شأن نزول :
روایات مختلفى در شأن نزول آیه فوق آمده است که عصاره همه آنها یکى است و آن این که: بعضى از مردانى که در «مکّه» بودند ایمان و اسلام را پذیرفتند (206)، هنگامى که مادران آنها از این مسأله آگاه شدند، تصمیم گرفتند که غذا نخورند، آب ننوشند، تا فرزندانشان از اسلام بازگردند! گرچه هیچ کدام از این مادران به گفته خود وفا نکردند و اعتصاب غذا را شکستند، ولى آیه فوق نازل شد، و خط روشنى در برخوردِ با پدر و مادر در زمینه مسأله ایمان و کفر به دست همگان داد.
تفسیر :
برترین توصیه نسبت به پدر و مادر
از مهمترین آزمایش هاى الهى، مسأله «تضاد خط ایمان و تقوا، با پیوندهاى عاطفى و خویشاوندى» است، قرآن در این زمینه تکلیف مسلمانان رابه روشنى بیان کرده است.
نخست، به عنوانِ یک قانون کلى، که از ریشه هاىِ عواطف و حق شناسى سرچشمه مى گیرد، مى فرماید: «ما به انسان توصیه کردیم نسبت به پدر و مادرش نیکى کند» (وَوَصَّیْنَا الاْنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنآ).
گرچه، این یک حکم تشریعى است، ولى این مسأله پیش از آن که یک حکم تشریعى باشد، به صورت یک قانونِ تکوینى در نهاد همه انسان ها وجود دارد، و مخصوصاً تعبیر به «انسان» در اینجا جلب توجه مى کند؛ چرا که این قانون مخصوص به مومنان نیست، بلکه هر کس شایسته نام انسان است، باید در برابرِ پدر و مادر حق شناس باشد، و احترام و تکریم و نیکى به آنها را در تمام عمر، فراموش نکند، هر چند با این اعمال، هرگز نمى تواند دَینِ خود را به آنها اداء کند.
پس از آن، براى این که کسى تصور نکند: پیوند عاطفى با پدر و مادر مى تواند بر پیوند انسان با خدا و مسأله ایمان حاکم گردد، با یک استثناءِ صریح، مطلب را در این زمینه روشن کرده، مى فرماید: «و اگر آن دو (پدر و مادر) تلاش و کوشش کنند و به تو اصرار ورزند که براى من شریکى قائل شوى، که به آن علم ندارى، از آنها اطاعت مکن»! (وَإِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِى مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا).
تعبیر به «جاهَداک»، مفهومش به کار گرفتن نهایت تلاش و کوشش و اصرار آنها است.
و تعبیر به (مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ) (چیزى که به آن علم ندارى) اشاره به منطقى نبودن شرک است؛ چون اگر واقعاً شرک صحیح بود، دلیلى بر آن وجود داشت، و به تعبیرِ دیگر، جائى که انسان علم به چیزى نداشته باشد، باید از آن پیروى نکند، چه رسد به این که: علم به بطلان آن داشته باشد.
پیروى از چنین چیزى، پیروى از جهل است، اگر پدر و مادر تو را وادار به پیروى از جهل کنند، اطاعت آنها مکن! اصولاً تقلید کورکورانه، غلط است حتى اگر در مورد ایمان باشد، تا چه رسد به شرک و کفر.
همین توصیه، در مورد پدر و مادر در سوره «لقمان» آیه 15 نیز آمده، با این اضافه که در آنجا مى فرماید: (وَصَاحِبْهُمَا فِى الدُّنْیَا مَعْرُوفآ) «در عین این که دعوت آنها را به شرک مپذیر، اما در امور دنیا نسبت به آنها ارفاق کن و در معاشرت با آنها به نیکى عمل نما» مبادا کسى، چنین تصور کند که: مخالفت با پدر و مادر در مورد دعوت به شرک، دلیل بر بد رفتارى با آنها است، و این نهایتِ تأکید اسلام را در مورد احترام به پدر و مادر را ثابت مى کند.
به این ترتیب، از اینجا یک اصل کلى استفاده مى شود که: هیچ چیز نمى تواند بر ارتباط انسان با خدا حاکم گردد، که آن مقدم بر همه چیز است، حتى بر پیوندِ با پدر و مادر که نزدیکترین پیوندهاى عاطفى است.
