فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

نیكى به پدر و مادر

(وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانآ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُلْ لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَّهُمَا قَوْلا کَرِیمآ * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرآ * رَّبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِى نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صَالِحِینَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلاْوَّابِینَ غَفُورآ)
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید؛ و به پدر و مادر نیکى کنید. هرگاه یکى از آن دو، یا هر دو، نزد تو به پیرى رسند، کمترین اهانتى به آنها روا مدار؛ وبر آنها فریاد مزن؛ و گفتار (لطیف و سنجیده و) بزرگوارانه به آنها بگو. * و پر و بال تواضع خویش را از روى محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر؛ و بگو: «پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کودکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.» * پروردگار شما از درون دل هایتان آگاه تر است؛ (هرگاه لغزشى در این زمینه داشتید) اگر صالح باشید (و جبران کنید) او بازگشت کنندگان را مى آمرزد. (سوره اسراء، آیات 23-25)
تفسیر :

توحید و نیکى به پدر ومادر

آیات مورد بحث سرآغازى است براى بیان یک سلسله از احکام اساسى اسلام که با مسأله توحید و ایمان شروع مى شود؛ توحیدى که خمیرمایه همه فعّالیّت هاى مثبت و کارهاى نیک و سازنده است و از این طریق، پیوندى میان این آیات و آیات گذشته که سخن از سعادتمندان و برنامه سه گانه آنها یعنى ایمان، سعى و تلاش، و اراده سراى آخرت مى گوید برقرار مى سازد.
بعد از اصل توحید به یکى از اساسى ترین تعلیمات انسانى انبیا ضمن تأکید مجدّد بر توحید اشاره کرده مى گوید: «و پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید، و نسبت به پدر و مادر نیکى کنید» (وَ قَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا).
«قضاء» مفهوم مؤکّدترى از «امر» دارد، و امر و فرمان قطعى و محکم را مى رساند و این نخستین تأکید در این مسأله است.
قرار دادن توحید ـ یعنى اساسى ترین اصل اسلامى ـ در کنار نیکى به پدر و مادر، تأکید دیگرى است بر اهمّیّت این دستور اسلامى.
مطلق بودن «احسان» که هر گونه نیکى را در بر مى گیرد و همچنین «والدین» که مسلمان و کافر را شامل مى شود، سومین و چهارمین تأکید در این جمله است.
نکره بودن احسان (إحسانآ) که در این گونه موارد براى بیان عظمت مى آید پنجمین تأکید محسوب مى گردد. (195)
توجّه به این نکته نیز لازم است که فرمان معمولاً روى یک امر اثباتى مى رود در حالى که در اینجا روى نفى رفته است (پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید).
این ممکن است به خاطر آن باشد که از جمله «قَضى» فهمیده مى شود که جمله دیگرى در شکل اثباتى در تقدیر است و در معنى چنین است: پروردگارت فرمان مؤکّد داده که او را بپرستید و غیر او را نپرستید.
یا اینکه مجموع جمله نفى و اثبات (ألّا تَعبُدوا إلّا إیّاهُ) در حکم یک جمله اثباتى است؛ اثبات عبادت انحصارى پروردگار.
سپس به بیان یکى از مصداق هاى روشن نیکى به پدر و مادر پرداخته مى گوید : «هرگاه یکى از آن دو، یا هر دو آنها، نزد تو به سالخوردگى رسند (آن چنان که نیاز به مراقبت دائمى تو داشته باشند، از هرگونه محبّت در مورد آنها دریغ مکن و) کمترین اهانتى به آنان روا مدار» حتّى کوچک ترین تعبیر نامؤدّبانه یعنى «اف» به آنها مگو (إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ). ).(196)
«و بر آنان فریاد مزن» (وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا
«و گفتار سنجیده و لطیف و بزرگوارانه به آنها بگو» (وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا).
و نهایت فروتنى را در برابر آنها بنما، «و بال هاى تواضع خویش را در برابر آنان فرود آر» (وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَالرَّحْمَةِ).
«و بگو: پروردگارا، همان گونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده» (وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِى صَغِیرًا).

