فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

احکامی درباره طلاق

(یَا أَیُّهَا النَّبِىُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللهَ رَبَّکُمْ لاَ تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَلاَ یَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ وَتِلْکَ حُدُودُ اللهِ وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لاَ تَدْرِى لَعَلَّ اللهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِکَ أَمْرآ)
اى پیامبر! هر زمان خواستید زنان را طلاق دهید، در زمان عدّه، ]= در زمانى که از عادت ماهیانه پاک شده و با آنها نزدیکى نکرده باشید[، آنها را طلاق گویید و حساب عدّه را نگه دارید؛ و از (مخالفت فرمان) خدایى که پروردگار شماست بپرهیزید؛ نه شما آنها را از خانه هایشان بیرون کنید و نه آنها (در دوران عدّه) بیرون روند، مگر آنکه کار زشت آشکارى انجام دهند؛ این حدود (و مرزهاى) خداست، و هرکس از حدود الهى تجاوز کند به خویشتن ستم کرده؛ تو نمى دانى شاید خداوند بعد از این، وضع تازه اى (براى اصلاح) فراهم کند.
(سوره طلاق، آیه 1)
تفسیر :

شرایط طلاق و جدایى

گفتیم مهم ترین بحث این سوره همان بحث طلاق است که از نخستین آیه آن شروع مى شود، روى سخن را به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به عنوان پیشواى بزرگ مسلمانان کرده، سپس یک حکم عمومى را با صیغه جمع بیان مى کند. مى فرماید: «اى پیامبر، هنگامى که خواستید زنان را طلاق دهید، در زمان عدّه آنها را طلاق دهید» (یَا أَیُّهَا النَّبِىُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ).
این نخستین حکم از احکام پنجگانه اى است که در این آیه آمده است و چنانکه مفسّران از آن استفاده کرده اند، منظور این است که صیغه طلاق در زمانى اجرا شود که
زن از عادت ماهانه پاک شده و با همسرش نزدیکى نکرده باشد، زیرا طبق آیه 228 سوره بقره عدّه طلاق باید به مقدار «ثلاثة قروء» (سه بار پاک شدن) بوده باشد و در اینجا تأکید مى کند که طلاق باید با آغاز عدّه همراه گردد واین تنها در صورتى ممکن است که طلاق در حال پاکى بدون آمیزش تحقّق یابد، چه اینکه اگر طلاق در حال حیض واقع شود، آغاز زمان عدّه از آغاز طلاق جدا مى شود و شروع عدّه بعد از پاک شدن خواهد بود.
و همچنین اگر در حال طهارتى باشد که با همسرش نزدیکى کرده، باز جدایى زمان عدّه از زمان طلاق مسلّم است، زیرا چنین پاکى به خاطر آمیزش، دلیلى بر نبودن نطفه در رحم نیست ـ دقّت کنید.
به هر حال این نخستین شرط طلاق است.
در روایات متعدّدى از پیامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: «هرگاه کسى همسرش را در عادت ماهیانه طلاق دهد، باید به آن طلاق اعتنا نکند و بازگردد تا زن پاک شود، سپس اگر مى خواهد او را طلاق دهد اقدام کند».(334)
همین معنى در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز به طور مکرّر آمده، حتّى به عنوان تفسیر آیه ذکر شده است. (335)
