شخصیّت و ارزش مقام زن در اسلام
به دنبال بحث هایى که درباره وظایف همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آیات گذشته ذکر شد، در آیه مورد بحث سخنى جامع و پرمحتوا درباره همه زنان و مردان و صفات برجسته آنها بیان شده است و ضمن برشمردن ده وصف از اوصاف اعتقادى و اخلاقى و عملى آنان، پاداش عظیم آنها را در پایان آیه برشمرده است.
بخشى از این اوصاف دهگانه از مراحل ایمان سخن مى گوید (اقرار به زبان، تصدیق به قلب و جنان، عمل به ارکان).
بخش دیگر پیرامون کنترل زبان و شکم و شهوت جنسى که سه عامل سرنوشت ساز در زندگى و اخلاق انسان هاست بحث مى کند.
و در بخش دیگرى از مسأله حمایت از محرومان و ایستادگى در برابر حوادث سخت و سنگین، یعنى صبر که ریشه ایمان است و سرانجام از عامل تداوم این صفات، یعنى ذکر پروردگار سخن به میان مى آورد.
مى گوید: «مردان مسلمان و زنان مسلمان» (إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ).
«و مردان مؤمن و زنان مؤمن» (وَ الْمُوْمِنِینَ وَ الْمُوْمِنَاتِ).
«و مردانى که مطیع فرمان خدا هستند و زنانى که از فرمان حق اطاعت مى کنند» (وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ).
گرچه بعضى از مفسّران، اسلام وایمان را در آیه فوق به یک معنى گرفته اند، این تکرار نشان مى دهد که منظور از آنها دو چیز متفاوت است و اشاره به همان مطلبى
است که در آیه 14 سوره حجرات آمده: (قَالَتِ الاْعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْتُوْمِنُوا وَلَـکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الاْیمَانُ فِى قُلُوبِکُمْ) «اعراب گفتند: ما ایمان آورده ایم، بگو: هنوز ایمان نیاورده اید، بلکه بگویید اسلام آورده ایم، و ایمان هنوز در اعماق قلب شما نفوذ نکرده است».
اشاره به اینکه «اسلام» همان اقرار به زبان است که انسان را در صف مسلمین قرار مى دهد و مشمول احکام آنها مى کند، ولى «ایمان» تصدیق به قلب و دل است.
در روایات اسلامى نیز به همین تفاوت اشاره شده است.
در روایتى مى خوانیم که یکى از یاران امام صادق (علیه السلام) درباره «اسلام» و «ایمان» از آن حضرت پرسید که آیا اینها با هم مختلف اند؟ امام در پاسخ فرمود: آرى ایمان با اسلام همراه است، امّا اسلام ممکن است همراه ایمان نباشد.
او توضیح بیشتر خواست امام (علیه السلام) فرمود: «الإسلامُ شَهادَةُ أن لا إلهَ إلّا اللّهُ وَالتَّصدیقُ بِرَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بِهِ حُقِنَتِ الدِّماءُ، وَ عَلَیهِ جَرَتِ المَناکِحُ وَ المَواریثُ، وَ عَلى ظاهِرِهِ جَماعَةُ النّاسِ، وَ الإیمانُ الهُدى وَ ما یَثبُتُ فی القُلوبِ مِن صِفَةِ الإسلامِ، وَ ما ظَهَرَ مِنَ العَمَلِ بِهِ؛ اسلام شهادت به توحید و تصدیق به رسالت پیامبر است، هر کس اقرار به این دو کند جانش (در پناه حکومت اسلامى) محفوظ خواهد بود، و ازدواج مسلمانان با او جایز و مى تواند از مسلمین ارث ببرد، و گروهى از مردم مشمول همین ظاهر اسلام هستند، امّا ایمان نور هدایت و حقیقتى است که در دل از وصف اسلام جاى مى گیرد و اعمالى است که به دنبال آن مى آید».(38)
«قانِت» از مادّه «قنوت» چنانکه قبلاً هم گفته ایم، به معنى اطاعت توأم با خضوع است، اطاعتى که از ایمان و اعتقاد سر زند، و این اشاره به جنبه هاى عملى و آثار ایمان است.
سپس به یکى دیگر از مهم ترین صفات مؤمنان راستین یعنى حفظ زبان پرداخته، مى گوید: «ومردان راستگو و زنان راستگو» (وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقَاتِ).
