فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

چرا گناه و ثواب افراد باشخصیّت مضاعف است

گفتیم گرچه آیات فوق پیرامون همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) سخن مى گوید که اگر اطاعت خدا کنند پاداشى مضاعف دارند، و اگر گناه آشکارى مرتکب شوند کیفر مضاعف خواهند داشت، ولى از آنجا که ملاک و معیار اصلى همان داشتن مقام و شخصیّت و موقعیّت اجتماعى است، این حکم درباره افراد دیگر که موقعیّتى در جامعه دارند نیز صادق است.
این گونه افراد تنها متعلّق به خویشتن نیستند، بلکه وجود آنها داراى دو بُعد است : بُعدى تعلّق به خودشان دارد و بُعد دیگر تعلّق به جامعه، و برنامه زندگى آنها مى تواند جمعى را هدایت یا عدّه اى را گمراه کند.
بنابراین اعمال آنها دو اثر دارد، یک اثر فردى و دیگر اثر اجتماعى، و از این لحاظ هر یک داراى پاداش و کیفرى است.
لذا در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «یُغفَرُ لِلجاهِلِ سَبعونَ ذَنباً قَبلَ أن یُغفَرَ لِلعالِمِ ذَنبٌ واحِدٌ؛ هفتاد گناه جاهل بخشوده مى شود پیش از آنکه یک گناه از عالم بخشوده شود». (564)
از این گذشته همواره رابطه نزدیکى میان سطح علم و معرفت با پاداش و کیفر است، همان گونه که در بعضى از احادیث اسلامى مى خوانیم: «إنَّ الثَّوابَ عَلى قَدرِ العَقلِ؛ پاداش به اندازه عقل و آگاهى انسان است». (565)
و در حدیث دیگرى از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «إنَّما یُداقُّ اللّهُ العِبادَ فى الحِسابِیَومَ القِیامَةِ عَلى قَدرِ ما آتاهُم مِن العُقولِ فى الدُّنیا؛ خداوند در روز قیامت، در حساب بندگان به اندازه عقلى که به آنها در دنیا داده دقّت و سختگیرى مى کند». (566)
حتّى در روایتى از امام صادق (علیه السلام) آمده است که توبه عالم در برخى مراحل پذیرفته نخواهد شد، سپس به آیه 17 سوره نساء استناد فرمود: «إنَّما التَّوبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذینَ یَعمَلونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ؛ توبه تنها براى کسانى است که از روى جهل و نادانى کار بدى انجام مى دهند». (567)
و از اینجا روشن مى شود که ممکن است مفهوم «مضاعف» یا «مرّتین» در اینجا افزایش ثواب و عقاب باشد، گاه دو برابر و گاه بیشتر، درست همانند اعدادى که جنبه تکثیر دارد، به خصوص اینکه راغب در مفردات در معنى «ضعف» مى گوید: ضاعَفتُهُ ضَمَمتُ اِلَیهِ مِثلَهُ فَصاعِداً: «آن را مضاعف ساختم یعنى همانندش و یا بیشتر و چند برابر بر آن افزودم.» ـ دقّت کنید.
روایتى که در بالا درباره تفاوت گناه عالم وجاهل تا هفتاد برابر ذکر کردیم گواه دیگرى بر این مدّعاست.
اصولاً سلسله مراتب اشخاص و تفاوت آن بر اثر موقعیّت اجتماعى و الگو واسوه بودن نیز ایجاب مى کند که پاداش و کیفر الهى نیز به همین نسبت باشد.
این بحث را با حدیثى از امام سجّاد علىّ بن الحسین (علیهما السلام) پایان مى دهیم. کسى به امام عرض کرد: «اِنَّکُم أهلَ بَیتٍ مَغفورٌ لَکُم؛ شما خانواده اى هستید که خداوند شما را مشمول آمرزش خود قرار داده».
امام در غضب شد و فرمود: «نَحنُ أحرى أن یَجرِىَ فینا ما أجرَى اللّهُ فى أزواجِ النَّبِىِّ مِن أن نَکونَ کَما تَقولُ، اِنّا نَرى لِمُحسِنِنا ضِعفَینِ مِنَ الأجرِ وَ لِمُسیئِنا ضِعفَینِ مِن العَذابِ، ثُمَّ قَرَأ الآیَتَینِ؛ ما سزاوارتریم که آنچه را خدا درباره همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) جارى کرده در مورد ما جارى شود، نه چنانکه تو مى گویى، ما براى نیکوکارانمان دو پاداش و براى بدکارانمان دو کیفر و عذاب قائل هستیم، سپس دو آیه فوق را به عنوان شاهد تلاوت فرمود»(568) (ر.ک: ج 17، ص 299 ـ 309).

