فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

3. اوصاف الهى در پایان هر آیه

قابل توجّه اینکه در بسیارى از آیات قرآن اوصافى از خداوند، پایانگر بحث هاست. این اوصاف همیشه رابطه مستقیمى با محتواى آیه دارد و چنان نیست که انتخاب آن بدون مناسبت صورت گرفته باشد، از جمله در آیات مورد بحث هنگامى که سخن از ایلاء و تصمیم بر شکستن این قسم گناه آلود مى گوید، آیه با جمله «غفور رحیم» ختم مى شود، اشاره به اینکه این حرکت صحیح، سبب مى شود گذشته گناه آلود مشمول غفران رحمت الهى گردد، و هنگامى که سخن از تصمیم بر طلاق در میان است، روى اوصاف «سمیع علیم» تکیه مى شود. یعنى خداوند سخنان شما را مى شنود و از انگیزه طلاق و جدایى آگاه است و شما را بر طبق آن جزا مى دهد (ر.ک : ج 2، ص 180 ـ 184).

حكم عدّه زنان مطلّقه

(وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوءٍ وَلاَ یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِى ذَلِکَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلاَحآ وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ)
زنان مطلّقه، باید تا سه مرتبه عادت ماهیانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند (و عدّه نگه دارند)؛ و اگر به خدا و روز بازپسین، ایمان دارند، براى آنها حلال نیست که آنچه را خدا در رحم هایشان آفریده، کتمان کنند. و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (به زندگى زناشویى) در این مدّت، (از دیگران) سزاوارترند؛ این در صورتى است که (به راستى) خواهان اصلاح باشند. و براى زنان، همانند وظایفى که بر دوش آنهاست، حقوق شایسته اى قرار داده شده؛ و مردان بر آنان برترى دارند؛ و خداوند توانا و حکیم است. (سوره بقره، آیه 228)
تفسیر :

عدّه یا حریم ازدواج

در آیه قبل سخن از طلاق بود، و در این بخش سخن از احکام طلاق و آنچه مربوط به آن است که در مجموع، پنج حکم بیان شده. نخست درباره عدّه مى فرماید: «زنان مطّلقه باید به مدّت سه مرتبه عادت ماهیانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند» (وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوءٍ).
«قروء» جمع «قُرء» (بر وزن قفل) هم به معناى عادت ماهیانه و هم پاک شدن از آن آمده است، ولى این دو معنى را مى توان در یک مفهوم کلّى جمع کرد و آن انتقال از یکى از دو حالت به حالت دیگر است. راغب در مفردات معتقد است که «قُرء» در حقیقت اسم براى داخل شدن از حالت حیض به پاکى است، و چون هر دو عنوان در آن مطرح است، گاهى بر حالت حیض و گاهى به پاکى اطلاق مى شود.
از بعضى از روایات(237) و بسیارى از کتاب هاى لغت نیز استفاده مى شود که «قُرء»
به معناى جمع است و چون در حالت پاکى زن، خون عادت در وجود او جمع مى شود، این واژه به پاکى اطلاق شده است.
به هر حال در روایات متعدّدى تصریح شده که منظور از «ثلاثة قروء» که حدّ عدّه است، سه مرتبه پاک شدن زن از خون حیض است.(238)
و از آنجا که طلاق باید در حال پاکى ـ که با شوهر خود آمیزش جنسى نکرده باشد ـ انجام گیرد، این پاکى یک مرتبه محسوب مى شود و هنگامى که بعد از آن دوبار عادت ببیند و پاک شود، به محض اینکه پاکى سوم به پایان رسید و لحظه اى عادت شد، عدّه به پایان رسیده و ازدواج او در همان حالت جایز است.
ولى علاوه بر روایات، این حقیقت را از خود آیه نیز مى توان استفاده کرد، زیرا اوّلاً «قُرء» دو جمع دارد؛ یکى «قُروء» و دیگرى «اَقراء». بعضى تصریح کرده اند که «قُرء» به معناى پاکى و جمعش «قُروء» و«قُرء» به معناى حیض، جمعش «اَقراء» است. بنابراین «قُروء» در آیه مورد بحث به معناى ایّام پاکى زن است نه ایّام حیض. (239)

