مسئولیت سنگین همسران پیامبر
(یَا أَیُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لّاِزْوَاجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحآ جَمِیلا * وَإِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الاْخِرَةَ فَإِنَّ اللهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْکُنَّ أَجْرآ عَظِیمآ * یَا نِسَاءَ النَّبِىِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللهِ یَسِیرآ * وَمَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ للهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحآ نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقآ کَرِیمآ)
اى پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مى خواهید بیایید با هدیه اى شما را بهره مند ساخته و به نیکویى رها سازم. * و اگر شما خدا و پیامبرش و سراى آخرت را مى خواهید، خداوند براى نیکوکاران شما پاداش عظیمى آماده ساخته است.» * اى همسران پیامبر! هر کس از شما گناه آشکار و فاحشى مرتکب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود؛ و این براى خدا آسان است. * و هر کس از شما براى خدا و پیامبرش خضوع کند و عمل صالح انجام دهد، دوباره به او پاداش خواهیم داد، و روزى پرارزشى براى او آماده کرده ایم.
(سوره احزاب، آیات 28-31)
شأن نزول :
مفسّران شأن نزول هاى متعدّدى براى آیات فوق ذکر کرده اند که از نظر نتیجه چندان تفاوتى با هم ندارند.
از این شأن نزول ها استفاده مى شود که همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) بعد از پاره اى از غزوات که غنایم سرشارى در اختیار مسلمین قرار گرفت تقاضاهاى مختلفى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد افزایش نفقه یا لوازم گوناگون زندگى داشتند.
طبق نقل بعضى از تفاسیر، امّ سَلَمه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) کنیزى خدمتگزار خواست و میمونه، حلّه و زینب بنت جَحش پارچه مخصوص یمنى، حَفصه جامه مصرى، جُوَیریّه لباس مخصوص، و سوده گلیم خیبرى. خلاصه هر کدام درخواستى داشتند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) که مى دانست تسلیم شدن در برابر چنین درخواست هایى ـ که معمولاً پایانى نداردـ چه عواقبى براى بیت نبوّت در بر خواهد داشت، از انجام دادن این خواست ها سر باز زد و مدّت یک ماه از آنها کناره گرفت. آیات فوق نازل شد و با لحن قاطع و در عین حال توأم با رأفت و رحمت به آنها هشدار داد که اگر زندگى
پرزرق و برق دنیا را مى خواهید مى توانید از پیامبر (صلی الله علیه و آله) جدا شوید و به هر کجا مى خواهید بروید، و اگر به خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و روز جزا دل بسته اید و به زندگى ساده و افتخارآمیز خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) قانع هستید، بمانید و از پاداش هاى بزرگ پروردگار برخوردار شوید.
و به این ترتیب پاسخ محکم و قاطعى به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) داد که دامنه توقّع را گسترده بودند، و آنها را میان ماندن و جدا شدن از او مخیّر ساخت.
تفسیر :
یا سعادت جاودان، یا زرق و برق دنیا
فراموش نکرده اید که در آیات نخست این سوره، خداوند تاج افتخارى بر سر زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نهاد و آنها را به عنوان «امّ المؤمنین» (مادر مؤمنان) معرّفى کرد. بدیهى است مقامات حسّاس و افتخارآفرین همیشه وظایف سنگینى نیز به همراه دارد. پس چگونه زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى توانند «امّ المؤمنین» باشند ولى فکر و قلبشان در گرو زرق و برق دنیا باشد؟ و چنین پندارند که اگر غنایمى نصیب مسلمانان شده است، همچون همسران پادشاهان، بهترین قسمت هاى غنایم را به خود اختصاص دهند و چیزى که با جانبازى و خون هاى پاک شهیدان به دست آمده تحویل آنان گردد، در حالى که در گوشه و کنار افرادى در نهایت عسرت زندگى مى کنند.
از این گذشته، نه تنها پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مقتضاى آیات پیشین اسوه مردم است که خانواده او نیز باید اسوه خانواده ها و زنانش مقتداى زنان باایمان تا دامنه قیامت باشند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) پادشاه نیست که حرمسرایى داشته باشد پرزرق و برق و زنانش غرق جواهرات گران قیمت و وسایل تجمّلاتى باشند.
شاید هنوز گروهى از مسلمانان مکّه که به عنوان مهاجر به مدینه آمده بودند بر «صفّه» (سکّوى مخصوصى که در کنار مسجد پیغمبر قرار داشت) شب را تا صبح مى گذراندند و خانه و کاشانه اى در آن شهر نداشتند. در چنین شرایطى هرگز پیامبر (صلی الله علیه و آله) اجازه نخواهد داد زنانش چنان توقّعاتى داشته باشند.
