فهرست کتاب


راه رشد(تحلیلی بر روشهای تربیت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحی)

اکبر دهقان

تشویق قرآن به آزاد اندیشى

بسیارى از مذاهب پیروان خود را از مطالعه و بررسى سخنان دیگران نهى مى كنند چرا كه مى ترسند منطق دیگران برترى پیدا كند و پیروانشان را از دستشان بگیرد امّا قرآن كریم در این قسمت بندگان راستین خداوند را كسانى مى داند كه اهل تحقیقند. نه از شنیدن سخنان دیگران وحشت دارند و نه تسلیم بى قید و شرط مى شوند و نه هر وسوسه اى را مى پذیرند. قرآن كریم انسان ها را به آزاد اندیشى تشویق مى نماید و مى فرماید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَٰئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ»(572) بندگان مرا بشارت بده كسانى كه سخنان را شنونده و از نیكوترین آن ها پیروى مى كنند آن ها كسانى هستند كه خدا هدایتشان كرده و آن ها خردمندانند.
در این آیه شریفه بندگان خدا و خردمندان را این طور توصیف مى كند كه آن ها به سخنان این و آن بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر گوش فرا مى دهند وبا نیروى عقل وخرد بهترین آن ها را بر مى گزینند، هیچ تعصبى در آن ها نیست وهیچ گونه محدودیتى در اندیشه آنان وجود ندارد و آن ها جویاى حقند و تشنه حقیقت. هر جا آن را بیابند با تمام وجود از آن استقبال مى كنند.
چهارمین روش: ایجاد زمینه سالم تربیتى
یكى از روش هاى مفید در تربیت عقلانى و نیروى اندیشه افراد، ایجاد زمینه سالم تربیتى است. دین اسلام به این موضوع عنایت خاصّى دارد و براى ایجاد زمینه سالم تربیتى از نظر خرد و اندیشه و جلوگیرى از ضایعاتى كه ممكن است از طریق وراثت و همسر گزینى اتفاق افتد، رعایت برخى از امور را لازم مى شمارد و در این زمینه دستورات تربیتى خاصى دارد كه عبارتند از:
1. هنگام ازدواج باید به خصوصیات شخصى و نحوه تربیت همسر توجه گردد زیرا كودكان تحت تأثیر آن خصوصیات قرار مى گیرند.
پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «یا ایها الناس ایاكم و خضراء الدمن قیل یا رسواللَّه و ما خضراء الدمن قال المرأة الحسناء فى منبت السّوء» یعنى از ازدواج با فردى كه مانند سبزه اى در جاى كثیفى رشد یافته اجتناب كنید. گفتند: منظور از خضراء دمن چیست؟ فرمودند: مقصود زن زیبایى است كه در خانواده اى فرومایه رشد یافته است. در ازدواج باید به انتقال ویژگى هاى پدر و مادر به فرزندان توجه نمود. پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: «تخیروا لنطفكم فان العرق دسّاس»(573) در انتخاب همسر دقت كنید زیرا ویژگى هاى پدر ومادر از طریق توارث منتقل مى شود.
2. اسلام براى جلوگیرى از ضایعات احتمالى كه در اثر وراثت پیش مى آید تأكید مى كند كه برخى از ازدواج ها صورت نپذیرد. اسلام افراد را از ازدواج با انسان احمق كه از نظر هوشى عقب مانده است برحذر مى دارد. امام صادق علیه السلام از حضرت على علیه السلام نقل مى كند كه فرمود: «ایاكم و تزوج الحمقاء فانّ صحبتها بلاء و ولدها ضیاع»(574) یعنى با زن احمق ازدواج نكنید زیرا همنشینى با او بلا و مصیبت است و فرزند حاصل از این ازدواج باعث تباهى است.
3. از نظر اسلام با كسى كه مرتكب شرب خمر مى شود نباید ازدواج كرد. امام صادق علیه السلام از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نقل مى كند كه فرمود: «من زوّج كریمته شارب الخمر فقد قطع رحمها»(575) یعنى كسى كه دختر خود را به شرابخوار بدهد رحم او را قطع كرده است شاید مراد از قطع رحم او این باشد كه با این ازدواج سبب نازایى او شده است و یا مراد این است كه او را از یك پیوند درست و ازدواج محكم و استوار محروم ساخته است.