ثانیآ همان گونه که در بالا اشاره شد، «قُرء» در اصل به معناى جمع شدن است و جمع شدن با حالت پاکى و طهر تناسب بیشترى دارد، زیرا در این حالت تدریجآ خون در رحم جمع مى شود و در هنگام عادت بیرون مى ریزد و پراکنده مى گردد. (240)
دومین حکم این است: «و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند، براى آنان حلال نیست که آنچه را خدا در رحم هایشان آفریده است، کتمان کنند» (وَ لاَ یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللهُ فِى أَرْحَامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُوْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ).
قابل توجّه اینکه مسأله آغاز و پایان ایّام عدّه راکه معمولاً خود زن مى فهمد نه دیگرى، بر عهده او گذاشته و گفتارش را سند قرار داده است. لذا امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه مورد بحث مى فرماید: «قَد فَوَّضَ اللهُ إلَى النِّساءِ ثَلاثَةَ أشیاءَ الحَیضَ وَالطُّهرَ وَالحَملَ؛ خداوند سه چیز را به زنان واگذارکرده: عادت ماهیانه، پاک شدن، حامله بودن».(241)
از آیه مورد بحث نیز مى توان این معنى را اجمالاً استفاده کرد، زیرا مى فرماید : براى زن جایز نیست آنچه را خداوند در رحم او آفریده کتمان کند و برخلاف واقع سخن گوید، یعنى سخن او مورد قبول است.
جمله «ما خَلَقَ اللهُ فى أرحامِهِنّ» به گفته جمعى از مفسّران دو معنى مى تواند داشته باشد: «فرزند» و «عادت ماهیانه»، زیرا هر دو را خداوند در رحم زن آفریده است. یعنى نباید حمل خود را مخفى دارد و بگوید به عادت ماهیانه مبتلا مى شود، تا مدّت عدّه را کمتر کند (زیرا عدّه زن باردار وضع حمل است).
و در مورد عادت ماهیانه چه از نظر شروع و چه از نظر پایان نیز نباید خلاف گویى کند. استفاده هر دو معنى از تعبیر فوق نیز بعید به نظر نمى رسد.
سومین حکمى که از آیه استفاده مى شود این است که شوهر در عدّه طلاق رجعى حقّ رجوع دارد. مى فرماید: «همسران آنها براى رجوع به آنها (و از سر گرفتن زندگى مشترک) در مدّت عدّه (از دیگران) سزاوارترند، هرگاه خواهان اصلاح باشند» (وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِى ذلِکَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلاَحًا). (242)
در واقع در موقعى که زن در عدّه طلاق رجعى است، شوهر مى تواند بدون هیچ گونه تشریفات، زندگى زناشویى را از سر گیرد؛ با هر سخن و یا عملى که به قصد بازگشت باشد این معنى حاصل مى شود منتهى با جمله «اِن أرادوا اِصلاحآ» این حقیقت را بیان کرده که باید هدف از بازگشت، اصلاح باشد نه همچون دوران جاهلیّت که مردان با سوءِ استفاده از این حق، زنان را زیر فشار قرار داده و در حالتى میان شوهر داشتن و مطلّقه بودن نگه مى داشتند.
این حق در صورتى است که راستى از کار خود پشیمان شده و بخواهد به طور جدّى زندگى خانوادگى را از سر گیرد و هدفش ایجاد ضرر و بلاتکلیف ساختن زن نباشد.
ضمنآ از اینکه در ذیل آیه مسأله رجوع مطرح شده است استفاده مى شود که حکم نگه داشتن عدّه در آغاز آیه نیز مربوط به این گروه از زنان است. به تعبیرى دیگر، آیه
به طور کلّى از طلاق رجعى سخن مى گوید. بنابراین مانعى ندارد که بعضى از اقسام طلاق اصلاً عدّه نداشته باشد.
سپس به بیان چهارمین حکم پرداخته مى فرماید: «و براى زنان همانند وظایفى که بر دوش آنهاست، حقوق شایسته اى قرار داده شده» (وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِى عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ).
به گفته طبرسى در مجمع البیان، این جمله از کلمات جالب و جامعى است که فواید بسیارى را در بر دارد و در واقع بحث را به مسائل مهم ترى فراتر از طلاق و عدّه کشانیده و به مجموعه حقوق زناشویى مردان و زنان اشاره مى کند، مى گوید : «همان طور که براى مرد حقوقى بر عهده زنان گذارده شده، همچنین زنان حقوقى بر مردان دارند که آنها موظّف به رعایت آنند، زیرا در اسلام هرگز حق یکطرفه نیست و همیشه به صورت متقابل است». (243)
