فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

باز هم حقوق زنان

آیه فوق به پاره اى از پرسش هایى که درباره زنان (به خصوص دختران یتیم) از طرف مردم مى شده است پاسخ مى دهد. مى فرماید: «اى پیامبر! از تو درباره حکم و حقوق زنان مى پرسند؛ بگو: خداوند در این باره به شما پاسخ مى دهد» (وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِى النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ).
پس از آن مى افزاید: «آنچه در قرآن مجید درباره دختران یتیمى که حقوق و اموالشان را در اختیار مى گرفتید، به آنان نمى دادید و علاقه به ازدواج با ایشان نداشتید، قسمت دیگرى از پرسش هاى شماست که پاسخ مى دهد و زشتى این عمل ظالمانه را آشکار مى سازد» (وَ مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ فِى الْکِتَابِ فِى یَتَامَى النِّسَاءِ الَّـتِى لاَ تُوْتُونَهُنَّ مَا کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ). (53)
سپس درباره پسران صغیر که طبق رسم جاهلیّت از ارث ممنوع بودند توصیه کرده، مى فرماید: «خداوند فتوا مى دهد که حقوق کودکان ضعیف را رعایت کنید» (وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدَانِ).
و بار دیگر درباره حقوق یتیمان به طور کلّى تأکید کرده، مى گوید: «و خدا به شما توصیه مى کند که در مورد یتیمان به عدالت رفتار نمایید» (وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتَامى بِالْقِسْطِ).
و در پایان به این مسأله توجّه مى دهد که «هر گونه عمل نیکى خصوصآ درباره یتیمان و افراد ضعیف، از شما سر زند از دیدگاه علم خداوند پنهان نمى ماند، و پاداش مناسب آن را خواهید یافت» (وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِهِ عَلِیمًا).
و از آنجا که در این میان کسانى بوده اند که علاوه بر رعایت حقوق آنان، به آنها نیکى نیز مى نموده اند، آن را یادآور شده است.
ضمنآ باید توجّه داشت که جمله «یَستَفتونَکَ» در اصل از مادّه «فتوى» و «فتیا» گرفته شده که به معناى پاسخ به مسائل مشکل است و چون ریشه اصلى این لغت «فَتى» به معنى جوان نورس است، ممکن است نخست در مسائلى که انسان پاسخ هاى جالب و تازه براى آن برگزیده به کار رفته باشد، سپس در مورد پاسخ به تمام مسائل انتخاب شده است.
از مجموع آیه چنین استفاده مى شود که آنها درباره حقوق زنان اعمّ از دختران یتیم و غیره، پرسش هایى داشته اند که به چند مورد آن پاسخ داده شده است: درباره دختران یتیمى که حقوق و اموالشان را در تصرّف داشتند، ولى به آنها نمى سپردند و از طرفى حاضر به ازدواج با آنان نیز نبودند، همچنین در مورد حقوق کودکان مستضعف که حقوقشان را نیز به نحوى پایمال مى کردند و سرانجام در مورد همه ایتام اعمّ از دختر و پسر (ر.ک: ج 4، ص 195 ـ 197).

حق امر به معروف و نهى از منكر

(وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ یُطِیعُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ أُوْلَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللهُ إِنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ * وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاْنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِى جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)
مردان و زنان باایمان، ولىّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهى از منکر مى کنند؛ نماز را برپا مى دارند؛ و زکات را مى پردازند؛ و خدا و پیامبرش را اطاعت مى کنند؛ به زودى خدا آنان را مورد رحمت (خویش) قرار مى دهد؛ خداوند توانا و حکیم است. * خداوند به مردان و زنان باایمان، باغ هاى بهشتى وعده داده که نهرها از پاى درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و (همچنین،) خانه ها (و قصرهاى) پاکیزه در باغ هاى جاودان بهشتى (به آنها وعده داده)؛ و خشنودى خدا، (از همه اینها) برتر است؛ و این، همان رستگارى و پیروزى بزرگ است.(سوره توبه آیات 71 و 72)
تفسیر :

