تفسیر :
بار دیگر به مسأله «قذف» و متّهم ساختن زنان پاکدامن باایمان، به اتّهام ناموسى بازگشته و به طور مؤکّد و قاطع مى گوید: «کسانى که زنان پاکدامن و بى خبر از هرگونه آلودگى و مؤمن را به نسبت هاى ناروا متّهم مى سازند در دنیا و آخرت از رحمت الهى دورند و عذاب عظیمى در انتظار آنهاست» (إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلاَتِ الْمُوْمِنَاتِ لُعِنُوا فِى الدُّنْیَا وَالاْخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ).
در واقع، سه صفت براى این زنان ذکر شده که هر کدام دلیلى است بر اهمّیّت ظلمى که بر آنها از طریق تهمت وارد مى گردد :
مُحصَنات: زنان پاکدامن، غافِلات: دور از هر گونه آلودگى، و مؤمِنات: زنان باایمان؛ به این ترتیب نشان مى دهد که تا چه حد نسبت ناروا دادن به این افراد، ظالمانه، ناجوانمردانه و درخور عذاب عظیم است.(291)
تعبیر به «غافِلات» تعبیر جالبى است که نهایت پاکى آنها را از هر گونه انحراف و بى عفّتى مشخّص مى کند. یعنى آنها نسبت به آلودگى هاى جنسى آن قدر بى اعتنا هستند که گویى اصلاً از آن خبر ندارند، زیرا موضع انسان در برابر گناه، گاه به صورتى درمى آید که اصلاً تصوّر گناه از فکر و مغز او بیرون مى رود، گویى اصلاً چنین عملى در خارج وجود ندارد و این مرحله عالى تقواست.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از «غافِلات»، زنانى باشد که از نسبت هاى ناروایى که به آنها داده شده بى اطّلاعند، و به همین دلیل از خود دفاع نمى کنند. در نتیجه آیه مورد بحث مطلب تازه اى در مورد این گونه اتّهامات مطرح مى کند، چرا که
در آیات گذشته سخن از تهمت زنندگانى بود که شناخته مى شدند و مورد مجازات قرار مى گرفتند، امّا در اینجا سخن از شایعه سازانى است که خود را از مجازات و حدّ شرعى پنهان داشته اند. قرآن مى گوید: اینها تصوّر نکنند که با این عمل مى توانند خود را براى همیشه از کیفر الهى دور دارند، خدا آنها را در این دنیا از رحمت خویش دور مى کند و در آخرت عذابى عظیم دارند.
گرچه آیه فوق بعد از داستان افک قرار گرفته و به نظر مى رسد که نزول آن بى ارتباط با این ماجرا نبوده، ولى مانند تمام آیاتى که در موارد خاصّى نازل مى شود و مفهوم آن کلّى است اختصاص به مورد معیّنى ندارد.
عجب اینکه بعضى از مفسّران مانند فخر رازى در تفسیرکبیر و بعضى دیگر اصرار دارند که مفهوم این آیه را محدود به تهمت زدن به زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدانند و این گناه را در سر حدّ کفر قرار دهند، و کلمه لعن را که در آیه وارد شده دلیل بر آن بشمرند.
در حالى که تهمت زدن هر چند گناه بسیار بزرگى است و اگر در مورد همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد گناه بزرگ تر و عظیم ترى محسوب مى شود، ولى به تنهایى موجب کفر نیست و لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله) در داستان «افک» با این گونه افراد معامله «مرتد» نکرد، بلکه در آیات بعد از آن که شرحش را خواندیم توصیه به عدم خشونت بیش از حد در مورد آنان فرمود که با کفر سازگار نیست.
و امّا «لعن» دورى از رحمت خداست که در مورد کافر و مرتکبان گناهان کبیره صادق است، لذا در همین آیاتى که درباره حدّ قذف گذشت (در احکام مربوط به لعان) دو بار کلمه «لعن» در مورد دروغگویان به کار رفته است.
در روایات اسلامى نیز کراراً کلمه «لعن» درباره بعضى از مرتکبان گناهان کبیره به کار رفته است. حدیث «لَعَنَ اللّهُ فِى الخَمرِ عَشرُ طَوائِفَ...؛ خدا ده گروه را در مورد شراب لعنت کرده...» معروف است.