4. اسلام تأكید فراوان دارد كه همسرى را انتخاب كنید كه داراى تعهد دینى و مذهبى باشد گرچه از نظر امكانات مالى واز جهت حسن ظاهر محروم است چون كسى كه به خاطر مال وجمال حاضر به ازدواج گردد به هدفش نمى رسد.
پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وسلم مى فرماید: «من تزوج امرأة لمالها و كله اللَّه الیه و من تزوجها لجمالها رأى فیها ما یكره و من تزوجها لدینها جمع اللَّه له ذلك»(576) كسى كه ازدواج كند به خاطر ثروت زن، خداوند او را وا مى گذارد و هر كس ازدواج كند به خاطر جمال مى بیند در زن چیزى را كه باعث ملالت و كراهت او شود و هر كس به خاطر دین زن ازواج كند خداوند امور دیگر را براى او فراهم مى سازد.
پنجمین روش: تمثیل و تشبیه معقول به محسوس
قرآن یكى از روش هاى مؤثر در تربیت عقلانى را مسأله تمثیل مى داند ولذا در بسیارى از آیات براى پرورش خرد و اندیشه انسان ها مَثَل ذكر شده است.
مثل بیان یك موضوع است به صورت دیگرى، به نوعى كه بین آن دو شباهت وجود داشته باشد و با ذكر آن، موضوع اول روشن گردد(577) مثل آنچه را كه پوشیده و نامعلوم است آشكار و معلوم مى كند و ماهیت امور را روشن مى سازد(578) مثل زدن پرده هاى ابهام را كنار مى زند و معقولات را همچون محسوسات جلو چشم آدمى ترسیم مى نماید.
قرآن كریم از مثل براى بیان حقایق و روشن نمودن مفاهیم استفاده نموده تا انسان ها را هدایت و تربیت كند و عقل ها را از آمیختگى به محسوسات و متخیلات به درك معقولات و حقایق برساند. لذا مثال را وسیله اى براى تفكر و تذكر مى داند و مى فرماید: «وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَٰذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرُونَ»(579) یعنى ما در این قرآن از هر چیزى براى مردم مثلى زده ایم، شاید متذكّر شوند «تِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ» یعنى ما این مثل ها را براى مردم مى آوریم، شاید بیاندیشند.

نقش مؤثر مثال

نقش مثال در توضیح وتفسیر مباحث، نقش انكار ناپذیرى است. لذا در هیچ علمى از ذكر مثال براى اثبات حقایق وروشن ساختن آن بى نیاز نخواهیم بود. گاهى یك مثال بجا كه با مقصود ما هماهنگ است، مطلب را از آسمان به زمین مى آورد وبراى همه قابل فهم مى سازد. بنابراین مى توان گفت: مثال در مباحث علمى، تربیتى، اجتماعى، اخلاقى وغیر آن نقش هاى مؤثر زیر را دارد.
1. مثال مسایل را حسّى مى كند.
2. مثال راه را نزدیك مى كند.
3. مسایل را همگانى مى سازد.
4. ذكر مثل، درجه اطمینان به مسایل را بالا مى برد.
در قرآن تمثیل هاى فراوانى ذكر شده است از جمله: تمثیل انفاق در راه خدا به دانه پر بركت.(580) تمثیل زندگانى دنیا به بازى وسرگرمى(581) تمثیل اعمال كافران به خاكستر در برابر باد.(582) تمثیل حق وباطل به آب زلال وكف روى آب(583) تمثیل عالم بى عمل به حیوان(584) تمثیل افراد بى ایمان به چهارپایان(585) تشبیه منافقان به چوبهاى خشك(586) در اینجا به سه نمونه از آن اشاره مى كنیم:
1 تمثیل روشن براى بیان ضعفها
قرآن مى فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ * مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ»(587) اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهید؛ كسانى را كه غیر از خدا مى خوانید هرگز نمى توانند مگسى بیافرینند، هر چند براى این كار دست به دست هم دهند، و هرگاه چیزى از آن ها برباید نمى توانند آن را باز پس بگیرند. هم این طلب كنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان (هم این عابدان و هم آن معبودان) آن ها خدا را آن گونه كه باید بشناسند نشناختند خداوند قوى و شكست ناپذیر است.
