فهرست کتاب


راه رشد(تحلیلی بر روشهای تربیت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحی)

اکبر دهقان

درجات ایمان

از نظر قرآن كریم ایمان داراى درجات و مراتبى است لذا به اهل ایمان دستور به ایمان مى دهد كه مقصود ایمان درجه برتر و بالاتر است. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»(641)
لذا اصحاب پیامبر اكرم از نظر ایمان و اعتقاد در یك درجه نبودند بعضى از آن ها در راه خدا جان مى دادند و پیامبر را در جبهه جنگ تنها نمى گذاشتند «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَىٰ أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ یَذْهَبُوا حَتَّىٰ یَسْتَأْذِنُوهُ ۚ»(642) امّا بعضى از اصحاب پیامبر به خاطر رسیدن به مسایل مادى، پیامبر را در مراسم نماز جمعه تنها گذاشتند. «وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا»(643) در شأن نزول این آیه مى خوانیم: وقتى بعضى از مسلمانان خبر آمدن كاروان تجارتى را شنیدند نماز جمعه را ترك كردند و به سوى كاروان تجارتى رفتند.
قال الصادق علیه السلام: «یا عبدالعزیز ان الایمان عشر درجات بمنزله السّلم یصدر منه مرقاة بعد مرقاة فلا یقولنّ صاحب الاثنین لصاحب الواحد لست على شى حتى ینتهى الى العاشر فلا تسقط من هو دونك فیسقطك من هو فوقك و اذا رأیت من هو اسفل منك بدرجه فارفقه الیك برفق و لا تحملن علیه ما لا یطیق فتكسّره فان من كسّر مؤمناً فعلیه جبره»(644) امام صادق علیه السلام مى فرماید: اى عبدالعزیز! ایمان مانند نردبام است كه ده پله دارد و مؤمنان پله اى را بعد از پله دیگر بالا مى روند؛ پس كسى كه در پله دوم است نباید به آنكه در پله اول است بگوید: تو هیچ ایمان ندارى تا برسد به دهمى. (كه نباید چنین سخنى به نهمى بگوید) پس آن كه را از تو پایین تر است دور نیانداز كه بالاتر از تو را دور مى اندازد و چون فردى را پایین تر از خود دیدى با ملایمت او را به سوى خود كشان و چیزى را هم كه طاقت ندارد بر او تحمیل مكن كه او را بشكنى زیرا هر كه مؤمنى را بشكند بر او لازم است جبرانش كند.
از این روایت به دست مى آید كه خداوند متعال به هر یك از افراد انسان استعداد و قابلیت مخصوصى عنایت نموده كه ممكن نیست از آن مقدار تجاوز كند و به درجه بالاتر كه استعدادش را ندارد برسد البته عطاى خداوند قابلیت است و خود انسان باید با مجاهدت و كوشش در اكتساب، استعداد خود را به مرحله فعلیت برساند ولى روایت ناظر به كسانى است كه در برخورد با دیگران اگر از نظر ایمان از آن ها كمتر هستند آن ها را توبیخ و سرزنش و تحقیر نكنند در واقع این روایت شریف بهترین روش تعلیم و تربیت را به انسان مى آموزد.
اولاً مى فرماید: اگر تو در پله دوم و دیگرى در پله اول از معارف و علوم و اخلاق است ولى استعداد ترقى به پله دوم را دارد او را مأیوس و شكسته دل مكن و به او مگو تو قابل نیستى چیزى نخواهى شد. ثانیاً در صدد تعلیم و تربیت او باش ثالثاً از او توقع نداشته باش كه در یك روز با چند جمله به درجه تو رسد بلكه با نرمى و ملایمت و آهسته از او دستگیرى كن تا بذر استعدادش ترقى كند. رابعاً بدان كه اگر دل مؤمنى را شكستى و او را از تحصیل معارف دلسرد كردى بر تو لازم است این شكست را جبران كنى و دوباره به تشویق و ترغیب او بپردازى.
امام صادق علیه السلام در بیانى دیگر مى فرماید ایمان داراى ده درجه و مرتبه است همانند نردبام كه ده پله دارد كه از پله اى به پله دیگرى ترقى حاصل مى شود و بعد مى فرماید: مقداد در پله هشتم و ابوذر در پله نهم است و سلمان در پله دهم است كه تمام مراحل ایمان را طى كرده است. «ان الایمان عشر درجات بمنزلة السلّم یصدر منه مرقاة بعد مرقاة و كان المقداد فى الثامنة و ابوذر فى التاسعة و سلمان فى العاشرة»(645)

