس چهارمین حکم را در زمینه حجاب چنین بیان مى دارد: «هنگامى که چیزى از متاع و وسایل زندگى از همسران پیامبر بخواهید از پشت حجاب (پرده) بخواهید» (وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ).
گفتیم که این امر در میان اعراب و بسیارى مردم دیگر معمول بوده و هست که هنگام نیاز به برخى وسایل زندگى، موقّتاً از همسایه به عاریت مى گیرند. خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز از این قانون مستثنا نبوده و گاه وبیگاه مى آمدند و چیزى از همسران حضرت به عاریت مى خواستند. روشن است که قرار گرفتن همسران پیامبر در
معرض دید مردم (هرچند با حجاب اسلامى) کار خوبى نبود، لذا دستور داده شد که از پشت پرده یا پشت در بگیرند.
نکته اى که در اینجا باید بدان توجّه کرد این است که منظور از «حجاب» در این آیه پوشش زنان نیست، بلکه حکمى اضافه بر آن است که مخصوص همسران پیامبر بوده و آن اینکه مردم موظّف بودند به خاطر شرایط خاص همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) هرگاه مى خواهند چیزى از آنان بگیرند از پشت پرده باشد، و آنها حتّى با پوشش اسلامى در برابر مردم در این گونه موارد ظاهر نشوند. البتّه این حکم درباره زنان دیگر وارد نشده و در آنها تنها رعایت پوشش کافى است.
شاهد این سخن آنکه کلمه «حجاب» هرچند در استعمال هاى روزمرّه به معنى پوشش زن به کارمى رود، ولى درلغت چنین مفهومى را ندارد، و نه در تعبیرات فقهاى ما.
«حجاب» در لغت به معناى چیزى است که در میان دو چیز حائل مى شود(589) به همین جهت پرده اى که در میان امعا و قلب و ریه کشیده شده «حجاب حاجز» نامیده مى شود.
در قرآن مجید نیز این کلمه همه جا به معنى پرده یا حائل به کار رفته است، مانند آیه 45 سوره اسراء که مى فرماید: (جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُوْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا) «ما در میان تو وکسانى که ایمان به آخرت نمى آورند پرده پوشیده اى قرار داده ایم».
در آیه 32 سوره ص نیز مى خوانیم: (حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ) «تا وقتى که خورشید در پشت پرده افق پنهان شد».
و در آیه 51 سوره شورى آمده است: (وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ) «براى هیچ انسانى ممکن نیست که خداوند با او سخن بگوید، مگر از طریق وحى یا از پشت پرده (غیب)».
در کلمات فقها نیز از قدیم ترین ایّام تاکنون در مورد پوشش زنان معمولاً کلمه «ستر» به کار رفته، و در روایات اسلامى نیز همین تعبیر یا شبیه آن وارد شده است، و به کار رفتن کلمه «حجاب» در پوشش زنان، اصطلاحى است که بیشتر در عصر ما پیدا شده و اگر در تواریخ و روایات پیدا شود بسیار نادر است.
گواه دیگر اینکه در حدیثى از اَنَس بن مالک ـ خادم مخصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله)
مى خوانیم که مى گوید: من از همه آگاه تر به آیه حجابم، هنگامى که زینب بنت جَحش با پیامبر (صلی الله علیه و آله) ازدواج کرد و با او در خانه بود غذایى درست فرمود و مردم را دعوت به میهمانى کرد، امّا جمعى پس از صرف غذا همچنان نشسته بودند و سخن مى گفتند، در این هنگام آیه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِىِّ ... مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ) نازل شد. در این هنگام پرده اى افکنده شد و جمعیّت برخاستند. (590)
در روایت دیگرى مى خوانیم که انس مى گوید:«أرخَى السَّترَبَینی وَبَینَهُ؛ پیامبر پرده را میان من و خود افکند، و جمعیّت هنگامى که چنین دیدند برخاستند و متفرّق شدند». (591)
بنابراین اسلام به زنان مسلمان دستور پرده نشینى نداده، و تعبیر «پردگیان» در مورد زنان و تعبیراتى شبیه به این جنبه اسلامى ندارد. آنچه درباره زن مسلمان لازم است داشتن همان پوشش اسلامى است، ولى زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خاطر وجود دشمنان فراوان و عیب جویان مغرض، چون ممکن بود در معرض تهمت ها قرار گیرند و دستاویزى به دست سیاه دلان بیفتد، این دستور خاص به آنها داده شد.
به عبارت دیگر، به مردم دستور داده شده که هنگام تقاضاى چیزى با آنها از پشت پرده تقاضاى خود را مطرح کنند.
مخصوصاً تعبیر «وَراء» (پشت) گواه این معنى است.
لذا قرآن بعد از این دستور، فلسفه آن را چنین بیان مى فرماید: «این براى پاکى دل هاى شما و آنان بهتر است» (ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ).