حدیثِ معروف «لا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ؛ اطاعت مخلوق در عصیان خالق روا نیست» که از «امیر مومنان على(علیه السلام) » نقل شده، معیار روشنى را در این مسائل به دست مى دهد.(207)
و در پایان آیه مى افزاید: «بازگشت همه شما به سوى من است و من شما را از اعمالى که انجام مى دادید آگاه مى سازم» و پاداش و کیفر آن را بى کم و کاست در اختیارتان خواهم گذاشت (إِلَىَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ).
این جمله، در حقیقت، تهدیدى است براى کسانى که راه شرک را مى پویند، و کسانى که دیگران را به این راه دعوت مى کنند؛ زیرا صریحاً مى گوید: خداوند حساب همه اعمال آنها را نگاه مى دارد، و به موقع تحویل آنها مى دهد.
آیه بعد، بار دیگر حقیقتى را که قبلاً ـ در مورد کسانى که ایمان و عمل صالح دارند ـ بیان شد تکرار و تأکید مى کند، مى فرماید: «کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند آنها را در زمره صالحان داخل خواهیم کرد» (وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِى الصَّالِحِینَ).
اصولاً، عملِ انسان، به انسان رنگ مى دهد، عمل صالح، انسان را از نظر روحى به رنگ خود در مى آورد و در زمره «صالحان» وارد مى کند، و عمل سوء در زمره بدان و «ناصالحان».
در این که: این تکرار، به چه منظور است، بعضى گفته اند: در آیات قبل اشاره به کسانى بود که راه حق را مى سپرند، و در اینجا اشاره به کسانى است که هادیان این راه و دلیلان طریق توحیدند؛ زیرا تعبیر به «صالِحِین» در مورد بسیارى از انبیاء، آمده است که از خدا مى خواستند آنها را به صالحان ملحق کند.
این احتمال، نیز وجود دارد که در آیات قبل، سخن از بخشش گناهان و جزاى شایسته این گروه مومنان بود، ولى، در اینجا اشاره به مقامِ والاى آنها است که خود پاداشى است دیگر، آنها در صف صالحان، در صف پیامبران و صدیقین و شهدا قرار مى گیرند، و همدم و همنشین آنهایند.
نیکى به پدر و مادر
این نخستین بار نیست که قرآن به این مسأله مهم انسانى، اشاره مى کند، قبلاً در سوره «اسراء»، آیه 23 اشاره کرده و بعداً در سوره «لقمان»، آیات 14 و 15 و «احقاف» آیه 15 نیز به این موضوع مهم اشاره خواهد کرد.
در حقیقت، اسلام برترین احترام را براى این دوتن قائل است،که حتى در صورت مشرک بودن، و دعوت به شرک کردن ـ که منفورترین کارها در نظر اسلام است ـ باز حفظ احترام آنها را ـ در عینِ عدم پذیرش دعوت آنها به شرک ـ واجب مى شمرد.
این، در واقع یکى از آزمایشهاى بزرگ الهى است که در آغاز این سوره به آن اشاره شده؛ چرا که گاهى آنها به سال هائى از عمر مى رسند که نگهدارى و تحملشان مشکل مى شود، اینجا است که: باید فرزندان، امتحان خود را در زمینه حق شناسى و اطاعت فرمان خدا بدهند، و از پدران و مادران به بهترین وجه نگاهدارى کنند.
در حدیثى مى خوانیم: شخصى خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: من به چه کسى نیکى کنم؟ فرمود: به «مادرت»، دوباره سوال کرد: بعد از او به چه کسى؟ فرمود : به «مادرت»، بار سوم سوال کرد: بعد از او به چه کسى؟ باز فرمود :
به «مادرت»! و در چهارمین بار، توصیه پدر، و سپس سایر بستگان را به ترتیبِ نزدیکى آنها با انسان فرمود. (208)
در حدیث دیگرى که در بسیارى از کتب آمده پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: الجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدامِ الامَّهاتِ: «بهشت زیر قدم مادران است» (و تنها از طریق خضوع، و همچون خاکِ راه بودن در برابر آنها، مى توان به بهشت برین راه یافت)(209) (ر.ک: ج 16، ص 228-233).