همسران پیامبر و لزوم مراقبت از گفتار و رفتار خویش

(یَا نِسَاءَ النَّبِىِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنْ اتَّقَیْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَّعْرُوفآ * وَقَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الاْولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرآ * وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِى بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللهِ وَالْحِکْمَةِ إِنَّ اللهَ کَانَ لَطِیفآ خَبِیرآ)
اى همسران پیامبر! شما همچون یکى از زنان (عادى) نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید. * و در خانه هاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات بپردازید، و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط مى خواهد پلیدى (گناه) را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. * آنچه را در خانه هاى شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده مى شود یادآور شوید؛ خداوند به اسرار دقیق آگاه و داناست. (سوره احزاب، آیات 32-34)
تفسیر :

همسران پیامبر باید چنین باشند

در آیات گذشته سخن از موقعیّت و مسؤولیّت سنگین همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود، در آیات مورد بحث این موضوع همچنان ادامه مى یابد و طىّ آیاتى، هفت دستور مهم به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى دهد.
نخست در مقدّمه کوتاهى مى فرماید: «اى همسران پیامبر، شما همچون یکى از زنان عادى نیستید اگر تقوا پیشه کنید» (یَا نِسَاءَ النَّبِىِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ).
شما به خاطر انتسابتان به پیامبر (صلی الله علیه و آله) از یک سو، و قرار گرفتنتان در کانون وحى و شنیدن آیات قرآن و تعلیمات اسلام از سوى دیگر، داراى موقعیّت خاصّى هستید که مى توانید سرمشقى براى همه زنان باشید، چه در مسیر تقوا و چه در مسیر گناه.
بنابراین موقعیّت خود را درک کنید و مسؤولیّت سنگین خویش را به فراموشى نسپارید، و بدانید که اگر تقوا پیشه کنید در پیشگاه خدا مقام بسیار ممتازى خواهید داشت.
و به دنبال این مقدّمه که طرف را براى پذیرش مسؤولیّت ها آماده مى سازد و به آنها شخصیّت مى دهد، نخستین دستور در زمینه عفّت را صادر مى کند و مخصوصاً به سراغ یک نکته باریک مى رود تا مسائل دیگر در این رابطه خود به خود روشن گردد. مى فرماید: «پس به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند» (فَلاَتَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ).
بلکه هنگام سخن گفتن، جدّى و خشک و به طور معمولى سخن بگویید، نه همچون زنان کم شخصیّت که سعى دارند با تعبیرات تحریک کننده که گاه توأم با ادا و اطوار مخصوصى است که افراد شهوت ران را به فکر گناه مى افکند سخن بگویید.
تعبیر «الَّذى فى قَلبِهِ مَرَضٌ» (کسى که در دل او بیمارى است) تعبیر بسیار گویا و رسایى است از این حقیقت که غریزه جنسى در حدّ تعادل و مشروع عین سلامت است، امّا هنگامى که از این حد بگذرد نوعى بیمارى خواهد بود تا آنجا که گاه به سرحدّ جنون مى رسدکه از آن تعبیر به جنون جنسى مى کنند، و امروز دانشمندان انواع و اقسامى از این بیمارى روانى را که بر اثر طغیان این غریزه و تن در دادن به انواع آلودگى هاى جنسى و محیط هاى کثیف به وجودمى آید، درکتاب هاى خود شرح داده اند.
در پایان آیه دومین دستور را این گونه شرح مى دهد: «شما باید به صورت شایسته اى که مورد رضاى خدا و پیامبر و توأم با حق و عدالت باشد سخن بگویید» (وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا).
در حقیقت جمله «لا تَخضَعنَ بِالقَولِ» اشاره به کیفیّت سخن گفتن دارد و جمله «قُلنَ قَولاً مَعرُوفًا» اشاره به محتواى سخن.
البتّه «قول معروف» (گفتار نیک و شایسته)، معناى وسیعى دارد که علاوه بر آنچه گفته شد، هرگونه گفتار باطل و بیهوده و گناه آلود و مخالف حق را نفى مى کند.
ضمناً جمله اخیر مى تواند توضیحى براى جمله نخست باشد، مبادا کسى تصوّر کند که باید برخورد زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) با مردان بیگانه موذیانه یا دور از ادب باشد، بلکه باید برخورد شایسته و مؤدّبانه و در عین حال بدون هیچ گونه جنبه هاى تحریک آمیز باشد.
سپس سومین دستور را که آن در زمینه رعایت عفّت است چنین بیان مى کند: «شما در خانه هاى خود بمانید و همچون جاهلیّت نخستین در میان جمعیّت ظاهر نشوید» و اندام و وسایل زینت خود را در معرض تماشاى دیگران قرار ندهید (وَ قَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الاْولَى).
«قَرن» از مادّه «وقار» به معنى سنگینى است، و کنایه از قرار گرفتن در خانه هاست. بعضى نیز احتمال داده اند که از مادّه «قرار» بوده باشد که از نظر نتیجه تفاوت چندانى با معناى اوّل نخواهد داشت. (569)

