ارزش یكسان معنوى مرد و زن
(فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّى لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنْکُمْ مِّنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِّنْ بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِى سَبِیلِى وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لاَکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلاَدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاْنْهَارُ ثَوَابآ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَاللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ)
پروردگارشان، درخواست آنها را پذیرفت؛ (و فرمود:) من عمل هیچ کس از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد؛ شما از جنس یکدیگر (و پیرو یک آیین). لذا کسانى که در راه خدا هجرت کردند، و از خانه هاى خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، به یقین گناهانشان را مى بخشم؛ و آنها را در باغ هاى بهشتى، که از پاى درختانش نهرها جارى است، وارد مى کنم. این پاداشى است از طرف خداوند؛ و بهترین پاداش ها نزد خداست. (آل عمران، آیه 195)
شأن نزول :
در آیات پیشین سخن درباره صاحبان عقل بود، در این آیه نتیجه اعمالشان را مورد توجّه قرار مى دهد. شروع آیه با «فاء تفریع» روشن ترین دلیل این پیوند است؛ با این حال در روایات و کلمات مفسّران شأن نزول هایى براى آیه آمده است که البتّه منافاتى با پیوستگى آیه با آیات قبل ندارد.
از جمله نقل شده است که: اُمّ سَلَمه (یکى از همسران رسول خدا) خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) عرض کرد: در قرآن از جهاد و هجرت و فداکارى مردان فراوان بحث شده، آیا زنان هم در این قسمت سهمى دارند؟ آیه فوق نازل شد و به این سؤال پاسخ گفت.(28)
همچنین نقل شده است: على (علیه السلام) هنگامى که با فَواطم (فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر پیامبر و فاطمه دختر زبیر) از مکّه به مدینه هجرت کرد، و امّ ایمن ـ یکى دیگر از زنان باایمان ـ در بین راه نیز به آنها پیوست، آیه فوق نازل گردید.(29)
همان طور که اشاره کردیم، وجود این شأن نزول ها براى آیه فوق منافاتى با پیوند آن با آیات قبل ندارد همان طور که بین این دو شأن نزول نیز منافاتى نیست.
تفسیر :
نتیجه برنامه خردمندان
در پنج آیه گذشته فشرده اى از ایمان و برنامه هاى عملى و درخواست هاى صاحبان خرد و نیایش هاى آنها بیان شد، به دنبال آن در این آیه مى فرماید: «خداوند درخواست آنان را پذیرفت» (فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ).
تعبیر «رَبُّهُم» (پروردگارشان) حکایت از نهایت لطف و مرحمت پروردگار نسبت به آنان دارد.
آن گاه براى اینکه اشتباه نشود و ارتباط پیروزى و نجات آدمى با اعمال و کردار او قطع نگردد، بلافاصله مى فرماید: «من هرگز عمل هیچ عمل کننده اى از شما را ضایع نمى کنم» (أَنِّى لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ).
در این جمله هم به اصل عمل اشاره شده و هم به عامل وکننده کار، تا معلوم شود محور اصلى پذیرش و استجابت دعا، اعمال صالح ناشى از ایمان است و درخواست هایى فورآ به اجابت مى رسد که بدرقه آن عمل صالح بوده باشد.
سپس براى اینکه تصوّر نشود این وعده الهى اختصاص به دسته معیّنى دارد، صریحآ مى فرماید: «این عمل کننده خواه مرد باشد یا زن تفاوتى نمى کند» (مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى).
زیرا همه شما در آفرینش به یکدیگر بستگى دارید «بعضى از شما از بعض دیگر تولّد یافته اید» زنان از مردان و مردان از زنان (بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ).
جمله «بَعضُکُم مِن بَعضٍ» ممکن است اشاره به این باشد که شما همه پیروان یک آیین و طرفدار یک حقیقت هستید و با یکدگر همکارى دارید، بنابراین دلیلى ندارد که خداوند در میان شما تبعیض قائل شود.
پس از آن نتیجه گیرى مى کند، مى فرماید: «آنان که در راه خدا هجرت کردند، و از خانه هاى خود رانده شدند، در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند، به یقین گناهانشان را مى بخشم» و تحمّل این رنج ها را کفّاره گناهانشان قرار مى دهم تا به کلّى از گناه پاک شوند (فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَ أُوذُوا فِى سَبِیلِى وَ قَاتَلُوا وَ قُتِلُوا لاَکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ).
سپس مى فرماید: علاوه بر اینها، «آنان را در باغ هاى بهشتى که از پاى درختانش نهرها جارى است، وارد مى کنم» (وَ لاَدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاْنْهَارُ).
«این پاداشى است از طرف خداوند؛ و بهترین پاداش ها نزد پروردگار است» (ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ).
اشاره به اینکه پاداش هاى الهى براى مردم این جهان به طور کامل قابل توصیف نیست؛ همین اندازه باید بدانند که از هر پاداشى بالاتر است.
از آیه فوق به خوبى استفاده مى شود که نخست باید در پرتو اعمال صالح از گناهان پاک شد، سپس وارد بساط قرب پروردگار و بهشت و نعمت هاى او گردید، زیرا در آغاز مى فرماید: «لاَکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ» سپس «وَ لاَدْخِلَنَّهُمْ جَنّاتٍ...». به عبارت دیگر، بهشت جاى پاکان است و تا کسى پاک نشود در آن راه نخواهد یافت.
نکته :