فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

چگونگى اداى مهر

باز در ادامه احکام طلاق، در این دو آیه احکام دیگرى بیان شده است. نخست مى فرماید: «اگر زنان را قبل از آمیزش جنسى یا تعیین مهر، طلاق دهید، گناهى بر شما نیست» (لاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَةً).(89)
البتّه این در صورتى است که مرد یا زن و مرد، بعد از عقد ازدواج و پیش از عمل زناشویى متوجّه شوند به جهاتى نمى توانند با هم زندگى کنند، چه بهتر که در این موقع با طلاق از هم جدا شوند، زیرا در مراحل بعد کار دشوارتر مى شود.
به هر حال این تعبیر پاسخى است براى آنها که تصوّر مى کردند طلاق قبل از عمل زناشویى یا قبل از تعیین مهر، صحیح نیست. قرآن مى گوید: چنین طلاقى گناهى ندارد و صحیح است (و اى بسا جلوى مفاسد بیشترى را بگیرد).
بعضى نیز «جُناحَ» را در اینجا به معناى «مَهر» گرفته اند که بر دوش شوهر سنگینى مى کند. یعنى به هنگام طلاق قبل از عمل زناشویى و تعیین مهر، هیچ گونه مهرى بر عهده شما نیست.
بعضى از مفسّران درباره این تفسیر سخن بسیار گفته اند، ولى به کار بردن کلمه «جُناحَ» به معناى مهر مأنوس نیست.
بعضى نیز احتمال داده اند که معناى جمله بالا این است که طلاق زن قبل از آمیزش در همه حال جایز است خواه در حال عادت ماهیانه باشند یا نه، در حالى که بعد از آمیزش حتمآ باید در حال پاکى خالى از آمیزش باشد.(90)
این تفسیر بسیار بعید به نظر مى رسد، زیرا با جمله «أوتَفرِضوا لَهُنَّ فَریضَةً» سازگار نیست.
آن گاه به بیان حکم دیگرى در این رابطه مى پردازد، مى فرماید: «در چنین حالى باید آنان را (با هدیه مناسبى) بهره مند سازید» (وَ مَتِّعُوهُنَّ).
بنابراین اگر نه مهرى تعیین شده و نه آمیزشى حاصل گشته، شوهر باید هدیه اى که مناسب با شؤون زن باشد بعد از طلاق به او بپردازد، ولى باید در پرداخت این هدیه، توانایى شوهر نیز در نظر گرفته شود. لذا در دنباله آیه مى گوید: «بر آن کس که توانایى دارد به اندازه تواناییش، و بر آن کس که تنگدست است به اندازه خودش هدیه شایسته اى لازم است، و این حقّى است بر نیکوکاران» (عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِینَ).
«موسِع» به معناى توانگر، و «مُقتِر» به معناى تنگدست است. از مادّه «قَتر» به معناى بخل و تنگ نظرى نیز آمده، مانند (وَ کَان الإِنْسَانُ قَتُورًا). (91)
بنابراین، توانگران باید به اندازه خود و تنگدستان نیز درخور توانایى شان این هدیه را بپردازند و شؤون زن نیز در این جهت در نظر گرفته شود.
جمله «مَتاعآ بِالمَعروف» مى تواند اشاره به همه اینها باشد، یعنى هدیه اى به طور شایسته، دور از اسراف و بخل ومناسب حال دهنده و گیرنده.
از آنجا که این هدیه اثر قابل ملاحظه اى در جلوگیرى از حسّ انتقامجویى دارد، همچنین در رهایى زن از عقده هایى که ممکن است براثر گسستن پیوند زناشویى حاصل شود، در آیه مورد بحث آن را وابسته به روحیه نیکوکارى واحسان کرده مى گوید: (حَقًّا(92) عَلَى الْمُحْسِنِینَ) «این عمل بر نیکوکاران لازم است». یعنى باید آمیخته با روح نیکوکارى و مسالمت باشد.
ناگفته پیداست تعبیر به «محسنین» (نیکوکاران) براى تحریک احساسات خیرخواهانه افراد در راه اداى این وظیفه است، و گرنه همان طور که اشاره شد این حکم جنبه الزامى دارد.