2. تمثیل گویایى براى غیبت كردن
قرآن كریم براى این كه مردم را از غیبت كردن برحذر دارد و قبح و زشتى این عمل را كاملاً مجسّم سازد آن را در ضمن یك مثال گویا بیان مى كند و مى فرماید آیا هیچ یك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد «ایحبّ احدكم ان یأكل لحم اخیه میتاً» به یقین همه شما از این امر كراهت دارید «فكر هتموه» تعبیر به (مرده) به خاطر آن است كه غیبت در غیاب افراد صورت مى گیرد و آنان همچون مردگان قادر بر دفاع از خویشتن نیستند.
3. مثال جالب براى مقام والاى مجاهدان
خداوند براى مقام و منزلت مجاهدان در راهش، مثالى جالب ذكر مى كند، به این صورت كه خود را خریدار و مؤمنان را فروشنده معرفى كرده، مى گوید: خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را خریدارى مى كند و در برابر این متاع، به آنها بهشت مى دهد «ان اللَّه اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه» و چون در هر معامله اى در حقیقت پنج ركن اساسى وجود دارد كه عبارتند از: خریدار، فروشنده، متاع، قیمت و سند معامله خداوند در این آیه به تمام اركان آن اشاره نموده، خود را (خریدار) و مؤمنان را (فروشنده) و جان ها و اموال را (متاع) و بهشت را (ثمن و قیمت) براى این معامله قرار داده و به دنبال آن به (اسناد) معتبر و محكم این معامله كه پنجمین ركن است اشاره كرده، مى فرماید: این وعده حقى است بر عهده خداوند كه در سه كتاب آسمانى (تورات، انجیل، قرآن) آمده است. «وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ»(588)
تمثیل در روایات
1. مَثَل مؤمن: قال الكاظم علیه السلام: «المؤمن كمثل كفتى المیزان كلما زید فى ایمانه زید فى بلائه»(589) مؤمن همانند دو كفه ترازوست، هر اندازه در ایمانش فزونى باشد در گرفتاریش فزونى است. قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «مثل المؤمن كمثل الارض منافعهم منها و اذا هم علیها»(590) مثل مؤمن همانند زمین است، منافع و سودهاى مردم از آن است و آزار و اذیت مردم بر آن.
3. مثل مؤمنان در محبت: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «مثل المؤمنین فى توادّهم و تراحمهم و تعاطفهم كمثل الجسد اذا اشتكى منه عضو تداعى له سائر الجسد بالسهر والحمّى»(591) مثل مؤمنین در دوستى و رحمت و عطوفت ورزیدن به یكدیگر، همانند یك پیكر است هنگامى كه عضوى از آن به درد آید سایر اعضا گرفتارى بیدارى و تب پیدا مى كنند.
3. مثل اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «مثل اهل بیتى كمثل سفینة نوح من ركبها نجا و من تخلّف عنها غرق» مثل اهل بیت من همانند كشتى نوح است، هر كس بر آن سوار شود نجات یابد و هر كه تخلف ورزد غرق گردد.(592)
4. مثل عالم بى عمل: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «مثل من یعلّم الناس الخیر و ینسى نفسه كمثل المصباح الذى یضیئ للناس و یحرق نفسه»(593) مثل كسى كه به مردم خیر و خوبى بیاموزد و خود را فراموش كند، همانند چراغ است كه براى مردم نور و روشنایى بخشد و خود بسوزد.
5. مثل همنشین صالح: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «مثل الجلیس الصالح مثل العطّار ان لم یعطك من عطر اصابك من ریحه»(594) مثل همنشین شایسته چون عطرفروش است اگر از عطرش به تو نبخشد، از بوى عطرش بهره مند شوى.
6. مثل دانشمندان: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «ان مثل العلماء فى الارض كمثل النجوم فى السماء یهتدى بها فى ظلمات البرّ و البحر»(595) همانا مثل دانشمندان در زمین، مانند ستارگان آسمان است كه در تاریكى ها خشكى و دریا به وسیله آن ها هدایت حاصل مى شود.
