فهرست کتاب


راه رشد(تحلیلی بر روشهای تربیت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحی)

اکبر دهقان

نشانه هاى اخلاص

1. رضا و توكّل: «جاء جبرئیل الى النبى صلى الله علیه وآله وسلم فقال له النبىّ: یا جبرئیل ما تفسیر الاخلاص؟ قال: المخلص الذى لا یسأل الناس شیئاً حتى یجد و اذا وجد رضى و اذا بقى عنده شى اعطاه... و اذا اعطى للَّه عزوجل فهو على حدّ الثقة بربّه عزوجل»(857)
پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وسلم به جبرئیل فرمود: اخلاص چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: مخلص كسى است كه دست حاجت به سوى دیگران دراز نكند و تلاش كند تا بى نیاز شود و بدانچه دست یافت بدان راضى باشد و از بقیه آن به دستگیرى نیازمندان بپردازد... و هنگامى كه به دستگیرى نیازمندان پرداخت پس به خداى خویش اعتماد دارد.
2. عدم انتظار ستایش: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «لكل حق حقیقة و ما بلغ عبد حقیقة الاخلاص حتى لایحبّ ان یحمد على شى ء من عمل للَّه»(858) براى هر چیزى حقیتى است. انسان مؤمن به حقیقت اخلاص نمى رسد، جز آن كه دوست ندارد در برابر كارى كه براى خدا انجام مى دهد مورد ستایش دیگران قرار مى گیرد.
3. برابرى ستایش و نكوهش: قال الصادق علیه السلام: «لا یصیر العبد عبداً خالصاً للَّه عزوجل حتّى یصیر المدح و الذمّ عنده سواء»(859) آدمى بنده خالص خدا نخواهد بود جز آن كه به مقامى رسد كه ستایش و نكوهش مردم پیش او مساوى باشد
4. اجتناب از حرام: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «من قال لا اله الاّ اللَّه مخلصاً دخل الجنة و اخلاصه بها ان یحجزه لا اله الاّ اللَّه عمّا حرم اللَّه»(860) كسى كه ذكر (لا اله الاّ اللَّه) را با اخلاص به زبان آورد، داخل بهشت خواهد شد و البته نشانه اخلاص این است كه ذكر (لا اله الا اللَّه) وى را از ارتكاب معاصى باز دارد.
5. پرهیز از خودبینى: قال الصادق علیه السلام: «و ادنى حدّ الاخلاص بذل العبد طاقته ثم لا یجعل لعمله عنداللَّه قدراً فیوجب به على ربّه مكافاة بعمله لعلمه انّه لو طالبه بوفاء حق العبودیّة لعجز» امام صادق علیه السلام فرمود: كم ترین نشانه اخلاص آن است كه آدمى در اطاعت و عبادت كوشا باشد و براى عمل خود اهمیتى قایل نباشد و خود را در برابر خدا طلب كار نداند، زیرا بنده مى داند كه اگر خدا از بندگان خود عبادت واقعى را خواستار بشود همگان عاجز خواهند بود.
6. پرهیز از مردم آزارى: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «و اما علامة المخلص فاربعة یسلم قلبه و یسلم جوارحه و بذل خیره وكفّ شرّه» نشانه هاى اخلاص چهار چیز است داشتن قلب سلیم و اعضا و جوارح سالم و توسعه در خیر و نیكى و پرهیز از بدى ها.

