فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

4. احکام قذف

در کتاب حدود بابى تحت عنوان حدّ قذف داریم.
«قذف» (بر وزن حذف) در لغت به معنى پرتاب کردن تیر یا چیزى به سوى یک نقطه دوردست است، ولى در این گونه موارد ـ مانند کلمه رمى ـ کنایه از متّهم ساختن کسى به یک اتّهام ناموسى است. به تعبیر دیگر عبارت از فحش و دشنامى است که به این امور مربوط مى شود.
هرگاه قذف با لفظ صریح انجام گیرد، به هر زبان و به هر شکل بوده باشد، حدّ آن همان گونه که در بالا گفته شد، هشتاد تازیانه است.
و اگر صراحت نداشته باشد مشمول حکم «تعزیر» است (منظور از تعزیر، مجازات گناهانى است که حدّ معیّنى در شرع براى آن نیامده، بلکه به اختیار حاکم گذارده شده که با توجّه به خصوصیات مجرم، کیفیّت جرم و شرایط دیگر روى مقدار آن در محدوده خاصّى تصمیم مى گیرد).
حتّى اگر کسى گروهى را به چنین تهمت هایى متّهم سازد و به آنها دشنام دهد و این نسبت را درباره یک یک تکرار کند در برابر هر یک از این نسبت ها حدّ قذف دارد، امّا اگر یک جا و یک مرتبه آنها را متّهم سازد اگر آنها نیز یک جا مطالبه مجازات او را کنند یک حدّ دارد، امّا اگر جداجدا اقامه دعوا کنند، در برابر هر یک حدّ مستقلّى دارد.
این موضوع به قدرى اهمّیّت دارد که اگر کسى را متّهم کنند و او از دنیا برود ورثه او مى توانند اقامه دعوا کرده و مطالبه اجراى حد کنند. البتّه از آنجا که این حکم مربوط به حقّ شخص است چنانچه صاحب حق، «مجرم» را ببخشد حدّ او ساقط مى شود، مگر اینکه آن قدر این جرم تکرار شود که حیثیت و عرض جامعه را به خطر بیفکند که در اینجا حسابش جداست.
هرگاه دو نفر به یکدیگر دشنام ناموسى دهند، در اینجا حد از دو طرف ساقط مى گردد، ولى هر دو به حکم حاکم شرع تعزیر مى شوند.
بنابراین هیچ مسلمانى حق ندارد که دشنام را پاسخ به مثل بدهد، بلکه تنها مى تواند از طریق قاضى شرع احقاق حق کند و مجازات دشنام دهنده را بخواهد.
به هر حال هدف از این حکم اسلامى :
اوّلاً حفظ آبرو و حیثیت انسان ها است.
ثانیاً جلوگیرى از مفاسد فراوان اجتماعى و اخلاقى است که از این رهگذر دامان جامعه را مى گیرد، چرا که اگر افراد فاسد آزاد باشند هر دشنام و هر نسبت ناروایى به هر کس بدهند، و از مجازات مصون بمانند، حیثیت و نوامیس مردم همواره در معرض خطر قرار مى گیرد و حتّى سبب مى شود که به خاطر این تهمت هاى ناروا همسر به همسرش بدبین گردد، و پدر به مشروع بودن فرزند خود.
خلاصه موجودیت خانواده به خطر مى افتد و محیطى از سوءِظن و بدبینى برجامعه حکمفرما مى شود، بازار شایعه سازان داغ و همه پاکدامنان در اذهان لکّه دار مى گردند.
اینجاست که باید با قاطعیّت رفتار کرد، همان قاطعیّتى که اسلام در برابر این افراد بدزبان و آلوده دهن نشان داده است.
آرى آنها باید جریمه یک دشنام زشت و تهمت آور را هشتاد تازیانه نوش جان کنند، تا حیثیت و نوامیس مردم را بازیچه نگیرند (ر.ک: ج 14، ص 395ـ403).