نکته جالب دیگرى که از آیه استفاده مى شود این است که قرآن از هدیه اى که مرد باید به زن بپردازد، تعبیر به «مَتاع» کرده است و«متاع» در لغت به معناى چیزهایى است که انسان از آنها بهره مند مى شود و غالبآ به غیر پول و وجه نقد اطلاق مى گردد، زیرا از پول به طور مستقیم نمى توان استفاده کرد بلکه باید به متاع تبدیل شود. روى همین جهت، قرآن از هدیه تعبیر به متاع کرده است.
موضوع هدیه دادن به شکل متاع، از نظر روانى اثر خاصّى دارد، زیرا چه بسا هدیه اى از اجناس قابل استفاده مانند خوراک و پوشاک و نظایر آن که براى اشخاص برده مى شود که هرچند ممکن است کم قیمت باشد ولى چنان اثرى در روحشان مى گذارَد که اگر آن را تبدیل به پول کنند هرگز آن اثر را نخواهد داشت. ازاین رو در روایاتى که در این زمینه وارد شده است، ائمه اطهار علیهم السلام نمونه هاى هدیه را امثال لباس و موادّ غذایى و یا زمین زراعتى ذکر کرده اند. (93)
ضمنآ از آیه به خوبى استفاده مى شود که در ازدواج دائم تعیین مهر از قبل لازم نیست و طرفین مى توانند بعد از عقد روى آن توافق کنند. (94)
و نیز استفاده مى شود که اگر قبل از تعیین مهر و آمیزش جنسى، طلاق صورت گیرد مهر واجب نخواهد بود و هدیه مزبور جانشین مهر مى شود.
باید توجّه کرد که زمان و مکان در مقدار هدیه مناسب مؤثّر است.
در آیه بعد سخن از زنانى به میان آمده که برایشان تعیین مهر شده است ولى قبل از آمیزش جدا مى شوند. مى فرماید: «اگر زنان را طلاق دهید پیش از آنکه با آنان تماس پیدا کنید (و آمیزش انجام شود) در حالى که مهرى براى آنان تعیین کرده اید، (لازم است) نصف آنچه را تعیین کرده اید» به آنان بدهید (وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ).
این حکم قانونى مسأله است که به زن حق مى دهد نصف مهریّه را بدون کم و کاست بگیرد، هرچند آمیزشى حاصل نشده باشد.
ولى بعدآ به سراغ جنبه هاى اخلاقى و عاطفى مى رود، مى فرماید: «مگر اینکه آنها حقّ خود را ببخشند (و یا اگر صغیر و سفیه هستند، ولىّ آنان یعنى) آن کس که گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد» (إِلاَّ أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِى بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکَاحِ).
روشن است ولىّ در صورتى مى تواند از حقّ صغیر صرف نظر کند که مصلحت صغیر ایجاب نماید. بنابراین حکم پرداخت نصف مهر صرف نظر از مسأله عفو و بخشش است.
از آنچه گفتیم روشن مى شود که منظور از «الَّذى بِیَدِهِ عُقدَةُ النِّکاح» (کسى که گره ازدواج به دست اوست) ولىّ صغیر یا سفیه است، زیرا اوست که حق دارد اجازه ازدواج بدهد. ولى بعضى از مفسّران چنین پنداشته اند که منظور شوهر است، یعنى هرگاه شوهر تمام مهر را قبلاً پرداخته باشد (آن چنان که در میان بسیارى از اعراب معمول بوده) حق دارد نصف آن را بازپس گیرد مگر اینکه ببخشد و صرف نظر کند.
امّا دقّت در آیه نشان مى دهد که تفسیر اوّل صحیح است، زیرا روى سخن در آیه با شوهران است، به همین دلیل آنها را مخاطب قرار داده و مى گوید: «وَ اِن طَلَّقتُموهُنّ» (اگر آنها را طلاق دادید) در حالى که جمله «أویَعْفُوَا الَّذى بِیَدِهِ عُقدَةُ النِّکاح» به صورت فعل غایب ذکر شده و مناسب نیست که منظور از آن شوهران باشند.
آرى، در جمله بعد مى گوید: «عفو و گذشت شما (و پرداختن تمام مهر) به پرهیزگارى نزدیک تر است و نیکوکارى و فضل را در میان خود فراموش نکنید که خداوند به آنچه انجام مى دهید بیناست» (وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَ لاَ تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
به طور مسلّم مخاطب در این جمله شوهرانند و در نتیجه در جمله قبل سخن از گذشت اولیا و در این جمله سخن از گذشت شوهران است.
و جمله «وَ لا تَنسَوُا الفَضلَ بَینَکُم» خطاب به عموم مسلمانان است که روح گذشت و بزرگوارى را در تمام این موارد فراموش نکنند.
روایاتى که از پیشوایان معصوم علیهم السلام به ما رسیده است نیز آیه را به همین صورت تفسیر مى کند(95) مفسّران شیعه با توجّه به مضمون آیه و روایات اهل بیت علیهم السلام نیز همین نظر را انتخاب کرده و گفته اند: منظور از این عبارت، اولیاى زوجه هستند. البتّه مواردى پیش مى آید که سرسختى کردن در گرفتن نصف مهر، آن هم قبل از عروسى، ممکن است احساسات شوهر و اقوامش را جریحه دار کند و در صدد انتقامجویى برآیند، و ممکن است حیثیت و آبروى زن را در معرض خطر قرار دهد، اینجاست که گاه پدر براى حفظ مصلحت دختر خود، لازم مى بیند که از حقّ او گذشت نماید.
جمله «وَ أن تَعفُوا أقرَبُ لِلتَّقوى» (عفو و گذشت شما به پرهیزگارى نزدیک تر است)، وظیفه مردان را در برابر زنان مطّلقه خود بیان مى کند که اگر تمام مهر را پرداخته اند چیزى پس نگیرند و اگر نپرداخته اند همه آن را بپردازند و از نیمى که حقّ آنهاست صرف نظر کنند، زیرا مسلّم است دختر یا زنى که بعد از عقد یا پیش از عروسى از شوهر خود جدا مى شود ضربه سختى مى خورَد و از نظر اجتماعى و روانى با مشکلاتى مواجه است و بى شک گذشت شوهر و پرداخت تمام مهر تا حدّى بر این جراحات مرهم مى گذارد.
لحن مجموعه آیه بر اصل اساسى «معروف» و «احسان» در این مسائل تأکید مى کند که حتّى طلاق و جدایى، با نزاع و کشمکش و تحریک روح انتقامجویى آمیخته نباشد، بلکه بر اساس بزرگوارى، احسان، عفو، گذشت قرار گیرد، زیرا اگر مرد و زن نتوانند با هم زندگى کنند و به دلایلى از هم جدا شوند دلیلى ندارد میان آنها دشمنى حاکم گردد (ر.ک: ج 2، ص 234 ـ 240).