از روایات اسلامى استفاده مى شود که استقامت و درستى ایمان انسان به استقامت و درستى زبان اوست:«لا یَستَقیمُ اِیمانُ امرِءٍ حَتّى یَستَقیمَ قَلبُهُ، وَ لا یَستَقیمُ قَلبُهُ حَتّى
یَستَقیمَ لِسانُهُ؛ ایمان انسان به درستى نمى گراید تا قلبش درست شود، و قلبش درست نمى شود تا زبانش درست شود».(39)
و از آنجا که ریشه ایمان، صبر و شکیبایى در مقابل مشکلات است و نقش آن در معنویات انسان همچون نقش سر است در برابر تن، پنجمین وصف آنها را این گونه بازگو مى کند: «و مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا» (وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِرَاتِ).
از طرفى مى دانیم که یکى از بدترین آفات اخلاقى، کبر و غرور و حبّ جاه است و نقطه مقابل آن خشوع، از این رو در ششمین وصف مى فرماید: «و مردان باخشوع و زنان باخشوع» (وَ الْخَاشِعِینَ وَ الْخَاشِعَاتِ).
گذشته از حبّ جاه، حبّ مال نیز آفت بزرگى است و اسارت در چنگال آن اسارتى است دردناک، و نقطه مقابل آن انفاق و کمک کردن به نیازمندان است، لذا در هفتمین وصف مى گوید: «و مردان انفاق گر و زنان انفاق کننده» (وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ).
گفتیم سه چیز است که اگر انسان از شرّ آن در امان بماند از بسیارى از شرور و آفات اخلاقى در امان است: زبان و شکم و شهوت جنسى. به قسمت اوّل در چهارمین وصف اشاره شد، امّا به قسمت دوم و سوم در هشتمین و نهمین وصف مؤمنان راستین اشاره کرده، مى گوید: «و مردانى که روزه مى دارند و زنانى که روزه مى دارند» (وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِمَاتِ).
«و مردانى که دامان خود را از آلودگى به بى عفّتى حفظ مى کنند، و زنانى که عفیف و پاکند» (وَ الْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ).
سرانجام به دهمین و آخرین صفت که تداوم تمام اوصاف پیشین به آن بستگى دارد پرداخته مى گوید: «و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند، و زنانى که بسیار یاد خدا مى کنند» (وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَ الذَّاکِرَاتِ).
آرى، آنها با یاد خدا در هر حال و در هر شرایط، پرده هاى غفلت و بى خبرى را از قلب خود کنار مى زنند، وسوسه ها و همزات شیاطین را دور مى سازند و اگر لغزشى از آنان سر زده فوراً در مقام جبران برمى آیند تا از صراط مستقیم الهى فاصله نگیرند.
در اینکه منظور از «ذکر کثیر» چیست، در روایات اسلامى و کلمات مفسّران
تفسیرهاى گوناگونى ذکر شده که ظاهراً همه از قبیل ذکر مصداق است و مفهوم وسیع این کلمه شامل همه آنها مى شود.
از جمله در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «إذا أیقَظَ الرَّجُلُ أهلَهُ مِن اللیلِ فَتَوَضَّئا وَ صَلَّیا، کُتِبَا مِنَ الذَّاکِرینَ اللّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ؛ هنگامى که مرد همسرش را شبانگاه بیدار کند و هر دو وضو بگیرند و نماز (شب) بخوانند از مردان و زنانى خواهند بود که بسیار یاد خدا مى کنند». (40)
و در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «هر کس تسبیح فاطمه زهرا (علیها السلام) را در شب بگوید مشمول این آیه است». (41)
برخى مفسّران گفته اند: «ذکر کثیر» آن است که در حال قیام و قعود و هنگامى که به بستر مى رود یاد خدا کند.
امّا به هر حال، ذکر نشانه فکر است و فکر مقدّمه عمل، هدف هرگز ذکر خالى از فکر و عمل نیست.
در پایان آیه پاداش بزرگ این گروه از مردان و زنانى را که داراى ویژگى هاى دهگانه فوق هستند چنین بیان مى کند: «خداوند براى آنها مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است» (أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِیمًا).
نخست با آب مغفرت گناهان آنها را که موجب آلودگى روح و جان آنهاست مى شوید، سپس پاداش عظیمى که عظمتش را جز او کسى نمى داند در اختیارشان مى نهد. در واقع یکى از این دو جنبه نفى ناملایمات دارد و دیگرى جلب ملایمات.
تعبیر «أجراً» خود دلیل بر عظمت آن است، و توصیف آن با وصف «عظیم» تأکیدى بر این عظمت است، و مطلق بودن این عظمت دلیل دیگرى است بر وسعت دامنه آن. بدیهى است چیزى راکه خداوند بزرگ، بزرگ بشمرد فوق العاده عظمت دارد.
