فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

1. آداب نامه نگارى

آنچه در آیات فوق در مورد نامه سلیمان به مردم سبا آمده، الگویى است براى طرز نامه نگارى که گاه از مسائل مهم و سرنوشت ساز است.
با نام خداوند رحمان و رحیم شروع مى شود و با دو جمله حساب شده جان سخن را بیان مى کند.
از تواریخ اسلامى و روایات به خوبى برمى آید که پیشوایان بزرگ ما همیشه اصرار داشتند نامه ها را فشرده و مختصر، خالى از حشو و زواید و کاملاً حساب شده بنگارند.
امیرمؤمنان على (علیه السلام) به کارمندان و نمایندگانش در یک بخشنامه چنین نوشت : «أدِقّوا أقلامَکُم، وَ قارِبوا بَینَ سُطورِکُم، وَاحذِفوا عَنّی فُضولَکُم وَاقصِدوا قَصدَ المَعانی، وَ إیّاکُم وَالإکثارَ، فَإنَّ أموالَ المُسلِمینَ لا تَحتَمِلُ الإضرارَ؛ نوک قلم ها را تیز کنید، و سطرها را به هم نزدیک سازید، و مطالب زاید و اضافى را از نامه هایتان براى من حذف کنید، بیشتر به معنى توجّه کنید، و از توضیح و تفصیل بپرهیزید که اموال مسلمانان توانایى این هزینه و ضرر را ندارد». (523)
تیز کردن نوک قلم ها سبب مى شود کلمات را کوچک تر بنویسند، نزدیک ساختن سطور به یکدیگر و حذف تشریفات و اضافات نه تنها صرفه جویى در اموال
بیت المال، یا اموال خصوصى است که صرفه جویى در وقت نویسنده و خواننده نیز هست و حتّى گاه سبب مى شود که هدف اساسى نامه در لابه لاى جمله بندى هاى تشریفاتى از بین برود و نویسنده و خواننده به هدف خود نرسند.
در این اواخر معمول شده بود که برخلاف رویّه صدر اسلام، نامه ها را با القاب و الفاظ فراوان، و مقدّمات و حواشى و اضافات پر مى کردند، وچه وقت هاى گرانبهایى که بیهوده از این راه تلف مى شد و چه سرمایه هایى که از بین مى رفت.
مخصوصاً این نکته قابل توجّه است که در شرایط آن زمان که فرستادن یک نامه به وسیله یک پیک مخصوص گاه هفته ها طول مى کشید و هزینه ها داشت تا به مقصد برسد، در عین حال نهایت اختصار رعایت مى شد که نمونه هاى آن را در نامه هاى پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به خسروپرویز و قیصر روم و مانند آن مى توان ملاحظه کرد.
اصولاً نامه انسان دلیل بر چگونگى شخصیّت اوست، همان گونه که پیام آور ورسول انسان چنین است. در نهج البلاغة از على (علیه السلام) مى خوانیم: «رَسولُکَ تَرجُمانُ عَقلِکَ وَ کِتابُکَ أبلَغُ ما یَنطِقُ عَنکَ؛ فرستاده تو بازگوکننده عقل تو است و نامه ات گویاترین چیزى است که از تو سخن مى گوید». (524)
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «یُستَدَلُّ بِکِتابِ الرَّجُلِ عَلى عَقلِهِ، وَ مَوضِعِ بَصیرَتِهِ، وَبِرَسولِهِ عَلى فَهمِهِ وَ فِطنَتِهِ؛ نامه انسان دلیلى است بر میزان عقل و مقدار بصیرت او، وفرستاده او نشانه اى است از مقدار فهم و ذکاوت او». (525)
گفتنى است از روایات اسلامى استفاده مى شود که پاسخ نامه لازم است همان گونه که پاسخ سلام.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «رَدُّ جَوابِ الکِتابِ واجِبٌ کَوُجوبِ رَدِّ السَّلامِ؛ پاسخ نامه واجب است همان گونه که پاسخ سلام واجب است». (526)
و از آنجا که هر نامه اى معمولاً با تحیّتى همراه است، بعید نیست مشمول آیه شریفه (إِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا) «هنگامى که به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را به صورت بهتر یا همانند آن بدهید»(527) بوده باشد.

