فهرست کتاب


زن در تفسیر نمونه

آیت الله مکارم شیرازی تهیه و تنظیم : سعید داودی

نتیجه دیگر فتح المبین

جمعى از مفسّران شیعه و اهل سنّت نقل کرده اند هنگامى که بشارت فتح مبین،
اتمام نعمت، هدایت و نصرت به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در آیات نخستین این سوره داده شد، برخى مسلمانان که از حوادث حدیبیّه دلتنگ و نگران بودند عرض کردند: «هَنیئاً لَکَ یا رَسولَ اللّهِ! لَقَد بَیَّنَ اللّهُ لَکَ ما ذا یَفعَلُ بِکَ، فَماذا یَفعَلُ بِنا؟ فَنَزَلَت: لِیُدخِلَ المومِنینَ وَالمومِناتِ...: گوارا باد بر تو این همه مواهب الهى اى رسول خدا! خداوند آنچه را به تو داده و مى دهد بیان کرده، به ما چه خواهد داد؟ در اینجا نخستین آیه مورد بحث نازل شد و به مؤمنان بشارت داد که براى آنها نیز پاداش هاى بزرگى فراهم شده است». (43)
به هر حال این آیات همچنان در ارتباط با صلح حدیبیّه و بازتاب هاى مختلف آن در افکار مردم و نتایج پربار آن سخن مى گوید و سرنوشت هر گروه را در این بوته آزمایش بزرگ مشخّص مى سازد.
نخست مى فرماید: «هدف دیگر از این فتح عظیم آن بود که مردان و زنان باایمان را در باغ هایى از بهشت وارد کند که نهرها از زیر درختانش جارى است» (لِیُدْخِلَ الْمُوْمِنِینَ وَ الْمُوْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاْنْهَارُ).
«جاودانه در آن مى مانند»، و این نعمت بزرگ هرگز از آنان سلب نمى شود (خَالِدِینَ فِیهَا).
علاوه بر این، هدف این بوده: «سیّئات اعمال آنها را بپوشاند» و مورد عفوشان قرار دهد (وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ).
«و این نزد خدا پیروزى بزرگى است» (وَ کَانَ ذلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمًا). (44)
به این ترتیب، خداوند در برابر آن چهار موهبتى که به پیامبرش در فتح المبین داد دو موهبت عظیم نیز به مؤمنان ارزانى داشت: بهشت جاویدان با تمام نعمت هایش و عفو و گذشت از لغزش هاى آنها، علاوه بر سکینه و آرامش روحى که در این دنیا به آنها بخشید و مجموعه این سه نعمت، فوز عظیم و پیروزى بزرگى است براى کسانى که از این بوته امتحان سالم بیرون آمدند.
کلمه «فوز» که در قرآن مجید معمولاً با وصف «عظیم» ذکر شده و گاهى نیز همراه با «مبین» و «کبیر» آمده، بنا به گفته راغب در مفردات، به معنى پیروزى و نیل به خیرات توأم با سلامت است و این در صورتى است که نجات آخرت در آن باشد، هرچند با از دست دادن مواهب مادّى دنیا همراه گردد.
طبق روایات معروفى، امیرمؤمنان على (علیه السلام) آن گاه که فرق مبارکش در محراب عبادت با شمشیر جنایتکار روزگار عبدالرّحمن بن ملجم شکافته شد، صدا زد: «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبَةِ: سوگند به خداى کعبه، پیروز شدم» و سعادت نامه من با خون سرم امضا شد.
آرى، گاهى امتحانات پروردگار آن چنان سخت و طاقت فرساست که ایمان هاى سست را از بیخ و بن برمى کَند و قلب ها را واژگون مى کند. تنها مؤمنان راستین که از نعمت سکینه و آرامش بهره مندند مقاومت مى کنند و از پى آمدهاى آن در قیامت نیز بهره مند خواهند بود، و این راستى فوز عظیمى است.
ولى در برابر این گروه، گروهى از منافقان و مشرکان بى ایمان بودند که در آیه بعد سرنوشتشان این گونه ترسیم شده: «هدف دیگر این است که خداوند مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرک را مجازات کند» (وَ یُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکَاتِ).
