3. چرا ارث مرد دو برابر زن است؟
با اینکه ظاهرآ ارث مرد دو برابر زن است، امّا با دقّت بیشتر روشن مى شود که از یک نظر، ارث زنان دو برابر مردان است، و این به خاطر حمایتى است که اسلام از حقوق زن کرده است.
توضیح اینکه: اسلام وظایفى بر عهده مردان گذارده که با توجّه به آن، نیمى از درآمد مردان عملاً خرج زنان مى شود، در حالى که بر عهده زنان چیزى قرار نداده است، مرد باید هزینه زندگى همسر خود را طبق نیازمندى او، از مسکن، پوشاک،
خوراک و سایر لوازم بپردازد، و هزینه زندگى فرزندان خردسال نیز برعهده اوست، در حالى که زنان از هر گونه پرداخت هزینه اى حتّى براى خودشان معاف هستند.
بنابراین یک زن مى تواند تمام سهم ارث خود را پس انداز کند، در حالى که مرد ناچار است آن را براى خود و همسر و فرزندان خرج کند، و نتیجه آن عملاً چنین مى شود که نیمى از درآمد مرد براى زن خرج مى شود و نیمى براى خودش، در حالى که سهم زن همچنان به حال خود باقى مى ماند.
براى توضیح بیشتر به این مثال توجّه کنید: فرض کنید مجموع ثروت هاى موجود در دنیا معادل سى میلیارد تومان باشد که از طریق ارث به تدریج در میان زنان و مردان جهان (دختران و پسران) تقسیم مى گردد. اکنون مجموع درآمد مردان را با مجموع درآمد زنان جهان از راه ارث حساب کنیم مى بینیم از این مبلغ بیست میلیارد سهم مردان و ده میلیارد سهم زنان است.
مطابق معمول، زنان ازدواج مى کنند و هزینه زندگى آنها بر دوش مردان خواهد بود و به همین دلیل زنان مى توانند ده میلیارد خود را پس انداز کنند و در بیست میلیارد سهم مردان عملاً شریک خواهند بود، زیرا در مورد آنها و فرزندان آنها نیز مصرف مى شود.
بنابراین در واقع نیمى از سهم مردان هم که ده میلیارد مى شود صرف زنان خواهد شد، و با اضافه کردن این مبلغ به ده میلیارد که پس انداز کرده بودند، مجموعآ صاحب اختیار بیست میلیارد ـ دو سوم مجموع پول دنیا ـ خواهند بود، در حالى که مردان عملاً بیش از ده میلیارد براى خود مصرف نمى کنند.
نتیجه اینکه سهم واقعى زنان از نظر مصرف و بهره بردارى دو برابر سهم واقعى مردان است، و این تفاوت به خاطر آن است که معمولاً قدرت آنها براى تولید ثروت کمتر است، و این نوعى حمایت منطقى و عادلانه است که اسلام از زنان به عمل آورده و سهم حقیقى آنان را بیشتر قرار داده، اگرچه در ظاهر سهم آنها نصف است.
اتّفاقآ با مراجعه به آثار اسلامى به این نکته پى مى بریم که سؤال بالا از همان آغاز اسلام در اذهان مردم بوده و گاه و بیگاه از پیشوایان اسلام در این باره پرسش هایى مى کردند، و پاسخ هایى که از طرف ائمّه اهل بیت علیهم السلام به این سؤال داده شده غالبآ به یک مضمون است و آن این است که خداوند مخارج زندگى و پرداخت مهر را برعهده
مردان گذارده است، به همین جهت سهم آنها را بیشتر قرار داده. (68)
در عیون اخبار الرّضا (علیه السلام) از امام علىّ بن موسى الرّضا (علیه السلام) نقل شده است که در پاسخ این سؤال فرمود: «سهم زنان از میراث، نصف سهم مردان است به خاطر آنکه زن هنگامى که ازدواج مى کند چیزى (مَهر) مى گیرد و مرد ناچار است چیزى بدهد. به علاوه هزینه زندگى زنان بر دوش مردان است، در حالى که زن در برابر هزینه زندگى مرد و خودش مسؤولیّتى ندارد». (69)
4. ارث برادران وخواهران
در جمله (وَ اِنْ کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلاَلَةً) به واژه تازه اى برخورد مى کنیم که فقط در دو مورد از قرآن دیده مى شود: یکى در آیه مورد بحث و دیگرى در آخرین آیه از همین سوره نساء و آن کلمه «کَلالَة» است.
آنچه از کتاب هاى لغت استفاده مى شود این است که «کَلالَة» در اصل معناى مصدرى دارد و به معناى «کَلال» یعنى از بین رفتن قوّت و توانایى است.(70) ولى بعدآ به خواهران و برادرانى که از شخص متوفّى ارث مى برند گفته شده است.