7. مثل برادر دینى: «مثل الاخوین مثل الیدین تغسل احدهما الاخرى»(596)
دو برادر (دینى) همچون دو دست باشند كه یكى دیگرى را بشوید.
8. مثل حریص به دنیا: قال الباقرعلیه السلام: «مثل الحریص على الدنیا مثل دودة القزّ كلما ازدادت من القزّ على نفسها لفّاً كان ابعد لها من الخروج حتى تموت غمّاً»(597)
مثل حریص بر دنیا همانند كرم ابریشم است كه هر اندازه بر اطراف خود تار بتند او را از بیرون آمدن باز دارد تا از روى اندوه بسیار بمیرد.
9. مثل نمازهاى پنج گانه: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «مثل الصلوات الخمس كمثل نهر جار عذب على باب احدكم یغسل فیه كلّ یوم خمس مرّات فما یبقى ذلك من الدّنس»(598) مثل نمازهاى پنجگانه همچون نهرى است كه آب گواراى آن بر جلو در خانه یكى از شما جارى باشد و هر روز پنج مرتبه خود را در آن بشوید و هیچ آلودگى از وى به جاى نماند.
10. مثل تعلیم علم در كودكى: قال رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم: «مثل الذى یتعلّم فى صغره كالنقش فى الحجر و مثل الذى یتعلّم فى كبره كالذى یكتب على الماء»(599) مثل كسى كه در كودكى علم فرا گیرد، چون نقش بر روى سنگ باشد و كسى كه در بزرگى دانش آموزد همچون نوشتن بر آب باشد.
ششمین روش: مشورت با خردمندان
یكى از روش هاى تربیت عقلانى مسأله مشورت كردن با افراد صاحب خرد و اندیشه است. چون یك انسان هر قدر از نظر فكرى نیرومند باشد نسبت به مسایل مختلف تنها از یك یا چند بعد مى نگرد و ابعاد دیگر بر او مجهول مى ماند امّا هنگامى كه مسایل در شورا مطرح گردد و عقل ها و تجربه ها و دیدگاه هاى مختلف به كمك هم بشتابند، مسایل كاملاً پخته و كم عیب و نقص مى گردد و از لغزش دورتر است.
اصولاً مردمى كه كارهاى مهم خود را با مشورت و صلاح اندیشى یكدیگر انجام مى دهند كمتر گرفتار اشتباه مى شوند؛ به عكس افرادى كه گرفتار استبداد رأى هستند و خود را بى نیاز از افكار دیگران مى دانند هر چند از نظر فكرى فوق العاده باشند غالباً گرفتار خطاها و اشتباهات خطرناك و دردناكى مى شوند.
یكى دیگر از فواید مشورت این است كه انسان ارزش شخصیت افراد و میزان دوستى و دشمنى آن ها را با خود درك خواهد كرد.
قرآن كریم براى این موضوع اهمیت خاصى قایل شده تا آن جا كه آن را یك برنامه مستمر مؤمنان مى شمرد نه یك كار زودگذر و موقت. مى فرماید كارهاى آنها در میانشان به صورت شورایى است «وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَیْنَهُمْ»(600)
و جالب این كه خود پیامبر با این كه عقل كل به شمار مى رود خداوند به او خطاب مى كند: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»(601) در كارها با مسلمانان مشورت كن گرچه كلمه (الامر) در آیه شریفه مفهوم وسیعى دارد و همه كارها را شامل مى شود ولى مسلّم این است كه پیامبر هرگز در احكام الهى با مردم مشورت نمى كرد بلكه در آن ها صرفاً تابع وحى بود. بنابراین، مورد مشورت تنها در طرز اجراى دستورات و نحوه پیاده كردن احكام الهى بود و به عبارت دیگر، پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم در قانون گزارى هیچ وقت مشورت نمى كرد و تنها در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى خواست و به رأى و نظر آن ها احترام قایل مى شد و گاهى نظر آن ها را مقدم مى داشت و ترجیح مى داد با این كه مشكلاتى از این ناحیه حاصل مى شد كه نمونه مشورت پیامبر را در جنگ احد ملاحظه مى كنیم.