گرچه این نوع تعلیل با حکم استحبابى مناسبت دارد، ظهور امر در جمله «فَاسئلوهُنَّ» در وجوب متزلزل نمى شود، زیرا این نوع تعلیل در موارد احکام واجب دیگر نیز احیاناً آمده است.
پنجمین حکم را به این صورت بیان مى فرماید: «شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید» (وَ مَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُوْذُوا رَسُولَ اللَّهِ).
گرچه عمل ایذایى در خود این آیه منعکس است و آن بى موقع به خانه پیامبر رفتن و پس از صرف غذا نشستن و مزاحم شدن، و در روایات شأن نزول نیز آمده که بعضى از کوردلان سوگند یاد کرده بودند که پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) با همسران او ازدواج کنند، این
سخن نیز ایذاءِ دیگرى بود، ولى به هر حال مفهوم آیه عام است و هرگونه اذیّت و آزار را شامل مى شود.
سرانجام ششمین و آخرین حکم را در زمینه حرمت ازدواج با همسران پیامبر بعد از او چنین بیان مى کند: «شما هرگز حق ندارید که همسران او را بعد از او به همسرى خویش درآورید که این کار در نزد خدا (گناهى) بزرگ است» (وَ لاَ أَنْ تَنْکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذلِکُمْ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمًا).
در اینجا پرسشى پیش مى آید که چگونه خداوند همسران پیامبر را که بعضى هنگام وفات او نسبتاً جوان بودند از حقّ انتخاب همسر محروم ساخته است؟
پاسخ این پرسش با توجّه به فلسفه این تحریم روشن است، زیرا اوّلاً چنانکه از شأن نزول آیه دانستیم، برخى به عنوان انتقام جویى و توهین به ساحت مقدّس پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین تصمیمى را گرفته بودند و از این راه مى خواستند ضربه اى بر حیثیّت آن حضرت وارد کنند.
ثانیاً اگر این مسأله مجاز بود جمعى به عنوان اینکه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بعد از او در اختیار خود گرفته اند ممکن بود این کار را وسیله سوءِاستفاده قرار دهند، و به این بهانه موقعیّت اجتماعى براى خویش دست و پا کنند، یا به عنوان اینکه آگاهى خاص از درون خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) و تعلیمات و مکتب او دارند به تحریف اسلام پردازند، یا منافقین مطالبى را از این طریق در میان مردم نشر دهند که مخالف مقام پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد ـ دقّت کنید.
این خطر هنگامى ملموس تر مى شود که بدانیم گروهى خود را براى این کار آماده ساخته بودند، بعضى آن را به زبان آورده و بعضى شاید تنها در دل داشتند.
از جمله کسانى را که برخى مفسّران اهل سنّت در اینجا نام برده اند طلحه است. (592)
خداوندى که بر اسرار نهان و آشکار آگاه است، براى بر هم زدن این توطئه زشت یک حکم قاطع صادر فرمود و جلوى این امور را به کلّى گرفت، و براى تحکیم پایه هاى آن به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) لقب «امّ المؤمنین» داد تا بدانند ازدواج با آنها همچون ازدواج با مادر خویش است.
با توجّه به آنچه گفته شد روشن مى شود که چرا همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) لازم بود از این محرومیّت استقبال کنند.
در طول زندگى انسان گاه مسائل مهمّى مطرح مى شود که به خاطر آنها باید فداکارى و از خودگذشتگى نشان داد و از برخى حقوق حقّه خود چشم پوشید، به خصوص اینکه همیشه افتخارات بزرگ مسؤولیّت هاى سنگینى نیز همراه دارد. بدون شک همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) افتخار عظیمى از طریق ازدواجشان با حضرت کسب کردند، داشتن چنان افتخارى نیاز به چنین فداکارى هم دارد.
به همین دلیل، زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بعد از او در میان امّت اسلامى بسیار محترم مى زیستند، و از وضع خود بسیار خشنود بودند، و آن محرومیّت را در برابر این افتخارات ناچیز مى شمردند (ر.ک: ج 17، ص 424 ـ 433).
احكامى ویژه درباره همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله)
(لّاَ جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِى آبَائِهِنَّ وَلاَ أَبْنَائِهِنَّ وَلاَ إِخْوَانِهِنَّ وَلاَ أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلاَ أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلاَ نِسَائِهِنَّ وَلاَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ وَاتَّقِینَ اللهَ إِنَّ اللهَ کَانَ عَلَى کُلِّ شَىْءٍ شَهِیدآ)
بر آنان ]= همسران پیامبر[ گناهى نیست در مورد پدران و پسران و برادران و پسران برادران و پسران خواهران خود و زنان هم کیششان و بردگان خویش (که بدون حجاب در برابر آنان ظاهر شوند)؛ و تقواى الهى را پیشه کنید که خداوند نسبت به هر چیزى شاهد (و آگاه) است. (سوره احزاب، آیه 55)