آن گاه به دومین حکم که مسأله نگه داشتن حساب عدّه است پرداخته، مى فرماید : «حساب عدّه را نگه دارید» (وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ).
دقیقاً ملاحظه کنید سه بار زن، ایّام پاکى خود را به پایان رساند و عادت ماهیانه ببیند، هنگامى که سومین دوران پاکى پایان یافت و وارد عادت ماهیانه سوم شد، ایّام عدّه سر آمده و پایان یافته است.
اگر در این امر دقّت نشود ممکن است دوران عدّه بیش از مقدار لازم محسوب گردد و ضرر و زیانى متوجّه زن شود، زیرا او را از ازدواج مجدّد باز مى دارد و اگر کمتر باشد، هدف اصلى از عدّه که حفظ حریم ازدواج اوّل و مسأله عدم انعقاد نطفه است رعایت نشده.
«أحصوا» از مادّه «احصاء» به معنى شمارش است و در اصل از «حصى» به معنى ریگ گرفته شده، زیرا بسیارى از مردم در زمان هاى قدیم که به خواندن و نوشتن آشنا نبودند، حساب موضوعات مختلف را با ریگ ها نگه مى داشتند.
قابل توجّه اینکه مخاطب به نگهدارى حساب عدّه مردان هستند، این به خاطر آن است که مسأله حقّ نفقه و مسکن برعهده آنهاست و همچنین حقّ رجوع از آنِ آنان است، و گرنه زنان نیز موظّف اند که براى روشن شدن تکلیفشان، حساب عدّه را دقیقاً نگاه دارند.
بعد از این دستور همه مردم را به تقوا و پرهیزگارى دعوت کرده، مى فرماید: «از خدایى که پروردگار شماست بپرهیزید» (وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ).
او پروردگار و مربّى شماست و دستورهایش ضامن سعادت شما، بنابراین فرمان هاى او را به کار بندید و از عصیان و نافرمانیش بپرهیزید، مخصوصاً در امر طلاق و نگهدارى حساب عدّه، دقّت به خرج دهید.
بعد از آن به سومین و چهارمین حکم که یکى مربوط به شوهران است و دیگرى مربوط به زنان اشاره کرده مى فرماید: «شما آنها را از خانه هایشان خارج نسازید، و آنها نیز از خانه ها در دوران عدّه خارج نشوند» (لاَ تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لاَ یَخْرُجْنَ).
گرچه بسیارى از بى خبران این حکم اسلامى را هنگام طلاق، اصلاً اجرا نمى کنند و به محض جارى شدن صیغه طلاق، هم مرد به خود اجازه مى دهد زن را بیرون کند و هم زن خود را آزاد مى پندارد از خانه شوهر خارج شود و به خانه بستگان بازگردد، ولى این حکم اسلامى فلسفه بسیار مهمّى دارد، زیرا علاوه بر حفظ احترام زن، غالباً زمینه را براى بازگشت شوهر از طلاق و تحکیم پیوند زناشویى فراهم مى سازد.
پشت پا زدن به این حکم مهمّ اسلامى که در متن قرآن مجید آمده است، سبب مى شود بسیارى از طلاق ها به جدایى دائم منتهى شود، در حالى که اگر این حکم اجرا مى شد غالباً به آشتى و بازگشت مجدّد منتهى مى گشت.
امّا از آنجا که گاهى شرایطى فراهم مى شود که نگهدارى زن بعد از طلاق در خانه طاقت فرساست، به دنبال آن پنجمین حکم را به صورت استثنا اضافه کرده، مى گوید : «مگر اینکه آنها کار زشت آشکارى را انجام دهند» (إِلاَّ أَنْ یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ).
مثلاً آن قدر ناسازگارى، بدخلقى و بدزبانى با همسر و کسان او کند که ادامه حضور او در منزل باعث مشکلات بیشتر شود.