پیامبر اكرم قبل از مبارزه با دشمنان خود همه اصحاب و اهل مدینه را دعوت كرد و براى رسیدگى به این مسأله جلسه اى تشكیل داد و موضوع دفاع را آشكارا با آن ها در میان گذاشت؛ سپس در این كه در داخل مدینه به پیكار دست زنند و یا از شهر خارج شوند با مسلمانان به مذاكره و مشورت پرداخت و عده اى گفتند: از مدینه خارج نشویم و در كوچه هاى تنگ شهر با دشمن بجنگیم، زیرا در این صورت حتى مردان ضعیف و زنان و كنیزان نیز به لشكر مى توانند كمك كنند و پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وسلم نیز با این نظریه موافق بود كه از مدینه خارج نشوند ولى گروهى از جوانان و جنگجویان با این رأى مخالف بودند. سعدبن معاذ و چند نفر از قبیله اوس برخاستند و گفتند: اى پیامبر! در گذشته كسى از عرب قدرت این كه در ما طمع كند نداشته است با این كه در آن موقع ما مشرك و بت پرست بودیم و هم اكنون تو در میان ما هستى چگونه مى توانند در ما طمع كنند؟ نه، حتماً باید از شهر خارج شده، با دشمن بجنگیم اگر كسى از ما كشته شود شربت شهادت نوشیده و اگر هم كسى نجات یافت به افتخار جهاد در راه خدا نایل شده است.
این گونه سخنان و حماسه ها طرفداران خروج از مدینه را بیشتر كرد به طورى كه طرح عبداللَّه بن ابى در اقلیت افتاد؛ خود پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم با این كه به خروج از مدینه تمایل نداشت، به این مشورت احترام گذاشت و نظریه طرفداران خروج از مدینه را انتخاب كرد.
در روایات اسلامى تأكید زیادى روى مشاوره شده است:
1. رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم مى فرماید: «انه ما من رجل یشاور احداً الاّ هدى الى الرشد» احدى در كارهاى خود مشورت نمى كند مگر این كه به راه راست و مطلوب هدایت مى شود(602).
2. حضرت على علیه السلام: «من استبدّ برأیه هلك و من شاور الرجال شاركها فى عقولها» كسى كه استبداد به رأى داشته باشد هلاك مى شود و كسى كه با افراد بزرگ مشورت كند در عقل آن ها شریك شده است(603). البته این معنا روشن است كه هر كس نمى تواند طرف مشورت قرار گیرد زیرا برخى افراد نقاط ضعفى دارند كه مشورت با آن ها نه تنها موجب تربیت عقلانى و نیروى خرد و اندیشه انسان نیست بلكه مایه بدبختى و عقب افتادگى است.
3. حضرت على علیه السلام: مى فرماید: با سه طایفه مشورت نكن «لاتدخلنّ فى مشورتك بخیلاً یعدل بك عن الفضل و یعدك الفقر» با افراد بخیل مشورت نكن زیرا تو را از بخشش و كمك به دیگران باز مى دارند و از فقر مى ترسانند.
«ولاجباناً یضعفك عن الامور» همچنین با افراد ترسو مشورت نكن زیرا آن ها تو را از انجام كارهاى مهم باز مى دارند.
«ولا حریصاً یزین لك الشرّه بالجور» وبا افراد حریص مشورت نكن كه آن ها براى جمع آورى ثروت و كسب مقام، ستمگرى را در نظر تو جلوه مى دهند.(604)

اهداف تربیت

عناوینى در قرآن كریم وروایات مطرح شده كه ناظر به اهداف تربیت نفس و تزكیه روح است، البته این اهداف در سطح هم نیستند، برخى مقدمه براى برخى دیگر است وبه تعبیر دیگر بعضى اهداف متوسط هستند و بعضى اهداف عالى. مثلاً هدف از عبادت و بندگى تحصیل تقواست «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(605) و هدف از تقوا فلاح و رستگارى است «وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(606) چه این كه هدف از اقامه نماز یاد خداوند است «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِی»(607) و هدف از یاد خداوند آرامش قلب و طمأنینه روح است «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(608) و هرگاه انسان به مقام اطمینان نفس دست پیدا كند، به مقام رضاى حق و قرب پروردگار نائل مى شود. «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً»(609)