«همانان که به خدا گمان بد مى برند» (الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ).
آرى، منافقان به هنگام حرکت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مؤمنان از مدینه گمان داشتند که این گروه هرگز سالم به مدینه باز نخواهند گشت، چنانکه در آیه 12 همین سوره مى خوانیم: (بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُوْمِنُونَ إِلَى أَهْلِیهِمْ أَبَدًا).
و مشرکان نیز گمان داشتند که محمّد (صلی الله علیه و آله) با این یاران اندک و نداشتن اسلحه کافى، سالم به مدینه باز نخواهد گشت و ستاره اسلام به زودى افول مى کند.
سپس به توضیح این عذاب و مجازات پرداخته و تحت چهار عنوان آن را شرح مى دهد مى گوید: «حوادث و پیش آمدهاى سوء تنها بر این گروه نازل مى شود» (عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ).(45)
«دائِرَة» در لغت به معنى حادثه و رویدادى است که براى انسان پیش مى آید، اعمّ از خوب و بد، ولى در اینجا با ذکر کلمه «سوء»، منظور حوادث نامطلوب است.
دیگر اینکه «خداوند بر آنها غضب کرده» (وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ).
و نیز «خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته» (وَ لَعَنَهُمْ).
و بالاخره «جهنّم را براى آنها از هم اکنون فراهم ساخته، و چه بد سرانجامى است» (وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِیرًا).(1)
جالب توجّه اینکه در صحنه حدیبیّه غالباً مردان مسلمان بودند و در نقطه مقابل نیز مردان منافق و مشرک، ولى در آیات مورد بحث قرآن، زنان و مردان را در آن فوز عظیم و این عذاب الیم مشترک شمرده، این به خاطر آن است که مردان باایمان که در میدان نبرد حاضر مى شوند بدون پشتیبانى زنان باایمان و مردان منافق بدون همکارى زنان منافق به اهداف خود نایل نمى شوند.
اصولاً اسلام دین مردان نیست که شخصیّت زنان را نادیده بگیرد، لذا در هر مورد که عدم ذکر نام زنان مفهوم انحصارى به کلام مى دهد آنها را صریحاً مطرح مى کند، تا معلوم شود اسلام متعلّق به همه انسان هاست (ر.ک: ج 22، ص 42 ـ 46).

پاداش مشترك مردان و زنان مؤمن

(یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاْنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُّورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورآ فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ * یُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَکُنْ مَّعَکُمْ قَالُوا بَلَى وَلَکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الاْمَانِىُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللهِ الْغَرُورُ * فَالْیَوْمَ لاَ یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لاَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِىَ مَوْلاَکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ
(این پاداش) در روزى است که مردان و زنان باایمان را مى نگرى که نورشان پیشِرو و در سمتِ راستشان به سرعت حرکت مى کند (و به آنها مى گویند:) بشارت باد بر شما امروز به باغ هاى بهشتى که نهرها از پاى درختان آن جارى است؛ جاودانه در آن خواهید ماند. و این همان رستگارى بزرگ است. * همان روزى که مردان و زنان منافق به مؤمنان مى گویند : «نظرى به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوى برگیریم.» به آنها گفته مى شود: «به پشت سرِ خود بازگردید و نورى به دست آورید.» در این هنگام دیوارى میان آنها زده مى شود که درى دارد، درونش رحمت است و از طرف برونش عذاب. * آنها بهشتیان را صدا مى زنند: «مگر ما با شما نبودیم؟!» مى گویند: «آرى، ولى شما خود را به گمراهى افکندید و انتظار (نابودى حق را) کشیدید، و (در همه چیز) شک و تردید داشتید، و آرزوهاى دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید، و شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد. * پس امروز نه از شما فدیه اى پذیرفته مى شود، و نه از کافران؛ و جایگاهتان آتش است و همان شایسته شماست؛ و چه بد سرانجامى است!». (سوره حدید، آیات 12-15)
تفسیر :

بگذارید ما هم از نور شما استفاده کنیم

از آنجا که در آخرین آیه از آیات گذشته خداوند انفاق کنندگان را به اجر کریم نوید داد، در آیات مورد بحث مشخّص مى کند که این اجر کریم ارزشمند و باعظمت در چه روزى است.
