فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

5. یک غذاى نیروبخش

از اینکه در آیات بالا صریحاً آمده است خداوند غذاى مریم را هنگام تولّد نوزاد رطب قرار داد، مفسّران چنین استفاده کرده اند که یکى از بهترین غذاها براى زنان بعد از وضع حمل، رطب (خرماى تازه) است.
در احادیث اسلامى نیز صریحآ به این مطلب اشاره شده است.
امیر مؤمنان على (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل مى فرماید: «لِیَکُن أوَّلَ ما تَأکُلُهُ النُّفَساءُ الرُّطَبُ، فَإنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ لِمَریَمَ علیها السلام: وَ هُزّى إلَیکِ بِجِذعِ النَّخلَةِ تُساقِط عَلَیکِ رُطَبًا جَنِیًّا؛ باید اوّلین چیزى که زن پس از وضع حمل مى خورد رطب باشد، زیرا خداوند بزرگ به مریم (علیها السلام) فرمود: درخت خرما را تکان ده، تا رطب تازه بر تو فرو ریزد». (409)
از ذیل همین حدیث استفاده مى شود که خوردن این غذا نه تنها براى مادر مؤثّر است بلکه در شیر او نیز اثر خواهد گذاشت.
حتّى از پاره اى از روایات استفاده مى شود که بهترین غذا و دارو براى زن باردار رطب است (ما تَأکُلُ الحامِلُ مِن شَىءٍ وَ لا تَتَداوی بِهِ أفضَلَ مِنَالرُّطَبِ).(410)
ولى مسلّماً اعتدال در همه چیز و حتّى در این موضوع باید رعایت شود، چنانکه از بعضى از روایات که در همین مورد وارد شده استفاده مى شود.
همچنین استفاده مى شود که اگر رطب پیدا نشود، از خرماى معمولى مى توان استفاده کرد.
غذاشناسان مى گویند: قند فراوانى که در خرما وجود دارد از سالم ترین قندهاست که حتّى در بسیارى از موارد، مبتلایان به بیمارى قند نیز مى توانند از آن استفاده کنند.
همین دانشمندان مى گویند: در خرما سیزده مادّه حیاتى و پنج نوع ویتامین را کشف کرده اند که مجموع آنها خرما را به صورت یک منبع غذایى غنى درآورده است. (411)
و این را مى دانیم که زنان در چنین حالى نیاز شدیدى به غذاى نیروبخش و پرویتامین دارند.
با پیشرفت دانش پزشکى اهمّیّت دارویى خرما نیز به ثبوت رسیده است. در خرما کلسیم که عامل اصلى استحکام استخوان هاست، همچنین فسفر که از عناصر اصلى تشکیل دهنده مغز و مانع ضعف اعصاب و خستگى است، و نیز پتاسیم که فقدان آن را در بدن علّت حقیقى زخم معده مى دانند وجود دارد(412) (ر.ک: ج 13، ص 51-61).

ادامه داستان حضرت مریم

(فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئآ فَرِیّآ * یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّآ * فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِى الْمَهْدِ صَبِیّآ * قَالَ إِنِّى عَبْدُ اللهِ آتَانِى الْکِتَابَ وَجَعَلَنِى نَبِیّآ * وَجَعَلَنِى مُبَارَکآ أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِى بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیّآ * وَبَرّآ
بِوَالِدَتِى وَلَمْ یَجْعَلْنِى جَبَّارآ شَقِیّآ * وَالسَّلاَمُ عَلَىَّ یَوْمَ وُلِدْتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیّآ)
(مریم) در حالى که او را در آغوش گرفته بود، وى را نزد قومش آورد؛ گفتند: «اى مریم! کار بسیار عجیب و بدى انجام دادى! * اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود، و نه مادرت زن بدکاره اى!» * (مریم) به او اشاره کرد؛ گفتند: «چگونه با کودکى که در گاهواره است سخن بگوییم؟!» * (ناگهان عیسى زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدایم؛ او کتاب آسمانى به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است. * و هرجا که باشم مرا وجودى پربرکت قرار داده؛ و تا زمانى که زنده ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است. * و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده؛ و جبّار و عصیانگر قرار نداده است. * و سلام (خدا) بر من، روزى که متولّد شدم، و روزى که مى میرم، و روزى که زنده برانگیخته خواهم شد!»
(سوره مریم، آیات 27-33)
تفسیر :