تقوا

یكى از اهداف تربیت نفس آن است كه انسان در جمیع اعمال و كردار تقوا پیدا كند، به حدّى كه تمام دستورات الهى را انجام دهد و از آنچه خداوند نهى كرده دورى كند، امام صادق علیه السلام مى فرماید: «التقوى ان لا یفقدك اللَّه حیث امرك و لا یراك حیث نهاك»(646) تقوا تنها به یك مورد از موارد زندگى مربوط نیست بلكه در جمیع شئون زندگى باید تقوا بر زندگى انسان حاكم باشد لذا قرآن كریم مى فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ»(647) قرآن كریم در این آیه خطاب به افراد با ایمان از آن ها مى خواهد كه حق تقوا را پیشه خود سازند. حق تقوا یعنى رعایت آخرین درجه تقوا در تمام ابعادش از تقواى فرهنگى و اخلاقى و سیاسى گرفته تا نظامى و اقتصادى و....
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام سؤال كرد: حقّ تقوى چیست؟ امام فرمود: حقّ تقوا این است كه همواره اطاعت خدا كنى و هیچ گاه گناه نكنى و همواره به یاد خدا باشى و هرگز او را فراموش نكنى و پیوسته شكر او را به جا آورى و هیچ گاه ناسپاسى نكنى.(648)

تقوا در قرآن

رعایت تقوا در همه ابعاد زندگى
از نظر قرآن كریم موضوع رعایت تقوا از اهمیت ویژه اى برخوردار است، لذا در نوع مسایل زندگى به آن سفارش شده است از جمله:
1. تقوا در جهاد: «اإِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِهَا وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا یَضُرُّكُمْ كَیْدُهُمْ شَیْئًا»(649) اگر نیكى به شما برسد آن ها ناراحت مى شوند و اگر حادثه ناگوارى رخ دهد خوشحال مى شوند امّا اگر در برابر آن ها صبر كنید و تقوا پیشه كنید نقشه هاى خائنانه آن ها در شما تأثیر نمى كند.
2. تقوا در غذا خوردن: «وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ»(650) از نعمت هاى حلال وپاكیزه اى كه خدا به شما روزى داده بخورید وتقوا پیشه كنید.
3. تقوا در معامله: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(651) اى اهل ایمان! (سود پول) را چند برابر نخورید و از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید.
4. تقوا در پیروى از پیامبر: «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ»(652) آنچه را كه پیامبر آورده بگیرید و اجرا كنید و آنچه را كه از آن نهى كرده خوددارى كنید و تقوا پیشه كنید.
5. تقوا در معاشرت با مردم: «وَلَا یَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن یَأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ»(653) غیبت نكند برخى از شما از برخى دیگر؛ آیا دوست دارد یكى از شما گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس كراهت دارید و تقوا پیشه كنید.
6. تقوا در انفاق: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى»(654) آن كس كه در راه خدا انفاق كند و تقوا پیشه كند و جزاى نیك الهى را تصدیق نماید ما او را در مسیر آسانى قرار مى دهیم.
7. تقوى در برخورد با مشركان: «وَلَا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَاتَّقُوا اللَّهَ»(655) دشمنى با جمعیتى، شما را به گناه ترك عدالت نكشاند عدالت كنید كه به پرهیزكارى نزدیكتر است و از خدا بپرهیزید.