نشانه هاى مؤمنان راستین

در آیات گذشته صفات مشترک مردان و زنان منافق در پنج مورد مطرح گردید (امر به منکر، نهى از معروف، بخل، فراموش کردن خدا و مخالفت با فرمان پروردگار)، در آیات مورد بحث صفات مردان و زنان باایمان بیان شده است که آن هم در پنج مورد خلاصه مى شود و درست نقطه مقابل یکایک صفات منافقان است.
نخست مى فرماید: «مردان و زنان باایمان دوست، ولىّ (و یار و یاور) یکدیگرند» (وَ الْمُوْمِنُونَ وَ الْمُوْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ).
جالب اینکه درباره منافقان نیامده بود که آنها ولىّ یکدیگر، بلکه جمله «بَعضُهُم مِن بَعضٍ» که دلیل بر وحدت هدف و هماهنگى صفات و کردار است به چشم مى خورد، اشاره به اینکه منافقان هر چند در صف واحدى قرار دارند و گروه هاى مختلفشان در مشخّصات و برنامه ها شریکند، امّا روح مودّت و ولایت در میان آنها وجود ندارد و هر گاه منافع شخصیشان به خطر بیفتد، حتّى به دوستان خود خیانت مى کنند، به همین دلیل در آیه 14 سوره حشر مى خوانیم: (تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى) «آنها را متّحد مى پندارى در حالى که دل هایشان پراکنده است».
پس از بیان این اصل کلّى به شرح جزئیّات صفات مؤمنان مى پردازد :
1. «آنها مردم را به نیکى ها دعوت مى کنند» (یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ).
2. «و مردم را از منکرات بازمى دارند» (وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ).
3. بر خلاف منافقان که خدا را فراموش کرده بودند، آنها «نماز به پا مى دارند» (وَیُقِیمُونَ الصَّلَوةَ).
به یاد خدا هستند و با یاد و ذکر او، دل را روشن و عقل را بیدار و آگاه مى کنند.
4. بر خلاف منافقان که افرادى ممسک و بخیل هستند، آنها بخشى از اموال خویش را در راه خدا و حمایت از خلق خدا و براى بازسازى جامعه انفاق مى کنند «و زکات مى پردازند» (وَ یُوْتُونَ الزَّکَوةَ).
5. منافقان فاسق اند و سرکش و خارج از تحت فرمان حق، امّا مؤمنان «خدا و رسولش را اطاعت مى کنند» (وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ).
در پایان این آیه به نخستین امتیاز مؤمنان از نظر نتیجه و پاداش اشاره
کرده مى گوید: «به زودى خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار مى دهد» (أُولَـئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ).
کلمه «رحمت» که در اینجا ذکر شده مفهوم بسیار وسیعى دارد که هر گونه خیر و برکت وسعادت در این جهان و جهان دیگر را در برمى گیرد و این جمله در حقیقت نقطه مقابل حال منافقان است که خداوند آنها را لعنت کرده و از رحمت خود دور ساخته است.
بى گمان وعده رحمت به مؤمنان از طرف خداوند، از هر نظر قطعى و اطمینان بخش است، چرا که «خداوند توانا و حکیم است» (إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).
نه بدون علّت وعده مى دهد و نه هنگامى که وعده داد از انجام آن عاجز مى مانَد.
آیه بعد قسمتى از این رحمت واسعه الهى را که شامل حال افراد باایمان مى شود در دو جنبه مادّى و معنوى شرح مى دهد. نخست مى فرماید: «خداوند به مردان و زنان باایمان باغ هایى از بهشت وعده داده که نهرها از پاى درختانش جارى است» (وَعَدَ اللَّهُ الْمُوْمِنِینَ وَ الْمُوْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاْنْهَارُ).
از ویژگى هاى این نعمت بزرگ این است که زوال وجدایى در آن راه ندارد و«جاودانه در آن خواهند ماند» (خَالِدِینَ فِیهَا).
از دیگر مواهب الهى به آنها این است که خداوند «مسکن هاى پاکیزه اى در بهشت هاى جاودان» نصیب آنها ساخته است (وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِى جَنَّاتِ عَدْنٍ).
«عَدن» در لغت به معنى اقامت و بقا در یک مکان است، ازاین رو به معدن که جایگاه بقاءِ موادّ خاصّى است این کلمه اطلاق مى شود. بنابراین مفهوم «عَدن» با خلود شباهت دارد، ولى چون در جمله قبل به مسأله خلود اشاره شده چنین استفاده مى شود که «جنّات عدن» محلّ خاصّى از بهشت پروردگار است که بر سایر باغ هاى آن امتیاز دارد.