آیه بعد چگونگى حال گروه تهمت زنندگان را در دادگاه بزرگ خدا مشخّص کرده، مى گوید: «آنها عذاب عظیمى دارند، در آن روز که زبان هاى آنها، دست ها و پاهایشان بر ضدّ آنان به اعمالى که مرتکب شده اند گواهى مى دهند» (یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ).
زبان آنها بى آنکه خودشان مایل باشند به گردش در مى آید و حقایق را بازگومى کند، این مجرمان بعد از مشاهده دلایل و شواهد قطعى جرم، بر خلاف میل باطنى خود صریحاً اقرار به گناه کرده و همه چیز را فاش مى سازند، چرا که جایى براى انکار نمى بینند.
دست و پاى آنها نیز به سخن در مى آید و حتّى طبق آیات قرآن، پوست تن آنها سخن مى گوید، گویى نوارهاى ضبط صوتى هستند که همه صداهاى انسان را ضبط کرده و آثار گناهان در طول عمر در آنها نقش بسته است. آرى، در آنجا که یوم البروز و روز آشکار شدن همه پنهانى هاست، ظاهر مى شوند.
و اگر مى بینیم در بعضى آیات قرآن اشاره به روز قیامت مى فرماید: «امروز ما بر دهان آنها مُهر مى زنیم و دست وپایشان با ما سخن مى گوید» (الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ)(292) منافاتى با آیه مورد بحث ندارد، چرا
که ممکن است در آغاز زبان ها از کار بیفتد و سایر اعضا شهادت دهند، و هنگامى که شهادت دست و پا حقایق را برملا کرد زبان به حرکت در آید که گفتنى ها را بگوید و به گناهان اعتراف کند.
سپس مى گوید: «در آن روز خداوند جزاى واقعى آنها را بى کم وکاست به آنها مى دهد» (یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ).
«و در آن روز مى دانند که خداوند حقّ مبین است» (وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ).
اگرامروز و در این دنیا در حقّانیّت پروردگار شکّ و تردید کنند، یامردم را به گمراهى بکشانند، در آن روز نشانه هاى عظمت، قدرت و حقّانیّتش آن چنان واضح مى شود که سرسخت ترین لجوجان را وادار به اعتراف مى کند (ر.ک: ج 14، ص 446-449).
احکامی درباره پوشش زن
(قُلْ لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ * وَقُلْ لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِى إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِى أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِى الاْرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوْ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلاَ یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللهِ جَمِیعآ أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)
به مؤمنان بگو چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و دامان خود را (از بى عفّتى) حفظ کنند؛ این براى آنان پاکیزه تر است؛ خداوند به آنچه انجام مى دهند آگاه است. * و به زنان باایمان بگو چشم هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند، و دامان خویش را (از بى عفّتى) حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار از آنان که نمایان است ـ آشکار نکنند، و(اطراف) روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان ]= کنیزانشان[، یا مردان سفیه وابسته (به آنها) که تمایلى به زن ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و(به زنان باایمان بگو: هنگام راه رفتن) پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینتِ پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و اى مؤمنان، همگى به سوى خدا بازگردید، تا رستگار شوید. (سوره نور، آیات 30-31)
شأن نزول :
در کتاب کافى در شأن نزول نخستین آیه از آیات فوق، از امام باقر (علیه السلام) چنین نقل شده است: جوانى از انصار در مسیر خود با زنى روبه رو شد ـ و در آن روز زنان مقنعه خود را در پشت گوش ها قرار مى دادند ـ (و طبعاً گردن و مقدارى از سینه آنها نمایان مى شد) چهره آن زن، نظر آن جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامى که زن گذشت، جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه مى کرد، در حالى که راه خود را ادامه مى داد تا اینکه وارد کوچه تنگى شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه مى کرد، ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیزى استخوان یا قطعه شیشه اى که در دیوار بود صورتش را شکافت.
هنگامى که زن گذشت، جوان به خود آمد دید خون از صورتش جارى است و به لباس وسینه اش ریخته! (سخت ناراحت شد) با خود گفت: به خدا سوگند خدمت پیامبر مى روم واین ماجرا را بازگو مى کنم. هنگامى که چشم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او افتاد فرمود چه شده است؟
جوان ماجرا را نقل کرد. در این هنگام جبرئیل، پیک وحى خدا، نازل شد و آیه فوق را آورد (قُلْ لِلْمُوْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ...). (293)
تفسیر :