1. احکام «طلاق رجعى»
گفتیم طلاق رجعى آن است که شوهر مادام که عدّه به سر نیامده، هر زمان بخواهد مى تواند بازگردد و پیوند زناشویى را برقرار سازد، بى آنکه نیاز به عقد تازه اى باشد. و جالب اینکه رجوع با کمتر سخن و عملى که نشانه بازگشت باشد حاصل مى شود.
بعضى از احکامى که در آیات فوق آمده، مانند نفقه و مسکن، مخصوص عدّه طلاق رجعى است و نیز مسأله عدم خروج زن از خانه همسرش در حال عدّه، امّا در طلاق بائن، یعنى طلاقى که قابل رجوع نیست (مانند سومین طلاق) احکام مزبور وجود ندارد.
تنها در مورد زن باردار، حقّ نفقه و مسکن تا زمان وضع حمل ثابت است.
جمله (لاَ تَدْرِى لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْرًا) «تو نمى دانى شاید خداوند وضع تازه اى به وجود آورد» نیز اشاره به این است که همه یا قسمتى از احکام فوق مربوط به طلاق رجعى است. (351)
2. خدا «تکلیف ما لا یطاق» نمى کند
نه تنها حکم عقل بلکه حکم شرع بر این معنى گواه است که تکالیف انسان ها باید
در حدود توانایى آنها باشد. جمله «لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفساً إلّا ما آتاها» که در ضمن آیات فوق آمده نیز اشاره به همین معناست.
ولى در بعضى از روایات مى خوانیم که منظور از «ما آتاها»، «ما أعلَمَها» است، یعنى خداوند هر کس را به مقدارى تکلیف مى کند که به او اعلام کرده است؛ ازاین رو به این آیه در مباحث «اصل برائت» در علم اصول استدلال کرده اند که اگر انسان حکمى را نمى داند مسؤولیّتى در برابر آن ندارد.
ولى چون گاه عدم آگاهى سبب عدم توانایى مى شود، ممکن است منظور جهلى باشد که سرچشمه عجز گردد. بنابراین، آیه مى تواند مفهوم وسیعى داشته باشد که هم عدم قدرت راشامل شود و هم جهل راکه موجب عدم قدرت برانجام دادن کارمى گردد.
3. اهمّیّت نظام خانواده
دقّت وظرافتى که در بیان احکام زنان مطلّقه و حقوق آنها در آیات مورد بحث به کار رفته و حتّى بسیارى از ریزه کارى هاى این مسأله در آیات قرآن که در حقیقت قانون اساسى اسلام است بازگو شده، دلیل روشنى است به اهمّیّتى که اسلام براى نظام خانواده و حفظ حقوق زنان و فرزندان قائل است.
از طلاق تا آنجا که ممکن است جلوگیرى مى کند و ریشه هاى آن را مى خشکاند، امّا هرگاه کار به بن بست کشید و چاره اى جز طلاق و جدایى نبود اجازه نمى دهد حقوق فرزندان ویا زنان در این کشمکش پایمال شود، حتّى طرح جدایى را طورى مى ریزد که امکان بازگشت غالباً وجود داشته باشد.
دستورهایى همچون امساک به معروف و جدایى به معروف و نیز عدم زیان و ضرر و تضییق و سختگیرى نسبت به زنان و همچنین مشاوره شایسته براى روشن ساختن سرنوشت کودکان و مانند اینها که در آیات مورد بحث آمده، همگى گواه بر این معناست.
امّا متأسّفانه عدم آگاهى بسیارى از مسلمانان از این امور، یا عدم عمل به آن در عین آگاهى، سبب شده است که در هنگام جدایى و طلاق مشکلات زیادى براى خانواده ها و خصوصاً فرزندان به وجود آید و این نیست جز به خاطر اینکه مسلمانان از چشمه فیض بخش قرآن دور ماندند. مثلاً با اینکه قرآن با صراحت مى گوید: زنان مطلّقه نباید در دوران عدّه از خانه شوهر بیرون روند و شوهر حق ندارد آنها را بیرون بفرستد، کارى که اگر انجام شود امید بازگشت غالب زنان به زندگى زناشویى بسیار زیاد است، امّا کمتر زن و مرد مسلمانى را پیدا مى کنید که بعد از جدایى و طلاق به این دستور اسلامى عمل کند؛ و این راستى مایه تأسّف است (ر.ک: ج 24، ص 253 ـ 264).