هدف نهایى از تربیت، تكامل و قرب به خداوند

هدف نهایى از تربیت روحى تكامل یافتن و به مقام قرب الهى رسیدن است. قرآن كریم و احادیث دلالت روشن بر این مطلب دارند. باید دانست كه حركت انسان یك حركت واقعى و حقیقى است نه اعتبارى. این حركت مربوط به روح مجرّد است نه جسم در این حركت گوهر ذات انسان تلاش مى كند و دگرگون مى شود. بنابراین، مسیر حركت انسان نیز یك طریق واقعى است نه اعتبارى و مجازى، امّا مسیر حركت از ذات متحرك جدا نیست بلكه متحرك در باطن ذات خود حركت مى كند و مسیر را به همراه خود مى برد و این حركت یك روزى باید آرام بگیرد و به مقصد و غایتى نایل گردد. اكنون این سؤال به ذهن مى آید كه غایت و نهایت حركت انسان چیست؟ و در این جهان انسان ها به سوى چه غایتى در حركت هستند و سرنوشتشان بالاخره به كجا خواهد رسید؟ از قرآن كریم و احادیث استفاده مى شود كه نهایت حركت بشر به سوى خداست « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ »(861) و غایتى كه براى حركت انسان مقدّر شده، قرب به خداوند است لكن همه انسان ها به مقام قرب الهى نایل نمى شوند، بلكه كسانى كه داراى ایمان و عمل صالح هستند به درجات و مراتب اخروى در بهشت نایل مى گردند.

معناى قرب به خداوند

اكنون باید دید كه مقصود از قرب به خدا چیست و چگونه مى توان تصور كرد كه انسان به خدا نزدیك مى شود؟ قرب به معناى نزدیكى است و در سه مورد استعمال مى شود.
قرب مكانى: وقتى دو موجود كه از جهت مكان به هم نزدیك باشند گفته مى شود قریب به هم هستند.
قرب زمانى: در صورتى كه دو چیز از جهت زمان نزدیك به هم باشند، گفته مى شود این دو به یكدیگر قریب هستند. البته روشن است كه قرب بندگان خدا از این دو قسم نخواهد بود زیرا خداوند در ظرف زمان و مكان واقع نمى شود تا چیزى نسبت به او قرب زمانى یا مكانى داشته باشد بلكه خداوند خالق زمان و مكان و محیط به آن هاست.
قرب مجازى: گاهى مى گویند فلان شخص به فلان شخص قریب و نزدیك است. مقصودشان این است كه مورد احترام و علاقه مى باشد و به تقاضاهایش ترتیب اثر مى دهد. این نوع نزدیكى، قرب مجازى و اعتبارى و تشریفاتى است نه حقیقى. آیا قرب بنده به خدا مى تواند از این قسم باشد یا نه؟
البته این مطلب صحیح است كه خداوند به بندگان شایسته اش علاقه و محبت دارد و خواسته هاى آن ها را اجابت مى كند، لكن قرب خداوند به بنده را از این نوع نمى توان دانست؛ زیرا در علوم عقلیه به اثبات رسیده و آیات و احادیث هم دلالت دارند كه حركت ذاتى انسان و مسیر و صراط مستقیم او امورى واقعى و حقیقى هستند نه اعتبارى و مجازى. رجوع به خداوند هم كه در آیات قرآن آمده حقیقت دارد و نمى تواند اعتبارى باشد. از باب نمونه خداوند در قرآن مى فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ»(862) هر كس عمل صالحى انجام دهد سودش به خود او خواهد رسید و هر كس عمل زشتى مرتكب شود به زیان خودش عمل كرده، آن گاه همه شما به سوى پروردگارتان رجوع خواهید كرد یا این كه مى فرماید: «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»(863) كسانى كه به هنگام مصیبت مى گویند: ما مملوك خدا هستیم و به سوى او رجوع خواهیم كرد.
به هر حال رجوع الى اللَّه و استكمال نفس، امورى واقعى هستند نه اعتبارى. حركت انسان به سوى خدا یك حركت آگاهانه و اختیارى است كه نتیجه آن بعد از مرگ ظاهر مى گردد. از آغاز وجود این حركت شروع مى شود و تا هنگام مرگ ادامه دارد. بنابراین، قرب به خدا هم یك امر واقعى است. بندگان شایسته الهى واقعاً به خدا نزدیك مى شوند و بندگان غیر صالح و گنهكار واقعاً از خدا دورند. بنابراین باید دید معناى قرب به خدا چیست؟