خلقت زن و مرد از گوهر واحد
(یَاأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِى خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا کَثِیرآ وَنِسَآءً وَاتَّقُواْ اللهَ الَّذِى تَسَآءَ لُونَ بِهِ وَالاْرْحَامَ إِنَّ اللهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبآ)
اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید همان کسى که (همه) شما را از یک انسان آفرید؛ و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت. و از خدایى بپرهیزید که هرگاه چیزى از یکدیگر مى خواهید، نام او را مى برید و (نیز) از (قطع رابطه با) خویشاوندان (پرهیز کنید) زیرا خداوند، مراقب شماست.
(سوره نساء، آیه 1)
تفسیر :
اکنون ببینیم منظور از «نَفسٍ واحِدَةٍ» کیست؟
آیا منظور از «نفس واحده» یک فرد شخصى است یا یک واحد نوعى (یعنى جنس مذکّر)؟
شکى نیست که ظاهر این تعبیر همان واحد شخصى را مى رساند و اشاره به نخستین انسانى است که قرآن او را به نام «آدم»، پدر انسان هاى امروز معرّفى کرده و تعبیر «بنى آدم» که در آیات فراوانى از قرآن وارد شده نیز اشاره به همین است؛ و احتمال اینکه منظور وحدت نوعى بوده باشد از ظاهر آیه بسیار دور است.
در جمله بعد مى فرماید: «همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد» (وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا).
بعضى از مفسّران از این تعبیر چنین فهمیده اند که همسر آدم «حوّا» از بدن آدم آفریده شده است و پاره اى از روایات غیر معتبر را که مى گوید حوّا از یکى از دنده هاى آدم آفریده شده(20)، شاهد بر آن گرفته اند.
در فصل دوم از «سفر تکوین» تورات نیز به این معنى تصریح شده است. (21)
ولى با توجّه به سایر آیات قرآن هر گونه ابهامى از تفسیر این آیه برداشته مى شود و معلوم مى شود منظور از آن این است که خداوند همسر او را از جنس او(بشر) آفرید.
در آیه 21 سوره روم مى خوانیم: (وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا) «از نشانه هاى قدرت خدا این است که همسران شما را از جنس شما آفرید تا با آنان آرامش بیابید».
و در آیه 72 سوره نحل مى فرماید: (وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا) «خداوند همسران شما را از جنس شما قرار داد».
روشن است که در این آیات مى خوانیم: «همسرانتان را از شما قرار داد» معنى آن این است که از جنس شما قرار داد نه از اعضاى بدن شما.
و طبق روایتى که از امام باقر (علیه السلام) در تفسیر عیّاشى نقل شده، خلقت حوّا از یکى از دنده هاى آدم شدیدآ تکذیب شده و تصریح گردیده که حوّا از باقیمانده خاک آدم آفریده شده است. (22)
سپس در جمله بعد مى فرماید: «خداوند از آدم و همسرش، مردان و زنان فراوانى به وجود آورد» (وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَ نِسَاءً).
از این تعبیر استفاده مى شود که تکثیر نسل فرزندان آدم تنها از طریق آدم و همسرش صورت گرفته و موجود ثالثى در آن دخالت نداشته است (ر.ک: ج 3، ص313-315).
نقش اسلام در احیاى ارزش مقام زن
تحقیر و درهم شکستن شخصیّت زن، تنها در میان عرب جاهلى نبود بلکه در میان اقوام دیگر و حتّى شاید متمدّن ترین ملل آن زمان نیز زن شخصیّتى ناچیز داشت و غالباً با او به صورت یک کالا و نه یک انسان رفتار مى شد، ولى مسلّماً عرب جاهلى این تحقیر را در اشکال زننده تر و وحشتناک ترى انجام مى داد تا آنجا که اصلاً نسب را به مرد مربوط مى دانست و مادر را تنها ظرفى براى نگاهدارى و پرورش جنین محسوب مى کرد. چنانکه در شعر معروف جاهلى منعکس است :
بَنونا بَنو أبنائنا وَ بَناتُنا بَنوهُنَّ أبناءُ الرِّجالِ الأباعِدِ :
«فرزندان ما فرزندان پسران ما هستند ـ و فرزندان دختران ما پسران مردان بیگانه اند».
این را نیز مى دانیم که آنها براى زن حقّى در ارث قائل نبودند و براى تعدّد زوجات حدّ و مرزى قائل نمى شدند. به سادگى خوردن آب، ازدواج مى کردند و به آسانى آنها را طلاق مى دادند.
