فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

3. پاسخ به یک سؤال

در اینجا سؤالى مطرح است و آن این است که در طول تاریخ یا در محیط زندگى خود گاه مواردى را مى بینیم که با این قانون هماهنگ نیست. به عنوان مثال در خود
قرآن آمده است که همسر نوح و همسر لوط، زنان بدى بودند و به آنها خیانت کردند (156)و در مقابل، همسر فرعون از زنان باایمان و پاکدامن بود که گرفتار چنگال آن طاغوت بى ایمان گشته بود. (157)
در مورد پیشوایان بزرگ اسلام نیز کم و بیش نمونه هایى از این قبیل دیده شده است که تاریخ اسلام گواه آن است.
درپاسخ، علاوه بر اینکه هرقانون کلّى استثناهایى دارد، باید به دو نکته توجّه داشت :
1. در تفسیر آیه گفتیم که منظور اصلى از «خباثت» همان آلودگى به اعمال منافى عفّت است و «طیّب» بودن نقطه مقابل آن است؛ به این ترتیب، پاسخ سؤال روشن مى شود، زیرا هیچ یک از همسران پیامبران و امامان به طور قطع انحراف و آلودگى جنسى نداشتند و منظور از خیانت در داستان نوح و لوط جاسوسى کردن به نفع کفّار است، نه خیانت ناموسى.
اصولاً این عیب از عیوب تنفّرآمیز محسوب مى شود و مى دانیم محیط زندگى شخصى پیامبران از اوصافى که موجب نفرت مردم است باید پاک باشد، تا هدف نبوّت که جذب مردم به آیین خداست، عقیم نماند.
2. از این گذشته، همسران پیامبران و امامان در آغاز کار، حتّى کافر و بى ایمان هم نبودند و گاه بعد از نبوّت به گمراهى کشیده مى شدند که مسلّماً آنها نیز روابط خود را مانند سابق با آنها ادامه نمى دادند، همان گونه که همسر فرعون در آغاز که با فرعون ازدواج کرد، به موسى ایمان نیاورده بود. اصولاً موسى هنوز متولّد نشده بود، بعداً که موسى مبعوث شد ایمان آورد و چاره اى جز ادامه زندگى توأم با مبارزه نداشت، مبارزه اى که سرانجامش شهادت این زن باایمان بود (ر.ک: ج 14، ص 450 ـ 455).

ازدواج آسان

(أَنکِحُوا الاْیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمْ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ * وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحآ حَتَّىیُغْنِیَهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ فَکَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْرآ وَآتُوهُمْ مِّنْ مَّالِ اللهِ الَّذِى آتَاکُمْ وَلاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنآ لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَنْ یُکْرِهُّنَّ فَإِنَّ اللهَ مِنْ بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)
مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى نیاز مى سازد؛ (فضل) خداوند واسع و(از نیازهاى بندگان) آگاه است. * و کسانى که امکانى براى ازدواج نمى یابند، باید پاکدامنى پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بى نیاز گرداند. و آن بردگانتان که خواستار قرارداد براى آزادى هستند، با آنان قرارداد ببندید اگر صلاحیت (زندگى مستقل را) در آنان احساس مى کنید؛ و چیزى از مال خدا را که به شما داده است به آنان بدهید. و کنیزان خود را براى دستیابى شما به متاع ناپایدار زندگى دنیا مجبور به خودفروشى نکنید. (به خصوص) اگر خودشان مى خواهند پاک بمانند. و هرکس آنها را (بر این کار) اجبار کند، (سپس پشیمان گردد، و توبه کند) خداوند بعد از این اجبار کردن آنها آمرزنده و مهربان است.
(سوره نور، آیات 32-33)
تفسیر :

