فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

1. تفاوت هاى ساختگى

قسمتى از تفاوت هاى جسمى و روحى مردم با یکدیگر معلول اختلافات طبقاتى و مظالم اجتماعى و یا سهل انگارى هاى فردى است که هیچ ارتباطى به دستگاه آفرینش ندارد. مثلاً بسیارى از فرزندان ثروتمندان از فرزندان مردم فقیر هم از نظر جسمى قوى تر و زیباتر و هم از نظر استعداد پیشرفته ترند؛ به دلیل اینکه آنها از تغذیه و بهداشت کافى بهره مندند در حالى که اینها در محرومیّت قرار دارند. یا افرادى هستند که بر اثر تنبلى و سهل انگارى نیروهاى جسمى و روحى خود را از دست مى دهند. این گونه اختلافات را باید اختلافات ساختگى و بى دلیل دانست که با از بین رفتن نظام طبقاتى و تعمیم عدالت اجتماعى از میان خواهد رفت، و هیچ گاه اسلام و قرآن بر این گونه تفاوت ها صحّه نگذاشته است.

2. تفاوت هاى واقعى

قسمتى دیگر از این تفاوت ها طبیعى و لازمه آفرینش انسان است، یعنى یک جامعه اگر هم از عدالت اجتماعى کامل برخوردار باشد، تمام افرادش همانند مصنوعات یک کارخانه یک شکل و یک جور نخواهند بود و طبعآ با هم تفاوت هایى خواهند داشت.
ولى باید دانست معمولاً مواهب الهى و استعدادهاى جسمى و روحى انسان ها آن چنان تقسیم شده که هر کسى قسمتى از آن را دارد. یعنى کمتر کسى پیدا مى شود که این مواهب را یک جا داشته باشد؛ یکى از نیروى بدنى کافى برخوردار است و دیگرى استعداد ریاضى خوبى دارد، یکى ذوق شعر و دیگرى عشق به تجارت، و بعضى هوش سرشارى براى کشاورزى، و برخى از استعدادهاى ویژه دیگرى برخوردارند. مهم این است که جامعه یا خود اشخاص، استعدادها را کشف کنند و آنها را در محیط سالمى پرورش دهند تا هر انسانى بتواند نقطه قوّت خویش را آشکار سازد و از آن بهره بردارى کند.

3. جامعه به منزله یک پیکر

این موضوع را نیز باید یادآورى کرد که یک جامعه همانند پیکر یک انسان، نیاز به
بافت ها و عضلات و سلّول هاى گوناگون دارد. یعنى همان طور که اگر یک بدن به طور کامل از سلّول هاى ظریف همانند سلّول هاى چشم و مغز ساخته شده باشد دوام ندارد، و یا اگر تمام سلّول هاى آن خشن و غیر قابل انعطاف همانند سلّول هاى استخوانى باشند، کارایى کافى براى وظایف مختلف نخواهد داشت بلکه باید از سلّول هاى گوناگونى که یکى وظیفه تفکّر، دیگرى مشاهده،
سومى شنیدن و چهارمى سخن گفتن را عهده دار شوند تشکیل شده باشد، همچنین براى به وجود آمدن یک جامعه کامل نیاز به استعدادها، ذوق ها و ساختمان هاى مختلف بدنى و فکرى است.
امّا نه به این معنى که بعضى از اعضاءِ پیکر اجتماع در محرومیّت به سر برند، یا خدمات آنها کوچک شمرده شود، و یا تحقیر گردند، همان طور که سلّول هاى بدن با تمام تفاوتى که دارند، همگى از غذا و هوا و سایر نیازمندى ها به مقدار لازم بهره مى گیرند.
به عبارت دیگر، تفاوت ساختمان روحى و جسمى در آن قسمت هایى که طبیعى است ـ نه ظالمانه و تحمیلى ـ به مقتضاى «حکمت» پروردگار است و عدالت هیچ گاه نمى تواند از حکمت جدا باشد.
فى المثل اگر تمام سلّول هاى بدن انسان یک نواخت آفریده مى شد دور از حکمت بود، و عدالت به معناى قرار دادن هر چیز در محلّ مناسب خود نیز در آن وجود نداشت، همچنین اگر یک روز، تمام مردم جامعه مثل هم فکر کنند و استعداد همانندى داشته باشند، در همان یک روز وضع جامعه به کلّى درهم مى ریزد.
بنابراین آنچه در آیه مورد بحث درباره اختلاف ساختمان زن و مرد آمده، در واقع اشاره اى به همین موضوع است، زیرا بدیهى است اگر تمام افراد بشر، مرد و یا همه زن باشند، نسل بشر به زودى منقرض مى شود.
علاوه بر اینکه قسمت مهمّى از لذّات مشروع بشر از میان مى رود، حال اگر جمعى ایراد کنند که چرا بعضى زن و بعضى مرد آفریده شده اند؟ و این چگونه با عدالت پروردگار مى سازد؟ مسلّم است که این ایراد منطقى نخواهد بود، زیرا آنها به حکمت آن نیندیشیده اند (ر.ک: ج 3، ص 459 ـ 465).