فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

3. پاسخ به سؤال

در اینجا سؤال معروفى است که «فخر رازى» و بعضى دیگر درباره نزول آیه در حق اهل بیت علیهم السلام ذکر کرده اند :
چگونه ممکن است منظور از «أَبْناءَنا» (فرزندان ما) حسن و حسین (علیهما السلام) باشد؟ در حالى که «أَبْناء» جمع است و جمع بر دو نفر گفته نمى شود؟
و چگونه ممکن است «نِسائَنا» که معنى جمع دارد تنها بر بانوى اسلام فاطمه (علیها السلام) اطلاق گردد؟
و اگر منظور از «أَنْفُسَنا» تنها على (علیه السلام) است، چرا به صیغه جمع آمده است؟!
پاسخ :
اوّلاً همان طور که قبلاً به طور مشروح ذکر شد، اجماع علماى اسلام و احادیث فراوانى که در بسیارى از منابع معروف و معتبر اسلامى اعم از شیعه و سنى در زمینه ورود این آیه در مورد اهل بیت علیهم السلام ، به ما رسیده است و در آنها تصریح شده
پیغمبر (صلی الله علیه و آله) غیر از على (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) و حسن و حسین (علیهما السلام) کسى را براى مباهله نبرد، قرینه آشکارى براى تفسیر آیه خواهد بود، زیرا مى دانیم از جمله قرائنى که آیات قرآن را تفسیر مى کند، سنت و شأن نزول قطعى است.
بنابراین، ایراد مزبور تنها متوجه شیعه نمى شود. بلکه همه دانشمندان اسلام باید به آن پاسخ گویند.
ثانیآ اطلاق صیغه جمع بر مفرد یا بر تثنیه تازگى ندارد، و در قرآن و غیر قرآن از ادبیات عرب و حتّى غیر عرب شواهد بسیارى دارد.
توضیح اینکه: بسیار مى شود به هنگام بیان یک قانون، یا تنظیم یک عهدنامه، حکم به صورت کلّى و به صیغه جمع آورده مى شود، و مثلاً در عهدنامه چنین مى نویسند : مسؤول اجراى آن، امضاءکنندگان عهدنامه و فرزندان آنها هستند، در حالى که ممکن است یکى از دو طرف تنها یک یا دو فرزند داشته باشد، این موضوع هیچ گونه منافاتى با تنظیم قانون یا عهدنامه به صورت «جمع» ندارد.
خلاصه اینکه: ما دو مرحله داریم، مرحله قرارداد و مرحله اجرا؛ در مرحله قرارداد گاهى الفاظ به صورت جمع ذکر مى شود تا بر همه مصادیق تطبیق کند، ولى در مرحله اجرا ممکن است مصداق منحصر به یک فرد باشد، و این انحصار در مصداق منافات با کلّى بودن مسأله ندارد.
به عبارت دیگر، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) موظّف بود طبق قراردادى که با نصاراى نجران بست، همه فرزندان و زنان خاصّ خاندانش و کسانى را که به منزله جان او بودند همراه خود به مباهله ببرد، ولى مصداقى جز دو فرزند و یک زن و یک مرد نداشت.
افزون بر این، در آیات قرآن موارد متعدّدى داریم که عبارت به صورت صیغه جمع آمده امّا مصداق آن به جهتى از جهات منحصر به یک فرد بوده است. مثلاً در همین سوره آیه 173 مى خوانیم: (الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ) «کسانى که مردم به آنها گفتند دشمنان (براى حمله به شما) اجتماع کرده اند از آنها بترسید».
که منظور از «النّاس» (مردم) طبق تصریح جمعى از مفسّران، نعیم بن مسعود است که از ابوسفیان اموالى گرفته بود تا مسلمانان را از قدرت مشرکان بترساند.(391)
و همچنین در آیه 181 مى خوانیم: (لَقَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْلَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللهَ فَقیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیاءُ) «خداوند گفتار کسانى را که مى گفتند: خدا فقیر است و ما بى نیازیم (و لذا از ما مطالبه زکات کرده است) شنید».
در حالى که منظور از «الّذین» در آیه طبق تصریح جمعى از مفسّران، حُیىّ بن اخطب یا فِنحاص است. (392)
گاهى اطلاق کلمه جمع بر مفرد به عنوان بزرگداشت نیز دیده مى شود، همان طور که درباره ابراهیم مى خوانیم: (إِنَّ إِبْرهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ) «ابراهیم امّتى بود خاضع در پیشگاه خدا»(393) در اینجا کلمه «امّت» که اسم جمع است بر فرد اطلاق شده است.