مى فرماید: «این در همان روزى است که مردان و زنان باایمان را مى نگرى که نورشان در پیش رو و در سمت راستشان به سرعت حرکت مى کند» (یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ).
گرچه مخاطب در اینجا پیامبر (صلی الله علیه و آله) است، مسلّمآ دیگران هم این صحنه را مى بینند، ولى چون شناسایى مؤمنان براى پیامبر (صلی الله علیه و آله) لازم است تا آنها را مورد تفقد بیشترى قرار دهد، با این نشانه آنها را به خوبى مى شناسد.
گرچه مفسّران در مورد این «نور»، احتمالات متعدّدى داده اند ولى روشن است که منظور از آن تجسّم نور ایمان است، چون تعبیر به «نُورُهُم» (نور مردان و زنان باایمان) شده است و جاى تعجّب نیست، چرا که در آن روز عقاید و اعمال انسان ها تجسّم
مى یابد، ایمان که همان نور هدایت است به صورت روشنایى و نور ظاهرى، و کفر که تاریکى مطلق است به صورت ظلمت ظاهرى مجسّم مى شود.
و لذا در آیه 8 سوره تحریم مى خوانیم: (یَوْمَ لاَ یُخْزِى اللَّهُ النَّبِىَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ) «در آن روز که خداوند پیامبر خود و کسانى را که با او ایمان آوردند خوار نمى کند، نورشان پیش روى آنها حرکت مى کند».
در آیات دیگر قرآن نیز آمده است: خداوند «مؤمنان را از ظلمت به سوى نور هدایت مى کند».
تعبیر «یَسعى» (از مادّه «سعى» به معنى حرکت سریع)، دلیل بر این است که خود مؤمنان نیز با سرعت راه محشر را به سوى بهشت و کانون سعادت جاویدان مى پیمایند، چرا که حرکت سریع نور آنها جدا از حرکت سریع خودشان نیست.
قابل توجّه اینکه تنها سخن از دو نور در میان آمده (نورى که پیشاپیش روى مؤمنان در حرکت است و نورى که از طرف راست) این تعبیر ممکن است اشاره به دو گروه مختلف از مؤمنان باشد، «گروه مقرّبان» که صورتى نورانى دارند و نورشان پیشاپیش آنها حرکت مى کند و «اصحاب یمین» که نور آنها در سمت راستشان است، زیرا نامه اعمالشان به دست راستشان داده مى شود و نور از آن برمى خیزد. این احتمال نیز وجود دارد که هر دو اشاره به یک گروه است و نور یمین کنایه از نورى است که از اعمال نیک آنها برمى خیزد و تمام اطراف آنها را روشن مى سازد.
به هر حال این نور راهنماى آنها به سوى بهشت برین است و در پرتو آن راه بهشت را به سرعت مى پیمایند.
از سوى دیگر بدون شک این نور الهى چون از ایمان و عمل صالح برمى خیزد با تفاوت مراتب ایمان و عمل صالح مردم متفاوت است. آنها که ایمانى قوى تر دارند نورشان فاصله زیادى را روشن مى سازد و آنها که مرتبه ضعیف ترى دارند از نور کمترى برخوردارند، تا آنجا که نور بعضى تنها نوک انگشتان پایشان را روشن مى سازد، چنانکه در تفسیر علىّ بن ابراهیم ذیل آیه مورد بحث اشاره شده است : «یُقَسَّمُ النُّورُ بَینَ النّاسِ یَومَ القِیامَةِ عَلى قَدرِ إیمانِهِم: در روز قیامت نور در میان مردم به اندازه ایمانشان تقسیم مى شود».(46)
اینجاست که به احترام آنها این ندا از فرشتگان برمى خیزد: «بشارت باد بر شما امروز به باغ هایى از بهشت که نهرها از زیر درختانش جارى است» (بُشْرَیکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاْنْهَارُ).
