توجه به حقوق پدر و مادر
(وَالَّذِى قَالَ لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَّکُمَا أَتَعِدَانِنِى أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِى وَهُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ فَیَقُولُ مَا هَذَا إِلاَّ أَسَاطِیرُ الاْوَّلِینَ)
و کسى که به پدر و مادرش مى گوید: «اُف بر شما! آیا به من وعده مى دهید که من (روز قیامت) مبعوث مى شوم؟! در حالى که پیش از من اقوامى زیادى بودند (و هرگز مبعوث
نشدند)! و آن دو پیوسته (فریاد مى کشند و) خدا را به یارى مى طلبند که: واى بر تو، ایمان بیاور که وعده خدا حقّ است!» امّا او پیوسته مى گوید: «این چیزى جز افسانه هاى پیشینیان نیست». (سوره احقاف، آیه 17)
پایمال کنندگان حقوق پدر ومادر
در آیات قبل سخن از مؤمنانى بود که در پرتو ایمان و عمل صالح و شکر نعمت هاى حق و توجّه به حقوق پدر و مادر و فرزندان به مقام قرب الهى راه مى یابند و مشمول الطاف خاصّ او مى شوند، در آیات مورد بحث سخن از کسانى است که در نقطه مقابل آنها قرار دارند؛ افرادى بى ایمان، حق نشناس و عاقّ پدر و مادر. مى فرماید : «و آن کسى که به پدر و مادرش مى گوید: اف بر شما، آیا به من وعده مى دهید که من روز قیامت مبعوث مى شوم؟ در حالى که قبل از من اقوام زیادى بودند و مردند و هرگز مبعوث نشدند» (وَالَّذِى قَالَ لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُمَا أَتَعِدَانِنِى أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِى). (220)
امّا پدر و مادر مؤمن در مقابل این فرزند خیره سر تسلیم نمى شوند «آنها فریاد مى کشند و خدا را به یارى مى طلبند که واى بر تو اى فرزند، ایمان بیاور که وعده خدا حقّ است» (وَ هُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللَّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
امّا او همچنان به لجاجت و خیره سرى خود ادامه مى دهد و با تکبّر و بى اعتنایى «مى گوید: اینها چیزى جز افسانه هاى پیشینیان نیست» (فَیَقُولُ مَا هَـذَا إِلاَّ أَسَاطِیرُ الاَْوَّلِینَ).
اینکه مى گویید معاد و حساب و کتابى در کار است از خرافات و داستان هاى دروغین اقوام گذشته است و من هرگز در برابر آن تسلیم نخواهم شد.
اوصافى که از این آیه درباره آن گروه استفاده مى شود چند وصف است : بى احترامى و اسائه ادب نسبت به مقام پدر و مادر، زیرا «اف» در اصل به معنى هر چیز
کثیف و آلوده است و در مقام توهین و تحقیر گفته مى شود. (221)
بعضى نیز گفته اند: به معنى چرکى است که زیر ناخن جمع مى شود که هم آلوده است و هم ناچیز.(222)
دیگر اینکه نه تنها ایمان به قیامت و روز رستاخیز ندارند، بلکه آن را به باد مسخره گرفته، جزءِ افسانه ها و پندارهاى خرافى مى شمرند.
وصف دیگرشان این است که گوش شنوا ندارند، تسلیم در برابر حق نیستند و روحشان از غرور و جهل و خودخواهى انباشته است.
آرى، پدر و مادر دلسوز او هر چه تلاش وکوشش مى کنند که او را از گرداب جهل و بى خبرى نجات دهند تا این فرزند دلبند گرفتار عذاب دردناک الهى نشود، او همچنان در کفر خود پافشارى مى کند و اصرار مى ورزد و سرانجام ناچار او را رها مى کنند (ر.ک: ج 21، ص 352 ـ 354).
دعا براى پدر و مادر
(رَّبِّ اغْفِرْ لِى وَلِوَالِدَىَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَیْتِى مُؤْمِنآ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلاَ تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلاَّ تَبَارآ)
پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم و همه کسانى را که با ایمان وارد خانه من شدند، و جمیع مردان و زنان با ایمان را بیامرز؛ و ستمکاران را جز هلاکت میفزا!». (سوره نوح، آیه 28)
تفسیر :
در آخرین آیه این سوره نوح براى خودش و کسانى که به او ایمان آورده بودند، چنین دعا مى کند: «پروردگارا! مرا بیامرز، همچنین پدر و مادرم، و تمام کسانى را که با ایمان وارد خانه من شدند، و تمام مؤمنین و مومنات را، و ظالمان را جز هلاکت میفزا» (رَبِّ اغْفِرْ لِى وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِىَ مُوْمِنًا وَ لِلْمُوْمِنِینَ وَالْمُوْمِنَاتِ وَ لاَ تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلاَّ تَبَارًا).(223)
این طلب آمرزش، براى این است که نوح مى خواهد بگوید: گرچه من صدها سال تبلیغ مستمر داشتم، و هر گونه زجر و شکنجه را در این راه تحمل کردم، اما چون ممکن است ترک اولایى در این مدت از من سر زده باشد، من از آن هم تقاضاى عفو مى کنم، و هرگز خود را در پیشگاه مقدست تبرئه نمى نمایم.
و چنین است حال «اولیاء اللّه» که بعد از آن همه زحمت و تلاش در راه خدا، باز هم خویش را مقصر مى دانند، و هرگز گرفتار غرور و خود بزرگ بینى نمى شوند، نه همچون افراد کم ظرفیت که با انجام یک کار کوچک، چنان مغرور مى شوند که گویى از خداوند طلبکارند!.
نوح، در حقیقت براى چند نفر طلب آمرزش مى کند :
«اول» براى خودش، مبادا قصور و ترک اولایى از او سر زده باشد.
«دوم» براى پدر و مادرش، به عنوان قدردانى و حق شناسى از زحمات آنان.
«سوم» براى تمام کسانى که به او ایمان آوردند هر چند کم بودند، و سپس همراه او سوار بر کشتى شدند که آن کشتى نیز خانه نوح بود.
«چهارم» براى مردان و زنان باایمان در تمام جهان و در تمام طول تاریخ، و از اینجا رابطه خود را با مؤمنان سراسر عالم در تمام دوران بر قرار مى سازد.
ولى در پایان باز تأکید بر نابودى ظالمان مى کند، اشاره به اینکه آنها به خاطر ظلمشان مستحق چنین عذابى بودند (ر.ک: ج 25، ص 98 و 99).