این معنى در روایات متعدّدى که از ائمّه اهل بیت علیهم السلام نقل شده است، دیده مى شود. (336)
البتّه منظور هر مخالفت و ناسازگارى جزئى نیست، زیرا در مفهوم کلمه «فاحِشَه» کار زشت مهم افتاده، خصوصآ اینکه به «مُبَیِّنَه» توصیف شده است.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از «فاحشه» عمل منافى عفّت باشد و در روایتى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده و منظور از خارج ساختن در این صورت، بیرون بردن براى اجراى حد و سپس بازگشت به خانه است.
امّا جمع میان هر دو معنى نیز ممکن است.
و باز به دنبال بیان این احکام، به عنوان تأکید مى افزاید: «این حدود ومرزهاى الهى است، هر کس از حدود الهى تجاوز کند به خویشتن ستم کرده» (وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ).
چرا که این قوانین و مقرّرات الهى، ضامن مصالح خود مکلّفین است و تجاوز از آن، خواه از ناحیه مرد باشد یا زن، لطمه به سعادت خود آنان مى زند.
و در پایان آیه ضمن اشاره لطیفى به فلسفه عدّه و عدم خروج زنان از خانه و اقامتگاه اصلى، مى فرماید: «تو نمى دانى شاید خداوند بعد از این ماجرا وضع تازه و وسیله اصلاحى فراهم سازد» (لاَ تَدْرِى لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْرًا).
با گذشتن زمان، طوفان خشم و غضب که غالباً موجب تصمیم هاى ناگهانى در امر طلاق و جدایى مى شود، فرو مى نشیند و حضور دائم زن در خانه در کنار مرد در مدّت عدّه و یادآورى عواقب شوم طلاق، خصوصاً در آنجا که پاى فرزندانى در کار است و اظهار محبّت هر یک نسبت به دیگرى زمینه ساز رجوع مى شود و ابرهاى تیره و تار دشمنى و کدورت را غالباً از آسمان زندگى آنها دور مى سازد.
جالب اینکه در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) مى خوانیم: «المُطَلَّقَةُ تَکتَحِلُ وَ تَختَضِبُ وَتُطَیِّبُ وَ تَلبَسُ ما شاءَت مِنَ الثِّیابِ، لاِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ لَعَلَّ اللّهَ یُحدِثُ بَعدَ ذلِکَ أمراً لَعَلَّها أن تَقَعَ فی نَفسِهِ فَیُراجِعَها؛ زن مطلّقه در دوران عدّه اش مى تواند آرایش کند، سرمه در چشم نماید، موهاى خود را رنگین و خود را معطّر سازد و هر لباسى که مورد
علاقه اوست بپوشد، زیرا خداوند مى فرماید: شاید خدا بعد از این ماجرا وضع تازه اى فراهم سازد و ممکن است از همین راه زن بار دیگر قلب مرد را تسخیر کرده و مرد رجوع کند». (337)
همان گونه که گفتیم، تصمیم بر جدایى و طلاق غالباً تحت تأثیر هیجان هاى زودگذر است که با گذشت زمان و معاشرت مستمرّ مرد وزن در یک مدّت نسبتاً طولانى ـ مدّت عدّه ـ و اندیشه پایان کار، صحنه به کلّى دگرگون مى شود و بسیارى از جدایى ها به آشتى منتهى مى گردد امّا به شرط اینکه دستورهاى اسلامى فوق یعنى ماندن زن در مدّت عدّه در خانه همسر سابق دقیقاً اجرا شود.
به خواست خدا بعداً خواهیم گفت که همه اینها مربوط به طلاق رجعى است
نکته ها :