تعدّد زوجات

(وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِى الْیَتَامَى فَانکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُوا)
و اگر مى ترسید که (به هنگام ازدواج با دختران یتیم،) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشم پوشى کنید و) با زنان (پاک) مورد علاقه خود ازدواج نمایید، دو یا سه یا چهار همسر؛ و اگر مى ترسید عدالت را (درباره همسران متعدّد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید، و یا از زنانى که مالک آنهایید استفاده کنید. این کار، به ترک ستم نزدیک تر است. (سوره نساء، آیه 3)

شأن نزول :

براى این آیه شأن نزول خاصّى نقل شده و آن این است که قبل از اسلام رایج بود بسیارى از مردم حجاز دختران یتیم را به عنوان تکفّل و سرپرستى به خانه خود مى بردند، سپس با آنها ازدواج مى نمودند و اموالشان را تملّک مى کردند، و چون همه کارها دست خودشان بود، حتّى مهریّه آنها را کمتر از معمول قرار مى دادند، و هنگامى که کوچکترین ناراحتى از آنان پیدا مى کردند به آسانى رهایشان مى ساختند و حاضر نبودند حتّى به شکل یک همسر معمولى با آنان رفتار نمایند. (96)
آیه فوق در این باره نازل شد و به سرپرستان ایتام دستور داد در صورتى با دختران یتیم ازدواج کنند که عدالت را به طور کامل درباره آنها رعایت نمایند، و در غیر این صورت از آنان چشم پوشى کرده و همسران خود را از زنان دیگر برگزینند.
تفسیر :