ترغیب به ازدواج آسان

از آغاز این سوره تا به اینجا طرق حساب شده مختلفى براى پیشگیرى از آلودگى هاى جنسى مطرح شده است که هر یک از آنها تأثیر بسزایى در پیشگیرى یا مبارزه با این آلودگى ها دارد.
در آیات مورد بحث به یکى دیگر از مهم ترین طرق مبارزه با فحشا که ازدواج ساده و آسان، و بى ریا و بى تکلّف است اشاره شده، زیرا این نکته مسلّم است که براى برچیدن بساط گناه باید از طریق اشباع صحیح و مشروع غرایز وارد شد. به تعبیرى دیگر هیچ گونه مبارزه منفى بدون مبارزه مثبت مؤثّر نخواهد افتاد.
لذا در نخستین آیه مورد بحث مى فرماید: «مردان و زنان بى همسر را همسر دهید، و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را» (وَ أَنْکِحُوا الاْیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَ إِمَائِکُمْ).
«أیامى» جمع «أیّم» (بر وزن قَیّم) در اصل به معنى زنى است که شوهر ندارد، سپس به مردى که همسر ندارد گفته شده است و به این ترتیب، تمام زنان و مردان مجرّد در مفهوم این آیه داخل هستند خواه «بکر» باشند یا «بیوه».
تعبیر «أنکِحوا» (آنها را همسر دهید) با اینکه ازدواج یک امر اختیارى و بسته به میل طرفین است، مفهومش این است که مقدّمات ازدواج آنها را فراهم سازید، از طریق کمک هاى مالى در صورت نیاز، پیدا کردن همسر مناسب، تشویق به مسأله ازدواج، و بالاخره پادرمیانى براى حلّ مشکلاتى که معمولاً در این موارد بدون وساطت دیگران انجام پذیر نیست.
خلاصه مفهوم آیه به قدرى وسیع است که هر قدمى و سخنى در این راه را شامل مى شود.
بدون شک اصل تعاون اسلامى ایجاب مى کند که مسلمانان در همه زمینه ها به یکدیگر کمک کنند، ولى تصریح به این امر در مورد ازدواج، دلیل بر اهمّیّت ویژه آن است.
اهمّیّت این مسأله تا به آن پایه است که در حدیثى از امیر مؤمنان على (علیه السلام) مى خوانیم: «أفضَلُ الشَّفاعاتِ أن تَشفَعَ بَینَ اثْنَینِ فی نِکاحٍ حَتّى یَجمَعَ اللَّهُ بَینَهُما : بهترین شفاعت آن است که میان دو نفر براى امر ازدواج میانجیگرى کنى، تا این امر به سامان برسد». (158)
در حدیث دیگرى از امام کاظم موسى بن جعفر (علیه السلام) مى خوانیم: «ثَلاثَةٌ یَستَظِلّونَ بِظِلِّ عَرشِ اللَّهِ یَومَ القِیامَةِ یَومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّهُ رَجُلٌ زَوَّجَ أخاهُ المُسلِمَ أو أخدَمَهُ أو کَتَمَ لَهُ سِرّاً: سه طایفه اند که در روز قیامت در سایه عرش خدا قرار دارند، روزى که سایه اى جز سایه او نیست: کسى که وسایل تزویج برادر مسلمانش را فراهم سازد، و کسى که هنگام نیاز به خدمت، خدمت کننده اى براى او فراهم کند و کسى که اسرار برادر مسلمانش را پنهان دارد». (159)
و بالاخره در حدیثى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «هر گامى انسان در این راه بردارد و هر کلمه اى بگوید، ثواب یک سال عبادت در نامه عمل او مى نویسند» (کانَ لَهُ بِکُلِّ خُطوَةٍ خَطاها أو بِکُلِّ کَلِمَةٍ تَکَلَّمَ بِها فی ذلِکَ عَمَلُ سَنَةٍ قِیامُ لَیلِها وَ صِیامُ نَهارِها).(160)
و از آنجا که یک عذر تقریباً عمومى و بهانه همگانى براى فرار از زیر بار ازدواج و تشکیل خانواده، مسأله فقر و نداشتن امکانات مالى است، قرآن به پاسخ آن پرداخته مى فرماید: از فقر و تنگدستى آنها نگران نباشید و در ازدواجشان بکوشید، چرا که «اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بى نیاز مى سازد» (إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).
و خداوند قادر بر چنین کارى هست، چرا که «خداوند واسع و علیم است» (وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ).
