حکم زن و مرد زنا کار
(الزَّانِیَةُ وَالزَّانِى فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِى دِینِ اللهِ إِنْ کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ * الزَّانِى لاَ یَنکِحُ إلاَّ زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا إِلاَّ زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ)
هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید؛ و نباید رأفت (و محبت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حکم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهى از مومنان مجازاتشان را مشاهده کنند! * مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمى کند؛ و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود در نمى آورد؛ و این کار بر مومنان حرام شده است! (سوره نور، آیات 2-3)
تفسیر :
حدّ «زانى» و «زانیه»
بعد از این بیان کلى، به نخستین دستور قاطع و محکم، پیرامون زن و مرد زناکار پرداخته، مى گوید: «زن و مرد زناکار را هر یک صد تازیانه بزنید» (الزَّانِیَةُ وَالزَّانِى فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ).
و براى تأکید بیشتر، اضافه مى کند: «هرگز نباید در اجراى این حدّ الهى گرفتار رأفت (محبت کاذب و دروغین) شوید، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید»
(وَلاَ تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِى دِینِ اللهِ إِنْ کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ).
و سر انجام، در پایان این آیه به نکته دیگرى براى تکمیل و نتیجه گیرى از این مجازات الهى اشاره کرده، مى گوید: «و باید گروهى از مومنان حضور داشته باشند و مجازات آن دو را مشاهده کنند» (وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ).
در واقع این آیه مشتمل بر سه دستور است :
1. حکم مجازات زنان و مردان آلوده به فحشاء (منظور از زنا آمیزش جنسى مرد و زن غیر همسر، و بدون مجوز شرعى است).
2. تأکید بر این که در اجراى این حدّ الهى گرفتار محبت ها و احساسات بى مورد
نشوید، احساسات و محبتى که نتیجه اى جز فساد و آلودگى اجتماع ندارد منتها براى خنثى کردن انگیزه هاى این گونه احساسات، مسأله ایمان به خدا و روز جزا را پیش مى کشد؛ چرا که نشانه ایمان به مبدأ و معاد، تسلیم مطلق در برابر فرمان او است، ایمان به خداوند عالم حکیم سبب مى شود که انسان بداند هر حکمى فلسفه و حکمتى دارد و بى دلیل تشریع نشده، و ایمان به معاد، سبب مى شود که انسان در برابر تخلف ها احساس مسئولیت کند.
در اینجا حدیث جالبى (از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده که توجه به آن لازم است :
«یُوْتَى بِوَالٍ نَقَصَ مِنَ الْحَدِّ سَوْطاً فَیُقالُ لَهُ: لِمَ فَعَلْتَ ذاکَ؟ فَیَقُولُ: رَحْمَةً لِعِبَادِکَ، فَیُقَالُ لَهُ أَنْتَ أَرْحَمُ بِهِمْ مِنِّی؟! فَیُوْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ، وَ یُوْتَى بِمَنْ زَادَ سَوْطاً، فَیُقالُ لَهُ: لِمَ فَعَلْتَ ذاکَ؟ فَیَقُولُ لِیَنْتَهُوا عَنْ مَعَاصِیکَ! فَیَقُولُ: أَنْتَ أَحْکُمُ بِهِ مِنِّى؟! فَیُوْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ!؛ روز قیامت بعضى از زمامداران را که یک تازیانه از حدّ الهى کم کرده اند در صحنه محشر مى آورند، به او گفته مى شود: چرا چنین کردى؟
مى گوید: براى رحمت به بندگان تو! پروردگار به او مى گوید: آیا تو نسبت به آنها از من مهربان تر بودى؟! و دستور داده مى شود او را به آتش بیفکنید!
دیگرى را مى آورند که یک تازیانه بر حدّ الهى افزوده، به او گفته مى شود :
چرا چنین کردى؟ در پاسخ مى گوید: تا بندگانت از معصیت تو خوددارى کنند! خداوند مى فرماید: تو از من آگاه تر و حکیم تر بودى؟! سپس دستور داده مى شود او را هم به آتش دوزخ ببرند». (283)
3. دستور حضور جمعى از مومنان در صحنه مجازات است؛ چرا که هدف تنها این نیست گنهکار عبرت گیرد، بلکه هدف آن است که مجازات او سبب عبرت دیگران هم شود.
و به تعبیر دیگر: با توجه به بافت زندگى اجتماعى بشر، آلودگى هاى اخلاقى در یک فرد ثابت نمى ماند، و به جامعه سرایت مى کند، براى پاکسازى باید همان گونه که گناه برملا شده، مجازات نیز برملا گردد.
و به این ترتیب، اساس پاسخ این سوال که: چرا اسلام اجازه مى دهد آبروى انسانى
در جمع بریزد روشن مى شود؛ زیرا مادام که گناه آشکار نگردیده و به دادگاه اسلامى کشیده نشده است «خداوند ستار العیوب» راضى به پرده درى نیست اما بعد از ثبوت جرم و بیرون افتادن راز از پرده استتار، و آلوده شدن جامعه، و کم شدن اهمیت گناه، باید به گونه اى مجازات صورت گیرد که اثرات منفى گناه خنثى شود و عظمت گناه به حال نخستین باز گردد.
اصولاً، در یک جامعه سالم باید «تخلف از قانون» با اهمیت تلقى شود، مسلماً اگر تخلف تکرار گردد، آن اهمیت شکسته مى شود و تجدید آن تنها با علنى شدن کیفر متخلفان است.
