مجازات تهمت به همسر
همان گونه که از شأن نزول برمى آید این آیات در حکم استثنا و تبصره اى بر حکم حدّ قذف است، به این معنى که اگر مردى زن خود را متّهم به عمل منافى عفّت کند و بگوید: او را در حال انجام دادن این کار خلاف با مرد بیگانه اى دیدم حدّ قذف (هشتاد تازیانه) در مورد او اجرا نمى شود.
و از سوى دیگر ادّعاى او بدون دلیل و شاهد نیز در مورد زن پذیرفته نخواهد شد، چرا که ممکن است راست بگوید و نیز ممکن است دروغ بگوید.
در اینجا قرآن راه حلّى پیش مى نهد که مسأله به بهترین صورت و عادلانه ترین طریق حل مى گردد، و آن این است که نخست باید شوهر چهار بار شهادت دهد که در این ادّعا راستگوست. چنانکه قرآن مى فرماید: «کسانى که همسران خود را متّهم مى کنند و گواهانى جز خودشان ندارند، هر یک از آنها باید چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد که او از راستگویان است» (وَالَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَالصَّادِقِینَ).
«و در پنجمین بار بگوید: لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد» (وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کَانَ مِنَ الْکَاذِبِینَ).
به این ترتیب، شوهر براى اثبات مدّعاى خود از یک سو و دفع حدّ قذف از سوى دیگر، چهار بار این جمله را تکرار مى کند: اُشهِدُ بِاللّهِ اِنِّى لَمِنَ الصّادِقینَ فِیما رَمَیتُها بِهِ مِنَالزِّنا: «به خدا شهادت مى دهم در این نسبت زنا که به این زن دادم، راست مى گویم».
و در مرتبه پنجم مى گوید: لَعنَةُ اللّهِ عَلَىَّ اِن کُنتُ مِنَالکاذِبینَ: «لعنت خدا بر من باد اگر دروغگو باشم».
در اینجا زن بر سر دو راهى قرار دارد اگر سخنان مرد را تصدیق کند و یا حاضر به نفى این اتّهام از خود به ترتیبى که در آیات بعد مى آید نشود، مجازات و حدّ زنا در مورد او ثابت مى گردد.
امّا «او نیز مى تواند مجازات (زنا) را از خود به این ترتیب دفع کند که چهار بار خدا را به شهادت طلبد که آن مرد در این نسبتى که به او مى دهد از دروغگویان است» (وَیَدْرَوُا عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ).
«و در مرتبه پنجم بگوید: غضب خدا بر او باد اگر آن مرد در این نسبت از راستگویان باشد» (وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْهَا إِنْ کَانَ مِنَالصَّادِقِینَ).
و به این ترتیب، زن در برابر پنج بار گواهى مرد، دایر به آلودگى او پنج بار گواهى بر نفى این اتّهام مى دهد، چهار بار با این عبارت: اُشهِدُ بِاللّهِ اِنَّهُ لَمِنَ الکاذِبینَ فِیما رَمانِى بِهِ مِنَ الزِّنا: «خدا را به شهادت مى طلبم که او در این نسبتى که به من داده است از دروغگویان است».
و در پنجمین بار مى گوید: اِنَّ غَضَبَ اللّهِ عَلَىَّ اِن کانَ مِنَالصّادِقینَ: «غضب خدا بر من باد اگر او راست مى گوید».
اجراى این برنامه که در فقه اسلامى به مناسبت کلمه «لعن» در عبارات فوق «لعان» نامیده شده، چهار حکم قطعى براى این دو همسر در پى خواهد داشت :
نخست اینکه بدون نیاز به صیغه طلاق فوراً از هم جدا مى شوند.
دو دیگر اینکه براى همیشه این زن و مرد بر هم حرام مى گردند، یعنى امکان بازگشتشان به ازدواج مجدّد با یکدیگر وجود ندارد.
سوم اینکه حدّ قذف از مرد و حدّ زنا از زن برداشته مى شود (اما اگر یکى از این دو از اجراى این برنامه سر باز زند اگر مرد باشد حدّ قذف و اگر زن باشد حدّ زنا در مورد او اجرا مى گردد).
چهارم اینکه فرزندى که در این ماجرا به وجود آمده از مرد منتفى است یعنى با او نسبتى نخواهد داشت، امّا نسبتش با زن محفوظ خواهد بود. البتّه جزئیّات این احکام در آیات فوق نیامده همین اندازه قرآن در آخرین آیه مورد بحث مى گوید: «واگر فضل خدا و رحمتش واینکه او توبه پذیر و حکیم است نبود، بسیارى از مردم هلاک مى شدند یا گرفتار مجازات هاى سخت» (وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ).
در واقع این آیه یک اشاره اجمالى براى تأکید احکام فوق است، زیرا نشان مى دهد که برنامه «لعان» یک فضل الهى است ومشکل مناسبات دو همسر را در این زمینه به نحو صحیحى حل مى کند.