4. نوه هاى دخترى، فرزندان ما هستند

ضمنآ از آیه مباهله استفاده مى شود که به فرزندان دختر نیز حقیقتآ «ابن» گفته مى شود، برخلاف آنچه در جاهلیّت مرسوم بود که تنها فرزندان پسر را فرزند خود مى دانستند ومى گفتند :
بَنونا بَنو أبنائنا وبَناتُنا بَنوهُنَّ أبناءُ الرّجالِ الأباعِدِ
«فرزندان ما تنها پسرزاده هاى ما هستند امّا دخترزاده هاى ما ـ فرزندان مردم بیگانه محسوب مى شوند نه فرزندان ما». (394)
این طرز تفکّر مولود همان سنّت غلطى بود که در جاهلیّت عرب، دختران و زنان را عضو اصلى جامعه انسانى نمى دانستند و آنها را در حکم ظروفى براى نگاهدارى پسران مى پنداشتند.
چنانکه شاعر آنها مى گوید :
وإنّما اُمّهاتُ النّاسِ اوعِیَةٌ مُستَودَعاتٌ ولِلأنسابِ آباءٌ
«مادران مردم، حکم ظروفى براى پرورش آنها دارند ـ و براى نسب تنها پدران شناخته مى شوند». (395)
ولى اسلام این طرز تفکّر را به شدّت درهم کوبید و احکام فرزند را بر فرزندان پسرى و دخترى یکسان جارى ساخت.
در آیات 84 و85 سوره انعام درباره فرزندان ابراهیم (علیه السلام) مى خوانیم: (وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَـنَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسَى وَهَـرُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ * وَ زَکَرِیَّا وَیَحْیَى وَعِیسَى وَ إِلْیَاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ) «از فرزندان (ابراهیم)، داوود و سلیمان و ایّوب ویوسف و موسى و هارون بودند و این چنین نیکوکاران را پاداش مى دهیم * و نیز زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس که همه از صالحان بودند».
در این آیه حضرت مسیح (علیه السلام) از فرزندان ابراهیم شمرده شده، در حالى که فرزند دخترى بود و اصولاً پدرى نداشت.
در روایاتى که از طرق شیعه و اهل سنّت درباره امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) وارد شده اطلاق جمله «اِبنُ رَسُولِ اللهِ» (فرزند پیغمبر) کرارآ دیده مى شود.
در آیات مربوط به زنانى که ازدواج با آنها حرام است مى خوانیم: (وَ حَلاَئِلُ أَبْنَائِکُمْ) «یعنى همسران پسران شما».(396) در میان فقهاى اسلام این مسأله مسلّم است که همسران پسرها و نوه ها، چه دخترى باشند و چه پسرى بر شخص حرام است و مشمول آیه مورد بحث مى باشند.

5. آیا مباهله یک حکم عمومى است؟

بى شک آیه مورد بحث یک دستور کلّى براى دعوت به مباهله به مسلمانان نمى دهد، بلکه روى سخن در آن تنها به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است، ولى این موضوع مانع از آن نخواهد بود که مباهله در برابر مخالفان، یک حکم عمومى باشد و افراد باایمان که از تقوا و خداپرستى کامل برخوردارند به هنگامى که استدلالات آنها در برابر دشمنان بر اثر لجاجت به جایى نرسد از آنان دعوت به مباهله کنند.
از روایاتى که در منابع اسلامى نقل شده است نیز عمومیّت این حکم استفاده
مى شود. در تفسیر نورالثقلین، جلد 1، صفحه 351 حدیثى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «اگر سخنان حقّ شما را مخالفان نپذیرفتند آنها را به مباهله دعوت کنید».
راوى مى گوید: سؤال کردم چگونه مباهله کنم؟
فرمود: «خود را سه روز اصلاح اخلاقى کن».
و گمان مى کنم فرمود: روزه بگیر و غسل کن، و با کسى که مى خواهى مباهله کنى به صحرا برو، سپس انگشتان دست راستت را در انگشتان راست او بیفکن و از خودت آغاز کن و بگو: خداوندا! تو پروردگار آسمان هاى هفتگانه و زمین هاى هفتگانه اى و آگاه از اسرار نهان هستى، و رحمان ورحیمى، اگر مخالف من حقّى را انکار کرده و ادّعاى باطلى دارد بلایى از آسمان بر او بفرست، و او را به عذاب دردناکى مبتلا ساز!
و بعد بار دیگر این دعا را تکرار کن و بگو: اگر این شخص حق را انکار کرده و ادّعاى باطلى مى کند بلایى از آسمان بر او بفرست و او را به عذابى مبتلا کن!
سپس فرمود: «چیزى نخواهد گذشت که نتیجه این دعا آشکار خواهد شد. به خدا سوگند، هرگز نیافتم کسى را که حاضر باشد این چنین با من مباهله کند».(397)
ضمنآ از این آیه معلوم مى شود برخلاف حملات بى رویه افرادى که مى گویند : اسلام عملاً آیین مردان است و زنان در آن به حساب نیامده اند. زنان در مواقع حسّاس به سهم خود در پیشبرد اهداف اسلامى همراه مردان در برابر دشمن مى ایستاده اند. صفحات درخشان زندگى فاطمه بانوى اسلام (علیها السلام) و دخترش زینب کبرى (علیها السلام) و زنان دیگرى که در تاریخ اسلام گام بر جاى گام هاى آنها نهاده اند گواه این حقیقت است (ر.ک: ج 2، ص 671 ـ 685).