ولى اسلام ظهور کرد و با این خرافه در ابعاد مختلفش سرسختانه جنگید. مخصوصاً تولّد دختر را که ننگ مى دانستند در احادیث اسلامى به عنوان گشوده شدن ناودانى از رحمت خدا به خانواده معرّفى کرد.
و خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن قدر به دخترش بانوى اسلام فاطمه زهرا (علیها السلام) احترام مى گذاشت که مردم تعجّب مى کردند. با تمام مقامى که داشت دست دخترش را مى بوسید و هنگام مراجعت از سفر نخستین کسى را که دیدار مى کرد دخترش فاطمه (علیها السلام) بود.
به عکس هنگامى که مى خواست به سفر برود آخرین خانه اى را که خداحافظى مى کرد باز خانه فاطمه (علیها السلام) بود.
در حدیثى مى خوانیم به پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر دادند خدا به او دخترى داده است، ناگهان نگاه به صورت یارانش کرد دید آثار ناخشنودى در آنها نمایان گشت (گویى هنوز رسوبات افکار جاهلى از مغزشان برچیده نشده) پیامبر (صلی الله علیه و آله) فوراً فرمود: «مَا لَکُم؟ رَیحانَةٌ أشَمُّها وَ رِزقُها عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ این چه حالتى است در شما
مى بینم؟ خداوند گلى به من داده آن را مى بویم و اگر اندوه روزىِ او را مى خورید، روزیش با خداست». (23)
در حدیث دیگرى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم که فرمود: «نِعمَ الوَلَدُ البَناتُ، مُلطِفاتُ، مُجَهِّزاتُ، مؤنِساتُ، مُفلِیاتُ؛ چه فرزند خوبى است دختر، هم پرمحبّت است، هم کمک کار، هم مونس است و هم پاک و پاک کننده». (24)
در حدیث دیگرى که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیده مى فرماید: «مَن دَخَلَ السُّوقَ فَاشتَرى
تُحفَةً فَحَمَلَها إلى عِیالِهِ کانَ کَحامِلِ صَدَقَةٍ إلى قَومٍ مَحاویجَ وَلیَبدأ بِالإناثِ قَبلَ الذُّکورِ، فإنَّهُ مَن فَرَّحَ ابنَتَهُ فَکأنَّما أعتَقَ رَقَبَةً مِن وُلدِ إسماعیلَ؛ کسى که به بازار برود و تحفه اى براى خانواده بخرد، همچون کسى است که مى خواهد به نیازمندانى کمک کند (همان پاداش را دارد) و هنگامى که مى خواهد تحفه را تقسیم کند، نخست باید به دختر و بعد به پسر بدهد، زیرا هر کس دخترش را شاد و مسرور کند، چنان است که گویى کسى از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده باشد». (25)
در حقیقت این احترام به شخصیّت زن سبب آزادى او در جامعه و پایان دادن به دوران بردگىِ آنهاست.
گرچه در این زمینه سخن بسیار است و در ذیل آیات مناسب بحث خواهد شد، ولى از این واقعیّت نمى توان به آسانى گذشت که با نهایت تأسّف هنوز در جوامع اسلامى آثارى از همان افکار جاهلى وجود دارد و کم نیستند خانواده هایى که از تولّد پسر خوشحال و از به دنیا آمدن دختر ناراحت مى شوند، یا لااقل تولّد پسر را بر دختر ترجیح مى دهند.
البتّه ممکن است اوضاع خاصّ اقتصادى و اجتماعى در رابطه با وضع زنان در جوامع کنونى یکى از علل این گونه عادات و رسوم غلط بوده باشد، ولى هر چه هست باید عموم مسلمانان راستین با این طرز فکر مبارزه کنند و ریشه هاى اجتماعى و اقتصادى آن را بسوزانند، چرا که اسلام نمى پسندد بعد از چهارده قرن، پیروانش به افکار جاهلى بازگردند. و این یک نوع جاهلیّت ثانوى است.
حتّى در جوامع غربى که تصوّر مى کنند براى زن شخصیّت والایى قائلند در عمل مى بینیم او را چنان تحقیر کرده اند که به صورت یک عروسک بى ارزش یا وسیله اى براى خاموش کردن آتش شهوت و یا ابزارى براى تبلیغ کالاهایشان درآمده است(26)(ر.ک: ج 11، ص 303 ـ 305).