مسیح در گاهواره سخن مى گوید

مریم «او را در آغوش گرفت (و از بیابان به آبادى بازگشت) و نزد قومش آورد» (فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ).
هنگامى که آنها نوزاد را در آغوش او دیدند حیرت زده بر جاى ماندند. آنان که سابقه پاکدامنى مریم را داشتند و آوازه تقوا و کرامت او را شنیده بودند، سخت نگران شدند تا آنجا که برخى به تردید افتادند و برخى دیگر هم که در قضاوت عجول بودند زبان به ملامت و سرزنش او گشودند و گفتند: حیف از آن سابقه درخشان با این آلودگى! و صد حیف از آن دودمان پاکى که این گونه بدنام شد.
«گفتند: اى مریم، کار بسیار عجیب وبدى انجام دادى!» (قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا). (413)
بعضى دیگر گفتند: «اى خواهر هارون، نه پدرت مرد بدى بود و نه مادرت زن بدکاره اى» (یَا أُخْتَ هَـرُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ مَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا).
با وجود چنین پدر و مادر پاکى این چه وضعى است که در تو مى بینیم؟ چه بدى در طریقه پدر و روش مادر دیدى که از آن روى برگرداندى؟!
اینکه آنها به مریم گفتند: «اى خواهر هارون» موجب تفسیرهاى مختلفى در میان مفسّران شده است، امّا آنچه صحیح تر به نظر مى رسد این است که هارون مرد پاک و صالحى بود، آن چنان که در میان بنى اسرائیل ضرب المثل شده بود و هر کس را مى خواستند به پاکى معرّفى کنند مى گفتند: او برادر یا خواهر هارون است. طبرسى در مجمع البیان این معنى را در حدیث کوتاهى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل کرده است.(414)
در حدیث دیگرى که در کتاب سعد السعود آمده است چنین مى خوانیم : پیامبر (صلی الله علیه و آله) مغیره را به نجران (براى دعوت مسیحیان به اسلام) فرستاد، جمعى از مسیحیان به عنوان (خرده گیرى بر قرآن) گفتند: مگر شما در کتاب خود نمى خوانید «یا اخت هارون» در حالى که مى دانیم اگر منظور هارون برادر موسى است، میان مریم و هارون فاصله بسیارى بود.
مغیره چون نتوانست پاسخ بدهد مطلب را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرسید، حضرت فرمود : چرا در پاسخشان نگفتى در میان بنى اسرائیل معمول بوده که افراد نیک را به پیامبران و صالحان نسبت مى دادند. (415)
در این هنگام مریم به فرمان خدا سکوت کرد، تنها کارى که انجام داد این بود که «اشاره به نوزادش عیسى کرد» (فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ).
امّا این کار بیشتر تعجّب آنها را برانگیخت و شاید جمعى آن را حمل بر سخریه کردند و خشمگین گفتند: مریم، با کارى که انجام داده اى قوم خود را مسخره هم مى کنى.
به هر حال «گفتند: چگونه با کودکى که در گاهواره است سخن بگوییم؟» (قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِى الْمَهْدِ صَبِیًّا).
مفسّران در مورد کلمه «کان» که دلالت بر ماضى دارد، در اینجا گفت وگو بسیار کرده اند، ولى ظاهر این است که این کلمه در اینجا اشاره به ثبوت و لزوم وصف موجود است. به تعبیر روشن تر، آنها به مریم گفتند: چگونه با کودکى که در گهواره بوده و هست سخن بگوییم؟
شاهد این معنى آیات دیگر قرآن است مانند: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ: «شما بهترین امّتى بودید که به سود جامعه انسانى به وجود آمدید». (416)