«تَبَرَّج» به معنى آشکار ساختن زینت در برابر مردم است، و از مادّه «برج» گرفته شده که در برابر دیدگان همه ظاهر است. امّا اینکه منظور از «جاهلیّت اولى» چیست، ظاهراً همان جاهلیّتى است که مقارن عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، و چنانکه در تواریخ آمده، در آن وقت زنان حجاب درستى نداشتند و دنباله روسرى هاى خود را به پشت سر مى انداختند به طورى که گلو و قسمتى از سینه و گردنبند و گوشواره هاى آنها نمایان بود و به این ترتیب قرآن همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از این گونه اعمال باز مى دارد.
بدون شک این یک حکم عام است و تکیه آیات بر زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به عنوان تأکید بیشتر است، درست مثل اینکه به شخص دانشمندى بگوییم تو که دانشمندى دروغ مگو. مفهومش این نیست که دروغ گفتن براى دیگران مجاز است، بلکه منظور این است که یک مرد عالم باید به صورت مؤکّدتر و جدّى تر از این کار پرهیز کند.
به هر حال این تعبیر نشان مى دهد که جاهلیّت دیگرى همچون جاهلیّت عرب در پیش است که ما امروز در عصر خود آثار این پیشگویى قرآن در دنیاى متمدّن مادّى را مى بینیم.
ولى مفسّران پیشین نظر به اینکه چنین امرى را پیش بینى نمى کردند، براى تفسیر این کلمه به زحمت افتاده بودند، لذا «جاهلیّت اولى» را به فاصله میان آدم و نوح، یا فاصله میان عصر داود و سلیمان که زنان با پیراهن هاى بدن نما بیرون مى آمدند تفسیر کرده اند، تا جاهلیّت قبل از اسلام را «جاهلیّت ثانیه» بدانند.
ولى چنانکه گفتیم نیازى به این سخنان نیست، بلکه ظاهر این است که «جاهلیّت اولى» همان جاهلیّت قبل از اسلام است که در جاى دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده است (سوره آل عمران، آیه 154 و سوره مائده، آیه 50 و سوره فتح، آیه 26) و «جاهلیّت ثانیه»، جاهلیّتى است که بعداً پیدا خواهد شد (همچون عصر ما) شرح بیشتر این موضوع را در بحث نکات خواهیم داد.
بالاخره دستور چهارم و پنجم و ششم را به این صورت بیان مى فرماید: «شما زنان پیامبر نماز را بر پا دارید، زکات بدهید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید» (وَأَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ آتِینَ الزَّکَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ).
اگر در میان عبادات روى نماز و زکات تکیه مى کند به خاطر آن است که نماز، مهم ترین راه ارتباط و پیوند با خالق است، و زکات هم در عین اینکه عبادت بزرگى است پیوند محکمى با خلق خدا محسوب مى شود.و امّا جمله «أَطِعنَ اللّهَ وَ رَسولَهُ» یک حکم کلّى است که تمام برنامه هاى الهى را فرامى گیرد.
این دستورهاى سه گانه نیز نشان مى دهد که احکام فوق مخصوص به زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست، بلکه براى همگان است، هر چند در مورد آنان تأکید بیشترى دارد.
