تأمین نیازهاى جنسى تنها در محدوده ازدواج
(قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلاَّعَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ)
به یقین مؤمنان رستگار شدند؛ * آنها که در نمازشان خشوع دارند؛ * وآنها که از لغو و بیهودگى رویگردانند؛ * و آنها که به (دستور) زکات عمل مى کنند؛ * وآنها که دامان خود را حفظ مى کنند؛ * جز در مورد همسران و کنیزانشان، که در بهره گیرى از آنان ملامت نمى شوند؛ * و کسانى که جز این را طلب کنند، تجاوزگرند. (سوره مؤمنون، آیات (قدس سره) ـ 7)
تفسیر :
چهارمین ویژگى مؤمنان را مسأله پاکدامنى و عفّت به طور کامل و پرهیز از هرگونه آلودگى جنسى قرار داده چنین مى گوید: «آنها کسانى هستند که فروج(149) خویش را از بى عفتى حفظ مى کنند» (وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ).
«مگر نسبت به همسران وکنیزانشان که در بهره گیرى از آنها هیچ گونه ملامت و سرزنش ندارند» (إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ).
از آنجا که غریزه جنسى سرکش ترین غرایز انسان است و خویشتن دارى در برابر آن نیاز به پرهیزگارى فراوان، ایمان قوى و نیرومند دارد، بار دیگر روى همین مسأله تأکید کرده و مى گوید: «هر کس غیر این طریق را (جهت بهره گیرى جنسى) طلب کند تجاوزگر است» (فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذلِکَ فَأُولَـئِکَ هُمُالعَادُونَ).
تعبیر به محافظت «فروج» گویا اشاره به این است که اگر مراقبت مستمر و پیگیر در این زمینه نباشد بیم آلودگى فراوان است.
و تعبیر به «همسران» شامل همسران دائم و موقّت هر دو مى شود، هر چند بعضى از مفسّران اهل سنّت در اینجا گرفتار اشتباهى شده اند که به آن اشاره خواهد شد.
جمله غَیرُ مَلومینَ: «آنها مورد ملامت قرار نمى گیرند» ممکن است اشاره به طرز فکر غلطى باشد که براى مسیحیّت انحرافى پیدا شده که آنها هرگونه آمیزش جنسى را خلاف شأن انسان مى پندارند و ترک مطلق آن را فضیلت مى دانند تا آنجا که کشیشان کاتولیک و همچنین زنان و مردان تارک دنیا در تمام عمر، مجرّد زندگى مى کنند و هر
گونه ازدواج را مخالف این مقام روحانى تصوّر مى کنند. هرچند این مسأله بیشتر جنبه ظاهرى دارد امّا در پنهان جمعى از آنها طرقى براى اشباع غریزه جنسى خود انتخاب مى کنند و کتاب هاى نویسندگان خودشان پر است از داستان هایى که در این زمینه نوشته اند. (150)
به هر حال امکان ندارد خداوند غریزه اى را به عنوان بخشى از نظام احسن در انسان بیافریند و بعد آن را به کلّى تحریم یا مخالف مقام انسانى بداند.
این نکته چندان نیاز به یادآورى ندارد که حلال بودن همسران مخالف با بعضى از موارد استثنایى نیست، مانند حالت عادت ماهانه و امثال آن.
همچنین حلال بودن کنیزان (زنان برده) مشروط به شرایط متعدّدى است که در کتاب هاى فقهى آمده، و چنان نیست که هر کنیزى بر صاحب آن حلال باشد، و در واقع در بسیارى از جهات و شرایط، همان شرایط همسران را دارد.
نکته :
همسر دائم و موقّت
از آیات فوق استفاده مى شود که تنها دو گروه از زنان بر مردان حلال هستند :
نخست همسران، و دیگر کنیزان (با شرایط مخصوص) و به همین جهت، در کتاب هاى فقهى در بحث «نکاح» به این آیه بسیار استناد شده است.
جمعى از مفسّران و فقهاى اهل سنّت خواسته اند از این آیه شاهدى براى نفى ازدواج موقّت بیاورند و بگویند آن هم در حکم زناست.
امّا با توجّه به این حقیقت که «ازدواج موقّت» (متعه) به طور مسلّم در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) حلال بوده است، و احدى از مسلمانان آن را انکار نمى کنند، منتها بعضى مى گویند در آغاز اسلام بوده وبسیارى از صحابه نیز به آن عمل کرده اند سپس نسخ شده است.
بعضى مى گویند: عمر بن خطاب از آن جلوگیرى به عمل آورد.
با توجّه به این واقعیّت ها، مفهوم سخن این دسته از دانشمندان اهل تسنّن این
خواهد بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) العیاذ باللّه زنا را ـ حدّاقل براى مدّتى ـ مجاز شمرده است واین غیر ممکن است.
از این گذشته، «متعه» بر خلاف پندار این گروه، یک نوع ازدواج است ازدواجى موقّت و داراى اکثر شرایط ازدواج دائم؛ بنابراین قطعاً در جمله «اِلّا عَلى أزواجِهِم» داخل است و به همین دلیل هنگام خواندن صیغه ازدواج موقّت از همان صیغه هاى ازدواج دائم (أنکَحتُ وَ زَوَّجتُ) با قید مدّت استفاده مى شود، و این بهترین دلیل بر ازدواج بودن آن است.
درباره ازدواج موقّت و دلایل مشروعیت آن در اسلام، و عدم نسخ این حکم و همچنین فلسفه اجتماعى آن، و پاسخ به ایرادات مختلف مشروحاً بحث کرده ایم)151( (ر.ک: ج 14، ص 216 ـ 224).