مسلّماً جمله «کُنتُم» (بودید) در اینجا به معنى ماضى نیست، بلکه بیان استمرار و ثبوت این صفات براى جامعه اسلامى است.
و نیز درباره «مَهد» (گهواره) بحث کرده اند که عیسى (علیه السلام) هنوز به گهواره نرسیده بود، بلکه ظاهر آیات این است که به محض ورود مریم در میان جمعیّت در حالى که عیسى (علیه السلام) در آغوشش بود این سخن در میان او و مردم ردّوبدل شد.
امّا با توجّه به معنى کلمه «مهد» در لغت عرب، پاسخ این پرسش روشن مى شود.
واژه «مَهد» ـ چنانکه راغب در مفردات مى گوید ـ به معنى جایگاهى است که براى کودک آماده مى کنند، خواه گهواره باشد یا دامان مادر و یا بستر. مهد و مهاد هر دو در لغت به معنى المَکانُ المُمَهَّدُ الموَطّاُ : «محلّ آماده شده و گسترده» (براى استراحت و خواب) آمده است.
جمعیّت از شنیدن این گفتار مریم نگران و شاید عصبانى شدند، آن چنان که طبق بعضى از روایات، به یکدیگر گفتند: استهزاى او از انحرافش از جادّه عفّت بر ما سخت تر و سنگین تر است.
دیرى نپایید که ناگهان عیسى زبان به سخن گشود و «گفت: من بنده خدایم» (قَالَ إِنِّى عَبْدُ اللَّهِ).
«او کتاب آسمانى به من داده» (آتَینِىَ الْکِتَابَ).
«و مرا پیامبر قرار داده است» (وَ جَعَلَنِى نَبِیًّا).
«و مرا ـ هر جا که باشم ـ وجودى پربرکت (و مفید از هر نظر براى بندگان) قرار داده» (وَ جَعَلَنِى مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنْتُ).
«و تا زمانى که زنده ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است» (وَ أَوْصَینِى بِالصَّلَوةِ وَالزَّکَوةِ مَا دُمْتُ حَیًّا).
«و مرا نسبت به مادرم نیکوکار و قدردان و خیرخواه قرار داده» (وَ بَرًّا بِوَالِدَتِى). (417)
«و جبّار وشقى قرار نداده است» (وَ لَمْ یَجْعَلْنِى جَبَّارًا شَقِیًّا).
«جَبّار» به کسى مى گویند که براى خود هرگونه حقوقى بر مردم قائل است، ولى هیچ حقّى براى کسى نسبت به خود قائل نیست.
و نیز «جبّار» به کسى مى گویند که از روى خشم و غضب، افراد را مى زند و نابود مى کند و پیرو فرمان عقل نیست، یا مى خواهد نقص و کمبود خود را با ادّعاى عظمت و تکبّر برطرف سازد که همه اینها از صفات بارز طاغوتیان و مستکبران در هر زمان است. (418)
«شَقِىّ» به کسى گفته مى شود که اسباب گرفتارى، بلا و مجازات براى خود فراهم مى سازد. بعضى آن را به کسى که قبول نصیحت نمى کند تفسیر کرده اند، و پیداست که این دو معنى از هم جدا نیست.
درروایتى مى خوانیم: حضرت عیسى مى گوید:«قلب من نرم است و من خود را نزد خود کوچک مى دانم» (اشاره به اینکه نقطه مقابل جبّار و شقى این دو وصف است). (419)
و سرانجام عیسى گفت: «و سلام (خدا) بر من، روزى که متولّد شدم، و روزى که مى میرم، و روزى که زنده برانگیخته خواهم شد» (وَالسَّلاَمُ عَلَىَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا).
همان گونه که در شرح آیات مربوط به یحیى گفتیم، این سه روز در زندگى انسان، سه روز سرنوشت ساز و خطرناک است که سلامت در آنها جز به لطف خدا میسّر نمى شود و لذا این جمله هم در مورد یحیى آمده و هم در مورد حضرت مسیح (علیه السلام) با این تفاوت که در مورد اوّل، خداوند این سخن را مى گوید و در مورد دوم، مسیح این تقاضا را دارد (ر.ک: ج 13، ص 62 ـ 67).