فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

نکته ها :

در مورد گروه اخیر، (زنان بدون مهر) به نکات زیر باید توجّه داشت :
1. بدون شک اجازه «گرفتن همسر بدون مهر» از مختصّات پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود، و آیه نیز صراحت دارد و به همین جهت، از مسلّمات فقه اسلام است. بنابراین هیچ کس حق ندارد با زنى بدون مهر (کم باشد یا زیاد) ازدواج کند، حتّى اگر نام مهر هنگام اجراى صیغه عقد برده نشود و قرینه تعیین کننده اى نیز در کار نباشد، باید «مهرالمثل» پرداخت. منظور از «مهرالمثل» مهرى است که زنانى با شرایط و خصوصیّات او معمولاً براى خود قرار مى دهند.
2. در اینکه آیا این حکم کلّى در مورد پیامبر (صلی الله علیه و آله) مصداقى پیدا کرده یا نه، در میان مفسّران گفت وگوست:
بعضى همچون ابن عبّاس و برخى دیگر از مفسّران معتقدند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با هیچ زنى به این کیفیّت ازدواج نکرد؛ بنابراین، حکم بالا فقط یک اجازه کلّى براى پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود که هرگز عملاً مورد استفاده قرار نگرفت.
در حالى که بعضى دیگر نام سه یا چهار زن از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) را برده اند که بدون مهر به ازدواج آن حضرت درآمدند: میمونه دختر حارث، زینب دختر خزیمه از طایفه انصار، زنى از بنى اسد به نام امّ شریک دختر جابر و خوله دختر حکیم.
از جمله در بعضى از روایات آمده است هنگامى که «خوله» خود را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) بخشید، صداى اعتراض عایشه بلند شد و گفت: «ما بالُ النِّساءِ یَبذُلنَ أنفُسَهُنَّ بِلا مَهرٍ؟؛ چرا برخى زنان بدون مهر خود را در اختیار ازدواج مى گذارند؟»
و در این هنگام آیه فوق نازل شد، ولى عایشه رو به سوى پیامبر (صلی الله علیه و آله) کرد و گفت : «من مى بینم خداوند مقصود تو را به سرعت انجام مى دهد» (و این یک نوع تعریض بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود).
امّا پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «وَ اِنَّکَ اِن أطَعتَ اللّهَ سارَعَ فی هزواکِ؛ تو نیز اگر اطاعت خدا کنى مقصودت را به سرعت انجام مى دهد».(576)
بدون شک این گونه زنان تنها خواهان کسب افتخار معنوى بودند که از طریق ازدواج با پیامبر (صلی الله علیه و آله) براى آنها حاصل مى شد، لذا بدون هیچ گونه مهرى آماده همسرى با او شدند، ولى همان گونه که گفتیم وجود چنین مصداقى براى حکم بالا از نظر تاریخى ثابت نیست، آنچه مسلّم است اینکه خداوند چنین اجازه اى را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) داده بود به خاطر فلسفه اى که بعداً به آن اشاره مى شود.
3. از این آیه به خوبى استفاده مى شود که اجراى صیغه ازدواج با لفظ «هبه» تنها مخصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده و هیچ فرد دیگرى نمى تواند با چنین لفظى عقد ازدواج را اجرا کند، ولى اگر اجراى عقد با لفظ ازدواج و نکاح انجام گیرد جایز است، هر چند نامى از مهر برده نشود، زیرا همان گونه که گفتیم در صورت عدم ذکر مهر باید مهرالمثل پرداخت (در حقیقت همانند آن است که تصریح به مهرالمثل شده باشد).

