مریم صدّیقه
(مَّا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کَانَا یَأْکُلاَنِ الطَّعَامَ انظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الاْیَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى یُؤْفَکُونَ)
مسیح فرزند مریم، فقط پیامبر (خدا) بود؛ پیش از وى نیز، پیامبرانى بودند؛ مادرش، زن بسیار راستگویى بود؛ هر دو، غذا مى خوردند؛ (با این حال، چگونه ادّعاى الوهیّت مسیح و پرستش مریم را دارید؟!) بنگر چگونه نشانه ها(ى حق) را براى آنها آشکار مى سازیم؛ سپس بنگر چگونه از حق منحرف مى شوند! (سوره مائده، آیه 75)
تفسیر :
مسیح فرستاده خدا بود
به دنبال بحثى که در آیات گذشته درباره غلوّ مسیحیان درباره حضرت مسیح و اعتقاد به الوهیّت او گذشت، در این آیات با دلایل روشنى در چند جمله کوتاه این اعتقاد آنها را ابطال مى کند. نخست مى فرماید: چه تفاوتى در میان مسیح و سایر پیامبران بود که عقیده به الوهیّت او پیدا کرده اید؟! «مسیح بن مریم فقط فرستاده خدا بود و پیش از او رسولان و فرستادگان دیگرى از طرف خدا آمدند» (مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ).
اگر رسالت از ناحیه خدا دلیل بر الوهیّت و شرک است، پس چرا درباره سایر پیامبران این مطلب را قائل نمى شوید؟
ولى مى دانیم مسیحیان منحرف هرگز قانع نیستند که عیسى را فرستاده خدا بدانند، بلکه عقیده عمومى آنها فعلاً بر این است که او را فرزند خدا و به یک معنى خود خدا مى دانند که براى بازخرید گناهان بشر (نه براى هدایت و رهبرى آنها) آمده است، و لذا به او لقب «فادى» (فداشونده در برابر گناهان بشر) مى دهند.
پس از آن، براى تأیید این سخن مى فرماید: «مادر او، زن بسیار راستگویى بود» (وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ).
اشاره به اینکه اوّلاً کسى که مادر دارد و در رحم زنى پرورش مى یابد و این همه نیاز دارد، چگونه مى تواند خدا باشد؟ ثانیآ اگر مادرش محترم است به خاطر این استکه او هم در مسیر رسالت مسیح با او هماهنگ بود و از رسالتش پشتیبانى مى کرد، و به این ترتیب بنده خاصّ خدا بود و نباید او را همچون یک معبود ـ آن طور که در میان مسیحیان رایج است و در برابر مجسّمه او تا سرحدّ پرستش خضوع مى کنند ـ عبادت کرد (ر.ک: ج 5، ص 54 ـ 55).
بشارت به ساره
(وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلاَمآ قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ * فَلَمَّا رَءَا أَیْدِیَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُوا لاَتَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ * وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ * قَالَتْ یَا وَیْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِى شَیْخآ إِنَّ هَذَا لَشَىْءٌ عَجِیبٌ * قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللهِ رَحْمَتُ اللهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ)
فرستادگان ما ]= فرشتگان [براى ابراهیم بشارت آوردند؛ گفتند: «سلام!» (او نیز) گفت : «سلام!» و چندان درنگ نکرد که گوساله بریانى (براى آنها) آورد. * (امّا) هنگامى که دید دست آنها به آن نمى رسد (و از آن نمى خورند) آنها را ناآشنا (و دشمن) شمرد؛ واز آنان احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس! ما به سوى قوم لوط فرستاده شده ایم.» * و همسرش ایستاده بود، (از خوشحالى) خندید؛ پس او را به اسحاق، و بعد از اسحاق به یعقوب بشارت دادیم. * گفت: «اى واى بر من! آیا من فرزند مى آورم در حالى که پیرزنم، و این شوهرم پیرمردى است؟! این راستى چیز عجیبى است!» * گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجّب مى کنى؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است؛ چرا که او ستوده و داراى مجد وعظمت است». (سوره هود، آیات 69-73)
تفسیر :