از یک سو مرد را مجبور نمى کند اگر کار خلافى در مورد همسرش دید سکوت کند و براى دادخواهى نزد حاکم شرع نیاید.
از سوى دیگر زن را هم به مجرّد اتّهام در معرض مجازات حدّ زناى محصنه قرار نمى دهد و حقّ دفاع به او عطا مى کند.
از سوى سوم شوهر را ملزم نمى کند که اگر با چنین صحنه اى روبه رو شد به دنبال چهار شاهد برود و این راز دردناک را برملا سازد.
از سوى چهارم این مرد و زن را که دیگر قادر به ادامه زندگى مشترک زناشویى نیستند از هم جدا مى سازد و حتّى اجازه نمى دهد در آینده با هم ازدواج کنند، چرا که اگر این نسبت راست باشد آنها از نظر روانى قادر بر ادامه زندگى زناشویى نیستند، و اگر هم دروغ باشد عواطف زن آن چنان جریحه دار شده که بازگشت به زندگى مجدّد رامشکل مى سازد، چرا که نه سردى بلکه عداوت و دشمنى محصول چنین امرى است.
و از سوى پنجم تکلیف فرزند را هم روشن مى سازد.
این است فضل و رحمت خداوند، و توّاب و حکیم بودنش نسبت به بندگان که با این راه حل ظریف، حساب شده و عادلانه مشکل را گشوده است، و اگر درست بیندیشم، حکم اصلى یعنى لزوم چهار شاهد نیز به کلّى شکسته نشده، بلکه هر یک از این چهار «شهادت» را در مورد زن و شوهر جانشین یک «شاهد» کرده، و بخشى از احکام آن را براى این قائل شده است.
نکته ها :
1. چرا حکم قذف در مورد دو همسر تخصیص خورده؟
نخستین سؤالى که در اینجا مطرح مى شود همین است که دو همسر چه خصوصیّتى دارند که این حکم استثنایى در مورد اتّهام آنها صادر شده است؟
پاسخ این سؤال را از یک سو مى توان در شأن نزول آیه پیدا کرد و آن اینکه هرگاه مردى همسرش را با بیگانه اى ببیند، اگر بخواهد سکوت کند براى او امکان پذیر نیست، چگونه غیرتش اجازه مى دهد هیچ عکس العملى در برابر تجاوز به حریم ناموسش نشان ندهد؟
اگر بخواهد نزد قاضى برود و فریاد بکشد که فوراً حدّ قذف درباره او اجرا مى شود، زیرا قاضى چه مى داند او راست مى گوید، شاید دروغ باشد، و اگر بخواهد چهار شاهد بطلبد این نیز با حیثیت و آبروى او نمى سازد.
به علاوه ممکن است ماجرا در این میان پایان گیرد.
از سوى دیگر افراد بیگانه زود یکدیگر را متّهم مى سازند ولى مرد و زن کمتر یکدیگر را به این مسائل متّهم مى کنند و به همین دلیل در مورد بیگانگان آوردن چهار شاهد لازم است و گرنه حدّ قذف اجرا مى گردد، ولى در مورد دو همسر چنین نیست و به این دلیل، حکم مزبور از ویژگى هاى آنهاست.
2. برنامه مخصوص «لعان»
از توضیحاتى که در تفسیر آیات بیان شد به اینجا رسیدیم که براى دفع حدّ قذف از مردى که زن خود را متّهم به زنا ساخته لازم است چهار مرتبه خدا را گواه گیرد که راست مى گوید که در حقیقت هر یک از این چهار شهادت در این مورد خاص جانشین شاهدى شده است، و در مرتبه پنجم براى تأکید بیشتر، لعنت خدا را به جان مى خرد اگر دروغگو باشد.
با توجّه به اینکه اجراى این مقرّرات معمولاً در یک محیط اسلامى و توأم با تعهّدات مذهبى است، هنگامى که کسى ببیند باید در مقابل حاکم اسلامى این چنین قاطعانه خدا را به گواهى بطلبد و لعن بر خود بفرستد، غالباً از اقدام به چنین خلافى خوددارى مى کند، و همین سدّى بر سر راه او و اتّهامات دروغین مى گردد. این در مورد مرد.
امّا اینکه زن براى دفاع از خود باید چهار بار خدا را به گواهى طلبد که این نسبت دروغ است، به این خاطر مى باشد که تعادل میان شهادت مرد و زن برقرار شود،
و چون زن در معرض اتّهام قرار گرفته، در پنجمین مرحله با عبارتى شدیدتر از عبارت مرد از خود دفاع مى کند و غضب خدا را بر خود مى خرد اگر مرد راست گفته باشد.
مى دانیم «لعنت»، دورى از رحمت است امّا «غضب» چیزى بالاتر از دورى از رحمت است، زیرا «غضب» مستلزم کیفر و مجازاتى است بیش از دور ساختن از رحمت و لذا در تفسیر سوره حمد گفتیم که «مَغضُوبٌ عَلَیهِم» از «ضالّین» (گمراهان) بدترند، با اینکه «ضالّین» مسلماً دور از رحمت خدا مى باشند.