آداب دعا
1. توجّه به اوقات شریفه مانند: روز عرفه، ماه رمضان، روز جمعه و سحر.
2. توجّه به احوال شریفه مانند: زمانى كه مجاهدان در برابر دشمن آماده نبرد مى باشند. وقت نزول باران، بین اذان واقامه، بعد از نماز و قرائت قرآن.
3. دعا را رو به قبله انجام دهد ودست هاى خود را به طرف آسمان بلند كند.
4. صداى خود را پایین آورَد به گونه اى كه فریاد نكشد و زیاد آهسته نیز دعا نكند.
5. با حال تضرّع و خشوع دعا كند.
6. در دعا اصرار كند.
7. با نام خدا و ذكر خدا دعا را شروع كند.
8. قبل از دعا خداوند را تمجید كند.
9. به پیامبر و آل او صلوات بفرستد.
10. به پیامبر و امامان علیهم السلام توسّل پیدا كند.
11. قبل از دعا دو ركعت نماز بخواند.
12. دعا را كوچك نشمارد.
13. در میان جمعیت و همراه با آنان دعا كند.
14. در حال دعا گریه و زارى نماید.
15. در دعا و در خواست از خداوند بلند نظر و با همّت باشد.
16. به گناهان خود اعتراف كند.
17. براى همه مؤمنان دعا كند و دعایش عمومى باشد.
18. با اطمینان و یقین به اجابت دعا كند.
19. از گناهان توبه نماید و مظالم بندگان را رد كند.
20. از همه انسان ها قطع امید كند.(700)
چرا دعا مستجاب نمى شود؟
مرحوم علاّمه طباطبایى مى فرماید: دعاهایى كه به اجابت نمى رسد به خاطر یكى از دو امر است: یا خواست حقیقى در آن ها نیست، بلكه به واسطه روشن نبودن مطلب براى دعا كننده اشتباهاً چیزى را مى خواهد كه اگر بر حقیقت امر مطلع مى شد نمى خواست مثلاً دعاكننده كسى را مریض پنداشته وشفایش را از خدا مى خواهد، در صورتى كه عمرش تمام شده وشفاى مرض در آنجا مورد ندارد، بلكه باید زنده كردن او را از خدا خواست واو چون از زنده شدن مرده به واسطه دعاى مأیوس است حقیقتاً آن را خواستار نمى شود. البته اگر كسى مانند پیامبران چنین امیدى را داشته باشد ودعا كند مستجاب مى شود ویا اینكه سؤال هست، ولى حقیقتاً از خدا نیست، مثل این كه حاجتى را از خدا بخواهد ولى دل به اسباب عادى یا امور وهمى بسته باشد كه گمان دارد كفایت امرش مى كند. در این صورت خواستن به حسب حقیقت از خدا نیست، زیرا خدایى كه دعاها را مستجاب مى كند كارى را با شركت اسباب و اوهام انجام نمى دهد.(701)
فلسفه دعا
فلسفه دعا و هدف نهایى از دعا كردن، اجابت نیست؛ اصولاً اجابت و گرفتن پاسخ یكى از فواید مهمّ دعاست ولى هدف نیست، به خاطر دو جهت كه مطرح مى شود:
الف) اگر هدف نهایى از دعا، اجابت كردن باشد بنابراین از هر كسى كه بتواند خواهش ما را اجابت كند مى توان در خواست كرد و دیگر نباید مورد خطاب فرق كند، خداوند باشد یا غیر خداوند. ممكن است سراغ یك فرد متموّل و قدرتمند و دلسوز برویم و برخى امكانات را از او بخواهیم كه البته از نظر محسوس بودن پاسخ در نظر عام چه از نظر اجابت كردن خواهش هاى دنیوى؛ او از خداوند (معاذ اللَّه) خواسته ما را زودتر اجابت كند. امّا این كار با روح توحید كه نفى عبودیت غیر خداست مخالف است امام صادق علیه السلام مى فرماید: هنگامى كه یكى از شما اراده مى كند كه چیزى از خدایش درخواست كند كه حتماً به او عطا شود، باید از جمیع مردم مأیوس و ناامید شود. «اذا اراد احدكم ان لا یسأل ربّه شیئاً الاّ اعطاه فلییأس من الناس كلّهم»(702)
ب ) اگر فلسفه دعا و هدف از آن اجابت و گرفتن حاجت باشد دیگر تأخیر در اجابت معنا ندارد و تأخیر در اجابت از جانب خداى حكیم (معاذاللَّه) كارى عبث و بیهوده خواهد بود كه البته چنین نیست. چگونه ممكن است خداوند منّان به خاطر دادن نعمتى، امر به دعا كند. در صورتى كه اوّلاً بسیارى از نعمت ها را بى دعا مى دهد و بسیارى از افراد هستند كه در تمام طول عمر خود هرگز دعا نمى كنند امّا غرق در نعمت هاى دنیوى خدا هستند و چگونه ممكن است خداوند متعال خود نقض غرض كند امر به دعا كند آن گاه كه بنده دعا كرد اجابت دعا را تأخیر بیاندازد؟ روایتى از امام علیه السلام نقل شده كه دو نفر یكى محبوب خداوند و دیگر مبغوض پروردگار است با هم دعا مى كنند خداوند به ملائكه فرمان مى دهد به آن كه مبغوض پروردگار است زودتر پاسخ داده شود و به محبوب خدا دیرتر. راستى اگر فلسفه دعا پاسخ گرفتن باشد این امر چه معنا مى دهد كه شخص بدكار و مبغوض درگاه الهى زودتر پاسخ بشنود؟ آیا مزد بدكارى و دورى از خدا مى گیرد؟ و یا نه مزد را دیگرى، با دیرتر پاسخ شنیدن مى برد كه البته باید چنین باشد.