شاید تناسب آن این باشد که برادران و خواهران جزءِ طبقه دوم ارث هستند، و تنها با نبودن پدر و مادر و فرزند ارث مى برند، و چنین کسى که پدر و مادر و فرزندى ندارد، مسلّمآ در رنج است و قدرت خویش را از دست داده، لذا به آنها «کَلالَة» گفته مى شود.
راغب در مفردات مى گوید: «کَلالَة» به ورّاث ـ غیر از پدر و فرزند ـ گفته مى شود.
و ابن عبّاس گفته است به جز فرزند به سایر ورّاث «کَلالَة» مى گویند. (71)
و در روایتى که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده است، آن حضرت در پاسخ این پرسش که کلالة چیست؟ فرمود: «مَن ماتَ وَ لَیسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لا والِدٌ؛ کَلالَة عنوانى است براى
شخصى که از دنیا رفته، در حالى که نه پدر و مادرى دارد و نه فرزند». (72)
از این بیان استفاده مى شود که «کَلالَة» اسم میّت است و هر دو قول صحیح است. (73)
و امّا اینکه چرا قرآن به جاى بردن نام برادر و خواهر تعبیر (کلاله) را انتخاب کرده، شاید به خاطر آن است که این گونه افراد که نه پدر و مادر دارند و نه فرزند، مراقب باشند اموالشان به دست کسانى خواهد رسید که نشانه ناتوانى او هستند. بنابراین پیش از آنکه دیگران از آن استفاده کنند، خودشان آنها را در موارد لازم تر، در راه کمک به نیازمندان و حفظ مصالح اجتماعى صرف کنند.
5. توجّه به چند نکته دیگر
الف) آنچه درباره ارث برادران و خواهران آمده است، گرچه ظاهرآ به طور مطلق است و برادران و خواهران پدر و مادرى، و پدرى تنها، و مادرى تنها را شامل مى شود، ولى با توجّه به آخرین آیه سوره نساء که تفسیر آن به زودى خواهد آمد روشن مى شود که منظور از این آیه تنها برادران و خواهران مادرى متوفّى هستند (آنها که فقط از طرف مادر با او ارتباط دارند) در حالى که آیه آخر سوره نساء درباره برادران و خواهران پدر و مادرى و یا پدرى تنها مى باشد (شواهد این موضوع را به خواست خدا در ذیل همان آیه بیان خواهیم داشت).
بنابراین گرچه هر دو آیه بحث از ارث «کلاله» (برادران و خواهران) مى کنند و ظاهرآ با هم سازگار نیستند، امّا با دقّت در مضمون دو آیه روشن مى شود هر کدام درباره یک دسته خاص از برادران و خواهران سخن مى گوید، و هیچ گونه تضادّى در میان آنها نیست.
ب) روشن است ارث بردن این طبقه در صورتى است که وارثى از طبقه اوّل ـیعنى پدر و مادر و فرزندان ـ در کار نباشد، گواه این موضوع آیه (وَ أُولُوا الاْرْحَامِ
بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِى کِتَابِ اللَّهِ) «خویشاوندان طبق کتاب خدا بعضى بر بعض دیگر در مقرّرات ارث ترجیح دارند». آنها که به شخص میّت نزدیک ترند مقدّم هستند. (74)
و همچنین اخبار فراوانى که در این زمینه وارد شده گواه دیگرى بر تعیین طبقات ارث و ترجیح بعضى بر بعض دیگر است.
ج) از جمله «هُم شُرَکاءُ فِى الثُّلثِ» (برادران و خواهران مادرى اگر بیش از یک نفر باشند در ثلث مال شریک اند) استفاده مى شود آنها یک سوم را در میان خود به طور مساوى تقسیم مى کنند و زن ومرد در اینجا هیچ تفاوتى ندارند، زیرا مفهوم شرکت مطلق، مساوى بودن سهام است.
د) از آیه به خوبى استفاده مى شود انسان حق ندارد از طریق وصیّت یا اعتراف به بدهى که بر ذمّه او نیست صحنه سازى بر ضدّ وارثان کند و حقوق آنها را تضییع نماید. او موظّف است دیون واقعى خود را در آخرین فرصت گوشزد نماید و حق دارد وصیّتى عادلانه که در اخبار مقدار آن، ثلث تعیین شده بنماید.
در روایات پیشوایان اسلام در این زمینه تعبیرات شدیدى دیده مى شود از جمله در حدیثى مى خوانیم: «اِنَّ الضِّرارَ فِى الوَصِیَّةِ مِنَ الکَبائِرِ؛ زیان رسانیدن به ورثه و محروم ساختن آنها از حقّ مشروعشان با وصیّت هاى نابه جا از گناهان کبیره است».(75)
اسلام در حقیقت با این دستور مى خواهد هم شخص را از بخشى از اموال خود حتّى بعد از وفات بهره مند سازد، و هم وارثان را؛ مبادا کینه اى در دل آنها به وجود بیاید و پیوند محبّت که باید بعد از مرگ هم باقى باشد سست گردد (ر.ک: ج 3، ص360 ـ 379).