در احادیث اسلامى و کلمات مفسّران، این امتیاز به اَشکال مختلف بیان شده است. در حدیثى از پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین مى خوانیم: «عَدنٌ دارُ اللّهِ الَّتى لَم تَرَها عَینٌ وَ لَم یَخطُر عَلى قَلبِ بَشَرٍ، لا یَسکُنُها غَیرُ ثَلاثَةٍ النَّبِیّینَ وَالصِّدِّیقینَ وَالشُّهَداءِ؛ عدن آن خانه پروردگار است که هیچ چشمى آن را ندیده و به فکر کسى خطور نکرده و تنها سه گروه در آن ساکن مى شوند: پیامبران، صدّیقان (آنها که پیامبران را تصدیق کردند و از
آنها حمایت کردند) و شهیدان». (54)
در کتاب خصال از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنین نقل شده است: «مَن سَرَّهُ أن یَحیا حَیاتى وَیَموتَ مَماتى وَ یَسکُنَ جَنَّتى الَّتى وَعَدَنى اللّهُ رَبّى، جَنّاتِ عَدنِ... فَلیُوالِ عَلِىَّ بنِ أبى طالِبٍ (علیه السلام) وَ ذُرِّیَّتَهُ مِن بَعدِهِ؛ کسى که دوست دارد حیاتش همچو حیات من و مرگش نیز همانند مرگ من بوده باشد، و در بهشتى که خداوند به من وعده داده، در جنّات عدن ساکن شود... باید علىّ بن ابى طالب (علیه السلام) و فرزندان بعد از او را دوست دارد». (55)
از این حدیث روشن مى شود «جنّات عدن» باغ هایى است از بهشت که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و جمعى از خاصّان پیروان او در آنها مستقر خواهند شد.
این مضمون در حدیث دیگرى از على (علیه السلام) نیز نقل شده است که «جنّات عدن» جایگاه پیامبر اکرم است.
سپس به نعمت و پاداش معنوى آنها اشاره کرده مى فرماید: «و (خشنودى و) رضاى خدا (که نصیب مؤمنان مى شود از همه اینها) برتر است» (وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ).
هیچ کس نمى تواند آن لذّت معنوى و احساس روحانى را که به یک انسان به خاطر رضایت وخشنودى خدا از او دست مى دهد توصیف کند، و به گفته بعضى از مفسّران حتّى گوشه اى از این لذّت روحانى از تمام بهشت و نعمت ها و مواهب گوناگون و رنگارنگ و بى پایانش برتر و بالاتر است.
البتّه ما هیچ یک از نعمت هاى جهان دیگر را نمى توانیم در این قفس دنیا و زندگانى محدودش در فکر خود ترسیم کنیم، چه رسد به این نعمت بزرگ روحانى و معنوى.
ممکن است ترسیم ضعیفى از تفاوت هاى معنوى و مادّى را در این دنیا در فکر خود مجسّم کنیم. مثلاً لذّتى که از دیدار یک دوست مهربان و بسیار صمیمى بعد از فراق و جدایى به ما دست مى دهد، یا احساس روحانى خاصّى که از درک یک مسأله
پیچیده علمى که ماه ها یا سال ها به دنبال آن بوده ایم براى ما حاصل مى شود، و یا جذبه روحانى نشاط انگیزى که در حالت یک عبادت خالص و مناجات آمیخته با حضور قلب به ما دست مى دهد، با لذّت هیچ نوشیدنى و طعام و مانند آن از لذت هاى مادّى قابل مقایسه نیست.
از اینجا نیز روشن مى شود آنها که مى گویند قرآن به هنگام شرح پاداش مؤمنان و نیکوکاران تنها روى نعمت هاى مادّى تکیه کرده و از جذبه هاى معنوى در آن خبرى نیست در اشتباهند، زیرا در جمله بالا، رضایت خدا که مخصوصآ با لفظ نکره بیان شده، اشاره به گوشه اى از خشنودى خداست که از همه نعمت هاى مادّى بهشت برتر شمرده شده و این نشان مى دهد تا چه حد آن پاداش معنوى پرارزش و گرانبهاست.
البتّه دلیل این برترى نیز روشن است، زیرا «روح» در واقع مانند گوهر است و «جسم» همچو صدف. روح فرمانده است و جسم فرمانبر. هدف نهایى تکامل روح است و تکامل جسم وسیله است، به همین دلیل تمام شعاع هاى روح از جسم وسیع تر و دامنه دارتر است و لذّت هاى روحى نیز قابل مقایسه با لذّات جسمانى نیست، همان گونه که آلام روحى به مراتب دردناک تر از آلام جسمانى است.
و در پایان آیه به تمام این نعمت هاى مادّى و معنوى اشاره کرده مى گوید : «و پیروزى بزرگ همین است» (ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) (ر.ک: ج 8، ص 50 ـ 55).