قدرتش آن چنان وسیع است که پهنه عالم هستى را فرامى گیرد، و علم او چنان گسترده است که از نیّات همه کس، خصوصاً آنها که به نیّت حفظ عفّت و پاکدامنى اقدام به ازدواج مى کنند آگاه است، و همه را مشمول فضل و کرم خود قرار خواهد داد.
در این زمینه تحلیل روشنى داریم و همچنین روایات متعدّدى که در آخر این بحث خواهد آمد.
ولى چون گاه با تمام تلاشى که خود انسان و دیگران مى کنند وسیله ازدواج فراهم نمى گردد و خواه ناخواه انسان مجبور است مدّتى را با محرومیّت بگذراند، مبادا کسانى که در این مرحله قرار دارند گمان کنند آلودگى جنسى براى آنها مجاز است و ضرورت چنین ایجاب مى کند، بلافاصله دستور پارسایى را ـ هر چند مشکل باشد ـ به آنها داده، مى گوید: «و آنها که وسیله ازدواج ندارند، باید عفّت پیشه کنند، تا خداوند آنان را به فضلش بى نیاز سازد» (وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).
نکند در این مرحله بحرانى و در این دوران آزمایش الهى تن به آلودگى دردهند و خود را معذور بشمرند که هیچ عذرى پذیرفته نیست، بلکه باید قدرت ایمان و شخصیّت و تقوا را در چنین مرحله اى بیازمایند.
و از آنجا که اسلام به هر مناسبت سخن از بردگان به میان آید، عنایت و توجّه خاصّى به آزادى آنها نشان مى دهد، از بحث ازدواج به بحث آزادى بردگان از طریق «مکاتبه» (بستن قرارداد براى کار کردن غلامان و پرداختن مبلغى به اقساط به مالک خود و آزاد شدن) پرداخته، مى گوید: «بردگانى که از شما تقاضاى مکاتبه براى آزادى مى کنند، اگر رشد و صلاح در آنان احساس مى کنید با آنها قرارداد ببندید» (وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ فَکَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْرًا).
منظور از جمله «عَلِمتُم فیهِم خَیرًا» این است که رشد و صلاحیّت کافى براى عقد این قرارداد و سپس توانایى براى انجام دادن آن داشته باشند، و بتوانند بعد از پرداختن مال الکتابه (مبلغى را که قرار داد بسته اند) زندگى مستقلّى را شروع کنند.
امّا اگر توانایى بر این امور را نداشته باشند، و این کار در مجموع به ضرر آنها تمام شود و در نتیجه سربار جامعه شوند، باید به وقت دیگرى موکول کنند که این صلاحیّت و توانایى حاصل گردد.
سپس براى اینکه بردگان به هنگام اداى این اقساط به زحمت نیفتند دستور مى دهد: «چیزى از مال خداوند که به شما داده است به آنها بدهید» (وَ آتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِى آتَاکُمْ).
در اینکه منظور از این مال چه مالى است که باید به این بردگان داد، در میان مفسّران گفت وگوست :
جمع کثیرى گفته اند منظور این است که سهمى از زکات ـ همان گونه که در آیه 60 سوره توبه آمده است ـ به آنها پرداخته شود تا بتوانند دین خود را ادا کنند و آزاد شوند.
بعضى دیگر گفته اند: منظور آن است که صاحب برده، قسمتى از اقساط را به او ببخشد، یا اگر دریافت داشته به او بازگرداند، تا توانایى بیشتر بر نجات خود از اسارت وبردگى پیدا کند.
این احتمال نیز وجود دارد که در آغاز کار که بردگان توانایى بر تهیّه مال ندارند چیزى به عنوان کمک خرج یا سرمایه مختصر به آنها بدهند، تا بتوانند به کسب وکارى مشغول شوند، هم خود را اداره کنند و هم اقساط دین خویش را بپردازند.
البتّه سه تفسیر فوق با هم منافاتى ندارد و ممکن است مجموعاً در مفهوم آیه جمع باشد، هدف واقعى این است که مسلمانان، این گروه مستضعف را تحت پوشش کمک هاى خود قرار دهند تا هر چه زودتر خلاصى یابند.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه مى خوانیم: «تَضَعُ عَنهُ مِن نُجومِهِ الَّتی لَم تَکُن تُریدُ أن تَنقُصَهُ مِنها وَ لا تَزیدُ فَوقَ ما فی نَفسِکَ». (161)
اشاره به اینکه بعضى براى اینکه کلاه شرعى درست کنند و بگویند ما طبق آیه فوق به بردگان خود کمک کرده و تخفیف داده ایم، مبلغ مال الکتابة را بیش از آنچه در نظر

