فهرست کتاب


راه رشد(تحلیلی بر روشهای تربیت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحی)

اکبر دهقان

فلسفه دعا

فلسفه دعا و هدف نهایى از دعا كردن، اجابت نیست؛ اصولاً اجابت و گرفتن پاسخ یكى از فواید مهمّ دعاست ولى هدف نیست، به خاطر دو جهت كه مطرح مى شود:
الف) اگر هدف نهایى از دعا، اجابت كردن باشد بنابراین از هر كسى كه بتواند خواهش ما را اجابت كند مى توان در خواست كرد و دیگر نباید مورد خطاب فرق كند، خداوند باشد یا غیر خداوند. ممكن است سراغ یك فرد متموّل و قدرتمند و دلسوز برویم و برخى امكانات را از او بخواهیم كه البته از نظر محسوس بودن پاسخ در نظر عام چه از نظر اجابت كردن خواهش هاى دنیوى؛ او از خداوند (معاذ اللَّه) خواسته ما را زودتر اجابت كند. امّا این كار با روح توحید كه نفى عبودیت غیر خداست مخالف است امام صادق علیه السلام مى فرماید: هنگامى كه یكى از شما اراده مى كند كه چیزى از خدایش درخواست كند كه حتماً به او عطا شود، باید از جمیع مردم مأیوس و ناامید شود. «اذا اراد احدكم ان لا یسأل ربّه شیئاً الاّ اعطاه فلییأس من الناس كلّهم»(702)
ب ) اگر فلسفه دعا و هدف از آن اجابت و گرفتن حاجت باشد دیگر تأخیر در اجابت معنا ندارد و تأخیر در اجابت از جانب خداى حكیم (معاذاللَّه) كارى عبث و بیهوده خواهد بود كه البته چنین نیست. چگونه ممكن است خداوند منّان به خاطر دادن نعمتى، امر به دعا كند. در صورتى كه اوّلاً بسیارى از نعمت ها را بى دعا مى دهد و بسیارى از افراد هستند كه در تمام طول عمر خود هرگز دعا نمى كنند امّا غرق در نعمت هاى دنیوى خدا هستند و چگونه ممكن است خداوند متعال خود نقض غرض كند امر به دعا كند آن گاه كه بنده دعا كرد اجابت دعا را تأخیر بیاندازد؟ روایتى از امام علیه السلام نقل شده كه دو نفر یكى محبوب خداوند و دیگر مبغوض پروردگار است با هم دعا مى كنند خداوند به ملائكه فرمان مى دهد به آن كه مبغوض پروردگار است زودتر پاسخ داده شود و به محبوب خدا دیرتر. راستى اگر فلسفه دعا پاسخ گرفتن باشد این امر چه معنا مى دهد كه شخص بدكار و مبغوض درگاه الهى زودتر پاسخ بشنود؟ آیا مزد بدكارى و دورى از خدا مى گیرد؟ و یا نه مزد را دیگرى، با دیرتر پاسخ شنیدن مى برد كه البته باید چنین باشد.

ذكر الهى

یكى از اهداف مهم تربیت نفس این است كه انسان به مقام و مرتبه اى برسد كه در همه اوقات و لحظات زندگى به یاد خداوند باشد و لحظه اى از او غافل نشود نگاهى به تعالیم اسلام این نكته را به وضوح به ثبوت مى رساند كه از نظر دین اسلام هیچ چیز به اندازه یاد خداوند از ارزش و اهمیت برخوردار نیست بلكه تمام امور دیگر براى تسهیل توجه انسان به خداست.
امام زین العابدین علیه السلام مى فرماید: «و من اعظم النعم علینا جریان ذكرك على السنتنا واذنك لنا بدعائك» از بزرگ ترین نعمت ها كه به ما داده اى روان شدن یاد تو بر زبان واذنى است كه به ما داده اى تا تو را بخوانیم. سپس مى فرماید: «استغفرك من كل لذّة بغیر ذكرك ومن كل راحة بغیر انسك ومن كل سرور بغیر قربك ومن كل شغل بغیر طاعتك»(703) خداوندا! از تو آمرزش مى طلبم از هر لذت، اگر در آن جز به یاد تو باشم واز هر راحت اگر جز به تو انس داشته باشم و از هر شادمانى اگر غیر از نزدیكى تو باشد واز هر شغل كه طاعت تو در آن نباشد.

حقیقت ذكر الهى

مرحوم علامه طباطبایى مى فرمایند: حقیقت ذكر عبارت است از توجه قلبى انسان به ساحت قدس پروردگار و اگر به ذكر لفظى نیز عنوان ذكر اطلاق مى شود به خاطر این است كه ذكر لفظى از آثار ذكر قلبى است یعنى گفتگو كردن درباره چیزى، ناشى از یاد كردن آن در دل است و گرنه ذكر حقیقى همانا ذكر قلبى و توجه دل به سوى پروردگار است.(704)
ذكر الهى در قرآن كریم
1. یاد خداوند آرامش قلب: «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(705) آگاه باشید با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد.
2. یاد خداوند عامل یاد خداوند از بنده: «فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ »(706) مرا یاد كنید تا شما را یاد كنم.
3. اعراض از یاد خداوند عامل تنگدستى: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنكًا»(707) هركس از یادمن اعراض كند و روى گردان شود، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت.
4. اعراض از یاد حق و قرین بودن با شیطان: «و من یعش عن ذكر الرحمن نقیّض له شیطاناً فهو له قرین»(708) و هر كس از یاد خدا روى گردان شود، شیطان را به سراغ او مى فرستیم و همواره قرین او باشد.
5. فراوان به یاد خداوند بودن: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِیرًا»(709) اى اهل ایمان خداوند را فراوان یاد كنید.
6. یاد خداوند در تمام احوال: «فَإِذَا قَضَیْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِكُمْ»(710) و هنگامى كه نماز را به پایان رسانیدید خدا را یاد كنید در حال ایستادن و نشستن و به هنگامى كه به پهلو خوابیده اید.
7. یاد خدا از روى تضرّع و خوف: «وَاذْكُر رَّبَّكَ فِی نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً»(711) پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف و آهسته و آرام یاد كن.
8. كسب و تجارت، مردان الهى را از یاد خدا باز نمى دارد: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ»(712) مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستد آن ها را از یاد خدا و برپا داشتن نماز غافل نمى سازد.
9. یاد نعمت هاى الهى: «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ »(713) اى بنى اسرائیل به یاد نعمتى كه به شما دادم باشید.
10. فرار اهل كفر از یاد الهى: «وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَىٰ أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا»(714) هنگامى كه پروردگارت را در قرآن به یگانگى یاد مى كنى، پشت مى كنند و از تو روى بر مى گردانند.
11. مال و فرزند نباید انسان را از یاد حق باز دارد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ»(715) اى اهل ایمان! ثروت هاى شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا باز ندارد.
12. شیطان عامل فراموشى خداوند: «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ»(716) شیطان بر آن ها چیره شد و یاد خدا را از خاطر آن ها برده است.