دقّت فوق العاده در احترام به پدر و مادر

در حقیقت دو آیه اى که گذشت، قسمتى از ریزه کارى هاى برخورد مؤدّبانه و فوق العاده احترام آمیز فرزندان نسبت به پدران و مادران را بازگو مى کند :
1. از یک سو روى حالات پیرى آنها که در آن هنگام از همیشه نیازمندتر به حمایت، محبّت و احترام هستند انگشت نهاده مى گوید کمترین اهانتى به آنان روا مدار.
آنها ممکن است بر اثر کهولت به جایى برسند که نتوانند بدون کمک دیگرى حرکت کنند و از جا برخیزند و حتّى ممکن است قادر به دفع آلودگى از خود نباشند، در این وقت آزمایش بزرگ فرزندان شروع مى شود.
آیا وجود چنین پدر و مادرى را مایه رحمت مى دانند، یا بلا و مصیبت وعذاب.
آیا صبر و حوصله کافى براى نگهدارى احترام آمیز از چنین پدر و مادرى را دارند، یا هر زمان با نیش زبان، با کلمات سبک و اهانت آمیز و حتّى گاه با تقاضاى مرگ او از خدا قلبش را مى فشارند و آزار مى دهند؟
2. از سوى دیگر قرآن مى گوید: در این هنگام به آنها «اف» مگو، یعنى اظهار ناراحتى و ابراز تنفّر مکن.
باز اضافه مى کند: با صداى بلند و اهانت آمیز و داد و فریاد با آنها سخن مگو.
باز تأکید مى کند: با قول کریم و گفتار بزرگوارانه با آنها سخن بگو که همه آنها نهایت ادب در سخن را مى رساند که زبان کلید قلب است.
3. از سوى سوم، دستور به تواضع و فروتنى مى دهد، تواضعى که نشان دهنده محبّت و علاقه باشد و نه چیز دیگر.
4. سرانجام مى گوید: حتّى وقتى رو به سوى درگاه خدا مى آورى پدر و مادر را (چه در حیات و چه در ممات) فراموش نکن و تقاضاى رحمت پروردگار براى آنها بنما.
مخصوصاً این تقاضایت را با این دلیل همراه ساز و بگو: «خداوندا، همان گونه که آنها در کودکى مرا تربیت کردند، مشمول رحمتشان فرما». نکته مهمّى که از این تعبیر علاوه بر آنچه گفته شد استفاده مى شود این است که اگر پدر و مادر چنان پیر و ناتوان شوند که به تنهایى قادر بر حرکت و دفع آلودگى ها از خود نباشند، فراموش نکن که تو هم در کودکى چنین بودى و آنها هرگونه حمایت و محبّت خود را از تو دریغ نداشتند، محبّتشان را جبران نما.
و از آنجا که گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر، احترام آنها و تواضعى که بر فرزند لازم است، ممکن است لغزش هایى پیش بیاید که انسان آگاهانه یا ناخودآگاه به سوى آن کشیده شود، در آخرین آیه مورد بحث مى گوید: «پروردگار شما از درون دل هایتان آگاه تر است» (رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِى نُفُوسِکُمْ).
چرا که علم او در همه زمینه ها حضورى، ثابت، ازلى، ابدى و خالى از هر گونه اشتباه است، در حالى که علوم شما واجد این صفات نیست.
بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشى در برابر فرمان خدا، لغزشى در زمینه احترام و نیکى به پدر و مادر داشتید «هرگاه صالح باشید (و جبران کنید) او بازگشت کنندگان را مى آمرزد» (إِنْ تَکُونُوا صَالِحِینَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلاْوَّابِینَ غَفُورًا).
«أوّاب» از مادّه «أوب» (بر وزن قوم) بازگشت توأم با اراده را گویند، در حالى که رجوع، هم به بازگشت با اراده گفته مى شود و هم بى اراده؛ به همین دلیل، به «توبه»، «اوبه» گفته مى شود چون حقیقت توبه بازگشت توأم با اراده به سوى خداست.
و از آنجا که «أوّاب» صیغه مبالغه است به کسى گفته مى شود که هر لحظه از او خطایى سر زند به سوى پروردگار بازمى گردد.
این احتمال نیز وجود دارد که ذکر صیغه مبالغه اشاره به تعدّد عوامل بازگشت و رجوع به خدا باشد، زیرا ایمان به پروردگار از یک سو، توجّه به دادگاه عالم قیامت از سوى دیگر، وجدان بیدار از سوى سوم، و توجّه به عواقب و آثار گناه از سوى چهارم دست به دست هم مى دهند و انسان را مؤکّداً از مسیر انحرافى به سوى خدا مى برند.
نکته :