داشتند مى نوشتند، تا هنگام تخفیف دادن درست همان مقدارى را که مى خواستند بى کم وکاست دریافت دارند، امام صادق (علیه السلام) از این کار نهى کرده مى فرماید: «باید تخفیف از چیزى باشد که واقعآ در نظر داشته از او بگیرد».
در دنباله آیه به یکى از اعمال بسیار زشت بعضى از دنیاپرستان در مورد بردگان اشاره کرده، مى فرماید: «کنیزان خود را به خاطر تحصیل متاع زودگذر دنیا مجبور به خودفروشى نکنید، اگر آنها مى خواهند پاک بمانند» (وَ لاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا).
بعضى از مفسّران در شأن نزول این جمله گفته اند: عبداللّه بن ابى شش کنیز داشت که آنها را مجبور به کسب درآمد براى خودش از طریق خودفروشى مى کرد. هنگامى که حکم اسلام درباره مبارزه با اعمال منافى عفّت (در این سوره) صادر شد، آنها خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند و از این ماجرا شکایت کردند. آیه فوق نازل شد و از این کار نهى کرد. (162)
این آیه نشان مى دهد که تا چه حد در عصر جاهلیّت، مردم گرفتار انحطاط و سقوط اخلاقى بودند که حتّى بعد از ظهور اسلام نیز بعضاً به کار خود ادامه مى دادند، تا اینکه آیه فوق نازل شد و به این وضع ننگین خاتمه داد.
امّا متأسّفانه در عصر ما که بعضى آن را عصر جاهلیّت قرن بیستم نام نهاده اند، در بعضى از کشورها که دم از تمدّن و حقوق بشر مى زنند این عمل به شدّت ادامه دارد، و حتّى در مملکت ما، در عصر طاغوت، به صورت وحشتناکى وجود داشت که دختران و زنان ناآگاه را فریب مى دادند، و به مراکز فساد مى کشاندند و با طرح هاى شیطانى مخصوص آنها را مجبور به خودفروشى مى کردند و راه فرار را از هر طریق به روى آنها مى بستند، تا از این راه درآمدهاى سرشارى را فراهم سازند که شرح این ماجرا بسیار دردناک و از عهده این سخن خارج است.
گرچه ظاهراً بردگى به صورت سابق وجود ندارد، در دنیاى به اصطلاح متمدّن، جنایاتى مى شود که از دوران بردگى به مراتب وحشتناک تر است. خداوند مردم جهان را از شرّ این انسان هاى متمدّن نما حفظ کند، و خدا را شکر که در محیط ما بعد از انقلاب اسلامى به این اعمال ننگین خاتمه داده شد.
ذکر این نکته نیز لازم است که جمله (اِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًّا) «اگر آنها مى خواهند پاک بمانند...» مفهومش این نیست که اگر خود آن زنان مایل به این کار باشند اجبار آنها مانعى ندارد، بلکه این تعبیر از قبیل «منتفى به انتفاء موضوع» است، زیرا عنوان «اکراه» در صورت عدم تمایل صادق است و گرنه خودفروشى و تشویق به آن، به هر حال گناه بزرگى است.
این تعبیر براى آن است که اگر صاحبان این کنیزان مختصر غیرتى داشته باشند به غیرت آنها برخورد، مفهوم آیه این است که این کنیزان که ظاهراً در سطح پایین ترى قرار دارند مایل به این آلودگى نیستند شما که آن همه ادّعا دارید، چرا تن به چنین پستى در مى دهید؟
در پایان آیه ـ چنانکه روش قرآن است ـ براى اینکه راه بازگشت را به روى گناهکاران نبندد بلکه آنها را تشویق به توبه و اصلاح کند، مى گوید: «وهر کس آنها را بر این کار اکراه کند (سپس پشیمان گردد) خداوند بعد از اکراه آنها بخشاینده ومهربان است» (وَ مَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
این جمله چنانکه گفتیم، ممکن است اشاره به وضع صاحبان آن کنیزان باشد که از گذشته تاریک و ننگین خود پشیمان وآماده توبه واصلاح خویشتن هستند، و یا اشاره به آن زنانى است که تحت فشار و اجبار، تن به این کار مى دادند.
در آخرین آیات مورد بحث ـ همان گونه که روش قرآن است ـ به صورت یک جمع بندى اشاره به بحث هاى گذشته کرده مى فرماید: «ما بر شما آیاتى فرستادیم که حقایق بسیارى را تبیین مى کند» (وَ لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ).
و نیز «مثل ها و اخبارى از کسانى که پیش از شما بودند» و سر نوشت آنها درس عبرتى براى امروز شماست (وَ مَثَلاً مِنَالَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ).
و نیز «پند واندرزى براى پرهیزگاران» (وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ).
نکته ها :