واژه «مَعروف» که به معناى کار نیک شناخته شده و معقول و منطقى است، در این سلسله آیات (از آیه مورد بحث تا آیه 241) دوازده بار تکرار شده تا هشدارى به مردان و زنان باشد که هرگز از حقّ خود سوءِ استفاده نکنند، بلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر، در تحکیم پیوند زناشویى و جلب رضاى الهى بکوشند.
و سرانجام در پنجمین حکم مى فرماید: «و مردان بر آنها برترى دارند» (وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ).
که در حقیقت تکمیلى است بر آنچه درباره حقوق متقابل زن و مرد قبلاً گفته شد، و مفهومش این است که مسأله عدالت میان زن و مرد به این معنى نیست که آنها در همه چیز برابرند و باید همراه یکدیگر گام بردارند، و آیا راستى لازم است آن دو در همه چیز مساوى باشند؟
با توجّه به اختلاف دامنه دارى که بین نیروهاى جسمى و روحى زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن مى شود که جنس زن براى انجام وظایفى متفاوت با مرد آفریده شده، به همین دلیل احساسات متفاوتى دارد؛ قانون آفرینش و وظیفه حسّاس مادرى و پرورش نسل هاى نیرومند را بر عهده او گذاشته ازاین رو سهم بیشترى از عواطف و احساسات به او داده است، در حالى که طبق این قانون، وظایف سنگین تر
اجتماعى بر عهده جنس مرد گذاشته شده و سهم بیشترى از تفکّر به او اختصاص یافته است.
بنابراین اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پاره اى از وظایف اجتماعى که نیاز بیشترى به اندیشه و مقاومت و تحمّل شداید دارد بر عهده مردان گذاشته شود، و وظایفى که عواطف و احساسات بیشترى را مى طلبد بر عهده زنان. از همین رو مدیریت خانواده بر عهده مرد و معاونت آن بر عهده زن گذاشته شده است و در عین حال این، مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفى را که با ساختمان جسم و جان آنها مى سازد، عهده دار شوند و در کنار اداى وظیفه مادرى، وظایف حسّاس دیگرى را نیز انجام دهند.
و نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوى و دانش و تقوا، گروهى از زنان از بسیارى از مردان پیشرفته تر باشند.
اینکه بعضى از غرب زدگان اصرار دارند این دو جنس را در همه چیز مساوى قلمداد کنند، اصرارى است که با واقعیّت ها هرگز نمى سازد، و مطالعات مختلف علمى آن را انکار مى کند، حتّى در جوامعى که شعار برابرى و مساوات همه جا را پر کرده است، عملاً غیر آن دیده مى شود. مثلاً مدیریّت سیاسى و نظامى در تمام جوامع بشرى ـ جز در موارد استثنایى ـ در دست مردان است، حتّى در جوامع غربى که شعار اصلى شعار مساوات است، این معنى به وضوح دیده مى شود.
به هر حال، قوانینى همچو بودن حقّ طلاق، یا رجوع در عدّه یا قضاوت به دست مردان، (جز در موارد خاصّى که به زن، یا حاکم شرع حقّ طلاق داده مى شود) از همین جا سرچشمه مى گیرد، و نتیجه مستقیم همین واقعیّت است.
بعضى از مفسّران گفته اند: جمله «لِلرِّجالِ عَلَیهِنّ دَرَجَةً»، تنها نظر به مسأله رجوع در عدّه طلاق دارد. (244)
ولى روشن است که این تفسیر با ظاهر آیه سازگار نیست، زیرا قبل از آن یک قانون کلّى درباره حقوق زن و رعایت عدالت به صورت «وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذى عَلَیهِنَّ بِالمَعروف» بیان شده، سپس جمله مورد بحث به صورت یک قانون کلّى دیگر به دنبال آن قرار گرفته است.
سرانجام در پایان آیه مى فرماید: «خداوند توانا و حکیم است» (وَاللهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).
و در واقع پاسخى است براى آنها که در این زمینه ایراد مى گیرند، و اشاره است به اینکه حکمت و تدبیر الهى ایجاب مى کند هر کس در جامعه به وظایفى بپردازد که قانون آفرینش براى او تعیین کرده است و با ساختمان جسم و جان او هماهنگى دارد. حکمت خداوند ایجاب مى کند در برابر وظایفى که بر عهده زنان نهاده است حقوق مسلّمى قرار گیرد تا تعادلى میان وظیفه و حق ایجاد شود.
نکته ها :