از پاره اى از روایات استفاده مى شود که حتّى بعضى از آنان خشونت سخن را با پیامبر (صلی الله علیه و آله) به آن حد رساندند که گفتند: لَعَلَّکَ تَظُنُّ اِن طَلَّقتَنا لا نَجِدُ زَوجاً مِن قَومِنا غَیرَکَ: «تو گمان مى کنى که اگر ما را طلاق دهى همسرى غیر از تو در میان قوم و قبیله خود نخواهیم یافت؟». (561)
اینجاست که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به فرمان خدا مأمور مى شود با قاطعیّت تمام با این مسأله برخورد کند و براى همیشه وضع خود را با آنها روشن سازد.
به هر حال نخستین آیه از آیات فوق، پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مخاطب ساخته مى گوید: «اى پیامبر، به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا را مى خواهید و طالب زینت آن هستید بیایید هدیه اى به شما دهم و شما را به طرز نیکویى رها کنم، بى آنکه خصومت و مشاجره اى در کار باشد» (یَا أَیُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لاِزْوَاجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلاً).
«اُمَتِّعکُنَّ» از مادّه «متعه» است و چنانکه در آیه 236 سوره بقره گفتیم، منظور از آن هدیه اى است که با شؤون زن متناسب باشد، و در اینجا مقصود این است که مقدار مناسبى بر مهر بیفزاید یا اگر مهرى تعیین نشده است، هدیه شایسته اى به آنها بدهد به طورى که راضى شوند و جدایى در محیط دوستانه انجام پذیرد.
«سَراح» در اصل از مادّه «سرح» (بر وزن شرح) به معنى گیاه و درختى است که برگ و میوه دارد، و«سَرَحتُ الإبِل» یعنى شتر را رها کردم تا از گیاهان و برگ درختان بهره گیرد، سپس به معنى وسیع تر یعنى رها کردن هر چیز و هر شخص اطلاق شده و گاه به عنوان کنایه از طلاق دادن نیز مى آید. «تَسریحُ الشَّعر» به شانه زدن مو گفته مى شود که در آن نیز معناى رهایى افتاده است.
منظور از «سَراح جمیل» در آیه مورد بحث، رها کردن زنان توأم با نیکى و خوبى و بدون نزاع و قهر است.
در اینجا مفسّران و فقهاى اسلامى بحث مشروحى دارند که آیا منظور از این سخن در آیه فوق این است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) زنان خود را مخیّر میان ماندن و جدا شدن کرد؟ و اگر آنها جدایى را انتخاب مى کردند خود طلاق محسوب مى شد و نیازى به اجراى صیغه طلاق نداشت؟
یا منظور این بوده که آنها یکى از دو راه را انتخاب کنند، اگر جدایى را انتخاب مى کردند پیامبر (صلی الله علیه و آله) اقدام به اجراى صیغه طلاق مى کرد، و گرنه به حال خود باقى مى ماندند.
البتّه آیه فوق دلالتى بر هیچ یک از این دو امر ندارد و اینکه برخى تصوّر کرده اند آیه گواه بر تخییر زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) است و این حکم را از مختصّات پیامبر (صلی الله علیه و آله) شمرده اند، زیرا در حقّ سایر مردم جارى نمى شود، درست به نظر نمى رسد.
بلکه جمع میان آیه فوق و آیات طلاق ایجاب مى کند که منظور جدا شدن از طریق طلاق است.
به هر حال این مسأله در میان فقهاى شیعه و اهل سنّت مورد گفت وگوست هر چند قول دوم، یعنى جدا شدن از طریق طلاق، نزدیک تر به ظواهر آیات است.
به علاوه تعبیر «اُسَرِّحکُنّ» (شما را رها سازم) ظهور در این دارد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) اقدام به جدا ساختن آنها مى فرمود، به خصوص اینکه مادّه «تسریح» به معنى طلاق در جاى دیگر از قرآن مجید (سوره بقره آیه 229) به کار رفته است. (562)
در آیه بعد مى افزاید: «امّا اگر شما خدا و پیامبرش را مى خواهید، و سراى آخرت را، و به زندگى ساده از نظر مادّى و احیاناً محرومیّت ها قانع هستید، خداوند براى نیکوکاران شما پاداش عظیم آماده ساخته است» (وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَالدَّارَ الآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْکُنَّ أَجْرًا عَظِیمًا).
در حقیقت در این چند جمله تمام پایه هاى ایمان و برنامه هاى مومن جمع است. از یک سو ایمان و اعتقاد به خدا و پیامبر و روز قیامت و طالب این اصول بودن، و از سوى دیگر در برنامه هاى عملى نیز در صف نیکوکاران و محسنین و محسنات قرار گرفتن.