«جاودانه در آن خواهید ماند و این پیروزى و رستگارى بزرگى است» (خَالِدِینَ فِیهَا ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
امّا منافقان که در تاریکى وحشتناک کفر و نفاق وگناه قرار گرفته اند در این هنگام فریادشان بلند مى شود و ملتمسانه از مؤمنان تقاضاى نور مى کنند امّا چیزى جز جواب منفى نمى شنوند، چنانکه در آیه بعد مى گوید: «روزى که مردان وزنان منافق به مؤمنان مى گویند: نظرى بر ما بیفکنید تا از نور شما شعله اى برگیریم» (یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ). (47)
«اقتباس» در اصل از مادّه «قبس» به معنى گرفتن شعله اى از آتش است، سپس به نمونه گیرى هاى دیگر نیز اطلاق شده.
منظور از جمله «انظُرونا» این است که به ما نگاه کنید تا از نور صورت شما بهره گیریم و راه خود را پیدا کنیم، یا اینکه نظر لطف و محبّتى به ما بیفکنید و سهمى از نور خود را به ما دهید. این احتمال نیز وجود دارد که منظور از «انظُرونا» انتظار کشیدن باشد، یعنى کمى مهلت دهید تا ما هم به شما برسیم و در پرتو نورتان راه را پیدا کنیم.
امّا به هر حال، «پاسخى که به آنها گفته مى شود این است که به پشت سر خود برگردید و کسب نور کنید» (قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا).
اینجا جاى تحصیل نور نیست مى بایست آن را از دنیایى که پشت سر گذاشتید، از طریق ایمان و عمل صالح به دست مى آوردید، امّا دیگر گذشته و دیر شده است.
«در این هنگام ناگهان دیوارى در میان این دو گروه زده مى شود که درى دارد» (فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ).
ولى دو طرف این دیوار عظیم، یا این در، کاملاً با هم متفاوت است: «درونش رحمت است و بیرونش عذاب» (بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ).
«سُور» در لغت به معنى دیوارى است که در گذشته براى حفاظت دور شهرها مى کشیدند و در فارسى ازآن تعبیر به «بارو» مى شود و در فواصل مختلف نیز برج هایى براى محافظان و نگهبانان داشت، لذا مجموعاً تعبیر به «برج و بارو» مى کردند.
قابل توجّه اینکه مى گوید: «درون آن رحمت و برون آن عذاب است» یعنى مؤمنان، همچون ساکنان شهر، در درون این باغ هستند و منافقان همچون بیگانگان در قسمت بیابانى قرار دارند. قبلاً نیز آنها در یک جامعه و در کنار هم زندگى مى کردند امّا دیوارى عظیم از اعتقادات و اعمال مختلف آنها را از یکدیگر جدا مى کرد، در قیامت نیز همین معنى مجسّم مى گردد.
امّا این «در» براى چیست؟ ممکن است براى این باشد که منافقان از این در نعمت هاى بهشتى را ببینند و حسرت ببرند، یا اینکه افرادى که کمتر آلوده اند پس از اصلاح از آن بگذرند و در کنار مؤمنان قرار گیرند.
* * *
امّا این دیوار چنان نیست که مانع عبور صدا باشد، لذا در آیه بعد مى افزاید: «آنها را صدا مى زنند که مگر ما با شما نبودیم؟» (یُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ).
هم در دنیا با شما در یک جامعه مى زیستیم و هم در اینجا در کنار شما بودیم، چه شد که ناگهان از ما جدا شدید و به روح و رحمت الهى رفتید و ما را در چنگال عذاب رها کردید؟
«آنها در پاسخ مى گویند: آرى با هم بودیم» (قَالُوا بَلَى).
در همه جا با هم بودیم، در کوچه و بازار، در سفر و حضر، گاه همسایه هم بودیم و یا حتّى گاه در یک خانه زندگى مى کردیم، ولى از نظر مکتب و عقیده و عمل، فرسنگ ها با هم فاصله داشتیم. شما خطّ خود را از ما جدا کرده بودید و در اصول و فروع از حق بیگانه بودید.
سپس مى افزایند: شما گرفتار خطاهاى بزرگى بودید، از جمله :
1. «شما به واسطه پیمودن طریق کفر، خود را فریب دادید و هلاک کردید» (وَلَـکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ).
2. «پیوسته در انتظار مرگ پیامبر و نابودى مسلمین و برچیده شدن اساس اسلام بودید» (وَتَرَبَّصْتُمْ).