1. «طلاق» منفورترین حلال ها

بدون شک قرارداد زوجیّت از جمله قراردادهایى است که باید قابل جدایى باشد، چرا که گاه عللى پیش مى آید که زندگى مشترک زن و مرد را با هم غیر ممکن، یا طاقت فرسا و مملو از مفاسد مى کند و اگر اصرار داشته باشیم این قرارداد تا ابد بماند، سرچشمه مشکلات زیادى مى گردد، لذا اسلام با اصل طلاق موافقت کرده است و اکنون نتیجه ممنوع بودن کامل طلاق در جوامع مسیحى را ملاحظه مى کنیم که چگونه زنان و مردان بسیارى به حکم قانون تحریف یافته مذهب مسیح(علیه السلام) طلاق را ممنوع مى شمرند و قانوناً همسر یکدیگرند، ولى در عمل از یکدیگر جدا زندگى مى کنند و حتّى هر کدام براى خود همسرى غیر رسمى انتخاب کرده اند.
پس اصل مسأله طلاق یک ضرورت است، امّا ضرورتى که باید به حدّاقل ممکن تقلیل یابد و تا آنجا که راهى براى ادامه زوجیّت است کسى سراغ آن نرود؛ به همین دلیل، در روایات اسلامى، شدیداً از طلاق مذمّت گردیده و به عنوان مبغوض ترین حلال ها از آن یاد شده است، چنانکه در روایتى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «ما مِن شَیءٍ أبغَضُ إلَى اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِن بَیتٍ یَخرُبُ فِى الإسلامِ بِالفُرقَةِ یَعنی الطَّلاقَ؛ هیچ عملى
منفورتر نزد خداوند متعال از این نیست که اساس خانه اى در اسلام با جدایى (یعنى طلاق) ویران گردد». (338)
و در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «ما مِن شَیءٍ مِمّا أحَلَّهُ اللّهُ أبغَضَ إلَیهِ مِنَ الطَّلاقِ؛ چیزى از امور حلال در پیشگاه خدا مبغوض تر از طلاق نیست». (339)
باز در حدیث دیگرى از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده است که فرمود: «تَزَوَّجُوا وَلا تُطَلِّقُوا فَإنَّ الطَّلاقَ یَهتَزُّ مِنهُ العَرشُ؛ ازدواج کنید و طلاق ندهید که طلاق عرش خدا را به لرزه درمى آورَد». (340)
چرا چنین نباشد، در حالى که طلاق مشکلات زیادى براى خانواده ها، زنان و مردان و مخصوصاً فرزندان به وجود مى آورد که آن را عمدتاً در سه قسمت مى توان خلاصه کرد :
1. مشکلات عاطفى ـ بدون شک مرد و زنى که سال ها یا ماه ها با یکدیگر زندگى کرده اند، سپس از هم جدا مى شوند، از نظر عاطفى جریحه دار خواهند شد و در ازدواج آینده، دائماً خاطره ازدواج گذشته آنها را نگران مى دارد و حتّى به همسر آینده با یک نوع بدبینى و سوءِظن مى نگرند. آثار زیانبار این امر بر کسى مخفى نیست، لذا بسیار دیده شده که این گونه زنان و مردان براى همیشه از ازدواج چشم مى پوشند.
2. مشکلات اجتماعى ـ بسیارى از زنان بعد از طلاق شانس زیادى براى ازدواج مجدّد، آن هم به طور شایسته و دلخواه ندارند و از این نظر گرفتار خسران شدید مى شوند و حتّى مردان بعد از طلاق همسر خود، شانس ازدواج مطلوبشان به مراتب کمتر خواهد بود، مخصوصاً اگر پاى فرزندانى در میان باشد، لذا غالباً ناچار مى شوند تن به ازدواجى در دهند که نظر واقعى آنها را تأمین نمى کند و از این نظر تا پایان عمر رنج مى برند.
3. مشکلات فرزندان ـ از همه اینها مهم تر مشکلات فرزندان است. کمتر دیده شده نامادرى ها همچون مادر، دلسوز و مهربان باشند وبتوانند خلاءِ عاطفى فرزندانى را که از آغوش پرمهر مادر بریده شده اند پر کنند، همان گونه که اگر زن سابق فرزند را با
خود ببرد، در مورد ناپدرى نیز این صادق است. البتّه هستند زنان و مردانى که نسبت به غیر فرزندان خود پرمحبّت و وفا دارند، ولى مسلّماً تعداد آنها کم است و به همین دلیل، فرزندان بعد از طلاق گرفتار بزرگ ترین زیان و خسران مى شوند و شاید غالب آنها سلامت روانى خود را تا آخر عمر از دست مى دهند.
و این ضایعه اى است نه تنها براى هر خانواده، بلکه براى کلّ جامعه؛ چرا که چنین کودکانى که از مهر مادر یا پدر محروم مى شوند، گاه به صورت افرادى خطرناک در مى آیند که بدون توجّه، تحت تأثیر روح انتقامجویى قرار گرفته و انتقام خود را از کلّ جامعه مى گیرند.
اگر اسلام این همه درباره طلاق سختگیرى کرده، دلیلش همین آثار زیانبار آن در ابعاد مختلف است.
و نیز به همین دلیل قرآن مجید صریحاً دستور مى دهد که هرگاه اختلافى میان زن و مرد پیدا شود، بستگان دو طرف در اصلاح آن دو بکوشند و از طریق تشکیل «محکمه صلح خانوادگى» از کشیده شدن دو همسر به دادگاه شرع، یا به مسأله طلاق و جدایى، مانع شوند. (341)

و باز به همین دلیل آنچه به خوشبینى زن و مرد و تحکیم پایه هاى علایق خانوادگى کمک کند از نظر اسلام مطلوب و آنچه آن را متزلزل سازد مبغوض و منفور است.