این واقعیت را نیز از نظر نباید دور داشت که بسیارى از مردم براى حیثیت و آبروى خود، بیش از مسأله تنبیهات بدنى اهمیت قائلند، و همین علنى شدن کیفر، ترمز نیرومندى بر روى هوس هاى سرکش آنها است.
از آنجا که سخن از مجازات زنان زناکار در میان است، سوالى پیش مى آید که : ازدواج مشروع با چنین زنانى چه حکمى دارد؟
آیه سوم این سوال را چنین پاسخ مى گوید: «مرد زناکار جز با زن آلوده دامان یا مشرک و بى ایمان ازدواج نمى کند، همان گونه که زن آلوده دامان جز با مرد زانى یا مشرک پیمان همسرى نمى بندد» (الزَّانِى لاَ یَنکِحُ إلاَّ زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا إِلاَّ زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ).
«و این کار بر مومنان تحریم شده است» (وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ).
در این که این آیه بیان یک حکم الهى است، یا خبر از یک قضیه خارجى و طبیعى؟ در میان مفسران گفتگو است :
بعضى معتقدند: آیه تنها یک واقعیت عینى را بیان مى کند که آلودگان همیشه دنبال آلودگان مى روند، و همجنس با همجنس پرواز مى کند، اما افراد پاک و با ایمان هرگز تن به چنین آلودگى ها و انتخاب همسران آلوده نمى دهند، و آن را بر خویشتن تحریم مى کنند، شاهد این تفسیر همان ظاهر آیه است که به صورت «جمله خبریه» بیان شده.
ولى گروه دیگر معتقدند: این جمله بیان یک حکم شرعى و الهى است مخصوصاً مى خواهد مسلمانان را از ازدواج با افراد زناکار باز دارد؛ چرا که بیمارى هاى اخلاقى همچون بیمارى هاى جسمى غالباً واگیردار است.
و از این گذشته، این کار یک نوع ننگ و عار براى افراد پاک محسوب مى شود.
به علاوه، فرزندانى که در چنین دامان هاى لکه دار یا مشکوکى پرورش مى یابند سر نوشت مبهمى دارند.
روى این جهات، اسلام این کار را منع کرده است.
شاهداین تفسیر جمله (وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ) است که در آن تعبیر به تحریم شده.
و شاهد دیگر روایات فراوانى است که از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و سایر پیشوایان معصوم علیهم السلام در این زمینه به ما رسیده و آن را به صورت یک حکم تفسیر کرده اند.
حتى بعضى از مفسران بزرگ در شأن نزول آیه چنین نوشته اند: «مردى از مسلمانان از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اجازه خواست که با «ام مهزول»ـ زنى که در عصر جاهلیت به آلودگى معروف بود، و حتى پرچمى براى شناسائى بر در خانه خود نصب کرده بود!ـ ازدواج کند، آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت». (284)
در حدیث دیگرى نیز از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «این آیه در مورد مردان و زنانى است که در عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آلوده زنا بودند، خداوند مسلمانان را از ازدواج با آنها نهى کرد، و هم اکنون نیز مردم مشمول این حکمند هر کس مشهور به این عمل شود، و حدّ الهى به او جارى گردد، با او ازدواج نکنید تا توبه اش ثابت شود». (285)
این نکته نیز لازم به یاد آورى است که: بسیارى از احکام به صورت «جمله خبریه» بیان شده است، و لازم نیست همیشه احکام الهى به صورت «امر» و «نهى» باشد.
ضمناً، باید توجه داشت عطف «مشرکان» بر «زانیان» در واقع براى بیان اهمیت مطلب است، یعنى گناه «زنا» همطراز گناه «شرک» است؛ چرا که در بعضى از روایات نیز وارد شده: شخص زناکار در آن لحظه اى که مرتکب این عمل مى شود از ایمان باز داشته مى شود «قالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ... لا یَزْنِی الزَّانِی حِینَ یَزْنِی وَ هُوَ مُوْمِنٌ وَ لا یَسْرِقُ السَّارِقُ حِینَ یَسْرِقُ وَ هُوَ مُوْمِنٌ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِکَ خُلِعَ عَنْهُ الإِیمَانُ کَخَلْعِ الْقَمِیصِ؛ شخص زناکار به هنگامى که مرتکب این عمل مى شود، مومن نیست، و همچنین سارق به هنگامى که مشغول دزدى است ایمان ندارد، چرا که به هنگام ارتکاب این عمل، ایمان را از او بیرون مى آورند همان گونه که پیراهن را از تن»!.(286)
نکته ها :
1. مواردى که حکم زنا اعدام است
آنچه در آیه فوق در مورد حدّ زنا آمده است یک حکم عمومى است که موارد استثنائى هم دارد از جمله «زناى محصن و محصنه» است که حدّ آن با تحقق شرائط، اعدام است.
منظور از «محصن» مردى است که همسرى دارد و همسرش در اختیار او است، و«محصنه» به زنى مى گویند که شوهر دارد و شوهرش نزد او است.
هر گاه کسى با داشتن چنین راه مشروعى باز هم مرتکب زنا بشود، حدّ او اعدام مى باشد، شرائط و کیفیت اجراى این حکم، در کتب فقهى مشروحاً آمده است. و نیز زناى با محارم حکم آن اعدام است.
همچنین زناى به عُنف و جبر حکم آن نیز همین است.
البته در بعضى از موارد، علاوه بر مسأله تازیانه، تبعید و پاره اى دیگر از مجازاتها نیز وجود دارد که شرح آن را باید در کتب فقهیه خواند.