دفاع یكسان از زن و مرد

(وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانآ وَ إِثْمآ مُّبِینآ)
و آنان که مردان و زنان باایمان را در برابر گناهى که مرتکب نشده اند آزار مى دهند، بار بهتان و گناه آشکارى را به دوش کشیده اند. (سوره احزاب، آیه 58)

تفسیر :

این آیه از ایذاءِ مؤمنان سخن مى گوید و براى آن بعد از ایذاءِ خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) اهمّیّت فوق العاده اى قائل مى شود. مى فرماید: «کسانى که مردان و زنان باایمان را به خاطر کارى که انجام نداده اند آزار مى دهند، متحمّل بهتان و گناه آشکارى شده اند» (وَ الَّذِینَ یُوْذُونَ الْمُوْمِنِینَ وَ الْمُوْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُبِینًا).
چرا که مومن از طریق ایمان پیوندى با خدا و پیامبرش دارد، و به همین دلیل در اینجا در ردیف خدا و پیامبرش قرار گرفته.
جمله «بِغَیرِ مَا اکتَسَبوا» اشاره به این است که آنها مرتکب گناهى نشده اند که مستوجب ایذا و آزار باشند، و از اینجا روشن مى شود که هرگاه گناهى از آنان سرزند که مستوجب حد و قصاص و تعزیر باشد، اجراى این امور در حقّ آنها اشکالى ندارد و همچنین امر به معروف و نهى از منکر مشمول این سخن نیست.
مقدّم داشتن «بهتان» بر «اثم مبین» به خاطر اهمّیّت آن است، زیرا بهتان از بزرگ ترین آزارها محسوب مى شود، و جراحت حاصل از آن حتّى از جراحات نیزه و خنجر سخت تر است، آن گونه که شاعر عرب نیز گفته :
جِراحاتُ السِّنانِ لَها التِیامٌ وَ لا یَلتامُ ما جَرَحَ اللِّسانُ :
«زخم هاى نیزه التیام مى یابد امّا زخم زبان التیام پذیر نیست»
در روایات اسلامى نیز اهمّیّت فوق العاده اى به این مطلب داده شده است.
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که خداوند عزّوجلّ مى فرماید: «لِیَأذَن بِحَربٍ مِنّی مَن آذى عَبدِىَ المُومِنَ؛ آن کس که بنده مؤمن مرا بیازارد اعلان جنگ با من کرده است».(60)
برخى مفسّران گفته اند از لحن آیه استفاده مى شود که گروهى در مدینه بوده اند که براى افراد باایمان شایعه پراکنى مى کردند و نسبت هاى ناروا به آنها مى دادند (و حتّى پیامبر خدا از زبان این موذیان در امان نبود) همان گروهى که در جوامع دیگر و مخصوصاً در جوامع امروز کم نیستند و کار آنها توطئه بر ضدّ نیکان و پاکان و ساختن و پرداختن دروغ ها و تهمت هاست.
قرآن شدیداً آنها را مورد سخت ترین حملات خود قرار داده و اعمال آنان را بهتان و گناه آشکار معرّفى کرده است.
شاهد این سخن در آیات بعد نیز خواهد آمد.
در حدیث دیگر که امام علىّ بن موسى الرّضا (علیه السلام) از جدش پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل کرده چنین آمده است: مَن بَهَتَ مؤمِناً أو مؤمِنَةً أو قالَ فیهِ ما لَیسَ فیهِ أقامَهُ اللّهُ تَعالى یَومَ القِیامَةِ عَلى تَلٍّ مِن نارٍ حَتّى یَخرُجَ مِمّا قالَهُ فیهِ : «کسى که مرد یا زن مسلمانى را بهتان زند، یا درباره او سخنى بگوید که در او نیست، خداوند او را در قیامت روى تلّى از آتش قرار مى دهد تا از عهده آنچه گفته برآید»)61 ((ر.ک: ج 17، ص 451ـ435).