2. جمع بین طهارت وتوبه
ذکر طهارت و توبه در کنار یکدیگر در آیات مورد بحث ممکن است اشاره به این باشد که طهارت مربوط به پاکیزگى ظاهر و توبه اشاره به پاکیزگى باطن است.
این احتمال نیز وجود دارد که طهارت در اینجا به معناى آلوده نشدن به گناه بوده باشد، یعنى خداوند هم کسانى را که آلوده به گناه نشده اند دوست دارد و هم کسانى که بعد از آلودگى توبه کنند و در زمره پاکان درآیند.
ضمنآ اشاره به مسأله توبه در اینجا ممکن است ناظر به این باشد که بعضى بر اثر فشار غریزه جنسى نمى توانستند خویشتن دارى کنند و برخلاف امر خدا به گناه آلوده مى شدند، سپس از عمل خود پشیمان شده، براى اینکه راه بازگشت را به روى خود بسته نبینند و از رحمت حق مأیوس نشوند، طریق توبه را به آنها نشان مى دهد(233) (ر.ک: ج2، ص165- 174)
حكم ایلاء
(لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ * وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلاَقَ فَإِنَّ اللهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)
کسانى که زنان خود را «ایلاء» مى نمایند]= سوگند مى خورند که با آنها، آمیزش نکنند،[ حق
دارند چهار ماه انتظار بکشند؛ اگر بازگشت کنند، (چیزى بر آنها نیست)؛ زیرا خداوند، آمرزنده و مهربان است. * و اگر تصمیم به جدایى گرفتند، (آن هم با شرایطش مانعى ندارد؛) چرا که خداوند شنوا و داناست. (سوره بقره، آیات 226-227)
تفسیر :
مبارزه با یک رسم زشت جاهلى
در دوران جاهلیّت، زن هیچ ارزش و مقامى در جامعه عرب نداشت و به همین جهت، براى جدایى، یا زیر فشار قرار دادن او، راه هاى زشتى وجود داشت که یکى از آنها «ایلاء»(234) ـ به معناى سوگند خوردن بر ترک عمل زناشویى ـ بود. به این ترتیب که هر زمان مردى از همسر خود متنفّر مى شد سوگند یاد مى کرد که با او همبستر نگردد و با این راه غیر انسانى، همسر خود را در تنگنا مى گذاشت؛ نه او را رسمآ طلاق مى داد تا آزادانه شوهر انتخاب کند و نه بعد از آن حاضر مى شد آشتى کرده و با همسر خود زندگى مطلوبى داشته باشد.
البتّه روشن است که مردان خود غالبآ تحت فشار قرار نمى گرفتند چون همسران متعدّدى داشتند.
آیات مورد بحث با این سنّت غلط مبارزه مى کند و راه گشودن این سوگند را بیان مى دارد، مى فرماید: «کسانى که زنان خود را ایلاء مى کنند (سوگند مى خورند که با آنها آمیزش جنسى نکنند) حق دارند چهار ماه انتظار کشند» (لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ).
این چهار ماه مهلت براى این است که وضع خویش را با همسر خود روشن کنند و زن را از این نابسامانى نجات دهند.
آن گاه مى افزاید: «اگر (در این فرصت) تصمیم به بازگشت گرفتند، خداوند آمرزنده و مهربان است» (فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
آرى، خداوند گذشته او را در این مسأله و همچنین شکستن سوگند را بر او مى بخشد، هرچند کفّاره آن ـ چنانکه خواهیم گفت ـ به قوّت خود باقى است.
در آیه بعد مى افزاید: «و اگر تصمیم به جدایى گرفتند (آن هم با شرایطش مانعى ندارد؛ زیرا) خداوند شنوا و داناست» (وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاَقَ فَإِنَّ اللهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).
و هرگاه مرد هیچ یک از این دو راه را انتخاب نکند، یعنى نه به زندگى سالم زناشویى بازگردد و نه زن را با طلاق رها سازد، در اینجا حاکم شرع دخالت مى کند و مرد را به زندان مى اندازد و بر او سخت مى گیرد که بعد از گذشتن چهار ماه، مجبور شود یکى از دو راه را برگزیند و زن را از حال بلاتکلیفى درآورَد.
به این ترتیب، با اینکه اسلام حکم «ایلاء» (سوگند خوردن بر ترک آمیزش جنسى) را به کلى ابطال نکرده امّا آثار سوء آن را از بین برده، زیرا به کسى اجازه نمى دهد، از این راه، همسرش را سرگردان سازد، و اگر مى بینیم مدت چهار ماه به عنوان ضرب الاجل تعیین کرده، نه به خاطر این است که مى توان از این طریق مقدارى از حقوق زناشویى را باطل کرد، بلکه از این نظر است که آمیزش جنسى به عنوان یک واجب شرعى در هر چهار ماه لازم است (البتّه این در صورتى است که زن بر اثر طول مدت به گناه نیفتد، لذا در مورد زنان جوان که بیم گرفتارى در گناه باشد لازم است این فاصله کمتر شود).
نکته ها :