فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

2. قدرت و امانت، دو شرط مهم

در آیات فوق و همچنین آیه 26 سوره قصص مهم ترین شرط براى یک کارمند یا کارگر نمونه دو چیز بیان شده است: نخست قوّت و توانایى، و دیگر امانت و درستکارى.
البتّه گاه مبانى فکرى و اخلاقى انسان ایجاب مى کند که داراى این صفت باشد (همان گونه که در مورد موسى (علیه السلام) در سوره قصص آمده است) و گاه نظام جامعه و حکومت صالح ایجاب مى کند که حتّى عفریت جنّ به این دو صفت الزاماً متّصف شود، امّا به هر حال هیچ کار بزرگ و کوچکى در جامعه بدون دارا بودن این دو شرط انجام پذیر نیست، خواه از تقوا سرچشمه گیرد و خواه از نظام قانونى جامعه ـ دقّت کنید.

3. تفاوت «علم من الکتاب» و«علم الکتاب»

در آیات مورد بحث درباره کسى که تخت ملکه سبا را در کمترین مدّت نزد سلیمان آورد به عنوان (الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ) «کسى که بخشى از علم کتاب را دارا بود» تعبیر شده است، در حالى که در سوره رعد آیه 43 در مورد پیامبر(صلی الله علیه و آله) و گواهان بر حقّانیّت او چنین آمده است: (قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِى وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ) «بگو: کافى است براى گواهى میان من و شما، خداوند و کسى که در نزد او علم کتاب است».
در حدیثى از ابو سعید خدرى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده است که ابوسعید مى گوید: من از معنى «الَّذى عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتاب» (که در داستان سلیمان آمده است) از محضرش سؤال کردم، فرمود: او وصىّ برادرم سلیمان بن داوود بود. عرض کردم «وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتاب» از چه کسى سخن مى گوید؟ فرمود: «ذاکَ أخی عَلِىُّ بنِ أبى طالِب؛ او برادرم علىّ بن ابى طالب است». (539)
توجّه به تفاوت «عِلمٌ مِنَ الکِتاب» که علم جزئى را مى گوید، و«عِلمُ الکِتاب» که علم کلّى را بیان مى کند روشن مى سازد که میان آصف و على (علیه السلام) چه اندازه تفاوت بوده است.
ازاین رو در روایات بسیارى مى خوانیم که اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است، یک حرف آن نزد آصف بن برخیا بود و چنان خارق عادتى را انجام داد، و نزد امامان اهل بیت علیهم السلام هفتاد و دو حرف آن است، و یک حرف آن مخصوص به ذات پاک خداست. (540)

4. هذا من فضل ربّى

دنیاپرستان مغرور هنگامى که به قدرت مى رسند همه چیز را جز خود فراموش مى کنند و تمام امکاناتى را که به دست آورده اند قارون وار که مى گفت: (إنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِى) «آنچه را دارم بر اثر علم و دانش من است»(541) از ناحیه خودشان مى دانند ولا غیر.
در حالى که بندگان خاصّ خدا به هر جا برسند مى گویند: (هَـذَا ِمْن فَضْلِ رَبِّى) «این از فضل خداست بر ما».
جالب اینکه سلیمان (علیه السلام) نه تنها این سخن را به هنگام مشاهده تخت ملکه سبا در برابرش بیان کرد، بلکه افزود: این براى این است که خدا مرا بیازماید، آیاشکرگزارم یا نه؟
قبلاً نیز در همین سوره خواندیم که سلیمان (علیه السلام) نعمت هاى خود را همه از خدا مى داند
و خاضعانه رو به درگاهش مى کند که: پروردگارا، شکر این همه نعمت را به من الهام کن، و توفیقى عطا فرما که بتوانم در پرتو آن، جلب رضاى تو کنم.
آرى این است معیار شناخت موحّدان خالص از دنیاپرستان مغرور، و این است راه ورسم مردان پرظرفیّت و باشخصیّت در برابر کم ظرفیّتان خودخواه.
گرچه معمول شده است که بعضى از متظاهران فقط این جمله پرمعنى سلیمان (هَـذَا ِمْن فَضْلِ رَبِّى) را بر سر در کاخ هاى طاغوتى خود مى نویسند، بى آنکه به آن اعتقادى داشته باشند و در عملشان کمتر انعکاسى داشته باشد، ولى مهم آن است که هم بر سر در خانه باشد، هم در پیشانى تمام زندگى انسان و در قلب او، عملش نشان دهد که همه را از فضل خدا مى داند و در مقام شکر آن برآید، نه شکر با زبان که شکر با عمل و با تمام وجود. (542)