به علاوه در انجام دادن هر کار مثبت و هر حرکت صحیح، حالت صبر و انتظار داشتید و تعلّل مى نمودید.
3. «پیوسته در امر معاد و رستاخیز وحقّانیّت دعوت پیامبر و قرآن، شک و تردید داشتید» (وَارْتَبْتُمْ).
4. «همواره گرفتار آرزوهاى دور ودراز بودید، آرزوهایى که هرگز دست از سر شما برنداشت تا فرمان خدا دایر بر مرگتان فرا رسید» (وَ غَرَّتْکُمُ الاْمَانِىُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ).
آرى این آرزوها لحظه اى مجال تفکّر صحیح به شما نداد، غرق رؤیاها و پندارها بودید، در عالمى از وهم وخیال زندگى مى کردید و آرزوى وصول به شهوات و اهداف مادّى بر شما چیره بود.
5. از همه اینها گذشته، شیطان فریبکار که پایگاهش را در وجودتان محکم کرده بود، «شما را در برابر خداوند فریب داد» (وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ).
او با وسوسه ها شما را مغرور کرد. گاه دنیا را در نظرتان جاودانه جلوه داد و گاه قیامت را یک حلواى نسیه قلمداد کرد. گاهى شما را به لطف ورحمت الهى مغرور مى کرد و گاه اصلاً وجود خداوند بزرگ را زیر سؤال مى برد.
این عوامل پنجگانه دست به دست هم دادند و خطّ شما را به کلّى از ما جدا کردند.
«فَتَنتُم» از مادّه «فتنه» به معانى مختلفى آمده است: آزمایش و امتحان، فریب دادن، بلا و عذاب، ضلالت و گمراهى و شرک و بت پرستى و در اینجا بیشتر با دو معنى آخر، یعنى گمراهى و شرک مناسب است.
«تَرَبَّصتُم» از مادّه «تربص» در اصل به معنى انتظار کشیدن است، خواه انتظار بلا و مصیبت باشد، یا فراوانى و نعمت و در اینجا بیشتر مناسب، انتظار مرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله) و برچیده شدن اسلام، یا انتظار کشیدن به معنى تعلّل ورزیدن در توبه از گناه و انجام دادن هرگونه کار خیر است.
«وَارتَبتُم» از مادّه «ریب» به هرگونه شک و تردید که بعداً پرده از روى آن برداشته مى شود اطلاق مى گردد و در اینجا بیشتر مناسب با شک در قیامت و یا حقّانیّت قرآن است.
گرچه مفهوم الفاظى که در آیه به کار رفته گسترده است، ممکن است به ترتیب، بیانگر مسأله شرک و انتظار پایان عمر اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سپس شک در معاد و بعد از آن آلودگى هاى عملى از طریق فریب أمانى وشیطان باشد؛ بنابراین، جمله هاى سه گانه نخست ناظر به اصول سه گانه دین است و دو جمله اخیر ناظر به فروع دین.
سرانجام مؤمنان در یک نتیجه گیرى، منافقان را مخاطب ساخته مى گویند: «امروز از شما غرامتى پذیرفته نمى شود که در برابر آن از عذاب الهى رهایى یابید» (فَالْیَوْمَ لاَ یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ).
«و نه از کافران» (وَ لاَ مِنَالَّذِینَ کَفَرُوا).
و به این ترتیب، کافران نیز سرنوشتى همچون منافقان دارند و همگى در گرو گناهان و زشتى هاى اعمال خویش اند و راه خلاصى ندارند.
و سپس مى افزایند: «جایگاهتان آتش است» (مَأْوَیکُمُ النَّارُ).
«و مولى و سرپرستتان همان دوزخ» (هِىَ مَوْلَیکُمْ). (48)
«و چه بد جایگاهى است!» (وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ).
معمولاً انسان ها براى نجات از چنگال مجازات و کیفر در دنیا، یا متوسّل به غرامت مالى مى شوند و یا از نیروى یاور و شفیعى کمک مى طلبند، ولى در آنجا هیچ یک از این دو براى منافقان وکافران وجود ندارد (ر.ک: ج 23، ص 341 ـ 348).