در آخرین آیه مورد بحث، هفتمین و آخرین وظیفه همسران پیامبر بیان شده، و هشدارى است به همه آنان براى استفاده کردن از بهترین فرصتى که در اختیار آنان براى آگاهى بر حقایق اسلام قرار گرفته، مى فرماید: «آنچه را در خانه هاى شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده مى شود یاد کنید» و خود را در پرتو آن بسازید که بهترین فرصت را در اختیار دارید (وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِى بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَةِ).
شما در خاستگاه وحى قرار گرفته اید و در مرکز و کانون نور قرآن، حتّى اگر در خانه نشسته اید مى توانید از آیاتى که در فضاى خانه شما از زبان مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله) طنین افکن است به طور شایسته از تعلیمات اسلام و سخنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) بهره مند شوید که هر نفسش درسى است و هر سخنش برنامه اى.
در اینکه میان «آیات اللّه» و «حکمت» چه فرقى است، برخى مفسّران گفته اند: هر دو اشاره به قرآن است، منتها تعبیر «آیات» جنبه اعجاز آن را بیان مى کند و تعبیر «حکمت» محتواى عمیق و دانشى را که در آن نهفته است باز مى گوید.
بعضى دیگر گفته اند: «آیات اللّه» اشاره به آیات قرآن است و«حکمت» اشاره به سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اندرزهاى حکیمانه او.
گرچه هر دو تفسیر مناسب مقام و الفاظ آیه است، تفسیر اوّل نزدیک تر به نظر مى رسد، زیرا تعبیر «تلاوت» با آیات الهى مناسب تر است. به علاوه در آیات متعدّدى از قرآن تعبیر «نزول» در مورد آیات و حکمت هر دو آمده است، مانند آیه 231 سوره بقره: (وَ مَا أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتَابِ وَالْحِکْمَةِ)، شبیه همین تعبیر در آیه 113 سوره نساء نیز آمده است.
سرانجام در پایان آیه مى فرماید: «خداوند لطیف و خبیر است» (إِنَّ اللَّهَ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا).
اشاره به اینکه او از دقیق ترین و باریک ترین مسائل باخبر و آگاه است، و نیّات شما را به خوبى مى داند، و از اسرار درون سینه هاى شما باخبر است.این در صورتى است که «لطیف» را به معنى کسى که از دقایق آگاه است تفسیر کنیم، و اگر به معنى «صاحب لطف» تفسیر شود اشاره به این است که خداوند هم نسبت به شما همسران پیامبر لطف و رحمت دارد، و هم نسبت به اعمالتان «خبیر» و آگاه است.
این احتمال نیز وجود دارد که تکیه بر عنوان «لطیف» به خاطر اعجاز آیات قرآن، و تکیه بر «خبیر» به خاطر محتواى حکمت آمیز آن باشد، در عین حال این معانى هم با هم منافات ندارند و قابل جمع اند (ر.ک: ج 17، ص 318 ـ 320).