این نکته نیز قابل توجّه است که جمله «أعَدَّ» (آماده کرده است) با فعل ماضى، بیانى است براى قطعى بودن این پاداش و عدم وجود تخلّف، یا اشاره به اینکه بهشت و نعمت هایش از هم اکنون براى مؤمنان آماده است.
نکته :
مساوات مرد و زن در پیشگاه خدا
گاه برخى چنین تصوّر مى کنند که اسلام کفّه سنگین شخصیّت را براى مردان قرار داده و زنان در برنامه اسلام چندان جایى ندارند. شاید منشأ اشتباه آنها پاره اى از تفاوت هاى حقوقى است که هر کدام دلیل و فلسفه خاصّى دارد.
ولى بدون شک قطع نظر از این گونه تفاوت ها که ارتباط با موقعیّت اجتماعى و شرایط طبیعى آنها دارد هیچ گونه فرقى از نظر جنبه هاى انسانى و مقامات معنوى میان زن و مرد در برنامه هاى اسلام وجود ندارد.
آیه فوق دلیل روشنى براى این واقعیّت است زیرا به هنگام بیان ویژگى هاى مؤمنان و اساسى ترین مسائل اعتقادى و اخلاقى و عملى، زن و مرد را در کنار یکدیگر همچون دو کفّه یک ترازو قرار مى دهد و براى هر دو پاداشى یکسان، بدون کمترین تفاوت قائل مى شود.
به تعبیرى دیگر تفاوت جسمى مرد و زن را همچون تفاوت روحى آنها نمى توان انکار کرد، و بدیهى است که این تفاوت براى ادامه نظام جامعه انسانى ضرورى است و آثار وپى آمدهایى در بعضى از قوانین حقوقى زن و مرد ایجاد مى کند، ولى اسلام هرگز شخصیّت انسانى زن را ـ همچون جمعى از روحانیین مسیحى در قرون پیشین ـ زیر سؤال نمى برد که آیا زن واقعاً انسان است و آیا روح انسانى دارد یا نه؟ نه تنها زیر سؤال نمى برد بلکه هیچ گونه تفاوتى از نظر روح انسانى در میان این دو قائل نیست، لذا در سوره نحل آیه 97 مى خوانیم: (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُوْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ) «هر کس عمل صالح کند، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که ایمان داشته باشد، ما او را زنده مى کنیم و حیات پاکیزه اى به او مى بخشیم و پاداش وى را به بهترین اعمالى که انجام مى داده مى دهیم».
اسلام براى زن همان استقلال اقتصادى را قائل شده که براى مرد (برخلاف بسیارى از قوانین دنیاى گذشته و حتّى امروز که براى زن مطلقآ استقلال اقتصادى قائل نیستند).
به همین دلیل در «علم رجال» اسلامى به بخش خاصّى مربوط به زنان دانشمندى
که در صف روات و فقها بودند برخورد مى کنیم که از آنها به عنوان شخصیّت هایى فراموش ناشدنى یاد کرده است.
اگر به تاریخ عرب قبل از اسلام بازگردیم و وضع زنان را در آن جامعه بررسى کنیم که چگونه از ابتدایى ترین حقوق انسانى محروم بودند، و حتّى گاهى حقّ حیات براى آنها قائل نمى شدند و پس از تولّد آنها را زنده به گور مى کردند، و نیز اگر به وضع زن در دنیاى امروز که به صورت عروسک بلااراده اى در دست گروهى از انسان نماهاى مدّعى تمدّن درآمده بنگریم تصدیق خواهیم کرد که اسلام چه خدمت بزرگى به جنس زن کرده، و چه حقّ عظیمى بر آنها دارد(42) (ر.ک: ج 17، ص 330 ـ 337).
پاداش و كیفر مشترك زن و مرد
(لِّیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاْنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَ کَانَ ذَلِکَ عِنْدَ اللهِ فَوْزآ عَظِیمآ * وَ یُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِیرآ)
هدف (دیگر از آن پیروزى آشکار) این بود که مردان و زنان باایمان (به سبب فداکارى هایشان) را در باغ هایى (از بهشت) وارد کند که نهرها از زیر درختانش جارى است، در حالى که جاودانه در آن مى مانند، و تا گناهانشان را ببخشد، و این نزد خدا پیروزى و رستگارى بزرگى است. * و (نیز) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد مى برند مجازات کند؛ (آرى) حوادث ناگوارى (که براى مؤمنان انتظار مى کشند) تنها بر خودشان فرو مى آید. خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و جهنّم را براى آنان آماده کرده؛ و چه بد سرانجامى است! (سوره فتح، آیات 5 و 6)
تفسیر :