2. آیا سلیمان دعوت به تقلید کرد؟

بعضى از مفسّران گویى از ظاهر نامه سلیمان استفاده کرده اند که او مى خواست مردم کشور سبا را به پذیرش دعوت خود بدون ذکر دلیل وادارد.
سپس پاسخ داده اند که آمدن هدهد به آن صورت معجزآسا خود دلیلى بر حقّانیّت دعوت او بوده است. (528)
ولى ما فکر مى کنیم نیازى به این گونه جواب ها نیست، وظیفه پیامبر دعوت است و وظیفه دیگران تحقیق کردن.
به عبارت دیگر، دعوت انگیزه اى براى تحقیق است، همان گونه که ملکه سبا این کار را انجام داد، و در مقام تحقیق و آزمایش سلیمان برآمد تا روشن شود که آیا او یک پادشاه است یا پیامبر؟

3. اشارات پرمعنى در ماجراى سلیمان

در این بخش از داستان سلیمان (علیه السلام) نیز اشارات کوتاهى به مطالب مهمّى دیده مى شود :
1. روح دعوت انبیا در نفى برترى جویى که نفى هرگونه استعمار و تسلیم در برابر قانون حق است، خلاصه مى شود.
2. در حالى که اطرافیان ملکه سبا اعلام آمادگى براى جنگ کردند طبع ظریف زنانه او موافق جنگ نبود، لذا نظر آنها را به مسائل دیگر معطوف داشت.
3. از این گذشته اگر او تسلیم جنگ طلبى اطرافیان خود مى شد از حقیقت دور مى ماند و خواهیم دید که اقدام او براى آزمایش سلیمان از طریق فرستادن هدیه، نتیجه بسیار خوبى هم براى خودش و هم براى مردم کشور سبا به بار آورد و سبب شد که آنها راه حق را بیابند و متوسّل به خونریزى نشوند.
4. ضمناً از این ماجرا روشن مى شود برنامه هاى شورایى چنان نیست که همیشه به حق منتهى شود، چرا که در اینجا عقیده اکثریّت اطرافیان او این بود که توسّل به نیروى
نظامى مقدّم است، در حالى که عقیده ملکه سبا بر عکس آن بود، و در پایان ماجرا مى بینیم که حق با او بوده است.
و مى توان گفت این نوع مشورت غیر از آن است که امروز در میان ما رایج است، ما نظریّه اکثریّت را معیار قرار مى دهیم و حقّ تصمیم گیرى را براى آنها قائل هستیم، در حالى که در این نوع مشورت، حقّ تصمیم گیرى با رهبر جمعیّت است و مشاوران تنها اظهارنظر مى کنند، و آیه (شَاوِرْهُمْ فِى الاْمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ) «با آنها در کارها مشورت کن و هنگامى که تصمیم گرفتى بر خدا توکّل کن»(529) نیز اشاره به این قسم دوم از شورا است در حالى که آیه 38 شورى (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ) «کار مؤمنان باید به صورت مشورت انجام یابد» ظاهراً اشاره به قسم اوّل است. (530)
5. مشاوران ملکه سبا به او گفتند: «ما صاحبان قوّة و صاحبان بأس شدید هستیم».
ممکن است تفاوت این دو در این باشد که «قوّة» اشاره به کمّیّت عظیم لشکر و «بأس شدید» اشاره به کیفیّت کارآزمودگى و روح شجاعت و شهامت لشکریان باشد، یعنى ما هم از نظر کمّیّت لشکر و هم از نظر کیفیّت آمادگى کامل براى رزم با دشمن داریم.