4. گوشه اى از فلسفه تعدّد زوجات پیامبر(صلی الله علیه و آله)جمله اخیر در آیه فوق در واقع اشاره به فلسفه این احکام مخصوص پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) است. این جمله مى گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله) شرایطى دارد که دیگران ندارند و همین تفاوت سبب تفاوت در احکام شده است.
به تعبیر روشن تر، مى گوید: هدف این بوده که قسمتى از محدودیّت ها و مشکلات از دوش پیامبر (صلی الله علیه و آله) از طریق این احکام برداشته شود.
و این تعبیر لطیفى است که نشان مى دهد ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله) با زنان متعدّد و مختلف براى حلّ یک سلسله مشکلات اجتماعى و سیاسى در زندگى او بوده است، زیرا مى دانیم هنگامى که پیامبر (صلی الله علیه و آله) نداى اسلام را بلند کرد تک و تنها بود و تا مدّت ها جز عدّه محدود و کمى به او ایمان نیاوردند. او بر ضدّ تمام معتقدات خرافى عصر و محیط خود قیام کرد و به همه اعلان جنگ داد. طبیعى است که همه اقوام و قبایل آن محیط بر ضدّ او بسیج شوند.
و باید از تمام وسایل براى شکستن اتّحاد نامقدّس دشمنان استفاده کند که یکى از آنها ایجاد رابطه خویشاوندى از طریق ازدواج با قبایل مختلف بود، زیرا محکم ترین
رابطه در میان عرب جاهلى رابطه خویشاوندى محسوب مى شد و داماد قبیله را همواره از خود مى دانستند و دفاع از او را لازم، و تنها گذاشتن او را گناه مى شمردند.
قرائن زیادى در دست داریم که نشان مى دهد ازدواج هاى پیامبر (صلی الله علیه و آله) لااقل در بسیارى از موارد جنبه سیاسى داشته است.
و بعضى ازدواج هاى او مانند ازدواج با زینب، براى شکستن سنّت جاهلى بوده که شرح آن را ذیل آیه 37 همین سوره بیان کردیم.
بعضى دیگر براى کاستن از عداوت، یا طرح دوستى و جلب محبّت اشخاص و یا اقوام متعصّب و لجوج بوده است.
روشن است کسى که در 25 سالگى که عنفوان جوانى او بوده با زن بیوه چهل ساله اى ازدواج مى کند وتا 53 سالگى تنها به همین زن بیوه قناعت مى نماید، و به این ترتیب دوران جوانى خود را پشت سر گذاشته و به کهولت سن مى رسد و بعد به ازدواج هاى متعدّدى دست مى زند، حتماً دلیل و فلسفه اى دارد و با هیچ حسابى آن را نمى توان به انگیزه هاى علاقه جنسى پیوند داد.
زیرا با اینکه مسأله ازدواج متعدّد در میان عرب در آن روز بسیار ساده و عادى بوده و حتّى گاه همسر اوّل به خواستگارى همسر دوم مى رفته، و هیچ گونه محدودیّتى براى گرفتن همسر قائل نبودند، براى پیامبر (صلی الله علیه و آله) ازدواج هاى متعدّد در سنین جوانى نه مانع اجتماعى داشت و نه شرایط سنگین مالى و نه کمترین نقصى محسوب مى شد.
جالب اینکه در تواریخ آمده است پیامبر (صلی الله علیه و آله) تنها با یک زن باکره ازدواج کرد و او عایشه بود. بقیّه همسران او همه زنان بیوه بودند که طبعاً نمى توانستند از جنبه هاى جنسى چندان تمایل کسى را برانگیزند. (577)
حتّى در بعضى از تواریخ مى خوانیم که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با زنان متعدّدى ازدواج کرد و جز مراسم عقد انجام نشد و هرگز با آنها آمیزش نکرد، حتّى در مواردى تنها به خواستگارى بعضى از زنان قبایل قناعت کرد.(578)
و آنها به همین قدر خوشحال بودند و مباهات مى کردند که زنى از قبیله آنان به نام همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نامیده شده، و این افتخار براى آنها حاصل گشته است، و به این
ترتیب رابطه و پیوند اجتماعى آنها با پیامبر (صلی الله علیه و آله) محکم تر و در دفاع از او مصمّم تر مى شدند.
از سوى دیگر، با اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) مسلّمآ مرد عقیمى نبود ولى فرزندان کمى از او به یادگار ماند، در حالى که اگر این ازدواج ها به خاطر جاذبه جنسى این زنان انجام مى شد باید فرزندان بسیارى از او به یادگار مانده باشد.
و نیز قابل توجّه است که بعضى از این زنان، مانند عایشه، هنگامى که به همسرى پیامبر (صلی الله علیه و آله) درآمد بسیار کم سنّ وسال بود و سال ها گذشت تا توانست یک همسر واقعى براى او باشد. این نشان مى دهد که ازدواج با چنین دخترى انگیزه هاى دیگرى داشته و هدف اصلى همان ها بوده است که در بالا اشاره کردیم.
گرچه دشمنان اسلام خواسته اند ازدواج هاى متعدّد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را دستاویز شدیدترین حملات مغرضانه قرار دهند و از آن افسانه هاى دروغین بسازند، ولى سنّ بالاى پیامبر هنگام این ازدواج هاى متعدّد از یک سو، و شرایط خاصّ سنّى و قبیله اى این زنان از سوى دیگر، و قراین مختلفى که در بالا به قسمتى از آن اشاره کردیم از سوى سوم، حقیقت را آفتابى مى کند و توطئه هاى مغرضان را فاش مى سازد (ر.ک : ج 17، ص 402 ـ 410).