بنابراین تنها اظهار عشق و علاقه به خدا و سراى دیگر وپیامبر (صلی الله علیه و آله) کافى نیست، برنامه هاى عملى نیز باید هماهنگ با آن باشد.
و به این ترتیب، خداوند تکلیف همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) را که باید الگو و اسوه زنان باایمان باشند براى همیشه روشن ساخت. داشتن زهد و پارسایى و بى اعتنایى به زرق و برق و تجمّلات دنیا و توجّه خاص به ایمان و عمل صالح و معنویّت، اگر چنین هستند بمانند و مشمول افتخار بزرگ همسرى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باشند، و گرنه راه خود را در پیش گیرند و از او جدا شوند.
گرچه مخاطب در این سخنان همسران پیامبرند، محتواى آیات و نتیجه آن همگان را شامل مى شود، مخصوصاً کسانى که در مقام رهبرى خلق و پیشوایى و تأسّى مردم قرار گرفته اند. آنها همیشه بر سر دو راهى قرار دارند، یا استفاده از موقعیّت ظاهرى خویش براى رسیدن به زندگى مرفّه مادّى، یا تن دادن به محرومیّت ها براى نیل به رضاى خدا و هدایت خلق.
سپس در آیه بعد به بیان موقعیّت زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در برابر کارهاى نیک و بد و همچنین مقام ممتاز و مسؤولیّت سنگین آنها، با عباراتى روشن پرداخته مى گوید : «اى زنان پیامبر، هر کدام از شما گناه آشکار و معصیت فاحشى انجام دهد، عذاب او دو چندان خواهد بود، و این براى خدا آسان است» (یَا نِسَاءَ النَّبِىِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَ کَانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا).
شما در خانه وحى و مرکز نبوّت زندگى مى کنید، آگاهى شما در زمینه مسائل اسلامى با توجّه به تماس دائم با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از توده مردم بیشتر است. به علاوه دیگران به شما نگاه مى کنند و اعمالتان سرمشقى است براى آنها.
بنابراین گناهتان در پیشگاه خدا عظیم تر است، چرا که هم ثواب و هم عذاب بر طبق معرفت و میزان آگاهى و همچنین تأثیر آن در محیط داده مى شود، شما هم سهم بیشترى از آگاهى دارید و هم موقعیّت حسّاس ترى از نظر تأثیر گذاردن روى جامعه.
از همه اینها گذشته، اعمال خلاف شما از یک سو پیامبر را آزرده خاطر مى سازد، و از سوى دیگر به حیثیت او لطمه مى زند، و این خود گناه دیگرى محسوب مى شود و مستوجب عذاب دیگرى است.
منظور از «فاحِشَهٍ مُبَیِّنَةٍ» گناهان آشکار است و مى دانیم مفاسد گناهانى که از افراد باشخصیّت سر مى زند بیشتر در زمانى خواهد بود که آشکارا باشد. در مورد «ضعف» و «مضاعف» سخنى داریم که در بحث نکات خواهد آمد.
امّا اینکه مى فرماید: این کار بر خدا آسان است، اشاره به این است که هرگز گمان نکنید مجازات کردن شما براى خداوند مشکلى دارد و ارتباطتان با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مانع از آن خواهد بود، آن گونه که در میان مردم معمول است که گناهان دوستان و نزدیکان خود را نادیده یا کم اهمّیّت مى گیرند، نه چنین نیست این حکم باقاطعیّت در مورد شما اجرا خواهد شد.
امّا در نقطه مقابل نیز، «و هر کس از شما در برابر خدا و پیامبر خضوع و اطاعت کند و عمل صالحى به جا آورد، پاداش او را دوچندان خواهیم داد، و روزى پرارزشى را براى او فراهم ساخته ایم» (وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُوْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا).
«یَقنُت» از مادّه «قنوت» به معنى اطاعت توأم با خضوع و ادب است(563) و قرآن با این تعبیر به آنها گوشزد مى کند که هم مطیع فرمان خدا و پیامبر باشند، و هم شرط ادب را کاملاً رعایت کنند.
در اینجا باز به این نکته برخورد مى کنیم که تنها ادّعاى ایمان و اطاعت کافى نیست، بلکه باید به مقتضاى «وَ تَعْمَلْ صالِحاً» آثار آن در عمل نیز هویدا گردد.
«رزق کریم» معناى گسترده اى دارد که تمام مواهب معنوى و مادّى را در بر مى گیرد، و تفسیر آن به بهشت براى آن است که بهشت کانون همه این مواهب است.
نکته :