احکامى در چگونگى ارتباط پیامبر با همسرانش

(تُرْجِى مَنْ تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِى إِلَیْکَ مَنْ تَشَاءُ وَمَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکَ ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَلاَ یَحْزَنَّ وَیَرْضَیْنَ بِمَا آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَاللهُ یَعْلَمُ مَا فِى قُلُوبِکُمْ وَکَانَ اللهُ عَلِیمآ حَلِیمآ)
(موعد) هر یک از آنان ]= همسرانت[ را بخواهى مى توانى به تأخیر اندازى، وهر کدام را بخواهى نزد خود جاى دهى؛ و هرگاه بعضى از آنان را که برکنار ساخته اى بخواهى نزد خود جاى دهى، گناهى بر تو نیست؛ این (حکم الهى) براى روشنى چشم آنان، و اینکه غمگین نباشند و همگى به آنچه به آنان مى دهى راضى شوند نزدیک تر است؛ و خدا آنچه را در دل هاى شماست مى داند، و خداوند دانا و داراى حلم است (از مصالح بندگان خود باخبر است، و در کیفر آنها عجله نمى کند).
(سوره احزاب، آیه 51)

شأن نزول :

در تفسیر آیات 28 و29 همین سوره و بیان شأن نزول آنها گفتیم که جمعى از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) ـ بنابر آنچه مفسّران نقل کرده اند ـ به پیامبر (صلی الله علیه و آله) عرض کردند: بر نفقه و هزینه زندگى ما بیفزا (زیرا چشمشان به غنایم جنگى افتاده بود، و چنین مى پنداشتند که باید از آن بهره زیادى به آنها برسد) آیات مزبور نازل شد و صریحاً به آنها گوشزد کرد که اگر دنیا و زینت دنیا را مى خواهند براى همیشه از پیامبر(صلی الله علیه و آله) جدا شوند، و اگر خدا و پیامبر و روز جزا را خواهانند با زندگى ساده او بسازند.
از این گذشته آنها در چگونگى تقسیم اوقات زندگى پیامبر (صلی الله علیه و آله) در میان خود نیز با یکدیگر رقابت هایى داشتند که حضرت را با آن همه گرفتارى و اشتغالات در مضیقه قرار مى داد، هرچند او کوشش لازم را در زمینه رعایت عدالت در میان آنها مى کرد، ولى باز گفت وگوهاى آنها ادامه داشت. آیه فوق نازل شد و پیامبر را در تقسیم اوقاتش در میان آنها کاملاً آزاد گذاشت.
و ضمناً به آنها اعلام کرد که این حکم الهى است تا هیچ گونه نگرانى و سوءِ برداشتى براى آنها حاصل نشود. (579)
تفسیر :